صفحه 1 از 14 1234511 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 152

موضوع: واجب فراموش شده در اثبات وجوب دعا براي فرج امام زمان ارواحنافداه

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,335
    تشکر
    788
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    doooaaa واجب فراموش شده در اثبات وجوب دعا براي فرج امام زمان ارواحنافداه

    امضاء



  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,335
    تشکر
    788
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ

    اَلحَمدُ لِلهِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَمْ یَتْرُکْنی عَمْیانَ الْقَلبِ • اَلحَمدُ للهِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلهِ و لَمْ یَجْعَلْنی مِن سائرِ الاُمَمِ • اَلحَمدُلله الَّذی جَعَلَ رِزقی عَلی یَدَهُ و لَم یَجْعَلْهُ فی اَیْدِ النّاسِ • اَلحَمدُ لِلهِ الَّذی سَتَرَ ذُنُوبی وَ لَم یَفْضَحْنی بَینَ النّاسِ اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج اللّهُمَّ الْعَنِ الْجِبْتَ وَ الطّاغُوت


    ص: 4

    بسم الله الرحمن الرحیم

    مقدمه

    تردیدی نیست که دعا، از عبادت های بزرگ است و آثار فراوانی دارد و ما در این رساله در مقام اثبات وجوب و تکلیفی بودن آن در امر ظهور و فرج حضرت بقیة الله ارواحنا فداه می باشیم.

    گفتنی است که جهان آفرینش بر پایه اسباب و مسببات می باشد و پیدایش هر پدیده مشروط به وجود شرایط و زمینه های آن است. طبق آموزه های دین مقدس اسلام (که عقل نیز آن را تأیید می کند) دعا یکی از اسباب و زمینه های تحقق پدیده ظهور می باشد.

    به عبارت دیگر، امر ظهور وابسته به تحقق شرایط و زمینه ها می باشد و دعا به عنوان جزءالعلة یکی از اسباب تعجیل در فرج است و جزء فعل و عمل مؤمن می باشد، لذا دعا برای فرج و ظهور امام زمان علیه السلام از باورهای قلبی

    ص: 5

    و تکلیف های عملی یک فرد مسلمان است که در قیام به آن باید اهتمام ورزد و آن را سبک نشمارد.

    این تکلیف الهی در منظر بعضی از مجتهدین صاحب فتوی از تکالیف واجب است که به هیچ نحو ساقط نمی گردد و تارک آن مستحق عذاب سخت در دنیا و آخرت می گردد همانند فریضه نماز که یک تکلیف واجب الهی می باشد و به هیچ عنوان از مکلف ساقط نمی گردد و مکلف نباید منتظر آثار این فریضه در زندگیش باشد که اگر اثری از این تکلیف ندید آن را ترک کند، بلکه این فریضه (نماز) چه اثر داشته باشد و چه نداشته باشد، باید مکلف آنرا به پا دارد؛ همچنین است دعا برای فرج که به هیچ عنوان از مکلف ساقط نمی گردد، چه این فریضه اثر داشته باشد یا نداشته باشد، به این معنا که دعا چه به هدف اجابت مقرون گردد و ظهور موفور السرور آن حضرت محقق شود، و چه امر ظهور به تأخیر افتد، وظیفه مکلف در هر صورت دعا کردن است.

    در فتوای دیگر از علماء و مجتهدین، امر دعا برای فرج و ظهور امام زمان علیه السلام از مستحبات مؤکده آمده است که ترک آن بدون عذر شرعی خود یک نوع هتک و سبک شمردن تکلیف مستحبی است که تارک آن نیز به جهت تعمد در ترک یک امر استحبابی دارای عقاب و عذاب می باشد.

    شایان ذکر است با کمال تأسف این فریضه الهی (وجوب دعا برای امام زمان علیه السلام) به فراموشی سپرده شده تا جایی که مجتهدین صاحب فتوی نیز که معتقد به وجوب یا استحباب آن هستند در رساله های عملیه خود از

    ص: 6

    این امر و تکلیف (وجوبی یا استحبابی) غفلت کرده اند و ذکری از آن به میان نیاورده اند! بدین جهت است که مسلمانان به این تکلیف و فریضه الهی راهنمایی نشدند و قیام به عمل آن ننموده اند.

    حال آنکه در جای خود مبرهن است که "انتظار ظهور امام زمان علیه السلام" که داخل در اصل امامت و ولایت می باشد، از افعال تکلیفی نیز هست، لذا بر هر فرد مسلمان واجب و لازم است که این اصل را در اعتقادات قلبی خود بگنجاند و با اعمال و کردارهای خود آن را آشکار نماید. بدین جهت نیز هست که در روایات فرموده اند: «افضل اعمال امت انتظار فرج است»(1)

    و حال آنکه "انتظار" امری قلبی است، پس اینکه می فرمایند "افضل اعمال" اشاره به این حقیقت دارد که "انتظار" امری قلبی و تکلیف آور است که با اعمال و جوارح آشکار می گردد و یکی از راه های آشکار نمودن آن، دعا برای فرج و ظهور امام زمان علیه السلام است.

    اگر در ماهیت و شکل دعا برای فرج دقت شود می بینیم که دعا برای فرج بهترین شیوه اظهار انتظار می باشد که تجلی گاه درخواست و نیاز به کمال عبودیت و بندگی است. لذا در روایات آمده است: «افضل اعمال امت انتظار فرج است»؛ و اگر مشکلات روزمره بشر را در نظر بگیریم می بینیم عمده آن ها به خاطر فراموشی و یا بی توجهی به امام زمان علیه السلام است که این فراموشی موجب مشکلات و سختی های طاقت فرسای بشری و ظلم و ستیز نمودن

    ص: 7

    1- . بحارالانوار، ج52، ص 122
    برخی به برخی دیگر شده است و با جرأت می توان گفت حتی دلیل فراموشی قیامت نیز که موجب جرأت یافتن انسان ها بر گناه می شود، بی توجهی و غفلت از یاد آن حضرت است.

    یکی از فوائد مهم دعا برای فرج که عقل و نقل بدان اتفاق دارند و آن را یکی از اسرار عبادتها به شمار آورده اند، تأثیر آن بر قلب و جوارح است، زیرا از هر عبادتی در قلب اثری حاصل می شود که از آن در روایات به نقطه سفید و سیاه در دل تعبیر شده است،(1) به این معنا که بین ظاهر و باطن و غیب و شهود انسان، یک ارتباط و علاقه ای نهفته است و آثار هر یک و افعال و حرکات یکی بر دیگری سرایتی عظیم و تأثیری شگرف دارد، و این مطلب، هم برهانی است و هم وجدانی؛ لذا دعا برای فرج نیز اینگونه است که در روح و قلب اثر گذاشته و حالت انتظار را تقویت می بخشد و در نهایت همانند نقطه سفید همه قلب را فرا می گیرد و در جوارح تأثیر گذاشته و باعث کنترل اعضا و جوارح می گردد و انسان از بسیاری از زشتی ها و رذائل اخلاقی اجتناب و دوری می کند، و به عبارت دیگر با روی آوردن به انسان کامل، خود نیز به سوی کمال به حرکت می افتد.

    نهایتاً می توان نتیجه گرفت که با توجه به اهمیت و سفارش قرآن و ائمه اطهار علیهم السلام، "انتظار و دعا برای فرج"، بهترین عبادت ها و بهترین وسیله تقرب به سوی خدای تعالی می باشد که در اثر آن خط مشی زندگی مؤمن تعیین می گردد و ترک آن کم کم منجر به ترک اعمال صالحه و بی توجهی به آن ها

    ص: 8

    1- . بحارالانوار، ج73، ص 332
    و در نهایت به ترک صراط مستقیم دین که همان ولایت اهل بیت علیهم السلام است، خواهد انجامید.

    از این رو معلوم می شود هرکس که ترک دعا برای فرج می کند هم گرفتار گناه می شود و هم به دام های اعتقادی شیاطین جنی و انسی می افتد.

    برخی از کارشناسان دینی معتقدند دعا و انتظار در انسان امید به زندگی را قوت می بخشد و او را در مبارزه با مشکلات روزمره یاری می دهد.

    پیشرفت سریع و پیچیده تمدن مادی و در عین حال بی توجهی به ارزش های مذهبی و دینی، هر روز بیش از پیش برای افراد و مجامع بشری اضطراب ها و مرض های روحی جدیدی بوجود آورده است. مبرهن است که یک انسان نامتعادل که در اثر دوری از معصوم علیه السلام به انواع گرفتاری ها، نگرانیها، نیازها، مشکلات عدیده زندگی و به ناهنجاریهای روحی روانی دچار شده نهایتاً به یک نوع یأس گرفتار می گردد و امید به زندگی معنوی و مادی را از دست می دهد، لذا دست به بزرگترین جنایت های تاریخ بشری می زند و از درک فیوضات کامل هستی و رحمت بیکران الهی محروم می گردد. ولی انسان منتظر با دعا برای ظهور امام زمان علیه السلام که برای حضرتش انتظار می کشد، خود را در مقابل هر عاملی که قصد به خطر انداختن دین و دنیای او را دارد تا وی را به بردگی بکشاند، می ایستد و تا سر حدّ شهادت جلو می رود.

    این رساله، بیشتر در مقام تبیین حکم وجوبی "دعا نمودن برای ظهور و فرج" است، تا مؤمنین به این تکلیف الهی، همانند سایر فرایض الهی مثل

    ص: 9

    فریضه نماز به نحو وجوب نگاه کنند و عمل نمایند و خود را جزء منتظرین واقعی قرار دهند و از فیوضات مادی و معنوی آن بهره مند شوند. به امید اینکه روزی این تکلیف الهی در رساله های عملیه مجتهدین وارد شود و مؤمنین بیشتر متوجه این حکم الهی گردند.

    البته به طور کلی باید توجه داشت هرچند دعا و درخواست از حضرت حق، در تسریع فرج بسیار مؤثر است، ولی آنچه مهم تر است و جزء تکالیف وجوبی هر مؤمنی نیز می باشد، آن است که شیعیان و عاشقان، حقیقت انتظار را در زندگی خود جاری کنند، بدین معنی که سعی کنند حقیقتاً دستورات اسلام را عمل نمایند و با تلاش در تهذیب نفس و خدمت به مردم، لیاقت یاری حضرت را کسب نمایند و برای امر فرج زمینه سازی کرده و مردم را برای پذیرش حرکت عدالت خواهانۀ حضرت آماده سازند.

    در خاتمه عاجزانه از خوانندگان گرامی درخواست می کنم این حقیر و والدینم را نزد آن امام مهربان یاد کنند و از جانب حقیر به آن حضرت عرضه بدارند: «کلبکم باسط ذراعیه بالوصید.»(1)

    رفیع الدین سید جعفر رفیعی

    امضاء



  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,335
    تشکر
    788
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    سرود غربت

    به نام ربّ مهدی لب گشایم

    سرود غربتش را می سرایم

    غم مهدی غمی جان کاه باشد

    از آن کم تر کسی آگاه باشد

    کجا یوسف چنین زندان کشیده

    کجا یعقوب این هجران کشیده

    شکیبایی از او شرمنده گشته

    زغم جان و دلش آکنده گشته

    زند ایوب زانو محضر او

    بیاموزد صبوری در بر او

    هزار و یک صد و هشتاد سال است

    که می داند که مولا در چه حال است؟

    فدای غربتش یاور ندارد

    به این غربت کسی باور ندارد

    از او مظلوم تر در این جهان کیست

    ز کُنه غربتش کس با خبر نیست

    به غیبت سوز و اشک و آه دارد

    چو جدّ خویش سر در چاه دارد

    تو گویی خار در چشمش نشسته

    دلش از غفلت شیعه شکسته

    قسم بر صورت زهرا که نیلی ست

    به رخساری که آزرده ز سیلی ست

    در این غم اشک آل الله جاری ست

    حدیث قرن ها چشم انتظاری ست

    ص: 11

    غریب و یکّه و تنهاست مهدی

    کجا شد شیعیان پس رسم مردی؟!

    به مهدی عرصه عالم چو تنگ است

    چنین غفلت برای شیعه ننگ است

    همه در عالم ذر عهد بستیم

    و لیکن عهد خود با او شکستیم

    همه کردیم مهدی را فراموش

    رسد هل من معین همواره بر گوش

    به مهدی ظلم ها بسیار کردیم

    به او رفتار چون اغیار کردیم

    به سینه سوز هجرانش نداریم

    خبر از اشک چشمانش نداریم

    ولی اندوه ما بر او گران است

    دعاگوی تمام شیعیان است

    بیا هجرت کنیم اینک به کویش

    رویم «العفو» گویان رو به سویش

    ز رنج غربتش یادی نماییم

    امام خویش را یاری نماییم

    بیا زهرای اطهر شاد سازیم

    ز زندان یوسفش آزاد سازیم

    پس از عمری که دنبال سرابیم

    بیا چون «حُرّ» به درگاهش شتابیم

    که مهدی چشمه آب حیات است

    سبیل الله، کشتیّ نجات است

    ص: 12

    مدار دهر، قطب روزگار است

    در این دوران ولیّ کردگار است

    به یمن اوست نازل گشته باران

    مطیع اوست خورشید درخشان

    قرار آسمانها و زمین است

    چو احمد رحمةً للعالمین است

    به جسم مردۀ عالم چو جان است

    پدر بر جملۀ خلق جهان است

    حسین بن علی در این زمان اوست

    ولیّ امر بر خلق جهان اوست

    هر آن کس معرفت بر او ندارد

    به راه جاهلیّت پا گذارد

    خوش آن روزی که مولا بازگردد

    «انا المهدی» طنین انداز گردد

    خدایا پرچمش را بازگردان

    به زهرا یوسفش را بازگردان

    به حق مادرش زهرای اطهر

    به خون فرق اکبر ،حلق اصغر

    به شام و کوفۀ غم بار زینب

    وداع آخر دلدار زینب

    دگر اصلاح کن امر فرج را

    عیان کن بر جهان ختم حجج را

    غم مهدی مگر پایان ندارد؟

    سحر آیا شب هجران ندارد؟

    ص: 13

    خداوندا ظهورش دیر گردید

    بسا عاشق در این ره پیر گردید

    مهیّا کن تو اسباب ظهورش

    منوّر کن تو گیتی را زنورش

    خدایا دشمنانش خوار فرما

    ذلیل و جمله بی مقدار فرما

    بیا ای مظهر عدل خدایی

    که تا پایان پذیرد این جدایی

    بیا مولا جهان پر شد ز بیداد

    ز ظلم ظالمان فریاد فریاد

    به قربان تو و صبر عجیبت

    بخوان آن آخرین أمّن یجیبت

    بیا غیر از تو ما منجی نداریم

    اگر آیی دگر رنجی نداریم

    پس از حیدر عدالت رخت بر بست

    بیا برگیر تیغش در کف دست

    بیاور ذوالفقار حیدری را

    ز بُن بر کَن مرام حَبتری(1)

    را

    بیا ما را سعادتمند گردان

    رها از هر چه قید و بند گردان

    همه عالم فدای تار مویت

    نگاه عالمی باشد بسویت

    امید فاطمه برگرد برگرد

    به هستی قائمه برگرد برگرد

    ص: 14

    1- . کنایه از اسم اولین غاصب است.

    امضاء



  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,335
    تشکر
    788
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    حاصل آنکه آثار معرفت باید در اعمال و رفتار انسان ظاهر باشد، به مثل اینکه اثر معرفت و محبت به امام زمان علیه السلام، انتظار و دعا برای فرج آن حضرت می باشد؛ لذا اگر آثار شیئی وجود نداشته باشد، از عدم اثر پی به عدم مؤثر می بریم به این معنا که آن شیء در واقع وجود نداشته است، پس از جمله علائم معرفت به امام زمان علیه السلام، شوق به دیدار و تقرب و انس با آن حضرت است که به انجام وظایف و تکالیف نسبت به آن جناب می انجامد که از جمله آن ها، دعا و مناجات و بی تابی در فراق آن حضرت است. پس عدم دعا برای فرج امام زمان علیه السلام نشأت گرفته از عدم معرفت و عدم انتظار است.
    امضاء



  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,335
    تشکر
    788
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    اقسام واجب
    اشاره
    در مباحث فقهی تکالیف و عبادات و معاملات به اقسامی تقسیم شده است که می توان جایگاه وجوبی هر تکلیفی را یافت و در عمل به آن کمال کوشش و اهتمام را به خرج داد. ما در این قسمت از این رساله اقسام واجبات را با مثال می آوریم تا با کمال وضوح دریابید که در "دعا برای فرج امام زمان علیه السلام" معنای واجب نهفته شده و تارک آن یقیناً واجبی از واجبات الهی را ترک نموده است.



    امضاء



  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,335
    تشکر
    788
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    2-واجب تعبّدی و توصّلی

    واجب تعبدی عملی است که باید آن را به قصد قربت و نیت عبادت به جا آورد و الّا باطل خواهد بود، مانند حج، نماز و ... . دعا برای ظهور را نیز باید به قصد عبادت انجام داد.
    واجب توصلی آنست که انجام اصل عمل کافی است گرچه به نیت قرب نباشد، مانند شستن چیز نجس و پاک کردن بدن برای نماز.
    امضاء



  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,335
    تشکر
    788
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    4-واجب تعیینی و تخییری

    واجب تعیینی آن است که یک عمل معین و به یک شکل خاص از مکلف، خواسته شده، مانند نماز صبح که عوض ندارد. دعا برای فرج نیز یک عمل معینی است که از هر مکلفی خواسته شده است به این نحو که عوض برای آن وارد نشده است که مکلف مخیر باشد بین دعا برای فرج و عمل دیگری که کفایت کند از آن.
    واجب تخییری آن است که یکی از چند عمل، به نحو تخییر خواسته شده است، مانند نماز جمعه و ظهر، و یا کفاره افطار روزه در ماه رمضان، چنانکه می دانید کسی که روزه اش را در ماه رمضان به عمد باطل کند باید بعد ماه رمضان علاوه بر قضای آن روز، کفاره نیز بپردازد، چنین فردی می تواند یکی از سه کفاره مشخص شده، یعنی 60 روز روزه یا غذا دادن به 60 فقیر و یا آزاد کردن برده (که امروزه به علت نبودن برده منتفی است) را انتخاب و انجام دهد.
    امضاء



  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,335
    تشکر
    788
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    6-واجب مُنجَّز و مُعلَّق
    واجب منجّز عملی است که باید در حال حاضر آن را انجام داد، مانند ادای دینی که وقتش رسیده باشد و یا نماز صبح بعد از اذان صبح. با محقق شدن غیبت امام زمان علیه السلام دعا برای فرج واجب منجّز می باشد که همه باید برای تحقق ظهور و رفع غیبت امام زمان علیه السلام دعا کنند.
    واجب معلّق آنست که عملی را برای آینده و پس از مدتی بخواهند انجام دهند، آن واجب معلق است تا زمانش برسد مانند ادای دین بعد از دو ماه، پس ادای دین واجب است ولی معلق است تا زمان آن برسد، و یا رفتن به مکه در ایام حج چرا که فرد به محض مستطیع شدن (مثلاً پولدار شدنش با آن شرایط خاص که در مباحث مربوط به حج آمده است) حج بر او واجب می شود ولی باید صبر کند تا وقت حج در ماه آن یعنی ذی الحجه فرا رسد، آنگاه برای انجام واجب، به مکه رود.
    7-واجب شرعی و عقلی
    واجب شرعی عملی است که در قرآن و سنت پیامبر و امامان معصوم -
    ص: 19
    علیهم السلام، واجب شمرده شده است. دعا برای فرج، هم به حکم سنت و هم به حکم عقل واجب می باشد که در این رساله گوشه هایی از وجوب شرعی و عقلی آن آورده شده است.
    واجب عقلی عملی است که عقل انسان آن را لازم داند، مثلاً اگر در شرع اسلام به جا آوردن حج و عمره واجب شود، عقلِ مکلف، لازم می بیند که وسایل سفر را تهیه نماید، در این صورت خود حج و عمره، واجب شرعی و تهیه مقدمات آن ها واجب عقلی است، و نیز مانند خداشناسی، نیکی در مقابل نیکی، شکر در مقابل نعمت، پرهیز از ظلم و دروغ و ... که از احکام عقلی شمرده شده اند. ناگفته نماند که ممکن است شرع نیز بر طبق برخی از این دستورات عقلی، حکم کرده باشد، لذا فرموده اند: «کلما حکم به الشرع حکم به العقل و کلما حکم به العقل حکم به الشرع». وجوب دعا برای فرج امام زمان علیه السلام را، هم شرع و هم عقل به آن حکم می کنند.
    8-واجب مولوی و ارشادی
    امری که از طرف یک مقام واجب الاطاعة مانند پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلم یا امام معصوم علیه السلام یا منصوب از طرف آن ها مثل حضرت اباالفضل علیه السلام و مسلم بن عقیل علیه السلام، صادر شود، اگر مستقلاً از طرف خود او باشد، یعنی کاری را برحسب مصلحت واجب کند، آن امر، امر مولوی و امر ولایی، و آن واجب، واجب مولوی است.
    و اگر به عنوان هدایت و ارشاد به یک واجب دیگری باشد، آن امر و آن
    ص: 20
    واجب، ارشادی است، مثلاً اگر امام علیه السلام یا منصوب او مانند حضرت اباالفضل علیه السلام که فرمانده کل قوا در روز عاشورا بود، دستور نظم ارتش و فرمان حمله یا آتش بس دهد، این کار ها واجب مولوی است و اگر امر به نماز و روزه کند، امر او و ایجاب او را ارشادی نامند. دعا برای فرج به جهت روایاتی که امر به آن نموده اند هم واجب مولوی و هم واجب ارشادی می باشد.
    9-واجب موسَّع و مضیَّق
    واجب موسّع عملی است که وقت به جا آوردن آن وسیع باشد و مکلف بتواند عمل را در یک پاره زمانی، هر وقت که دلش خواست یا توانست، انجام دهد، مانند نماز ظهر که وقتش از اول اذان ظهر تا مغرب است.
    واجب مضیّق عملی است که وقت آن، مشخص و دقیقاً به اندازۀ وقتی باشد که انجام آن عمل نیاز دارد، مانند روزه هر روز ماه رمضان که وقتش از صبح تا مغرب است و جلو و عقب انداختن آن شرعاً جایز نیست، و مانند قضای روزه ماه مبارک رمضان که به تعداد روزهای قضا شده به ماه رمضان آینده مانده است، در این صورت بر مکلف واجب و مضیّق می گردد که در این روزهای معدود قضای روزه های قبل را بجا آورد، و مانند نماز جمعه که باید اول ظهر جمعه در مدت گنجایش نماز متعارف انجام گیرد.
    دعا برای فرج هم واجب موسّع است و هم واجب مضیّق؛ واجب موسّع است به این معنا که مکلف در شبانه روز حداقل یک مرتبه باید به این واجب عمل نماید و واجب مضیّق است به این معنا که زمان و زمین به تنگ آمده و
    ص: 21
    نباید زمان و فرصت را از دست داد، بلکه باید شبانه روز دعا برای فرج امام عصر علیه السلام نمود.
    10-واجب فوری و غیر فوری
    واجب فوری عملی است که باید فوری و بدون تأخیر انجام داد، مانند توبه بعد از گناه، یا نماز آیات بعد از زلزله، یا بدهی هایی که وقتشان رسیده و طلبکاران هم آن را مطالبه کرده اند. واجب غیر فوری در مقابل آنچه گفته شد اموری است که نیازمند عجله در بجا آوردن آن ها در اولین فرصت ممکن نیست و می توان در فرصتی دیگر به آن پرداخت، مانند نماز های روزانه ای که قضا شده و یا بدهی که صاحبش می گوید: هر وقت که دلت خواست پرداخت کن.
    دعا برای فرج واجب فوری است به این معنا که هر مؤمنی باید از خدای تعالی هر روز طلب فرج و گشایش بکند و این واجب فوری را تأخیر نیندازد، لذا در دعاهای وارده برای آن حضرت طلب تعجیل شده است که خود دارای معنای «فوری»
    است، به عبارت واضح تر هرگاه مؤمن طلب ظهور و فرج را از خدای تعالی فوراً می خواهد خود نیز باید در دعا تعجیل کند و فوراً دعا نماید.
    ترک دعا برای فرج از گناهان کبیره است
    علمای دین پژوه، طبق آنچه از احادیث استفاده کرده اند، برای تشخیص گناهان کبیره، سه عنوان زیر را میزان قرار داده اند:
    اول- در متن روایات، اسم کبیره بر آن ها اطلاق شود.
    ص: 22
    دوم- در کتاب و سنت به مرتکب آن ها وعده عذاب و آتش داده شود.
    سوم- در نظر مسلمین و متدینین، بزرگ و کبیره محسوب شود.
    1- پر واضح است در روایات بیشماری امر به اطاعت و یاری کردن معصوم علیه السلام شده است که سرپیچی کننده از آن مرتکب گناه کبیره می گردد و از جمله موارد نصرت و یاری دعا برای فرج می باشد، چنانچه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلم در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
    «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله والعن علی من ظلمه»(1)
    یعنی: «خداوندا! دوست بدار هرکس دوست بدارد علی علیه السلام را، و دشمن بدار هر کس که دشمنی کند با او و یاری کن هر کس که یاری دهد او را و خوار و زبون کن کسی را که او را رها کند و لعنت کن هر کس که به علی علیه السلام ظلم نماید.»
    پرواضح است که از مفهوم روایاتِ امر بر نصرتِ امیرالمؤمنین علیه السلام، اطلاق گناه کبیره بر یاری نکردن امیرالمؤمنین علیه السلام می شود.
    2- در روایت دیگری حضرت امام زین العابدین علیه السلام از حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلم روایت نموده که حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلم فرمود:
    «در بهشت سه درجه و در جهنّم سه درکه است، پس اعلی درجات بهشت مخصوص کسانی است که ما را با قلب خود دوست داشته و با زبان و دست
    ص: 23
    ________________________________________
    1- . احتجاج شیخ طبرسی، ترجمه و شرح غفاری، ج1، ص 230
    خود یاری کنند، و در درجه دوّم کسانی اند که ما را با قلب خود دوست داشته و با زبانشان یاری کنند، و در درجه سوّم کسانی اند که مارا فقط با قلب خود دوست داشته باشد.
    و در اسفل درک آتش کسانی اند که ما را با قلب دشمن داشته و در ظلم بر ما با زبان و دست خود یاری کنند، و در درک دوّم از آتش کسانی اند که دشمن دارند ما را با قلب خود و در ظلم بر ما با زبان خود یاری کنند، و در درک سوّم کسانی اند که ما را با قلب خود دشمن بدارند.»(1)
    3- در نزد مسلمین و مؤمنین یاری نکردن، نصرت ننمودن و تنها گذاشتن معصوم علیه السلام از گناهان کبیره است، لذا ترک نمودن "دعا برای فرج" که اقل مراتب و مصادیق یاری کردن امام زمان علیه السلام در دوران غیبت است، مصداق بارز یاری نکردن و مستلزم فراموشی امام زمان علیه السلام می باشد که گناهی است بس بزرگ و باعث از دست دادن حالت "انتظار" نیز می گردد که امری قلبی و وجوبی و از تبعات اصل امامت و ولایت است، لذا ترک کردن "دعا برای فرج" از گناهان کبیره محسوب می شود.
    پس یاری و نصرت معصوم علیه السلام واجب است و تارک آن به حکم هر سه مورد فوق مرتکب گناه کبیره شده است به این معنا که هر کس امام علیه السلام را یاری نکند و تنها گذارد مرتکب گناه کبیره شده است.
    ص: 24
    ________________________________________
    1- .المحاسن، ج1، ص173
    تقسیم دیگری از واجبات
    طبق تقسیم دیگری در علم کلام، حکم واجبات بر سه قسم تقسیم می شود:
    1-واجبات اعتقادی، یعنی هر مسلمان واجب است با الزامی عقلی به اصول دین معترف و معتقد باشد که در غیر صورت از دین خارج است.
    2-واجبات شرعی، یعنی هر مسلمان پس از قبول اصول دین باید به قوانین و فروع دین پایبند بوده و به دستورات آن عمل نماید.
    3-واجبات عرفی و اخلاقی، یعنی هر مسلمان لازم است به نکات عرفی و اخلاقی که در دین اسلام به آن ها سفارش شده توجه داشته باشد و آن ها را رعایت کند. در این باب می توان به رعایت شئون و عرفیات جامعه اسلامی اشاره کرد، مثل اینکه از رفتار و اعمالی که با شئون و عرفیات جامعه اسلامی منافات دارد پرهیز نمود، مانند حضور و ظهور زنان در جامعه که باید با حجاب اسلامی باشد. با این بیان لازم است که هر فردی شئونات اخلاقی را در جامعه اسلامی رعایت کند و به طور کلی یک سری بایدها و نبایدها در عرف اسلام وجود دارد که عدم رعایت آن ها با اسلام و مسلمانی سازگاری ندارد.
    "دعا برای فرج" داخل در این سه تقسیم فوق می باشد به این معنا که اعتقاد به وجود آن امام همام واجب است و شرعاً نیز انتظار آن حضرت واجب می باشد و از نظر عرف و اخلاق نیز یاد و زنده نگه داشتن ذکر آن حضرت واجب می باشد و غافل و فراموش کننده آن حضرت مذموم و مستحق عذاب است.
    ص: 25
    در این صورت همه این سه امر وجوبی در "دعا برای فرج" حاصل می شود. به عبارت واضح تر "دعا برای فرج" ایمان به وجود آن امام همام را تثبیت می کند و با دعا برای آن حضرت تکلیف انتظار جلوه گر می گردد و عرفاً و اخلاقاً نیز با دعای برای آن حضرت یاد و ذکر آن حضرت فراموش نشده و امر آن حضرت زنده نگه داشته می شود.
    فرق میان وجوب و لزوم
    در فقه برای واجب بودن دعا برای فرج گاهی کلمه "لزوم" و گاهی کلمه "وجوب" به کار می رود. ما برای تبیین معنای این دو واژه به تعاریف آنها در فقه و فلسفه می پردازیم.
    در عمل این دو واژه با هم فرقی نداشته و مترادف اند، اما میان وجوب و لزوم از جهت نظری تفاوت هایی وجود دارد که برخی از آنها بیان می شود:
    1-واژه وجوب یک اصطلاح منطقی و فقهی است، ولی لزوم یک اصطلاح عقلی و فلسفی است.(1)
    2-در فقه، وجوب، وصف فعل واجب است و در مقابل حرام قرار می گیرد اما لزوم، نحوه وجود
    دو امر است که تصور وجود هریک بدون تصور وجود دیگری امکان ندارد، به بیان دیگر لزوم عبارت است از رابطه منطقی بین مبادی و نتایج.
    3-وجوب، یکی از احکام پنج گانه تکلیفی است، اما لزوم، یک حکم عقلی
    ص: 26
    ________________________________________
    1- . فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، ج3، ص2099
    است.
    با این وجود، درباره وجوب و لزوم به چند نکته باید توجه نمود:
    یک-در عمل این دو واژه باهم فرقی نداشته و مترادف اند و اگر کسی متعلق وجوب و لزوم را ترک نماید مستحق عذاب و مذمت واقع می شود.
    دو- واژه وجوب در برخی از بحث های فقهی به معنای لزوم نیز به کار می رود. مانند اینکه در برخی از بحث های مربوط به معاملات، وجوب عقد بیع، به معنای لزوم عقد است. همچنین در فقه اصلی به نام "اصالة اللزوم العقد" داریم.
    سه- هرگاه عقل حکمی به "لزوم" کاری نماید، شرع نیز حکم به "وجوب" آن کرده و حکم عقل را امضا و تأیید می نماید.
    با توجه به تعاریف "لزوم" و "وجوب"، دعا برای فرج امام زمان روحی لتراب مقدمه الفداء از نظر شرع و عقل واجب و الزامی است. به عبارت دیگر دعا برای فرج هم تکلیف وجوبی و شرعی، و هم تکلیفی لزومی و عقلی می باشد.
    ص: 27
    ادله وجوب دعا برای فرج
    اشاره
    پس از ذکر معانی فقهی "واجب" و اقسام آن و انطباق آن با وجوب "دعا برای فرج" در این جا به ادله وجوب عقلی و نقلی (شرعی) می پردازیم.
    ادله ای که از آن ها وجوب دعا برای فرج استنباط می شود به سه بخش تقسیم می گردد:
    الف- دلیل عقل
    ب- دلیل نقل
    ج- دلیل انتظار (دلیل انتظار خود برگرفته از دلیل عقل و نقل است که به جهت اهمیت آن مستقلاً ذکر شده است.)
    دلیل عقل
    حجیت عقل در مسائل شرعی در نظر شیعیان، به این معناست که اگر عقل در موردی حکم قطعی دانست، آن حکم به حکم اینکه قطعی و یقینی است حجت است.
    در نظر شیعیان احکام شرعی تابع و منبعث از یک سلسله مصالح و مفاسد واقعی است. یعنی هر امر شرعی به علت یک مصلحت لازم الاستیفاء است و هر نهی شرعی ناشی از یک مفسده واجب الاحتراز است.
    به عبارت دیگر خداوند متعال برای اینکه بشر را به یک سلسله مصالح واقعی که سعادت او در آن است برساند، یک سلسله امور را واجب یا مستحب
    ص: 28
    کرده است و برای اینکه بشر از یک سلسله مفاسد دور بماند او را از پاره ای کارها منع کرده است.
    اگر آن مصالح و مفاسد نمی بود نه امری بود و نه نهیی، و به تعبیر دیگر: آن حکمت ها به نحوی است که اگر عقل انسان به آن ها آگاه گردد همان حکم را می کند که شرع کرده است.
    بدین جهت است که علمای اصول و همچنین متکلّمین می گویند چون احکام شرعی تابع و دائرمدار حکمتها و مصلحتها و مفسده هایی هستند، خواه آن مصالح و مفاسد مربوط به جسم باشد یا جان، مربوط به فرد باشد یا اجتماع، مربوط به حیات فانی باشد یا حیات باقی، پس هر جا که آن حکمت ها وجود دارد، حکم شرعی مناسب هم وجود دارد، و هرجا که آن حکمت ها وجود ندارد، حکم شرعی آن وجود ندارد.
    حال اگر فرض کنیم در مورد به خصوصی از طریق نقل هیچگونه حکم شرعی به ما ابلاغ نشده است، ولی عقل به طور یقین و جزم به حکمت خاصی در ردیف سایر حکمت ها پی ببرد، کشف می کند که حکم شارع چیست.
    مثلاً اگر در نزد مجتهدی ثابت شود سیگار سرطان زاست، به دستور عقل حکم می کند که سیگار شرعاً حرام است.(1)
    متکلمین و اصولیون تلازم عقل و شرع را قاعده "ملازمه" می نامند و می گویند: «کلما حکم به العقل حکم به الشرع و کلما حکم به الشرع حکم به العقل.»
    ص: 29
    ________________________________________
    1- . فقه و اصول فقه، ص38
    و همچنین عقل حکم به لوازم هر حکمی نیز می کند، مثلاً اگر مکلف امر به چیزی بشود مثل نماز یا حج، عقل امر به مقدمات آنها نیز می کند مثل تحصیل طهارت برای نماز و فراهم نمودن مقدمات سفر حج.
    با بیان حجیتِ عقل در احکام شرعی عرض می کنیم:
    اگر هیچ دلیل نقلی بر "وجوب دعای فرج" نداشتیم دلیل عقل خود بر وجوب آن کفایت می کند، زیرا همانطور که قبلاً متذکر شدیم عقل به تنهایی پی به مصالح بسیار مهم در امر دعا برای ظهور و فرج امام زمان علیه السلام می برد، لذا حکم بر وجوب آن می نماید که در آینده مفصلاً به برهان عقلی در امر "وجوب دعا برای فرج" خواهیم پرداخت.
    به عبارت ساده تر تمام مصالح فردی و اجتماعی بشر به ولایت و ظهور امام عصر علیه السلام بر می گردد، به این معنا که اگر حضرتش ظهور نموده و آشکار شود تمام خیر ها و نیکی های دنیا و آخرت به بشر می رسد، در این صورت است که عقل پس از درک مصالح و حکمتهای ظهور، حکم بر وجوب دعا برای فرج و ظهور آن حضرت می نماید.
    وجه دیگر اینکه عقل با در نظر گرفتن مصالح، حکم می کند مکلف برای محبوب خود دعا کند و او را فراموش ننماید و این عدم فراموشی امر فطری بشر نیز هست. زیرا محبت به امام زمان علیه السلام بر می گردد به این که تمام منافع و بهره های مادی و معنوی به برکت وجود آن حضرت به خلایق می رسد، چون آن جناب فرد کامل بلاشبیه است و هر انسانی فرد کامل را دوست می دارد و به
    ص: 30
    او محبت می ورزد، لذا عقل حکم می کند که همه انسانها برای این فرد کامل دعا کنند.
    وجه دیگر اینکه انسان مؤمن که معرفت به آن حضرت دارد و به خصائص کمالی آن حضرت پی برده است، عقلش حکم بر دعا برای آن حضرت می کند، لذا هرکس معرفتش نسبت به فضائل شریف آن جناب بیشتر باشد، دعا کردن در نظر او مهم تر است، زیرا اهتمام و کوشش در دعای او نشأت گرفته از معرفت او است، لذا عقل وی حکم بر وجوب دعا برای فرج آن حضرت می کند.
    وجه دیگر اینکه هنگامی که مؤمن ایمان به ولایت و استیلاء و سر پرستی آن حضرت آورد به این معنا که آن حضرت در تمام آنچه متعلق به ماست از خود ما شایسته تر و اولی است، عقلاً بر خود لازم خواهیم دانست که در همه چیزهایی که مورد علاقه ما است، آن حضرت را اولی و شایسته تر و مقدم بداریم که از جمله آنها دعا می باشد، پس عقلاً ولایت آن
    حضرت موجب می شود آن حضرت را در تمام امور مقدم بداریم که یکی از مهمترین امور دعاست، که کلید هر خیر و سعادت است.
    از طرفی عقلاً با کاوش در آیات و روایات در می یابیم اصل دعا کردن و فلسفه آن موضوع بسیار مهم و گسترده ای است که به صورت یک تکلیف بر بندگان در آمده است و متمرد از آن کافر می باشد، لذا خدای تعالی می فرماید:
    «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُكُم»(1)
    ص: 31
    ________________________________________
    1- . سوره فرقان، آیه 77
    یعنی: «(ای پیامبر) بگو اگر دعای شما نباشد خداوند هیچ اعتنایی به شما نمی کرد.»
    بر این اساس ما امر به "دعا" شده ایم و این امر الهی در همه امور و موضوعات زندگیمان می باشد که باید از خدای تعالی درخواست رفع نواقص مادی و معنویمان را بکنیم و بدین وسیله اظهار عجز و ناتوانی خود را در پیشگاه پروردگار قادر توانا آشکار سازیم، از این رو اصل دعا کردن تکلیفی است که اعتنا و رضایت الهی را در پیش خواهد داشت، لذا خداوند در قرآن دستور و امر فرموده است:
    «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُم»(1)
    یعنی: «مرا بخوانید، شما را اجابت می کنم.»
    در این راستا، به حکم قاطع عقل چه حاجتی و چه نیازی با اهمیت تر از "ظهور امام علیه السلام" است که از خدای تعالی طلب کنیم؟! زیرا هرچه خوبی، زیبایی، سعادت، رفاه، آسایش، عدالت، نجات از گرفتاری ها و بدبختی ها، نجات از ظالمین، نجات از کید های شیاطین، نجات از کمبود ها و بیماری ها و ... و جان کلام هر چه رزق مادی و معنوی است، همه و همه تحت حکومت و لوای امام زمان علیه السلام می باشد. لذا به حکم قاطع عقل باید همه برای تعجیل در امر ظهور و فرج امام علیه السلام دعا کنند و بدین وسیله احساس نیاز خود را به وجود امام معصوم علیه السلام با کمال خضوع و خشوع در پیشگاه الهی ابراز کرده و دعا کنند، در غیر اینصورت بشریت در جهل و بدبختی خود خواهد ماند و تا وقتی که
    ص: 32
    ________________________________________
    1- .سوره غافر، آیه 60
    این قیام همگانی صورت نگیرد و مردم دست به دعا بلند نکنند ظهوری در کار نخواهد بود زیرا مَثَل امام علیه السلام مَثَل کعبه است که باید به سراغ حضرتش رفت و حضرتش را درخواست نمود نه اینکه توقع داشته باشیم آن حضرت به سوی ما بیاید. چنانکه در روایتی آمده است شخصی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عرضه داشت: سرورم چرا حضرت علی علیه السلام حق خود را نگرفتند؟ حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: مَثَل امام علیه السلام مَثَل کعبه است که باید مردم به سراغ او بروند نه آنکه امام علیه السلام به سراغ مردم برود!(1)
    از این بیان نورانی حضرت زهرا سلام الله علیها کاملاً معلوم می شود که امت باید به سراغ امامشان بروند و در دوران غیبت که دسترسی به آن حضرت وجود ندارد با دعا برای ظهور آن حضرت، از خدای تعالی طلب این کعبه آمال را بنمایند و اظهار شیفتگی و احساس نیاز به امام علیه السلام را در عمل و اقدام، در سیمای یک منتظر واقعی نشان دهند، پس چه وسیله ای بهتر از دعا در این امر که: «الدعاء سلاح المؤمن»(2)، دعا سلاح مؤمن است.
    فروگذاشتن وظیفه دعا کردن در دوران غیبت سبب هلاکت مردم می شود آنچنان که امام حسن عسکری علیه السلام پدر بزرگوار امام عصر علیه السلام فرمودند: هلاکت شما ناشی از غفلت و فراموشی و کوتاهی در وظایف نسبت به
    ص: 33
    ________________________________________
    1- . عن فاطمة الزهراء سلام الله علیها، قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: مثل الامام مثل الکعبة، اذ تؤتی و لا تأتی. بحارالانوار، ج34، ص 353
    2- . کافی، ج1، ص 468
    امام عصر علیه السلام است.(1)
    امامی که ما را فراموش نمی کند (انا غیر مهملین لمراعاتکم ...) و ما را به حال خود رها نمی نماید چگونه است که ما خود را از یاد او دور می کنیم و در کمترین وظایفمان نسبت به حضرتش عجّل اللَّه تعالی فرجه کوتاهی می نماییم؟! وای بر ما که در مورد امام زمان علیه السلام این کمترین کار یعنی دعا در تعجیل ظهور را فرو گذاریم، آیا جز این نیست که حضرت خود فرمودند: "ما نظر خود را از شما بر نمی گیریم تا به حال خود رها شوید و فراموشتان نمی کنیم وگرنه دشمنان، شما را از بین می بردند!"(2) پس باید انصاف داشت!!! و دعا نمود.
    از مجموع آنچه گذشت و در معنای واجب عقلی گفتیم، عقلاً معلوم می گردد که دعا در تعجیل فرج و ظهور امام زمان علیه السلام امری است واجب که بر گردن همه مردم است مانند ادای دیگر فرائضی که عمل نکردن به آنها موجب هلاکت در دنیا و آخرت می گردد.

    امضاء



  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,335
    تشکر
    788
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    معرفت

    معرفت ولیّ خدا، به شناخت صفات جلال و جمال او است که از مقوله تشکیک است و مراتب و درجات متفاوتی دارد و به حسب آن، مراتب آثارش در اخلاق و کردار و رفتار شخص عارف هویدا می گردد که منجر به کمالات معنوی می شود.

    هرچه معرفت کامل تر باشد این صفات کمالیه نیز در انسان کامل تر می شود. محبت و دوستی ولی خدا که از اعظم درجات و متعالی ترین مقامات است محصول معرفت است. زیرا انسان هرکس و هر چیز را که دوست می دارد برای این است که او را به کمالی از کمالات متصف می داند؛ عالم را برای علمش، بخشنده را برای بخششش، جمیل و زیبا را برای زیباییش، قادر و توانا را برای قدرت و تواناییش، مهربان را برای مهربانیش و خلاصه هرکس را که دوست می دارد برای این است که او را دارای وصفی از کمال می شمارد ، چون حب به "کامل و کمال" امری فطری در بشر است و بر حسب این فطرت وقتی انسان معرفت به ولیّ خدا مثل امام زمان علیه السلام پیدا کند که مظهر کمال مطلق در میان مخلوقات و جامع جمیع کمالات است و در حقیقت او بخشنده هر کمالی به هر صاحب کمالی است، لذا او را دوست خواهد داشت و هرچه به او تعلق دارد از آن جهت که وابسته به اوست نیز دوست می دارد و همیشه طالب اوست و در انتظارش به سر می برد و دعا و درخواستش آن حضرت می شود و عرضه می دارد:

    «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»

    ص: 15
    امضاء



  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,335
    تشکر
    788
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    1-واجب نفسی و واجب غیری

    واجب نفسی آنست که خودِ عمل واجب است، نه برای رسیدن به عمل
    ص: 16
    دیگر، مانند نمازهای فریضه، روزه و ... . دعا برای فرج نیز فی نفسه واجب است و یک تکلیف نفسی می باشد.
    واجب غیری عملی است که برای رسیدن به واجب دیگر واجب شده مانند وضو، غسل جنابت، پاک کردن لباس از نجاست برای نماز و ... . این قسم را واجب مقدمی نیز می گویند. دعا برای فرج مقدمه برای ظهور امام عصر علیه السلام است پس واجب مقدمی نیز می باشد.
    امضاء



صفحه 1 از 14 1234511 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi