و باز على بسخن مىايستد و قرآن را بدرستى مىستايد و مردم را بفرمانبريش ميخواند و چنين ميفرمايد :
« بدانيد كه اين قرآن ، اندرزگوئى است كه هرگز خيانت نمىكند و راهنمائى است كه مردم را بگمراهى نمىكشاند و سخنگوئى است كه دروغ نمىگويد ، هر كس با اين كتاب همنشين شد هدايتش افزايش مىيابد و نابينائيش كاهش مىپذيرد و بدانيد كه پس از قرآن براى كسى نيازى نمىماند و بيش از آن كسى از هدايت بىنياز نيست ، دردهاى خود را به نسخه شفابخش آن درمان كنيد و در ناگواريها از آن يارى بخواهيد زيرا اين كتاب ، بزرگترين دردها را كه نفاق و كفر و ستمگرى و گمراهى است درمان ميكند ، خدا را از راه آن بخوانيد و بدوستى و پيروى قرآن بخدا رو آوريد و آنرا وسيله نيازبرى بمردم قرار ندهيد ، زيرا هيچ دستاويزى چون آن ، بندگان را بسوى خداى رهبرى نمىكند ، و بدانيد قرآن شفيعى است كه شفاعتش پذيرفته مىشود و گويندهاى است كه گفتارش براستى شنيده مىشود و هر كس را كه قرآن شفاعت كرد شفاعتش را مىپذيرد و هر كه را كه قرآن بزشتكارى معرفى كرد ادعاى آن دربارهاش تصديق ميشود ، و در قيامت ، فريادگرى چنين فرياد مىزند ( آگاه باشيد كه هر كشاورزى گرفتار كشت و نتيجه عمر خويش است مگر كشاورزان قرآن ) پس از كشتكاران كشتزار و پيروان فرمان قرآن باشيد و از راه اطاعت آن بخدا راه جوئيد و خويشتن را به اندرزهاى آن پند دهيد و به انديشههاى نارساى خويش تكيه نكنيد و هوسهاى خود را در برابر قاطعيت قرآن ، خيانتكار بدانيد » (31)پس قرآن ، كتاب اخلاق است كه بمردم پند ميدهد ولى چون مكاتب اخلاقى پيشينيان و متاخران نيست كه بجهل يا غرض بمردم خيانت كند و ملاكى راستين براى شناخت خير و شر نشناسد و حقايق را وارونه نشان دهد و تباهى برانگيزد و كتاب هدايت است كه مردم را بسوى كمال رهبرى ميكند ولى نه چون آئيننامهها و نظامنامههاى مكاتب بشرى كه گمراهگرى آغازد و براى خلق ، سرگردانى ببار آورد و سخنگوئى راستين است كه در گفتارش كژى و ناراستى پديد نياورد زيرا سخنش گفتار خداست و خداوند از دروغگوئى منزه است ، حكمتى بالغه و استوار است كه كتاب حكيم و گفته خداى حكيم است ، پس آموزنده است و راهنماست كه بر هدايت مردم بيفزايد و به آنها بينش دهد و كوردلى براندازد و نياز مردم را در رسيدن بمقصد عالى انسانى برآورد و بيماريهاى دردناك و كشنده آدمى را شفا بخشد دردهائى جانكاه و خانمانبرانداز و جامعهسوز همچون نفاق كه شخصيت واحد آدمى را بتجزيه كشاند و چند چهره و بدخيم و زشترويشان سازد و كفر كه پرده جهل و جور بر آئينه دل اندازد و بين خلق و خداى جدائى افكند و انسان را از حركت بسوى خداى بازدارد و به آغوش سرد و بويناك و خطرمند اهريمن اندازد و ستم كه جامعه را بنابودى كشاند و نظام اجتماع از هم بگسلد و استخوان ناتوانان را لگدكوب تجاوز ستمكاران سازد و گمراهى كه منشاء جهل و مرگ و سيهبختى است و بشر را از سير الى اله باز دارد و در پرتگاه ضلالت بيندازد و بكشد و همه اين دردهاى مهلك را قرآن با آموزشهاى آسمانى خود درمان بخشد و انسانى راستين و ره يافته و يكتاپرست و دادگر بوجود آورد و تنها با اين كتاب است كه ميتوان بخدا راه يافت و بمطلق سعادت رسيد و به اوج تكامل عروج كرد و ديگر آنكه قرآن شفيع است و از پيروان خود شفاعت ميكند و گفتارش را خداوند در قيامت مىپذيرد ، نه آنكه با تعبير غلطى كه ما از شفاعت مىكنيم ، قرآن كريم با همه پاكى و دادگرى و ستودگيش بيايد و هر ناپاك و تبهكار و ناستودهاى را بخاطر اينكه او را خوانده يا بگردن آويخته يا در زير بالش خود قرار داده است شفاعت كند و به بهشت برد ، بلكه شفيع بمعنى جفت است و هر كس كه در دنيا با قرآن جفت شود و روش خود را با فرمان آن هماهنگ كند و قرآن در دنيا او را بشفاعت و همآهنگى خود بپذيرد در آن دنيا نيز شفاعتش كند و بحيات پاكيزه ابدى رهنمونش باشد و قرآن به كشتكاران دنيا آئين كشت ياد ميدهد كه ( الدنيا مزرعة الاخرة ) و هر كس بذر هر عملى را كه در دنيا بكارد در عقبى فرآوردهاش را بدست آورد پس همه كشتكاران دنيا زيانكارند و در آخرت جز خس و خاشاك و ميوههاى تلخ و زهرآگين چيزى بدست نياورند مگر آنانكه كشتكاران قرآنند و بدستور و هندسه قرآنى بذر عمل شايسته را مىپاشند و بهره و ثمره نيكوى آن را در ديگر جهان بدست مىآورند پس بايد از دستور آن الهام گيريم و بانديشههاى ناتوان و نارساى خود تكيه نكنيم و بدانيم كه آرا و خواستهاى ما ، خدشهدار و كج و ناساز و نارواست و تنها در پرتو آموزشهاى قرآن ميتوانيم راه يابيم و بمقصد رسيم و زنده مانيم و به ابديت پر كشيم .