صفحه 11 از 14 نخستنخست ... 7891011121314 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 110 , از مجموع 132

موضوع: تاریخ از دیدگاه امام علی (علیه السلام)

  1. Top | #101

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    40. آيا تعلق انسان به حيات طبيعى محض و غوطه ور شدن در لذايذ حيوانى و متورم كردن خود طبيعى اجازه داده است كه اين مدعى تكامل! درباره ى آزادى و اختيار واقعا بينديشد؟ آيا اين مدعى تكامل نمى داند كه جبر نقص است و آزادى و اختيار كمال است؟ زيرا تسليم شدن در برابر هرگونه عوامل كه انسان را مانند وسيله و ابزار ناآگاه معرفى مى كند كجا، و استقلال شخصيت و سلطه ى آن برانگيزگى عوامل و تصرف آن در آن انگيزه ها كجا؟!

    آيا جاى شگفتى نيست كه اين رهرو تكامل! همواره مى كوشد دلايلى براى مجبور بودن خود بتراشد، و نمى داند كه با آن دلايل ساختگى، از روى آگاهى و عمد، مى خواهد خود را از مسئوليت ها و ارزش ها كنار كشيده، و خود را داخل در قلمرو حيوانات كند؟

    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 01-11-2023 در ساعت 16:06
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #102

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    41. يك پديده ى بسيار جالب توجه در گذرگاه تكامل!! نصيب اين سر فصل تكامل شده است كه خودكشى نام دارد. خودكشى به دو نوع عمده تقسيم مى شود:

    نوع يكم

    شكستن و مختل كردن قفس كالبد مادى و پرواز خارج از نوبت قانونى روح به پشت پرده ى طبيعت. البته وقتى كه اصلاح خود كشى به كار برده مى شود، معمولا مقصود همين نوع طبيعى است كه رواج دارد، و ناشى از اين است كه اين كاروان تكامل! هنوز نتوانسته است اصالت و عظمت و هدف حيات و طرق بهره بردارى از آن را بفهمد، و چنان به آنها معتقد شود كه به چنين جرم شرم آور دست نزند!

    نوع دوم

    خود كشى روانى است كه عبارت است از سركوب كردن وجدان و تعقل و قربانى كردن حقايق، پيش پاى هوى و هوس هاى شيطانى. رواج و شيوع اين نوع خودكشى به حدى است كه ديگر براى هيچ كس جلب توجه نمى كند. به يك اعتبار مى توان گفت كمتر كسى است كه در طول زندگانى معمولى اش، بارها خودكشى نكرده باشد. ممكن است گفته شود خودكشى به معناى سركوب كردن عقل و وجدان چيزى نامفهوم است. زيرا انسان، هر قدر هم با وجدان و تعقل خودش به مبارزه برخيزد و آن دو را سركوب كند، بالاخره من او، يا به اصطلاح ديگر شخصيت يا روان او وجود دارد. بنابراين، خودكشى در اين موارد چه معنايى دارد؟ پاسخ اين اعتراض روشن است، و آن اين است كه هر نوع تعقل خير و فعاليت صحيح وجدانى، موجى از من است كه از هويت حقيقى من سر مى كشد، و ترديدى نيست كه سركوبى اين موج، سركوبى خود من است كه موج مزبور را از هويت خود به حركت در آورده بود. سركوبى من در هر لحظه اى عبارت است از ساقط كردن آن از موقعيتى كه در آن لحظه به دست آورده است. اين سقوط مساوى مرگ من در همان لحظه است. البته خداوند متعال قدرت احيا و بازسازى من را در درون آدمى به وديعت نهاده است. اين بازسازى عبارت است از ندامت از آن سركوب كردن و بازگشت به طرف فياض مطلق و هستى بخش همه ى من ها.

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  4. Top | #103

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    42. يكى ديگر از علامات تكامل! اين مدعى بى اساس اين است كه اين موجود در موقع عرض امانت الهى سينه ى خود را پيش آورد و گفت منم كه شايستگى حمل امانت الهى را دارم! او در آن موقع با خويشتن نگفت كه:
    بار غم عشق او را گردون ندارد تحمل چون مى تواند كشيدن اين پيكر لاغر من

    [ ديوان حكيم صفا اصفهانى. ] سپس، چنانكه ديديم، با كمال بى خيالى ظلوم و جهول از آب در آمد. از اين امانت الهى صرف نظر مى كنيم، زيرا تكامل يافتگان، هر چه گشتند، آن را در اطاق تشريح، در خون و گوشت و استخوان و اعصاب و سلول هاى انسان ها نديدند! آيا از امانت تعهدهاى اجتماعى هم مى توان صرف نظر كرد؟!

    اين نكته براى هيچ كس پوشيده نيست كه پديده ى تعهد، اساس زندگى اجتماعى انسان هاست. تخلف و عدم عمل به تعهدها، در حقيقت نه تنها شخصيت تعهدكنندگان را ساقط و به پست ترين تباهى پايين مى آورد، بلكه اصل زندگى اجتماعى را مختل مى كند. با اين وصف، آيا پيمان شكنى هاى فردى و دسته جمعى، امرى شايع و رايج در اين جوامع تكامل يافته نيست.
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 11-11-2023 در ساعت 20:50
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. Top | #104

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    در گذشته ى نزديك، آمارى درباره ى پيمان هاى صلح ابدى و مدت دوام آن پيمان ها ديدم كه مجبور شدم تكامل انسان را تا مرحله ى خدايى "البته خداى مجسم در مغز اشخاصى از قرن نوزدهم" بپذيرم!! به نظرم آمار چنين بوده است كه در مدت هجده قرن "1800 سال"، در حدود 2000 پيمان صلح ابدى بسته شده است كه هيچ يك از اين پيمان ها بيش از دو سال طول نكشيده است. البته چنانكه با كلمه ى 'به نظرم' اشاره كردم، رقم دقيق در هر دو مورد در خاطرم نمانده است، ولى در همين حدود بود كه عرض كردم. در اين مسئله بايد توجه كنيم كه اين پيمان شكنى ها در موارد بسيار چشمگيرى بوده است كه تاريخ به آنها اهميت داده و ثبت كرده است. اگر بخواهيم همه ى پيمان هاى فردى و خانواده اى و محلى و شهرى و كشورى و بين كشورها را حساب كنيم، بدون ترديد، رقم، مافوق ارقام نجومى خواهد بود. اگر پيمان شكنى هاى هر يك از افراد با خويشتن را درباره ى ترك آلودگى ها و كثافات و گناهان در نظر بگيريم، روشن خواهد شد كه مرحله ى تكامل ما انسان ها به كجا رسيده است!!
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  6. Top | #105

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    43. مى دانيم كه اساسى ترين شرط يك حيات معقول و قابل محاسبه و متكى به بينه و برهان، شناخت رابطه ى منطقى با افراد بنى نوع و ديگر مواد جالب دنياست. آيا بشر مى تواند درباره ى رابطه اى كه با جز خود بر قرار مى كند، توضيح و استدلال قانع كننده اى را ارائه بدهد؟ پاسخ اين سئوال قطعا منفى است. به طورى كه اگر به قول بعضى از انسان شناسان، در طول هر قرنى بيش از شماره ى انگشتان انسانهايى را پيدا كرديد كه منطقى ترين رابطه ميان جز خود را شناخته و همان رابطه را ميان خود و جز خود بر قرار كرده اند، يقين بدانيد كه شما معناى عدد را نمى دانيد يا ضعف باصره و بصيرت داريد.

    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 16-12-2023 در ساعت 17:45
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. Top | #106

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    44. پس از گذشت دو قرن از داد و فرياد و ادعاى تكامل! اكنون موقع آن رسيده است از كاروانسالاران اين قافله بپرسيم كه شما خيلى حرف ها براى ما زديد، ولى بالاخر به ما نگفتيد كه اصالت با فرد است يا با اجتماع؟ هنوز جنگ ميان جان استوارت ميل و پيروانش از يك طرف و اميل دوركيم و هواخواهانش از طرف ديگر بر قرار است. آيا بدون تعارفات معمولى مى توان ادعا كرد كه عاشق زندگى طبيعى محض توانسته است رابطه ى فرد و اجتماع و قلمرو زندگى آن دو را به طور منطقى و انسانى تنظيم كند؟! آنچه كه مشاهدات تاريخى جريان زندگى عينى دو طرف رابطه "فرد و اجتماع" نشان مى دهد، اين است كه استعدادها و نهادهاى فردى انسان ها "نه به عنوان فرد موجود در خلا، بلكه به عنوان ماهيت انسانى"، در زندگى اجتماعى، يا به كلى حذف مى شود و يا آن نوع استعدادها و نهادها را به فعليت مى رساند كه قالب هاى زندگى اجتماعى تعيين مى كند.

    براى توضيح اين مسئله، جمله اى را كه بعضى از مطلعين به ژان پل سارتر نسبت داده اند "و من به نوبت خود در صحت اين نسبت ترديد دارم" نقل كنيم.

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  8. Top | #107

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    'انسان تاريخ دارد و نهاد ندارد.'

    يعنى آنچه كه انسان دارد، همان است كه در زندگى اجتماعى به فعليت مى رسد و سپس به حلقه هاى زنجير تاريخ مى پيوندد، ملاحظه مى شود كه جمله ى فوق چگونه انسان را تحويل قالب هاى زندگى اجتماعى مى دهد و سپس بدون اينكه مجالى به بروز استعدادهايى كه در جوامع و محيطهاى بازتر شكوفا مى شود، بدهد، به دست تاريخ مى سپارد. مسئله اين است كه چه بايد كرد كه به فعليت رسيدن آن استعدادها و امتيازات، با برخوردارى از مزاياى زندگى اجتماعى، به حذف نبوغ آزادى ها و احساسات و عواطف اصيل نينجامد. پاسخ و راه چاره ى اين مسئله در تنظيم فرديت افراد با زندگى اجتماعى در حد لازم و كافى ديده نمى شود. به نظر مى رسد كه اكثريت قريب به اتفاق ناله ها و آه هايى كه تاريخ بشرى، از هشياران در ميان مستان، در دفتر خود ثبت كرده است، مربوط به نادانى آنان درباره ى رازهاى اصلى جهان هستى نبوده است، بلكه مستند به اين بوده است كه آيا ضرورت يا شايستگى داشته است كه انسان، با همه ى آن استعدادها و نهادهايى كه دارد، با يك قيافه ى نيمرخ از صدها چهره ى با ارزش، در قالب هاى زندگى اجتماعى ريخته شود و سپس به بستر تاريخ بخزد؟! به عنوان مثال، آيا ابوذر غفارى همان است كه عوامل محيط و اجتماع او را در خود فشرده، ولى تاريخ تنها نمودهايى محدود اما در نهايت عظمت "براى هشياران در ميان مستان" از وى نشان مى دهد؟! آيا واقعا سقراط با همه ى نهادهايش همان است كه تاريخ يونان از قالب هاى اجتماعى خود گرفته، و سم شوكران به دست، به ما نشان مى دهد؟!

    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 26-12-2023 در ساعت 17:25
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. Top | #108

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    45. اين سئوال جدى را هم بايد از حمايت كنندگان تكامل! پرسيد كه به راستى، اى دوستان عزيز، در همين منزلگه رشد و تكامل كه رسيده ايد، چند دقيقه توقف كنيد و به ما بگوييد واقعا انسان ماشينى امروزى و ماهيگير معمولى مغرب زمين و ديگر آچار و بيل به دست هاى دوران ما، تكامل يافته ى ارسطوى پير و افلاطون كهنسال هستند؟ آيا واقعا مغز رياضيدانان و هندسه دانان امروزى ما تكامل يافته تر از مغز اقليدس، ارشميدس، شيخ موسى خوارزمى، البتانى، حسن بن هيثم، ابن خلدون، ابن سينا و خواجه نصير طوسى شده است؟! آيا امروزه مغز برتراند راسل، وايتهد، سارتر، چرنيشفسكى و اومو واقعيت جهان عينى را بهتر از محمد بن طرخان فارابى اثبات مى كند؟
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  10. Top | #109

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    46. گويا هنوز وقت آن نرسيده است كه اين تكامل يافته درباره ى ارزش جان و جانداران بينديشد و بفهمد كه حد و مرز منطقه ى ممنوع الورود جان هاى آدميان كجاست؟ اصلا نبايد در برابر اين پيشرفتگان سخنى از شعر سعدى به ميان بياورى كه مى گويد:
    به جان زنده دلان سعديا كه ملك وجود نيرزد آنكه دلى را ز خود بيازارى

    زيرا او نه تنها از جان هاى آدميان فقط پديده ى زيست را مى بيند كه حركت و احساس و توالد مى كند و همواره در صدد دفاع از خويشتن و آماده كردن محيط براى زندگى مى كوشد، بلكه او به مقضاى درجه ى اعلاى تكامل! مى تواند به يك يا چند فرد از جامعه ى خود چنان قدرت قرار دادى بدهد كه آن احمق و يا احمق ها را سر مست غرور و كبر كند و آنان را به ريختن خون ده ها ميليون انسان جاندار وادار كند، چنان كه در جنگ جهانى دوم مشاهده كرديم.




    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 08-01-2024 در ساعت 15:21
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  11. Top | #110

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    47. جنگ و جنايات و مشتقات مربوط به آن. اگر جريان جنگ ها و پيكارها چنين بود كه هر جنگى فقط مردم آلوده و منحرف و مفسد جامعه را، اعم از داخلى و خارجى، از بين مى برد و جامعه را براى زندگى انسان ها هموار مى كرد، مى توانستيم بگوييم جنگ هموار يك عامل تطهيركننده ى جوامع است، ولى مى دانيم كه در ميان جنگ هاى كوچك و بزرگى كه تا كنون در جوامع بشرى رخ داده است، حتى يك هزارم آنها نيز از ملاك فوق "كه جهاد مقدس است" بر خوردار نبوده است. شيوع و رواج پديده ى جنگ و پيكار، و استناد اكثر قريب به اتفاق آنها به زورگويى و قدرت پرستى و شهوات و هوى و هوس و خودكامگى، به قدرى بديهى است كه متفكران به جهت ناتوانى از پيدا كردن يك علت معقول براى آن همه كشتارهاى فجيع كه گذرگاه تاريخ را پر كرده است، خود را مجبور ديده اند كه بگويند جنگ به عنوان يك نهاد ثابت در طبيعت انسان وجود دارد!

    اين متفكران يا به اصطلاح صحيح تر اين متفكرنماها، براى اينكه به پستى و سقوط فكرى و روحى خود اعتراف نكنند، تقصير را به گردن خود انسان مى اندازند و با زنجير پولادين جبر دست و پاى او را مى بندند كه آرى، اين موجود طبيعتا مجبور به جنگ و پيكار است!! اين متفكرنماها به جاى آنكه به بيان استعدادهاى عالى انسان بپردازند و اثبات كنند كه اخلاق و مذهب راستين "نه ساختگى" مى تواند آن استعدادها را به فعليت برساند و ريشه ى جنگ و برادر كشى را از صفحه ى زمين بر كند، با ابزار فلسفه، شمشيرهاى يكه تازان تنازع در بقا را تيز مى كنند. آنان هرگز به دلالى خود براى خونريزى ها اعتراف نخواهند كرد، زيرا اگر چنين اعترافى بكنند و اين راهنمايى را براى فعليت رسانيدن استعدادهاى عالى انسان انجام بدهند، تكامل آنان دچار ركود مى شود و زحماتشان درباره ى اسلحه ى كشنده به هدر مى رود. مگر شوخى است كه مقدار 51000 " پنجاه و يكهزار" كلاهك اتمى را كه بنا به نوشته ى مجله ى اشترن 17000 "هفده هزار" از آنها در اروپا و آبهاى اطراف اين قاره مستقر شده است، ناديده بگيريم؟! اگر يك نفر با نظر به آيه ى:

    'انه من قتل نفسا بغير نفس او فساد فى الارض فكانما قتل الناس جميعا.'

    'هر كس يك انسانى را بدون استحقاق قصاص يا فساد راه انداختن در روى زمين بكشد، مانند اين است كه همه ى انسان ها را كشته است.'

    به آن 51000 كلاهك اتمى نگاه كج كند، حتما مورد نفرين تكامل و مستحق محاكمه ى انسان هاى تكامل يافته خواهد شد كه چرا به عامل كشتار ميلياردى آدميان، كه علامت اوج تكامل و ترقى انسانيت است، اهانت و جسارت كرده است! جالب تر از اين علامت تكامل كه عبارت است از نابودى انسان ها به دست همديگر، فلسفه بافى و علم پردازى است كه اين تكامل يافتگان! به پيروى از توماس هابس و ماكياولى "منشيان معتقد جلادان خون آشام شرق و غرب، چنگيز، نرون، تيمورلنگ و گاليگولا كه در كشتار انسان ها به تكامل رسيده بودند" مى گويند: 'انسان گرگ است'.

    آرى، اين هم يك نوع منطق در تكامل است كه همين انسان در جهان هستى تكامل يافته است، ولى در برابر همنوع خود گرگى درنده است!
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




صفحه 11 از 14 نخستنخست ... 7891011121314 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi