صفحه 9 از 14 نخستنخست ... 5678910111213 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 132

موضوع: تاریخ از دیدگاه امام علی (علیه السلام)

  1. Top | #81

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    12. شدت گرفتن منفعت پرستى، حتى در مواردى كه به ضرر ديگران تمام شود، تا حدى كه به عنوان مفسر و عامل ادامه ى حيات و گاهى هم به عنوان فلسفه ى حيات مطرح مى شود، از مختصات تكامل!! اين انسان است. و منظور عمده از اين منفعت همان منفعت مادى است.
    13. لذت پرستى، حتى در مواردى كه به آلام ديگران تمام شود. اين پديده، حتى در كلمات برخى از آنان كه مى گويند 'ما فيلسوف هستيم!' تا حد فلسفه و هدف زندگى نيز معرفى شده است!! اين هم يكى از دلايل تكامل است كه لذت فقط در قلمرو و لذايذ مادى هدف حيات انسانى تلقى شود! در مقابل، بعضى از انسان شناسان گفته اند: تلذذ! چه هدف ناچيز! تلذذ كار جانوران است.
    14. يكى از محكم ترين دلايل تكامل! اين موجود عبارت است از جواز قربانى كردن همه ى ارزش ها و عظمت هاى انسانى و الهى، براى وصول به هدفى كه تشخيص داده شده است! اين رسالت براى نابودى انسانيت را، ماكياولى، دست پرورده ى سزار بورژيا، در اختيار كاروان تكامل! قرار داده است. اين رسولان ضد انسانى حتى اين شرط را هم در 'هدف وسيله را توجيه مى كند' در نظر نگرفتند كه بگويند: 'آن هدف كه واقعيت هايى را به عنوان وسيله قربانى مى كند، بايد به قدرى داراى ارزش و عظمت باشد كه هم از دست رفتن وسيله را جبران كند و هم موجب حل مشكل يا مشكلاتى شود.'
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 14-07-2023 در ساعت 14:00
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #82

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    15. هدف ديدن خويشتن و وسيله ديدن ديگران پديده اى بسيار شايع است. هنوز اين موجود تكامل يافته! نمى خواهد بپذيرد امتياز تكوينى اى كه او دارد، ديگران نيز دارا هستند. همان مشيت خداوندى كه وجود او را براى قرار گرفتن در آهنگ والاى هستى تحقق بخشيده است، ديگر افراد انسانى را هم جزئى از آهنگ والاى هستى قرار داده است. آيا به نظر شما، منطق 'من هدف، ديگران وسيله' بازگوكننده ى هويت خودپرستى كه مهلك ترين بيمارى در قلمرو زندگان است، نيست؟! اگر بگوييم انسان ها از جريان موجودات طبيعى ناآگاه به وجود آمده و در همان قلمرو طبيعت هم نابود مى شوند و از بين مى روند و مشيت الهى آنان را به وجود نياورده است! در اين فرض، منطق فوق، جز زاييده شده از مغزهاى تباه است. زيرا چه معنى دارد كه طبيعت ناآگاه و بى زبان و بى اختيار بعضى از اجزاى خود را بر بعضى ديگر ترجيح بدهد، كه بعضى از آنان هدف و برخى ديگر وسيله اى براى آنان باشند! البته مسلم است كه اگر در تفسير وجود انسان مشيت الهى دخالت نكند، به مقتضاى قانون ويرانگر انتخاب طبيعى و تنازع در بقا، هيچ منطقى در برابر آن منطق پوچ كه مى گويد 'من هدف و ديگران وسيله!' وجود نخواهد داشت. من معتقدم همه ى متفكران اين مسئله را به خوبى مى دانند كه اگر وجود انسانى وابسته به خدا و مشيت خداوندى نباشد، منطقى جز 'من هدف و ديگران وسيله' قابل تصور نيست.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  4. Top | #83

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    16. اين هم تكامل فلسفى انسان است كه نه تنها نمى خواهد فاسد را با صالح دفع كند، بلكه اغلب به جهت بى توجهى و گاهى با توجه ولى از روى لجاجت، فاسد را با افسد دفع كرده است! اى كاش فقط به همين نكبت و سيه روزى قناعت مى كرد، ولى همه مى دانيم كه در آن موارد كه دفاع از خويشتن و توجيه موقعيت خود مطرح است، فاسد را با افسد دفع مى كند و براى اين نابكارى فيلسوف مى شود و فلسفه هم مى بافد!!
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 26-07-2023 در ساعت 19:32
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. Top | #84

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    17. اختلالات كنش هاى سيستم هاى زنده. اين همان دليل تكامل است كه كنراد لورنتس در كتاب معروف خود، هشت گناه بزرگ انسان متمدن مشروحا مورد بررسى قرار داده است.
    18. ويران كردن محيط زندگى و تبديل مناظر زيباى طبيعت و فضاى حيات بخش كره ى زمين به ميادين جنگ و جبهه هاى كشتار و ماشين هاى خشكاننده ى زندگى.
    19. يكى از مهم ترين دلايل تكامل!! بشرى، اشتغال روزافزون مغزهاى بزرگ براى كشف آسان ترين و بى خرج ترين طرق تخريب آبادى ها و نابودى هاى زراعت و از بين بردن نسل هاست. در صورتى كه اگر اين مغزهاى بزرگ در راه كشف وسايل احياى انسان ها و تقويت عواطف آنان و ايجاد ارتباطهاى انسانى سازنده به كار بيفتد، واقعا مى توانند تاريخ طبيعى حيات انسان ها را به تاريخ انسانى انسان ها مبدل كنند. 20. لا ينحل ماندن معماى مرد و زن و روياروى قرار گرفتن اين دو صنف با يكديگر، پس از تحرك جنسى، تا آنجا كه بعضى از روان شناسان گفته اند احتمال تطابق و هماهنگى زن و مرد با يكديگر همان مقدار است كه سيبى را دو نصف كنند . يكى از دو نصف را به گوشه اى از يك جنگل بسيار بزرگ "پر از كوه ها و درختان و رودخانه ها" بيندازند و نصف ديگر را به گوشه اى بسيار دور از آن گوشه، آنگاه بادى بوزد و اين دو نصف سيب را به همديگر بچسباند!!
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  6. Top | #85

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    21. رقابت و تضاد انسان با خويشتن با انواعى گوناگون، با اينكه مى داند كه رقابت و تضاد، بدان جهت كه سازنده نيست، به ضرر و گاهى نابودى خود مى انجامد.
    22. منتفى شدن احساس وحدت عالى در حيات و در شخصيت. گويى تكامل آدمى خصومت شديدى با احساس و گرايش به وحدت حيات و وحدت شخصيت دارد، كه هر چه زمان پيش مى رود، اين خصومت شديدتر مى شود! بدون دريافت و تحقق بخشيدن به اين وحدت كه واقعا مى تواند هويت و مختصات حيات و شخصيت آدمى را تفسير و توجيه كند، ما انسان ها جز درك ها و تعقل ها و اراده ها و عواطف گسيخته چيزى نخواهيم داشت. به عبارت روشن تر، هر يك از حيات و شخصيت آدمى يك حقيقت است، و در عين حال كه هر يك از آن دو داراى ابعاد بسيار متنوعى است و بايستى هر يك از آن ابعاد به طور كامل از نظر شناخت و اشباع مقتضياتش مورد توجه و تكاپو قرار بگيرد، بايستى آن حالت وحدت كه حيات و شخصيت انسان را به خود مشرف مى كند و از متلاشى شدن باز مى دارد "آن متلاشى شدن كه هر يكى از اجزا معناى پيوستگى به كل را از دست مى دهد"، بشناسد و آن را هر چه كامل تر به وجود بياورد. از بين رفتن وحدت حيات و وحدت شخصيت، از يك جهت تفاوتى با عدم درك آن ندارد، زيرا اگر وحدت حيات و وحدت شخصيت درك نشوند، هم قطعات گسيخته حيات غير قابل تفسير و توجيه منطقى خواهد بود و هم قطعات گسيخته شخصيت او. به همين جهت است كه پيشتازان تكامل روحى مى گويند مگذاريد زمان، با قطعات خيالى سه گانه اش "گذشته، حال و آينده" روح شما را قطعه قطعه كند. به قول مولوى نى روح شما را پر گره بسازد.

    هست هشيارى ز ياد مامضى ماضى و مستقبلت پرده ى خدا
    آتش اندر زن به هر دو تا به كى پر گره باشى از اين هر دو چو نى
    لامكانى كه در او نور خداست ماضى و مستقبل و حالش كجاست
    ماضى و مستقبل اى جان از تو است هر دو يك چيزند پندارى دو است


    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 20-08-2023 در ساعت 15:02
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. Top | #86

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    23. تحول تدريجى شخصيت هاى مستقل انسانى به شخصيت هاى بى رنگ و بى اصل، كه هر اندازه اين تحول پيشتر برود، احاطه ى جبر و ناآگاهى بر وجود انسان بيشتر مى شود. به عبارت ساده تر سازگارى شخصيت با هر عامل و رويدادى كه پيش بيايد، و عدم تاثر از هيچ اصل و قانونى كه براى شخصيت آگاه و مستقل آدمى وجود دارد. آرى، اين هم يكى از دلايل تكامل بشرى است!!

    اگر درباره ى جبرگرايى بسيار افراطى كه در قرن نوزدهم در غرب به راه افتاد دقت بيشترى كنيم، خواهيم ديد بعضى از متفكران آن دوران، از پديده ى اختيار چنان گريزان بودند كه گويى اگر يك انسان ادعاى اختيار كند، كاروان بشريت را در حركت خود به پيش، متوقف كرده است. به عبارات زير كه از يكى از مشهورترين شخصيت هاى قرن نوزدهم نقل كرده است دقت فرماييد:
    'بشر تاريخ خودش را مى سازد، ولى نه آنطور كه مايل است و نه تحت شرايط و اوضاع و احوالى كه مستقيما بر او وارد شده "با او مواجه شده" و به او داده شده است و از گذشته به او منتقل شده است...' [ درباره ى جامعه و تغييرات اجتماعى، نيل اسمسلر، ص 165 از متن انگليسى. ]
    سپس مى گويد:
    'سنت همه نسل هاى گذشته همچون كابوسى بر مغز انسان ها سنگينى مى كند. درست همان زمانى كه به نظر مى رسد او در فعاليت هاى انقلابى خويش اشتغال دارد و چيزهايى كه تصور مى كند خلق كرده است و در گذشته هرگز وجود نداشته است و به روشنى چنين دوره اى از بحران هاى انقلابى كه بشر با هيجان و اضطراب مطرح مى كند ، روح گذشتگان است كه در خدمت آنان در آمده است و انسان انقلابى "آن چيزها را" از نسل هاى گذشته عاريه گرفته مى جنگد، فرياد مى كشد، تظاهر مى كند، بدين منظور كه ارائه كند صحنه ى جديدى از تاريخ جهان را در اين زمان باز كرده است، به آن افتخار مى كند "احساس غرور مى كند" در حالى كه جامه اى بدل پوشيده و با زبان عاريتى سخن مى گويد.' [ همان ماخذ. ]
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  8. Top | #87

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    مسائلى را كه در پيرامون مطالب فوق مى توانيم مطرح كنيم، بدين قرار است:
    يك. جمله ى اول كه مى گويد: 'بشر تاريخ خود را مى سازد'، با مطالب بعدى كه بشر را يك جاندار صد در صد متاثر از گذشتگان قرار مى دهد، تناقض صريح دارد. نويسنده مى بايست به جاى جمله ى مزبور اين جمله را 'بشر در گذرگاه جبرى تاريخ جبرا ساخته مى شود' بگويد.
    دو. مى گويد:
    'نه آنطور كه مايل است و نه تحت شرايط و اوضاع و احوالى كه خود انتخاب كرده است بلكه تحت شرايط و اوضاع و احوالى كه مستقيما بر او وارد شده "با او مواجه شده" و به او داده شده و از گذشته به او منتقل شده است.'
    اگر اين جمله را مورد دقت قرار بدهيد، انتقادهاى زير را در آن خواهيد ديد:
    1. آن گذشتگان كه شرايط و اوضاع و احوال را به دوره ى آينده منتقل كرده اند، آنها را از كجا گرفته بودند؟ آيا دموكراسى را از شامپانزه ها و رياضيات عاليه را از گوريل ها و علوم مربوط به ذرات بنيادين طبيعت هايدلبرگ و آن همه هنرهاى بسيار ظريف داوينچى را از عنكبوت و سمفونى هاى بتهون را از الاغ هاى قبرس گرفته اند!! 2. قدرت و استعداد اكتشاف و فرهنگسازى و تمدن پردازى بشر چه شده است؟ آيا اينكه دانشمندان مسلمين در قرن سوم و چهارم و نيمه ى اول قرن پنجم هجرى علم را از سقوط حتمى نجات دادند و تجربه و مشاهده را در به وجود آوردن دانش مبنا قرار دادند، دروغ بوده است؟! آيا اين همه اكتشافات و اختراعات كه در دو قرن نوزدهم و بيستم در مغرب زمين بروز كرده است، دروغ بوده و همه ى آنها ناگهان از آسمان به زمين باريده، يا از زمين روييده است؟!!

    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 28-08-2023 در ساعت 14:51
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. Top | #88

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    3. اگر گذشتگان بوده اند كه همه ى اوضاع و شرايط و احوال و عناصر پيشرفت ها و تمدن ها و انقلابات را به آيندگان منتقل مى كردند چرا هر يك از آن گذشتگان، آن اوضاع و شرايط و احوال و عناصر را به جامعه و نسل خود منتقل نمى كردند؟ مگر هر جامعه اى از گذشتگان با نسل هاى آينده ى خود عداوت داشتند!! يونان آن فرهنگ علمى و سياسى و هنرى خود را به نسل خود نمى دهد و ناگهان مردمان رم مى آيند و از يونانى ها غارت مى كنند و مى برند و براى خود يك فرهنگ و تمدن تشكيل مى دهند كه هم نرون خونخوار و ديوانه را مى سازد و هم مارك اورليوس فيلسوف خردمند و عاطفى را!! "به جز درباره ى مسيحى ها كه اين فيلسوف درباره ى آنان حساسيت داشته است" تمدن بين النهرين نه تنها به نسل خود بين النهرينى ها منتقل نمى شود و اقوام و جوامع ديگر آن را تعقيب مى كنند يا به وجود مى آورند، بلكه قرن هاى بسيار طولانى اين سرزمين مانند هند دست به دست مى شود.
    سه. نويسنده تاكيد مى كند كه همه چيز از گذشتگان است. او متوجه نشده است كه واقعيات شايسته ى انسان كه همه ى مردم خردمند، در همه ى ادوار و در همه ى جوامع، در تحصيل آن تكاپو مى كنند، امورى فطرى و مشترك هستند كه چنان كه به هيچ قوم و نژادى اختصاص ندارد، متعلق به هيچ اقليم و دورانى هم نيستند. اگر بر فرض، جامعه اى امروز داد و فرياد راه بيندازد و طرح انقلابى بريزد كه من مى خواهم به از خود بيگانگى خاتمه بدهم و به خود آشنايى و انسان آشنايى برسم، اگر هم وسايل و ابزار و سخنان و شعارهايى نو در اين داد و فرياد و انقلاب داشته باشد، اصل هدفى كه براى داد و فرياد انقلاب طرح كرده است، سابقه دارد. شما مى توانيد همين هدف را در عناصر و پديده هاى دينى و فرهنگى گذشتگان به خوبى مشاهده كنيد. به عنوان مثال، در نتيجه گيرى از قصه ها و اساطير آفريقاى باستانى جملات زير به دست آمده است:
    'انديشه هاى لطيف فلسفى و باور داشت هاى متعالى مذهبى، پا به پاى خرافه گرايى و گمان هاى ساده لوحانه و كودك پسندانه، عموما در افسانه ها منعكس اند.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  10. Top | #89

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اسطوره ها، همانند كان هاى زغال سنگ، انبوهى از زغال و رگه هاى الماس را با هم و در هم دارند. از اين روى تا اسطوره كاوى، نسج افسانه ها را از شكل قصه گونه ى آنها، به واحدهاى اوليه ى فكرى، به نخستين ياخته هاى تشكيل دهنده ى عقيدتى آنها باز پس نكاود، ما هرگز به گوهرهاى مكنون و پايدار لطايف انديشه ى بشرى در بطن اسطوره ها پى نخواهيم برد. در حقيقت صرف نظر از جنبه ى تفريحى و لالايى گويانه ى افسانه ها، آن چه كه مطالعه در اسطوره ها را براى پژوهندگان تاريخ رشد فكر فلسفى، براى تجلى جويان وجدان عام بشرى، براى مردم شناسان، براى جامعه شناسان، براى كارشناسان مقايسه اى اديان، براى آرمان شناسان و ديگر انديشمندان علوم انسانى و ادبيات عاميانه، اجتناب ناپذير مى كند، انعكاس وجود همين ديرين ترين ذخاير فكرى و ناآگاه اقوام مختلف در اسطوره هاست.' [ آفريقا، افسانه هاى آفرينش، يولى باير، ترجمه ى ژ. آ. صديقى، صص 178 -177. ]

    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 08-09-2023 در ساعت 18:46
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  11. Top | #90

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,856 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ولى اين حقايق انسانى براى هر جامعه و دورانى از همه ى جهات يكسان تلقى نمى شود. مثلا در يك زمان حقايق اقتصادى آن انگيزگى را ندارد كه همه ى شئون بشرى را تحت الشعاع خود قرار بدهد، ولى در زمانى ديگر با اجتماع شرايطى مناسب، انگيزگى مزبور را پيدا مى كند. به طور كلى، هر يك از آن عوامل محرك تاريخ، به مقتضاى شرايط و اوضاع و احوال، مى تواند در سير تاريخ و بروز كيفيت هاى اوليه و ثانويه تاثير اساسى داشته باشد.
    چهار. نويسنده ى جملات مورد نقد و بررسى از كسانى است كه به تكامل انسان اعتقاد دارد. يعنى بر اين عقيده است كه چنان كه انسان از نظر بيولوژيك و فيزيولوژيك در جريان تكاملى است، همين طور از نظر مغزى و روانى در حال تكامل است. به هر حال مسلم است كه اين نويسنده تكامل را با جبر محض سازگار ديده است. ما بايد اين نظريه را مورد دقت قرار بدهيم. اين مسئله بايد حل شود كه قدرت و كمال تفاوت دارد، زيرا مى توان از قدرت براى كشتار همه ى انسان ها و تخريب هر چيزى كه با دست بشر به سود مادى و معنوى وى ساخته شده است، بهره بردارى كرده، ولى كمال، در هر شكلش كه تصور شود، جز احيا و سازندگى را نمى تواند مطرح كند. همچنين فرق است ما بين قدرت و جمال. بنابراين، كمال باردار مفهوم ارزشى است، چنانكه جمال باردار مفهوم جذبه و انبساط روانى است. در ماهيت قدرت هيچ يك از اين دو مفهوم وجود ندارد، بلكه بستگى به اين دارد كه قدرت، كه يك واقعيت ناآگاه و بى اختيار است، در دست كيست و در راه وصول به چه هدفى استخدام شده است.

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




صفحه 9 از 14 نخستنخست ... 5678910111213 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi