صفحه 14 از 16 نخستنخست ... 410111213141516 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 131 تا 140 , از مجموع 154

موضوع: گناهان زبان همراه با حکایت های آموزنده

  1. Top | #131

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در بعضی روایات داریم حضرت زین العابدین علیه السلام به فرزندشان می فرمایند: با پنج گروه رفیق نشو، یکی از آنها کذّاب است، آدم دروغگو همه چیز را برای تو مثل سراب ترسیم می کند، جلو می روید، به هوای این که آب است امّا وقتی می رسید، می بینید که آب نیست، دروغگو چنین نقشی در زندگی انسان دارد.

    در حدیث دیگری امام سجادعلیه السلام به فرزندش می فرماید: «اتّقوا الکذب»؛ بپرهیز از دروغ، «الصغیر منه و الکبیر»؛ چه دروغ کوچک و چه

    ص: 111

    1- 91. بحار الانوار، ج 69، ص 262.
    دروغ بزرگ در ادامه می فرماید: «فإن الرجل اذا کذب فی الصغیر»؛(1) مرد مسلمان اگر دروغ کوچک گفت، «اجترأ علی الکبیر»؛ جرأت پیدا می کند که دروغ بزرگ هم بگوید، «اما علمتم ان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله قال»؛ آیا نمی دانید که پیغمبر بزرگوار صلی الله علیه وآله فرمودند: «ما یزال العبد یصدق حتی یکتبه اللَّه صدّیقاً»؛(2) بنده ای که راست می گوید همیشه راست می گوید و خدا نام او را صدّیق ثبت می کند. و شما می دانید صدّیقین کسانی هستند که خداوند در قرآن آنها را در ردیف انبیا خدا ذکر کرده است؟ «و ما یزال العبد یکذب حتی یکتبه اللَّه کذّاباً»؛(3) و بنده ای که دروغ می گوید و عادت کرده که همیشه دروغ بگوید، ذات اقدس احدیّت او را فردای قیامت، جزو کذّاب ها محشور می کند.

    یکی از اخیار تهران که به رحمت خدا رفتند، می گفت من پنجاه سال در بازار تجارت کردم، (قریب 90 سال سنشان بود و از خوبان تهران بود) یک دروغ نگفتم، پنجاه سال در بازار تهران کاسب بودم ولی یک دروغ نگفتم حالا بعضی ها می گویند اگر دروغ نگوییم، نمی توانیم کاسبی کنیم، شخصی می گفت: وقتی پشت در خانه می رسم و در می زنم، می گوید چه کسی است، می گویم منم، و اگر نگویم فلانی هستم در را باز نمی کند، بنده خدا خودش

    ص: 112

    1- 92. الکافی، ج 2، ص 338.
    2- 93. همان.
    3- 94. همان.
    می گفت: اصلاً نمی توانم راست بگویم، هر چه می گویم دروغ است، چاره ندارم.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #132

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در حدیث دیگری امام سجادعلیه السلام به فرزندش می فرماید: «اتّقوا الکذب»؛ بپرهیز از دروغ، «الصغیر منه و الکبیر»؛ چه دروغ کوچک و چه

    ص: 111

    1- 91. بحار الانوار، ج 69، ص 262.
    دروغ بزرگ در ادامه می فرماید: «فإن الرجل اذا کذب فی الصغیر»؛(1) مرد مسلمان اگر دروغ کوچک گفت، «اجترأ علی الکبیر»؛ جرأت پیدا می کند که دروغ بزرگ هم بگوید، «اما علمتم ان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله قال»؛ آیا نمی دانید که پیغمبر بزرگوار صلی الله علیه وآله فرمودند: «ما یزال العبد یصدق حتی یکتبه اللَّه صدّیقاً»؛(2) بنده ای که راست می گوید همیشه راست می گوید و خدا نام او را صدّیق ثبت می کند. و شما می دانید صدّیقین کسانی هستند که خداوند در قرآن آنها را در ردیف انبیا خدا ذکر کرده است؟ «و ما یزال العبد یکذب حتی یکتبه اللَّه کذّاباً»؛(3) و بنده ای که دروغ می گوید و عادت کرده که همیشه دروغ بگوید، ذات اقدس احدیّت او را فردای قیامت، جزو کذّاب ها محشور می کند.
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #133

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    یکی از اخیار تهران که به رحمت خدا رفتند، می گفت من پنجاه سال در بازار تجارت کردم، (قریب 90 سال سنشان بود و از خوبان تهران بود) یک دروغ نگفتم، پنجاه سال در بازار تهران کاسب بودم ولی یک دروغ نگفتم حالا بعضی ها می گویند اگر دروغ نگوییم، نمی توانیم کاسبی کنیم، شخصی می گفت: وقتی پشت در خانه می رسم و در می زنم، می گوید چه کسی است، می گویم منم، و اگر نگویم فلانی هستم در را باز نمی کند، بنده خدا خودش

    ص: 112

    1- 92. الکافی، ج 2، ص 338.
    2- 93. همان.
    3- 94. همان.
    می گفت: اصلاً نمی توانم راست بگویم، هر چه می گویم دروغ است، چاره ندارم.
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #134

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    عزیزان! می شود دروغ نگفت، می شود، پاکیزه کاسبی کرد، ممکن است به آن خانه آن چنانی، به ماشین آن چنانی نرسی ولی زندگی پاک و پاکیزه بدون دروغ و با صداقت خیلی بهتر است از زندگی آلوده ای که بنیادش کذب و دروغ باشد. اگر پایه زندگی تان، دروغ و کذب باشد در زندگی موفق نمی شوید، دروغ انسان را بیچاره می کند، غالب ما خیلی دروغ می گوییم. ملاک تان در زندگی باید صداقت باشد، در این حدیث دقت کنید، چقدر جالب است، «عن ابی عبداللَّه علیه السلام قال: لاتنظروا الی طول رکوع الرجل و سجوده»؛(1) به رکوع و سجود مردم نگاه نکنید؛ این آقایی که رکوع و سجود می رود و اهل جماعت هم هست، مِلاکت نباشد، «فان ذلک شی ء اعتاده فلو ترکه استوحش لذلک»؛ در ادامه حضرت می فرمایند: این به این نماز عادت کرده، به این رکوع و سجود معتاد شده، اگر آن را ترک کند، وحشت او را می گیرد؛ چون عادت کرده است، می فرماید: «و لکن انظروا الی صدق حدیثه»؛ نگاه کنید ببینید این آقا راست می گوید یا نه، «و اداء امانته»؛(2) ببینید ادای امانت می کند یا نه، صداقت هم ملاک تان باشد، نه رکوع و سجود او و اینکه نماز جماعتش ترک نمی شود.

    ص: 113

    1- 95. شرح اصول کافی، ج 8، ص 316.
    2- 96. همان.
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #135

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    خدا مرحوم حاج مقّدس را بیامرزد، از خوبان تهران و از منبری های خوب تهران بود، ایشان صاحب نفس بودند، می فرمودند: بازاری ها، کسبه! مواظب باشید این دهاتی ها که می آیند جنس می خرند سر شما کلاه نگذارند، بازاری ها خندیده و می گفتند: حاج آقا! آنها سر ما را کلاه بگذارند، ما سرشان را کلاه می گذاریم، آنها دهاتی اند بیچاره اند، وقتی تهران می آیند، می خواهند از این جا جنسی را خرید کنند و در گوشه ای از ایران بفروشند؛ وقتی به مغازه شما می آیند و به پینه پیشانی ات، و محاسنت، انگشتر عقیقت و تسبیح در دستت نگاه می کنند، می گویند: این آقا چه سیمایی دارد، بروم از این آقا جنس بخرم، تو هم با دروغ، کلک، حقّه و اجحاف سرش را کلاه می گذاری، حاج مقدس می فرمود: تو حالا نمی فهمی سرت کلاه رفته، شبی که صورتت را روی خاک گذاشتند و خاک ها را روی بدنت ریختند می فهمی که او سر تو را کلاه گذاشته، تو بازنده بودی و او برنده، فقط این چهار روز را نگاه نکنیم، همه ی مان چهار نعل دنبال دنیاییم و به همین موضوع داریم فکر کنیم؟!، یک ذرّه تصور نمی کنیم که بابا «وای که از پس امروز بُوَد فردایی».
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #136

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ثقة الاسلام کلینی رحمه الله به استناد خودشان، در اصول کافی از قول ابی کهمس نقل می فرمایند، که می گوید: «قلت لابی عبداللَّه علیه السلام»؛ به امام صادق علیه السلام عرض کردم، «عبداللَّه بن ابن یعفور یقرئک السلام»؛(1) عبداللَّه بن ابی یعفور

    ص: 114

    1- 97. الکافی، ج 2، ص 104.
    از (دوستان حضرت بوده) سلام برای شما فرستادند. «قال علیه السلام»؛ حضرت فرمودند: «و علیک و علیه السلام»؛ بر تو و بر عبداللَّه بن ابی یعفور سلام باد، حضرت در ادامه فرمودند: «اذا اتیت عبداللَّه فاقرأه السلام»؛ وقتی رفتی پیش عبداللَّه سلام مرا به او برسان، «و قل له»؛ بگو به عبداللَّه «ان جعفر بن محمد یقول لک»؛ امام صادق علیه السلام به تو فرمودند: «انظر ما بلغ به علیّ عند رسول اللَّه فالزمه»؛ نگاه کن ببین چه چیز علی را در محضر پیغمبر به آن مقام رساند؟ چطور شد علی پیش پیغمبر این قدر عزیز شد؟ «فانّ علیاً»؛ همانا علیّ، «انما بلغ ما بلغ»؛ رسید به آنجایی که باید برسد، «به عند رسول اللَّه بصدق الحدیث و اداء الامانة»؛(1) فرمود: دو چیز علی را در محضر پیغمبر علی کرد؛ یکی راستگویی و دیگری ادای امانت، علی لسان صدق داشت، علی در امانت مردم خیانت نمی کرد، صداقت، علی را علی کرد. قربان مقام امیرالمؤمنین علیه السلام بشویم که بعد از پیامبر هیچ شخصی در آفرینش مقام علی بن ابی طالب علیه السلام را ندارد.

    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 07-02-2024 در ساعت 17:07
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #137

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در حدیث دیگر دارد: «انّ وزن علی ثقیل»؛(2) وزن معنوی علی علیه السلام ثقیل است «ان حال علی علیه السلام جلیل»؛ همانا حال علی بن ابی طالب علیه السلام جلیل است. محبّت علی علیه السلام در کفّه حسنات مؤمنی نهاده نشد مگر این که بر گناهان او غلبه پیدا کرد و پیروز شد؛ زیرا امیرالمؤمنین لسان صدق داشت.

    ص: 115

    1- 98. پیشین.
    2- 99. بحارالانوار، ج 39، ص 26.
    شاعر می گوید:

    در مکتب عشق پیر استاد علی ست *** عالم همه بنده اند و آزاد علی ست

    آمد نمک و علی موافق به عدد *** یعنی نمک سفره ایجاد علی ست

    «اربع من کن فیه فهو منافق»؛ خدا کند ما منافق نباشیم، پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله می فرمایند: چهار خصلت در هر کس باشد او منافق است. «و ان کانت فیه واحدة من هن کانت فیه خصلة من النفاق حتی یدعها»؛(1) می فرمایند که اگر یکی از این چهار خصلت هم داشته باشد خلاصه یکی از علائم نفاق در او هست مگر این که نفاق را از خود دور کند.

    1 - «من اذا حدّث کذب»؛ کسی که وقتی حرف می زند دروغ بگوید، انسان دروغگو منافق است.

    2 - «و اذا وعد أخلف»؛(2) هنگامی که وعده می دهد خلف وعده کند، چک مردم را چرا بر نمی گردانی؟ از تو در قیامت سؤال می شود، می خواهی با این پولی که مال مردم است و سر ماه باید پس می دادی، یک زد و بند اقتصادی داشته باشی؟ اگر با مال مردم جنسی بخری و سود کنی بعد بگوئی بیست روز دیگر، یک ماه دیگر چکش را به او می دهم، یا تاریخش را عوض می کنم، این

    ص: 116

    1- 100. الخصال، ص 254.
    2- 101. همان.
    تصرف در مال غیر و حرام است. چرا این کار را می کنی؟ چرا چک مردم را بر نمی گردانی؟

    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 15-02-2024 در ساعت 20:40
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #138

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    آقایی از مشعر برمی گشت آنجا می گفت: اللّهمّ لبیک و … سعی بین صفا و مروه می کرد، وقوف در عرفات داشت و در خیمه نشسته، و دعای عرفانی عرفه را می خواند و برای امام حسین علیه السلام گریه می کرد، مبلغ 10 میلیون تومان از چک هایش برگشت خورده بود و از روی عمد در این دهه داده بود که خودش ایران نباشد و نتوانند کاری بکنند و بگویند آقا بیاید تا چکها را پاس کند، بعد آن بیچاره ای که چکها دستش بود شب تا صبح خوابش نمی برد گریه می کرد این طرف و آن طرف می رفت - من شاهد بودم - پول دستی می گرفت، طلای زنش را میفروخت، سکه هایش را میفروخت خودش را به این طرف و آن طرف می زد که آبرویش توی بازار نرود، او هم می گفت: «اللّهمّ لبیک». این درست است؟ بعضی ها می خواهند سر امام زمان علیه السلام را هم کلاه بگذارند، یکی از علمای تهران می گفت: بعضی از مردم وقتی می خواهند حجّ مشرف بشوند،می آیند تا وجوهات شرعی شان را بدهند، صد هزار تومانش را دست گردان می کنند و نهصد هزار تومان آن را چک می دهند، چک هایش هم برگشت می خورد، با حضرت ولی عصرعلیه السلام هم! سر حضرت را هم می خواهی کلاه بگذاری؟ چرا این قدر ما بدقول شدیم؟ مسلمان مقید است، آقا اگر نمی توانی، چک نده، اگر توان نداری، دست مردم چک نده و مردم را گرفتار نکن.

    ص: 117
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #139

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    گفتار هشتم: سخن چینی

    نشد ز یار سفر کرده ام مرا خبری *** نیامد از سر کویش نشانی و اثری

    نسیم صبح به کویش اگر کنی گذری *** بگو به دوست که ما را زخاطرت نبری

    به سرو ناز اگر قامتت کنم تشبیه *** غلط بود که تو از سرو ناز نازتری

    سحر به یاد تو از خواب ناز برخیزم *** به این امید که بینم جمال تو سحری

    کریم در به روی بینوا نمی بندد *** گشای درب حریمت به روی دربدری

    تاجر خراسانی به مدینه آمد و سپس به منزل ثامن الائمه امام رضاعلیه السلام رفت و عرض نمود: خراسان پول هایم تمام شده است، پانصد دینار به من

    ص: 126

    قرض دهید، آقا رفتند، حجره پانصد دینار در کیسه گذاشتند و دست مبارکشان را از حجره بیرون آوردند و فرمودند «أین الخراسانی»؛ خراسانی کجاست؟ عرض کرد، بله اینجایم، فرمودند پول را بگیر و برو، این پول را به شما هبه کردم، امّا از تو تقاضا دارم، وقتی بیرون آمدم، تو را نبینم، پول را گرفت و رفت، آقا بیرون آمدند، دوستان گفتند: شما که احسان کردید چرا صورتتان را نشان ندادید؟ فرمود: خواستم تلخی سؤال را در چهره او نبینم، یا صاحب الزمان! اجدادت با بیچاره ها و نیازمندان این گونه معامله می کردند، شما هم امروز ما را خجالت ندهید، هم کریمید و هم کریم زاده اید، از تلخی سؤال کسانی که واقفند، فرصت به لب گشودن سائل نمی دهند.

    «و احفظوا السنتکم»؛ زبان هایتان را از معاصی حفظ کنید.
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #140

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,672
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,546
    مورد تشکر
    14,366 در 5,348
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    بحث درباره گناهان زبان است، از همین خانواده گناهان زبان، گناهی است به نام سخن چینی (نمّامی).

    سخن چینی یکی از گناهان بزرگ است، کسانی که بین مؤمنین را با کلماتی به هم می زنند و قلوب اهل ایمان را نسبت به یکدیگر بدبین می کنند. در قرآن خدای تبارک و تعالی می فرماید: «تَبَّتْ یَدَآ أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ»؛(1) در آخر سوره می فرماید: «وَامْرَأَتُهُ حَمّالَةَ الْحَطَبِ»؛ و زن او که حمل کننده هیزم بود او نیز اهل آتش است. مراد از آن زن امّ جمیل می باشد؛ امّ جمیل دختر ابوسفیان

    ص: 127

    1- 108. سوره مسد، آیه 1.
    و خواهر معاویه بود می فرمایند علت این که او را حمّال حطب نامیدند این بود که هیزم می آورد، خارها را می کَند و شب ها سر راه پیغمبر می ریخت که وقتی رسول خداصلی الله علیه وآله از آنجا عبور می کنند پاهایشان مجروح بشود.

    معنای دومی را فخر رازی رحمه الله در تفسیرش آورده است و می گوید: زن ابی لهب آتش بیار معرکه بود، زنِ سخن چینی بود که سعی می کرد با سخن چینی اش آتش درست کند، لذا قرآن می فرماید: «وَامْرَأَتُهُ حَمّالَةَ الْحَطَبِ»

    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 06-03-2024 در ساعت 18:46
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 14 از 16 نخستنخست ... 410111213141516 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi