صفحه 58 از 60 نخستنخست ... 84854555657585960 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 571 تا 580 , از مجموع 591

موضوع: عهد روزانه قران کریم

  1. Top | #571

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,938
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,483
    مورد تشکر
    204,240 در 63,603
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض

    عهد قرآن و نهج البلاغه روزدوشنبه 10 اردیبهشت 1403




    صفحه 563 سوره مبارکه مُلک آیات 13تا26




    وَ أَسِرُّوا قَوْلَکُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (13)
    گفتار خود را پنهان کنید یا آشکار (تفاوتی نمی‌کند)، او به آنچه در سینه‌هاست آگاه است!
    أَ لاَ يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ (14)
    آیا آن کسی که موجودات را آفریده از حال آنها آگاه نیست؟! در حالی که او (از اسرار دقیق) باخبر و آگاه است!
    هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِي مَنَاکِبِهَا وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشُورُ (15)
    او کسی است که زمین را برای شما رام کرد، بر شانه‌های آن راه بروید و از روزیهای خداوند بخورید؛ و بازگشت و اجتماع همه به سوی اوست!
    أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ أَنْ يَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِيَ تَمُورُ (16)
    آیا خود را از عذاب کسی که حاکم بر آسمان است در امان می‌دانید که دستور دهد زمین بشکافد و شما را فرو برد و به لرزش خود ادامه دهد؟!
    أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ أَنْ يُرْسِلَ عَلَيْکُمْ حَاصِباً فَسَتَعْلَمُونَ کَيْفَ نَذِيرِ (17)
    یا خود را از عذاب خداوند آسمان در امان می‌دانید که تندبادی پر از سنگریزه بر شما فرستد؟! و بزودی خواهید دانست تهدیدهای من چگونه است!
    وَ لَقَدْ کَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَکَيْفَ کَانَ نَکِيرِ (18)
    کسانی که پیش از آنان بودند (آیات الهی را) تکذیب کردند، امّا (ببین) مجازات من چگونه بود!
    أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَ يَقْبِضْنَ مَا يُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ الرَّحْمٰنُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَيْ‌ءٍ بَصِيرٌ (19)
    آیا به پرندگانی که بالای سرشان است، و گاه بالهای خود را گسترده و گاه جمع می‌کنند، نگاه نکردند؟! جز خداوند رحمان کسی آنها را بر فراز آسمان نگه نمی‌دارد، چرا که او به هر چیز بیناست!
    أَمَّنْ هٰذَا الَّذِي هُوَ جُنْدٌ لَکُمْ يَنْصُرُکُمْ مِنْ دُونِ الرَّحْمٰنِ إِنِ الْکَافِرُونَ إِلاَّ فِي غُرُورٍ (20)
    آیا این کسی که لشکر شماست می‌تواند شما را در برابر خداوند یاری دهد؟ ولی کافران تنها گرفتار فریبند!
    أَمَّنْ هٰذَا الَّذِي يَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فِي عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ (21)
    یا آن کسی که شما را روزی می‌دهد، اگر روزیش را بازدارد (چه کسی می‌تواند نیاز شما را تأمین کند)؟! ولی آنها در سرکشی و فرار از حقیقت لجاجت می‌ورزند!
    أَ فَمَنْ يَمْشِي مُکِبّاً عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيّاً عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ‌ (22)
    آیا کسی که به رو افتاده حرکت می‌کند به هدایت نزدیکتر است یا کسی که راست‌قامت در صراط مستقیم گام برمی‌دارد؟!
    قُلْ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَکُمْ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً مَا تَشْکُرُونَ‌ (23)
    بگو: «او کسی است که شما را آفرید و برای شما گوش و چشم و قلب قرار داد؛ امّا کمتر سپاسگزاری می‌کنید!»
    قُلْ هُوَ الَّذِي ذَرَأَکُمْ فِي الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ‌ (24)
    بگو: «او کسی است که شما را در زمین آفرید و به سوی او محشور می‌شوید!»
    وَ يَقُولُونَ مَتَى هٰذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِينَ‌ (25)
    آنها می‌گویند: «اگر راست می‌گویید این وعده قیامت چه زمانی است؟!»
    قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ‌ (26)
    بگو: «علم آن تنها نزد خداست؛ و من فقط بیم‌دهنده آشکاری هستم!»

    ذَلُولاً آیه 15: ریشه ذلل 24 بار در 23 آیه تکرار شده.
    قاموس قرآن ج‏3 21
    ذلل: ذلّ (بضم اول) و ذلّة (بكسر اول) بمعنى خوارى و ضدّ عزّت است (صحاح- قاموس). ذلّ (بكسر اول) بمعنى رام شدن است چنانكه در صحاح گويد و ذليل شخصى است كه آشكارا خوار باشد و ناقه ذلول شتر رام است. در قاموس گويد: ذلّ با ضم و گاهى با كسر آيد و بمعنى نرمى است راغب ميگويد: ذلّ با ضمّ آنست كه از روى قهر باشد و با كسر آنست كه بعد از سختى و چموشى باشد.
    قول صحاح با استعمال قرآن بيشتر ميسازد. «فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ‏ نَذِلَ‏ وَ نَخْزى‏» طه: 134 يعنى پيش از آنكه ذليل و خوار گرديم از آيات تو پيروى كنيم. «وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُ‏ مَنْ تَشاءُ ...» آل عمران: 26 «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ‏ الذُّلِ‏» اسراء: 111 يعنى در حكومت شريك و از ذلت يارى نداشته است و ذليل و خوار نبوده كه حاجت بولىّ داشته باشد.
    «سَيَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا» اعراف: 152 بآنها از پروردگارشان غضب و خوارى ميرسد در زندگى دنيا. كلمه ذلّة هفت بار در قرآن آمده است.
    «اذلة» جمع ذليل است بمعنى خواران مثل‏ «وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً» نمل: 34 يعنى: عزيزان اهل آنرا ذليل ميكنند و مثل‏ «لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً» نمل: 37 و نيز جمع ذلول آمده بمعنى رام‏ها و نرم‏ها نحو «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ» مائده: 54 يعنى: بر مؤمنان نرم و رام و بر كفار عزيز و تنداند. چنانكه ذلل (بر وزن عنق) نيز جمع ذلول است مثل‏ «وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً ... ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ‏ ذُلُلًا» نحل: 69 بعقيده مجاهد «ذُلُلًا» صفت‏ «سُبُلَ» و حال است از آن. يعنى: براههاى خدايت وارد شو در حاليكه آسان و رام‏اند و از ديگرى نقل شده كه صفت‏ «النَّحْلِ» است. در اين صورت جمع آمدن، ظاهرا براى آن باشد كه از نحل جنس مراد است.
    اذلّ اسم تفضيل ذلّت است نحو «لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَ‏ ...» منافقون: 8 يعنى: عزيزتر حتما ذليلتر را از مدينه بيرون ميكند. اين سخن عبد اللّه ابى است لعنه اللّه‏ «إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ فِي‏ الْأَذَلِّينَ‏» مجادله: 20. يعنى آنانكه با خدا و رسول مخالفت ميكنند آنها در رديف ذليلترانند.
    * «هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ‏ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ» ملك: 15 يعنى او كسى است كه زمين را براى شما آرام گردانيد پس در شانه‏هاى آن راه برويد و از روزى خدا بخوريد. با آيه فوق بحركت زمين استدلال كرده‏اند زيرا ذلول بمعنى مركوب رام است و دابه ذلول مركوبى را گويند كه چموش نيست و آرام است.
    زمين نيز مركوب آرام است و حركت ميكند و در مركوب حركت ملحوظ است. اين در صورتى است كه ذلول فقط بمركوب گفته شود در نهج البلاغه خطبه 31 آمده‏ «يَرْكَبُ الصَّعْبَ وَ يَقُولُ هُوَ الذَّلُولُ‏».
    و نيز در قرآن آمده‏ «إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ‏ تُثِيرُ الْأَرْضَ» بقره: 71.
    در كتاب آغاز و انجام جهان از كلمه مناكب كه بمعنى شانه‏ها است استدلال شده بكرويّت زمين.
    اين استدلال كاملا صحيح است زيرا رفتن در شانه‏هاى زمين در صورتى صحيح است كه همه جاى آن شانه‏هاى آن باشد و آن در صورتى است كه كروى باشد چنانكه با تأمل روشن خواهد شد.
    * «ذَلَّلْناها لَهُمْ» يس: 72 يعنى: چهارپايان را بر آنها رام كرديم‏ «وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِيلًا» انسان: 14 يعنى چيدن ميوه‏هاى بهشت بر آنها رام و سهل شده است.






    صفحات قران و نهج البلاغه در پیام رسانه ای زیر


    فایل های پیوست شده فایل های پیوست شده
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #572

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,938
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,483
    مورد تشکر
    204,240 در 63,603
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض

    عهد قرآن و نهج البلاغه روزسه شنبه 11 اردیبهشت 1403




    صفحه 564 سوره مبارکه مُلک آیات 27تا30 و سوره مبارکه قلم آیات 1تا16




    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ‌ (0)

    فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ کَفَرُوا وَ قِيلَ هٰذَا الَّذِي کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ‌ (27)
    هنگامی که آن (وعده الهی) را از نزدیک می‌بینند، صورت کافران زشت و سیاه می‌گردد، و به آنها گفته می‌شود: «این همان چیزی است که تقاضای آن را داشتید»!
    قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَهْلَکَنِيَ اللَّهُ وَ مَنْ مَعِيَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَنْ يُجِيرُ الْکَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ‌ (28)
    بگو: «به من خبر دهید اگر خداوند مرا و تمام کسانی را که با من هستند هلاک کند، یا مورد ترحّم قرار دهد، چه کسی کافران را از عذاب دردناک پناه می‌دهد؟!»
    قُلْ هُوَ الرَّحْمٰنُ آمَنَّا بِهِ وَ عَلَيْهِ تَوَکَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ‌ (29)
    بگو: «او خداوند رحمان است، ما به او ایمان آورده و بر او توکّل کرده‌ایم؛ و بزودی می‌دانید چه کسی در گمراهی آشکار است!»
    قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيکُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ‌ (30)
    بگو: «به من خبر دهید اگر آبهای (سرزمین) شما در زمین فرو رود، چه کسی می‌تواند آب جاری و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!»
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ‌ (0)
    به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
    ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا يَسْطُرُونَ‌ (1)
    ن، سوگند به قلم و آنچه مینویسند،
    مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ‌ (2)
    که به نعمت پروردگارت تو مجنون نیستی،
    وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ‌ (3)
    و برای تو پاداشی عظیم و همیشگی است!
    وَ إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ‌ (4)
    و تو اخلاق عظیم و برجسته‌ای داری!
    فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ‌ (5)
    و بزودی تو می‌بینی و آنان نیز می‌بینند،
    بِأَيِّکُمُ الْمَفْتُونُ‌ (6)
    که کدام یک از شما مجنونند!
    إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ‌ (7)
    پروردگارت بهتر از هر کس می‌داند چه کسی از راه او گمراه شده، و هدایت‌یافتگان را نیز بهتر می‌شناسد!
    فَلاَ تُطِعِ الْمُکَذِّبِينَ‌ (8)
    حال که چنین است از تکذیب‌کنندگان اطاعت مکن!
    وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ‌ (9)
    آنها دوست دارند نرمش نشان دهی تا آنها (هم) نرمش نشان دهند (نرمشی توأم با انحراف از مسیر حق)!
    وَ لاَ تُطِعْ کُلَّ حَلاَّفٍ مَهِينٍ‌ (10)
    و از کسی که بسیار سوگند یاد می‌کند و پست است اطاعت مکن،
    هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ‌ (11)
    کسی که بسیار عیبجوست و به سخن چینی آمد و شد می‌کند،
    مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ‌ (12)
    و بسیار مانع کار خیر، و متجاوز و گناهکار است؛
    عُتُلٍّ بَعْدَ ذٰلِکَ زَنِيمٍ‌ (13)
    علاوه بر اینها کینه توز و پرخور و خشن و بدنام است!
    أَنْ کَانَ ذَا مَالٍ وَ بَنِينَ‌ (14)
    مبادا بخاطر اینکه صاحب مال و فرزندان فراوان است (از او پیروی کنی)!
    إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ‌ (15)
    هنگامی که آیات ما بر او خوانده می‌شود می‌گوید: «اینها افسانه‌های خرافی پیشینیان است!»

    سِيئَتْ آیه 27: ریشه سوء 167بار در 151 آیه تکرار شده است.
    السُّوء: هر چيزى كه انسان را از امور دنيوى يا اخروى و حالات نفسانى و بدنى و همچنين بخاطر از دست رفتن مال و جاه و از دست رفتن دوست اندوهگين و غمين سازد. آيه: (بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ- 22/ طه) يعنى: بدون اينكه آفتى در آن باشد، كه به بيمارى برص تفسير شده است و آن آفاتى است كه بدست مى‏رسد.
    «وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِي‏ءَ بِهِمْ ...» هود: 77. بنظرم سى‏ء بمعنى اندوه است يعنى چون فرستادگان ما پيش لوط آمدند از آمدنشان غمگين شد، ايضا در «سِيئَتْ‏ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا» ملك: 27. و در آيه‏ «لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ» اسراء: 7. تا رويتان را غمگين كنند است كه اثر غم در وجه انسان نمايان ميشود.
    مفردات الفاظ قرآن ؛ ج‏2 ؛ ص296
    : السُّوء: هر چيزى كه انسان را از امور دنيوى يا اخروى و حالات نفسانى و بدنى و همچنين بخاطر از دست رفتن مال و جاه و از دست رفتن دوست اندوهگين و غمين سازد. آيه: (بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ- 22/ طه) يعنى: بدون اينكه آفتى در آن باشد، كه به بيمارى برص تفسير شده است و آن آفاتى است كه بدست مى‏رسد.
    و گفت: (إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِينَ‏- 27/ نمل) (به راستى كه خوارى و اندوه در آن روز، كفّار را فرا مى‏گيرد) سَوْأَى‏: به هر چيزى كه قبيح و زشت است تعبير مى‏شود كه با واژه- حسنى- مقابل شده است.
    در آيات: (ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ‏ أَساؤُا السُّواى‏- 10/ روم) و (لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى‏- 26/ يونس) و- سَيِّئَة: عمل زشتى است كه نقطه مقابل حسنة است.
    (بَلى‏ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً- 81/ بقره) و (لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ- 46/ نمل) و (يُذْهِبْنَ‏ السَّيِّئاتِ‏- 114/ هود) و (ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ‏- 79/ نساء).
    و (فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا- 34/ نحل) و (ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ- 96/ مؤمنون).
    و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «يا انس أتبع السيّئة بالحسنة تمحها».
    يعنى: (اى انس خوبى را پس از بدى دنبال كن تا بدى را محو كنى). حسنه و سيّئه بر دو گونه است:
    اوّل- حسنة و سيّئة يا (خوبى و بدى) بر حسب اعتبار عقل و شرع، چنانكه در آيه: (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى‏ إِلَّا مِثْلَها- 160/ انعام) مذكور شده.
    دوّم- حسنه و سيّئه (خوبى و بدى) به اعتبار طبع و سرشت و اين همان خوبى و بدى است كه طبيعت آن را سبك و سنگين مى‏انگارد.
    مثل آيه: (فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسى‏ وَ مَنْ مَعَهُ‏- 131/ اعراف).
    (همينكه خوبى و حسنه به آنها مى‏رسد مى‏گويند از خود ماست و اگر بدى به آنها برسد مى‏گويند از موسى و ياران اوست).
    و آيه: (ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ- 95/ اعراف) و (إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِينَ‏- 27/ نحل).
    مى‏گويند: سَاءَنِى‏ كذا و سُؤْتَنِى‏: بمن بدى كرد و مرا غمگين كردى.
    اسَأْتَ‏ إلى فلان: به او بدى كردى.
    و آيات: (سِيئَتْ‏ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا- 27/ ملك) و (لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ‏- 7/ اسراء) و (مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ‏- 123/ نساء) يعنى زشتى (كسى كه كار قبيح و گناهى انجام دهد با همان عمل، سزايش مى‏دهند) و (زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ‏- 37/ توبه) و (عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ- 98/ توبه) يعنى آنچه را كه در پايان و عاقبت، آنها را غمگين خواهد كرد.
    و همچنين آيات: (وَ ساءَتْ مَصِيراً- 97/ نساء) و (ساءَتْ مُسْتَقَرًّا- 62/ فرقان).
    و امّا آيه: (فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِمْ فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرِينَ‏- 177/ صافّات) (و چون عذاب بر ساحتشان و ديارشان فرود آيد چه بد است صبح گاه كسانى كه بيمشان مى‏دادند و حقّ را نمى‏پذيرفتند).
    و (ساءَ ما يَعْمَلُونَ‏- 66/ مائده) و (ساءَ مَثَلًا- 177/ اعراف) واژه- ساء- در اين دو آيه اخير همان- بئس است- يعنى: چه بد عاقبتى است كارى كه مى‏كنند.
    و (يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ- 2/ ممتحنه) (دستها و زبانهاشان به بدى بسوى شما دراز و چيره شد). و آيه: (سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا- 27/ ملك).
    واژه- سُوء (زشتى و بدى) از اين جهت به چهره‏ها نسبت داده شده كه همواره اثر سرور و غم در چهره ظاهر مى‏شود. و آيه: (سِي‏ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً- 77/ هود) حلّ بهم ما يسوءهم: چيزى كه به سختى دچارشان مى‏كرد به آنها رسيد و آنها را فرا گرفت. و آيات: (سُوءُ الْحِسابِ‏- 18/ رعد) و (وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ- 25/ رعد) يعنى حساب اعمال و جايگاه دشوار و ناگوار.
    واژه- سَوْأَة- براى عورت و جثّه كنايه شده است. گفت (كَيْفَ يُوارِي سَوْأَةَ أَخِيهِ‏- 31/ اعراف) (فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخِي‏- 31/ مائده) (يُوارِي‏ سَوْآتِكُمْ‏- 26/ اعراف) (بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما- 22/ اعراف) (لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما- 20/ اعراف) (شيطان وسوسه‏شان كرد تا آنچه از عوراتشان پوشيده بود آشكار كنند).

    قاموس قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص346
    سوء: (بضم س) بدو بفتح آن بدى. بعبارت ديگر، بضمّ سين اسم و بفتح آن مصدر است چنانكه در صحاح و قاموس و اقرب و المنجد گفته است ولى بيضاوى و زمخشرى‏ سوء (بضم سين) را ذيل آيه 49 بقره مصدر دانسته‏اند. و مصدر آن متعدى ميباشد. ولى «سَاءَ يَسُوءُ سَوْءاً» لازم است.
    راغب گويد: سوء بضم سين هر چيز اندوه آور است ... در اقرب گويد «سَائَهُ‏ ... سَوْءاً» باو كار ناپسند كرد يا او را محزون نمود. سوء (بفتح س) در قرآن كريم 9 بار و بضم آن پنجاه بار آمده است.
    بنظر نگارنده در 9 آيه كه سوء بفتح سين آمده همه مصدر بمعنى فاعل است مثل‏ «عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ» توبه:98. يعنى بر آنهاست بلاى حزن آور يا حادثه مكروه آور و مثل‏ «إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ‏ سَوْءٍ فاسِقِينَ» انبياء: 74.
    حقّا كه آنها مردمان بد كار، فاسق بودند. در آيه اول سوء را بضمّ نيز خوانده‏اند.
    در جاهائيكه سوء بضمّ آمده اسم است و در معنى خود بكار رفته مثل‏ «يَسُومُونَكُمْ‏ سُوءَ الْعَذابِ» بقره: 49.
    وارد ميكردند بر شما عذاب بد را. گويا از اضافه سوء بعذاب با آنكه عذاب همه‏اش بدو ناگوار است، شدّت آن مراد است مثل عذاب اليم، عذاب شديد. «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ‏ سُوءٌ» آل عمران:174. با نعمت و فضل خدا برگشتند و حادثه بدى بآنها نرسيد.
    سوأى مؤنّث اسوء است مانند حسنى مؤنث احسن و يا مصدر است مثل بشرى (اقرب) «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ‏ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ» روم: 10. عاقبة خبر كان و سوأى اسم آن است مثل‏ «وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ» و جمله‏ «أَنْ كَذَّبُوا» در مقام تعليل است يعنى: سپس نتيجه بدتر و حالت رسوخ كفر، عاقبت بدكاران شد زيرا كه آيات خدا را تكذيب كردند. اين كلمه فقط يكبار در قرآن آمده است. بعضى «سوآى» را مفعول‏ «أَساؤُا» گرفته و «أَنْ كَذَّبُوا» را خبر كان دانسته‏اند يعنى: عاقبت بدكاران بتكذيب و كفر منجر شد در الميزان فرموده: گرچه اين معنى فى نفسه درست است ولى معنى اول مناسب مقام است ...
    سَيِّئ وصف است بمعنى بد و قبيح. «وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ‏ إِلَّا بِأَهْلِهِ» فاطر: 43. حيله بد نميگيرد مگر حيله‏گر را «كُلُّ ذلِكَ كانَ‏ سَيِّئُهُ‏ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً» اسراء: 38. «كُلُّ ذلِكَ» اشاره است بكارهاى نيك و بد در آيات گذشته يعنى: كارهاى قبيح از ميان آنچه گفته شد نزد خدايت ناپسند است.
    سيّئة مؤنث سيّى‏ء است و آن پيوسته وصف آيد مثل خصلت سيّئه عادت سيّئه و امثال آن اگر آنرا لازم گرفتيم بمعنى بد و قبيح است و اگر متعدى دانستيم معناى بدآور و محزون كننده ميدهد. جمع آن در قرآن سيّئات است. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى‏ إِلَّا مِثْلَها» انعام: 160. سيّئة در آيه كار بد و گناه است‏ «وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ‏ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» اعراف: 168.
    و آن در قرآن بمعنى آثار گناه و گناه و شفاعت بد و عذاب و غيره آمده است رجوع به «غفر».
    سوءة: چيزيكه ظهورش ناپسند است (المنار) لذا بطور كنايه بفرج و آلت رجوليت و جسد ميّت و غيره گفته شده در صحاح و قاموس آنرا عورت و فاحشه (كار بد) و در مفردات كنايه از فرج گفته. در نهايه گويد:
    سوأة در اصل بمعنى فرج و سپس بهر چه ظهورش شرم آور است گفته شده.
    «فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوارِي‏ سَوْأَةَ أَخِيهِ ...» مائده 31. مراد از سوأة در اينجا جسد ميت است يعنى خدا كلاغى فرستاد كه زمين را ميكاويد تا باو نشان دهد چگونه جسد برادرش را زير زمين پنهان كند.
    «قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُوارِي‏ سَوْآتِكُمْ‏» اعراف: 26. لباس سوأه‏هاى مردم را كه ديده شدن آنها را خوش ندارند مى‏پوشاند. «فَوَسْوَسَ‏ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ‏ سَوْآتِهِما» اعراف: 20.
    مراد از سوأة عورت زن و مرد است ايضا در آيه‏ «فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما» طه: 121. از جمع آمدن سوأة ميتوان فهميد كه مراد عورتين هر دو از آدم و زنش است.
    «وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِي‏ءَ بِهِمْ ...» هود: 77. بنظرم سى‏ء بمعنى اندوه است يعنى چون فرستادگان ما پيش لوط آمدند از آمدنشان غمگين شد، ايضا در «سِيئَتْ‏ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا» ملك: 27. و در آيه‏ «لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ» اسراء: 7. تا رويتان را غمگين كنند است كه اثر غم در وجه انسان نمايان ميشود.
    «وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلى‏ جَناحِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ» طه: 22. سوء در آيه بمرض و آفت گفته‏اند. غرض آنست اين تغيير رنگ ضررى نخواهد داشت يعنى دستت را بگريبان خود جمع كن تا سفيد و روشن بدون آفت خارج شود. بعضى‏ها سوختن احتمال داده‏اند يعنى دستت نميسوزد. اين لفظ در سوره نمل: 12. و قصص: 31 نيز آمده در الميزان فرموده: ظاهرا اين قيد تعريض بتورات فعلى است كه در سفر خروج باب چهارم آيه 6 گويد: دست موسى مثل برف مبروص (پيس) شد.
    «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ‏ السَّيِّئاتِ‏» هود: 114. اين آيه در «حبط» گذشت و در «غفر» ديده شود.
    در تمام آيات قرآن در علاج سيئات تكفير آمده است مثل‏ «وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ‏ سَيِّئاتِكُمْ‏» بقره: 271. و درباره هيچ يك يغفر السيّئات نيامده مگر در آيه‏ «وَ نَتَجاوَزُ عَنْ‏ سَيِّئاتِهِمْ‏» احقاف: 16. كه بجاى تكفير تجاوز آمده است. اين ظاهرا از آنجهت است كه «كفر» در لغت بمعنى پوشاندن است و در علاج بدى‏ها و ناپسندها تعبير پوشاندن آنها مناسب است.





    صفحات قران و نهج البلاغه در پیام رسانه ای زیر




    فایل های پیوست شده فایل های پیوست شده
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #573

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,938
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,483
    مورد تشکر
    204,240 در 63,603
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض

    عهد قرآن و نهج البلاغه روزچهارشنبه 12 اردیبهشت 1403



    صفحه 565 سوره مبارکه قلم آیات 18تا42


    سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ‌ (16)
    (ولی) ما بزودی بر بینی او علامت و داغ ننگ می‌نهیم!
    إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ کَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ‌ (17)
    ما آنها را آزمودیم، همان گونه که «صاحبان باغ» را آزمایش کردیم، هنگامی که سوگند یاد کردند که میوه‌های باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچینند.
    وَ لاَ يَسْتَثْنُونَ‌ (18)
    و هیچ از آن استثنا نکنند؛
    فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نَائِمُونَ‌ (19)
    امّا عذابی فراگیر (شب هنگام) بر (تمام) باغ آنها فرود آمد در حالی که همه در خواب بودند،
    فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِيمِ‌ (20)
    و آن باغ سرسبز همچون شب سیاه و ظلمانی شد!
    فَتَنَادَوْا مُصْبِحِينَ‌ (21)
    صبحگاهان یکدیگر را صدا زدند،
    أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَارِمِينَ‌ (22)
    که بسوی کشتزار و باغ خود حرکت کنید اگر قصد چیدن میوه‌ها را دارید!
    فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ يَتَخَافَتُونَ‌ (23)
    آنها حرکت کردند در حالی که آهسته با هم می‌گفتند:»
    أَنْ لاَ يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْکُمْ مِسْکِينٌ‌ (24)
    «مواظب باشید امروز حتی یک فقیر وارد بر شما نشود!»
    وَ غَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ‌ (25)
    (آری) آنها صبحگاهان تصمیم داشتند که با قدرت از مستمندان جلوگیری کنند.
    فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ‌ (26)
    هنگامی که (وارد باغ شدند و) آن را دیدند گفتند: «حقّاً» ما گمراهیم!
    بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ‌ (27)
    (آری، همه چیز از دست ما رفته) بلکه ما محرومیم!»
    قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ لَوْ لاَ تُسَبِّحُونَ‌ (28)
    یکی از آنها که از همه عاقلتر بود گفت: «آیا به شما نگفتم چرا تسبیح خدا نمی‌گویید؟!
    قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِينَ‌ (29)
    گفتند: «منزّه است پروردگار ما، مسلّماً ما ظالم بودیم!»
    فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَلاَوَمُونَ‌ (30)
    سپس رو به یکدیگر کرده به ملامت هم پرداختند،
    قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا کُنَّا طَاغِينَ‌ (31)
    (و فریادشان بلند شد) گفتند: «وای بر ما که طغیانگر بودیم!
    عَسَى رَبُّنَا أَنْ يُبْدِلَنَا خَيْراً مِنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ‌ (32)
    امیدواریم پروردگارمان (ما را ببخشد و) بهتر از آن به جای آن به ما بدهد، چرا که ما به او علاقه‌مندیم!»
    کَذٰلِکَ الْعَذَابُ وَ لَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کَانُوا يَعْلَمُونَ‌ (33)
    این گونه است عذاب (خداوند در دنیا)، و عذاب آخرت از آن هم بزرگتر است اگر می‌دانستند!
    إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ‌ (34)
    مسلّماً برای پرهیزگاران نزد پروردگارشان باغهای پر نعمت بهشت است!
    أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ کَالْمُجْرِمِينَ‌ (35)
    آیا مؤمنان را همچون مجرمان قرار می‌دهیم؟!
    مَا لَکُمْ کَيْفَ تَحْکُمُونَ‌ (36)
    شما را چه می‌شود؟! چگونه داوری می‌کنید؟!
    أَمْ لَکُمْ کِتَابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ‌ (37)
    آیا کتابی دارید که از آن درس می‌خوانید...
    إِنَّ لَکُمْ فِيهِ لَمَا تَخَيَّرُونَ‌ (38)
    که آنچه را شما انتخاب می‌کنید از آن شماست؟!
    أَمْ لَکُمْ أَيْمَانٌ عَلَيْنَا بَالِغَةٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ لَکُمْ لَمَا تَحْکُمُونَ‌ (39)
    یا اینکه عهد و پیمان مؤکّد و مستمرّی تا روز قیامت بر ما دارید که هر چه را حکم کنید برای شما باشد؟!
    سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذٰلِکَ زَعِيمٌ‌ (40)
    از آنها بپرس کدام یک از آنان چنین چیزی را تضمین می‌کند؟!
    أَمْ لَهُمْ شُرَکَاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَکَائِهِمْ إِنْ کَانُوا صَادِقِينَ‌ (41)
    یا اینکه معبودانی دارند که آنها را شریک خدا قرار داده‌اند (و برای آنان شفاعت می‌کنند)؟! اگر راست می‌گویند معبودان خود را بیاورند!
    يَوْمَ يُکْشَفُ عَنْ سَاقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ‌ (42)
    (به خاطر بیاورید) روزی را که ساق پاها (از وحشت) برهنه می‌گردد و دعوت به سجود می‌شوند، امّا نمی‌توانند (سجود کنند).

    لَيَصْرِمُنَّهَاآیه 17: ماده صرم 3 بار در قرآن بکار رفته و هر 3 مورد هم در همین سوره قلم است.
    آيه: (إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ‏- 17/ قلم). يعنى: آنها را بچينند و بدست آورند (سوگند خوردند همين كه صبح كردند ميوه‏هاى باغ را بچينند).
    ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن با تفسير لغوى و ادبى قرآن ج‏2 394
    صرم‏
    : الصَّرْمُ‏: جدايى و بريدگى.
    الصَّرِيمَة: استوار نمودن و استحكام بخشيدن كار.
    صَرِيم‏: قسمتى از زمين كه از ريگستان جدا شده.
    در آيه: (فَأَصْبَحَتْ‏ كَالصَّرِيمِ‏- 20/ قلم) گفته شده يعنى در حالى صبح كردند كه درختان باغشان بريده شده بود يعنى بر و بار آنها چيده شده بود. و نيز گفته شده‏ باغشان مثل شب، سياه شده بود چون شب را- صَرِيم‏- يعنى سياه مى‏گويند پس معنى آيه اين است كه درختان و باغ در اثر احتراق و سوختن همچون شب سياه بود.
    و آيه: (إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ‏- 17/ قلم). يعنى: آنها را بچينند و بدست آورند (سوگند خوردند همين كه صبح كردند ميوه‏هاى باغ را بچينند).
    و آيه: (فَتَنادَوْا مُصْبِحِينَ أَنِ اغْدُوا عَلى‏ حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ‏ صارِمِينَ‏- 21/ قلم) (همين كه صبح كردند يكديگر را ندا دادند كه براى چيدن ميوه‏ها به سوى باغتان برويد).
    الصَّارِم‏: قاطع و برنده (كنايه از شمشير كه در اشعار بكار رفته).
    ناقةٌ مَصْرُومَةٌ: شترى است كه گوئى پستانش را بريده‏اند تا شير ندهد و قوى شود.
    تَصَرَّمَتِ‏ السَّنَةُ: سال تمام شد و به پايان رسيد.
    انْصَرَمَ‏ الشّي‏ءُ: بريده شد.
    أَصْرَمَ‏: حالش بد شد.
    قاموس قرآن ج‏4 125
    «فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ. فَأَصْبَحَتْ‏ كَالصَّرِيمِ‏» قلم: 19 و 20.
    صريم بمعنى مصروم است: چيده شده و قطع شده. بشب و روز نيز صريم گويند كه هر يك از ديگرى قطع و بريده ميشود. ايضا شب تاريك و تل خاك كه از تل بزرگ جدا شده صريم گويند.
    در اقرب الموارد آنرا زمين سياه كه هيچ چيز نمى‏روياند نيز گفته است. از همه معانى مناسبتر معناى اخير است كه از اقرب نقل شد. زيرا در آيات بعدى هست كه اهل باغ چون آنرا ديدند نشناختند و گفتند: راه گم كرده‏ايم اين نشان ميدهد كه باغ در اثر بلا بصورت زمين سياه بى علف در آمده بود و اگر فقط ميوه‏اش از بين ميرفت و مصروم ميشد اشتباه نمى‏كردند. معنى آيه چنين ميشود: در حاليكه آنها خفته بودند گردنده‏اى و بلائى از جانب پروردگارت بآن باغ دور زد و مانند زمين سوخته و بى علف گرديد.

    آیات:
    القلم : 17 إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحينَ
    القلم : 20 فَأَصْبَحَتْ كَالصَّريمِ
    القلم : 22 أَنِ اغْدُوا عَلى‏ حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صارِمينَ




    صفحات قران و نهج البلاغه در پیام رسانه ای زیر


    فایل های پیوست شده فایل های پیوست شده
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #574

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,938
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,483
    مورد تشکر
    204,240 در 63,603
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض

    عهد قرآن و نهج البلاغه روزپنجشنبه 13 اردیبهشت 1403


    صفحه 566 سوره مبارکه قلم آیات 43تا52 و سوره مبارکه حاقّه آیات 1تا8


    خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ کَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سَالِمُونَ‌ (43)
    این در حالی است که چشمهایشان (از شدّت شرمساری) به زیر افتاده، و ذلّت و خواری وجودشان را فراگرفته؛ آنها پیش از این دعوت به سجود می‌شدند در حالی که سالم بودند (ولی امروز دیگر توانایی آن را ندارند)!
    فَذَرْنِي وَ مَنْ يُکَذِّبُ بِهٰذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُونَ‌ (44)
    اکنون مرا با آنها که این سخن را تکذیب می‌کنند واگذار! ما آنان را از آنجا که نمی‌دانند به تدریج به سوی عذاب پیش می‌بریم.
    وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ کَيْدِي مَتِينٌ‌ (45)
    و به آنها مهلت (بازگشت) می‌دهم؛ چرا که نقشه‌های من محکم و دقیق است!
    أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ‌ (46)
    یا اینکه تو از آنها مُزدی می‌طلبی که پرداختش برای آنها سنگین است؟!
    أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَکْتُبُونَ‌ (47)
    یا اسرار غیب نزد آنهاست و آن را می‌نویسند (و به یکدیگر می‌دهند)؟!
    فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لاَ تَکُنْ کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَ هُوَ مَکْظُومٌ‌ (48)
    اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهی [= یونس‌] مباش (که در تقاضای مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولی شد) در آن زمان که با نهایت اندوه خدا را خواند.
    لَوْ لاَ أَنْ تَدَارَکَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ‌ (49)
    و اگر رحمت خدا به یاریش نیامده بود، (از شکم ماهی) بیرون افکنده می‌شد در حالی که نکوهیده بود!
    فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ‌ (50)
    ولی پروردگارش او را برگزید و از صالحان قرار داد!
    وَ إِنْ يَکَادُ الَّذِينَ کَفَرُوا لَيُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ‌ (51)
    نزدیک است کافران هنگامی که آیات قرآن را می‌شنوند با چشم‌زخم خود تو را از بین ببرند، و می‌گویند: «او دیوانه است!»
    وَ مَا هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعَالَمِينَ‌ (52)
    در حالی که این (قرآن) جز مایه بیداری برای جهانیان نیست!
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ‌ (0)
    به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
    الْحَاقَّةُ (1)
    (روز رستاخیز) روزی است که مسلّماً واقع می‌شود!
    مَا الْحَاقَّةُ (2)
    چه روز واقع شدنی!
    وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الْحَاقَّةُ (3)
    و تو چه می‌دانی آن روز واقع شدنی چیست؟!
    کَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عَادٌ بِالْقَارِعَةِ (4)
    قوم «ثمود» و «عاد» عذاب کوبنده الهی را انکار کردند (و نتیجه شومش را دیدند)!
    فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا بِالطَّاغِيَةِ (5)
    امّا قوم «ثمود» با عذابی سرکش هلاک شدند!
    وَ أَمَّا عَادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ (6)
    و امّا قوم «عاد» با تندبادی طغیانگر و سرد و پرصدا به هلاکت رسیدند،
    سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَ ثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُوماً فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ (7)
    (خداوند) این تندباد بنیان‌کن را هفت شب و هشت روز پی در پی بر آنها مسلّط ساخت، (و اگر آنجا بودی) می‌دیدی که آن قوم همچون تنه‌های پوسیده و تو خالی درختان نخل در میان این تند باد روی زمین افتاده و هلاک شده‌اند!
    فَهَلْ تَرَى لَهُمْ مِنْ بَاقِيَةٍ (8)
    آیا کسی از آنها را باقی می‌بینی؟!

    سَنَسْتَدْرِجُهُمْآیه 44:
    وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‏ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ‏ اعراف: 182 استدراج آنست كه شخص بتدريج و درجه درجه گرفته شود شخص بد كار در كفر و طغيان خويش مشغول لذّت و كامرانى است ولى بى‏خبر است كه بتدريج استعداد هدايت را از دست ميدهد و عمرش كوتاه و كوتاهتر ميشود تا بالاخره فرصت از دستش ميرود.
    از حسين بن على صلوات اللّه عليهما در تحف العقول نقل شده‏ فرمود: استدراج از خداوند سبحان آنست كه نعمت بنده را فراوان كند و توفيق شكر را از او سلب نمايد. طبرسى فرموده: استدراج اصل آن از درجه است و آن اين است كه كم كم گرفته شود مثل بالا رفتن از پله‏ها.
    خداى تعالى گويد: سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‏ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ*- 182/ اعراف).
    يعنى: (از جائى كه نمى‏دانند آنها را درهم مى‏پيچيم و بمرگ مى‏رسانيم) گفته‏اند: يعنى مثل كتاب بسته مى‏شوند كه عبارتست از بى‏خبر گذاردن، و غفلت آنهاست مثل آيه‏ وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا- 28/ كهف).گفته‏اند- سَنَسْتَدْرِجُهُمْ- در آيه قبل يعنى آنها را بتدريج و كم كم مى‏گيريم (به فرجامشان و عذابشان مى‏رسانيم) كه در حقيقت نزديك نمودن تدريجى ايشان بچيزى است، مثل بالا رفتن و پائين آمدن از پلّه‏ها و مكانها كه با آرامى و تدريجا انجام مى‏شود.*
    قاموس قرآن ج‏2 335
    درج: درجه بمعنى مرتبه و منزلت است. راغب ميگويد: درجه مثل منزلت است ليكن بمنزلت آنگاه درجه ميگويند كه بلندى در آن منظور باشد مثل پلّه نردبان و طبقه‏هاى ساختمان. طبرسى آنرا منزلت گفته و گويد: معنى «دَرَجْتُهُ إِلَى كَذَا» آنست كه او را درجه درجه بالا بردم.
    درج بمعنى راه رفتن و مردن نيز آمده است در مثل گفته‏اند «هو اكذب من دبّ و دَرَجَ‏» او دروغگوترين زنده‏ها و مرده‏هاست در نهج خطبه 163 در وصف طاوس فرموده‏ «إِذَا دَرَجَ‏ إِلَى الْأُنْثَى نَشَرَهُ مِنْ طَيِّهِ».
    يعنى چون بسوى ماده خويش رود دم خويش را پس از بستن باز ميكند.
    وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‏ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ‏ اعراف: 182 استدراج آنست كه شخص بتدريج و درجه درجه گرفته شود شخص بد كار در كفر و طغيان خويش مشغول لذّت و كامرانى است ولى بى‏خبر است كه بتدريج استعداد هدايت را از دست ميدهد و عمرش كوتاه و كوتاهتر ميشود تا بالاخره فرصت از دستش ميرود.
    از حسين بن على صلوات اللّه عليهما در تحف العقول نقل شده‏ فرمود: استدراج از خداوند سبحان آنست كه نعمت بنده را فراوان كند و توفيق شكر را از او سلب نمايد. طبرسى فرموده: استدراج اصل آن از درجه است و آن اين است كه كم كم گرفته شود مثل بالا رفتن از پله‏ها.
    وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَ‏ دَرَجَةٌ بقره: 228 براى زنان است از معروف نظير آنچه بر عهده آنهاست و مردان را بر آنها برترى و منزلت است. نا گفته نماند مردان طورى آفريده شده‏اند كه اكثرا در قدرت تعقل و تفكر و اراده امور از زنان برتراند آيه شريفه با اظهار حقوق دو جانبه از اين حقيقت پرده بر ميدارد.
    أُولئِكَ أَعْظَمُ‏ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ حديد: 10 مراد از درجه در آيه فضيلت و برترى مقام است.
    درجات در قرآن مجيد هم بمعنى منزلت و عظمت آمده و هم بمعنى مراتب در بلندى مثل‏ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ‏ دَرَجاتٍ‏ بقره: 253 آيه در باره پيامبران و برترى آنها نسبت بيكديگر است مثل‏ تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ‏ كه صدر همان آيه است پيداست كه مراد از درجات برترى و فضيلت معنوى است.
    و نحو وَ لِكُلٍ‏ دَرَجاتٌ‏ مِمَّا عَمِلُوا احقاف: 19 فَأُولئِكَ لَهُمُ‏ الدَّرَجاتُ‏ الْعُلى‏ طه: 75 كه مراد ظاهرا مرتبه‏هاى مادّى است.
    هُمْ‏ دَرَجاتٌ‏ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما يَعْمَلُونَ‏ آل عمران: 163 نا گفته نماند نظير اين آيه، آيه 4 انفال است كه فرموده‏ لَهُمْ‏ دَرَجاتٌ‏ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ‏ و آيه‏ وَ لِكُلٍ‏ دَرَجاتٌ‏ مِمَّا عَمِلُوا وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ‏ انعام:132.
    ما قبل آيه اوّل چنين است:آيا آنكه تابع رضاى خداست مثل كسى است كه قرين غضب خداست آنها صاحبان درجات‏اند نزد خدا.
    طبرسى رحمه اللّه فرموده: كلمه «ذو» در آن مقدر است يعنى «هم ذو درجات» و مراد از «هم» مجموع دو فريق فوق‏اند. در المنار درجات را ذو درجات گفته و گويد اطلاق درجات بمقام كفّار از باب تغليب است و گرنه مال آنها دركات است.
    احتمال ديگر آنست كه بگوئيم درجات در مكانهاى آنها نيست بلكه در وجود آنهاست مانند كسيكه چند زبان ميداند و چند صنعت بلد است و از يك مرض عذاب مى‏بيند و يا از چند مرض. و شايد مراد درجه درجه بودن خود وجود و ابدان است و در اين احتمال مؤمن از چند جهت راحتى و كامرانى را مى‏بيند و كفّار بر عكس او.
    ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن با تفسير لغوى و ادبى قرآن ج‏1 667
    خداى تعالى گويد: سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‏ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ*- 182/ اعراف).
    يعنى: (از جائى كه نمى‏دانند آنها را درهم مى‏پيچيم و بمرگ مى‏رسانيم) گفته‏اند: يعنى مثل كتاب بسته مى‏شوند كه عبارتست از بى‏خبر گذاردن، و غفلت آنهاست مثل آيه‏ وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا- 28/ كهف).گفته‏اند- سَنَسْتَدْرِجُهُمْ*- در آيه قبل يعنى آنها را بتدريج و كم كم مى‏گيريم (به فرجامشان و عذابشان مى‏رسانيم) كه در حقيقت نزديك نمودن تدريجى ايشان بچيزى است، مثل بالا رفتن و پائين آمدن از پلّه‏ها و مكانها كه با آرامى و تدريجا انجام مى‏شود.





    صفحات قران و نهج البلاغه در پیام رسانه ای زیر


    فایل های پیوست شده فایل های پیوست شده
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #575

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,938
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,483
    مورد تشکر
    204,240 در 63,603
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض

    عهد قرآن و نهج البلاغه روزجمعه 14 اردیبهشت 1403



    صفحه 567 سوره مبارکه حاقّه آیات 9تا35



    وَ جَاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِکَاتُ بِالْخَاطِئَةِ (9)
    و فرعون و کسانی که پیش از او بودند و همچنین اهل شهرهای زیر و رو شده [=قوم لوط] مرتکب گناهان بزرگ شدند،
    فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَابِيَةً (10)
    و با فرستاده پروردگارشان مخالفت کردند؛ و خداوند (نیز) آنها را به عذاب شدیدی گرفتار ساخت!
    إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاکُمْ فِي الْجَارِيَةِ (11)
    و هنگامی که آب طغیان کرد، ما شما را سوار بر کشتی کردیم،
    لِنَجْعَلَهَا لَکُمْ تَذْکِرَةً وَ تَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ (12)
    تا آن را وسیله تذکّری برای شما قرار دهیم و گوشهای شنوا آن را دریابد و بفهمد.
    فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ (13)
    به محض اینکه یک بار در «صور» دمیده شود،
    وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّةً وَاحِدَةً (14)
    و زمین و کوه‌ها از جا برداشته شوند و یکباره در هم کوبیده و متلاشی گردند،
    فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ (15)
    در آن روز «واقعه عظیم» روی می‌دهد،
    وَ انْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ (16)
    و آسمان از هم می‌شکافد و سست می‌گردد و فرومی‌ریزد!
    وَ الْمَلَکُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ (17)
    فرشتگان در اطراف آسمان قرارمی‌گیرند (و برای انجام مأموریتها آماده می‌شوند)؛ و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل می‌کنند!
    يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لاَ تَخْفَى مِنْکُمْ خَافِيَةٌ (18)
    در آن روز همگی به پیشگاه خدا عرضه می‌شوید و چیزی از کارهای شما پنهان نمی‌ماند!
    فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ کِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا کِتَابِيَهْ‌ (19)
    پس کسی که نامه اعمالش را به دست راستش دهند (از شدّت شادی و مباهات) فریاد می‌زند که: «(ای اهل محشر!) نامه اعمال مرا بگیرید و بخوانید!
    إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاَقٍ حِسَابِيَهْ‌ (20)
    من یقین داشتم که (قیامتی در کار است و) به حساب اعمالم می‌رسم!»
    فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ (21)
    او در یک زندگی (کاملاً) رضایتبخش قرار خواهد داشت،
    فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ (22)
    در بهشتی عالی،
    قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ (23)
    که میوه هایش در دسترس است!
    کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِيئاً بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ (24)
    (و به آنان گفته می‌شود:) بخورید و بیاشامید گوارا در برابر اعمالی که در ایّام گذشته انجام دادید!
    وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ کِتَابِيَهْ‌ (25)
    امّا کسی که نامه اعمالش را به دست چپش بدهند می‌گوید: «ای کاش هرگز نامه اعمالم را به من نمی‌دادند.
    وَ لَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ‌ (26)
    و نمی‌دانستم حساب من چیست!
    يَا لَيْتَهَا کَانَتِ الْقَاضِيَةَ (27)
    ای کاش مرگم فرا می‌رسید!
    مَا أَغْنَى عَنِّي مَالِيَهْ‌ (28)
    مال و ثروتم هرگز مرا بی‌نیاز نکرد،
    هَلَکَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ‌ (29)
    قدرت من نیز از دست رفت!»
    خُذُوهُ فَغُلُّوهُ‌ (30)
    او را بگیرید و دربند و زنجیرش کنید!
    ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ‌ (31)
    سپس او را در دوزخ بیفکنید!
    ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فَاسْلُکُوهُ‌ (32)
    بعد او را به زنجیری که هفتاد ذراع است ببندید؛
    إِنَّهُ کَانَ لاَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ‌ (33)
    چرا که او هرگز به خداوند بزرگ ایمان نمی‌آورد،
    وَ لاَ يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِينِ‌ (34)
    و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشویق نمی‌نمود؛
    وَاعِيَةٌآیه 12:
    لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً وَ تَعِيَها أُذُنٌ‏ واعِيَةٌ حاقّه: 12. يعنى: تا غرق قوم نوح و نجات مؤمنان را براى شما پندى قرار دهيم و تا آنرا گوشى كه حافظ مسموعات خويش است بشنود و حفظ كند.
    وَعْي‏ بخاطر سپردن و حفظ كردن حديث و سخن. وَعَيْتُهُ‏ في نفسه- در جانش آنرا حفظ كرد و نگهداشت خداى تعالى فرمود: لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً وَ تَعِيَها أُذُنٌ‏ واعِيَةٌ- الحاقه/ 12 إِيعَاء- نگهداشتن چيزى در ظرف است
    ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن با تفسير لغوى و ادبى قرآن ج‏4 469
    وعي‏
    : وَعْي‏ بخاطر سپردن و حفظ كردن حديث و سخن. وَعَيْتُهُ‏ في نفسه- در جانش آنرا حفظ كرد و نگهداشت خداى تعالى فرمود: لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً وَ تَعِيَها أُذُنٌ‏ واعِيَةٌ- الحاقه/ 12 إِيعَاء- نگهداشتن چيزى در ظرف است گفت: وَ جَمَعَ‏ فَأَوْعى‏- المعارج/ 18 شاعر مى‏گويد:
    و الشر أخبث ما أَوْعَيْتَ‏ من زاد
    - بلندترين چيزى كه از زاد و توشه در دلت نگهداشته‏اى همين است.
    فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ‏ قَبْلَ‏ وِعاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ أَخِيهِ‏- يوسف/ 76 و لا وَعْيَ‏ عن كذا- بدون آن نفس و جان چيزى را نگه نمى‏دارد. ما لي عنه‏ وَعْيٌ‏- در حفظ و نگهدارى آن ناچارم.
    وَعَى‏ الجرح‏ يَعِي‏ وَعْياً- چرك در زخم جمع شده- وَعَى‏ العظمُ- استخوان سخت شد و نيرو گرفت.
    وَاعِيَة- فرياد زننده. سمعتُ‏ وَعْيَ‏ القومِ- صداى مردم را شنيدم.
    قاموس قرآن ج‏7 228
    وعى‏: حفظ. اعمّ از آنكه حديث باشد يا غير آن‏ لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً وَ تَعِيَها أُذُنٌ‏ واعِيَةٌ حاقّه: 12. يعنى: تا غرق قوم نوح و نجات مؤمنان را براى شما پندى قرار دهيم و تا آنرا گوشى كه حافظ مسموعات خويش است بشنود و حفظ كند. در مجمع البيان چند حديث نقل شده كه چون اين آيه نازل شد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله گفت: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا أُذُنَ عَلِيٍّ».
    خدايا على (عليه السّلام) را اذن واعيه گردان على عليه السّلام فرمود: پس از آن دعا هر چه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم از ياد نبردم اين حديث در مجمع از طبرسى نقل شده است. دو حديث ديگر نيز در اين مضمون ميباشد.
    إِيعَاء: نيز بمعنى حفظ و جمع كردن است. تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى. وَ جَمَعَ‏ فَأَوْعى‏ معارج: 17 و 18. آتش بسوى خود ميخواند آنكه را كه بحق پشت كرده و از آن اعراض نموده و مال را جمع و ذخيره كرده است گويند «أَوْعَى‏ المتاع» يعنى متاع را در ظرفى گذاشت و ذخيره كرد، اين آيه نظير وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ‏ توبه:34. است.
    وِعَاء: ظرف. اين تسميه از آنجهت است كه مال در ظرف جمع و حفظ ميشود بسينه انسان گويند: «وِعَاء علمه و عقيدته» يعنى سينه‏اش ظرف دانش و عقيده اوست، جمع آن اوعيه است‏ فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ‏ قَبْلَ‏ وِعاءِ أَخِيهِ‏ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ‏ وِعاءِ أَخِيهِ‏ يوسف:76. پيش از تفتيش ظرف برادرش شروع كرد به تفتيش ظروف آنها آنگاه ساقيه را از ظرف برادرش بيرون آورد.





    صفحات قران و نهج البلاغه در پیام رسانه ای زیر


    فایل های پیوست شده فایل های پیوست شده
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #576

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,938
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,483
    مورد تشکر
    204,240 در 63,603
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض

    عهد قرآن و نهج البلاغه روزشنبه 15 اردیبهشت 1403


    صفحه 568 سوره مبارکه حاقّه آیات 36تا52 و سوره مبارکه معارج آیات 1تا10


    فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ‌ (35)
    از این رو امروز هم در اینجا یار مهربانی ندارد،
    وَ لاَ طَعَامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلِينٍ‌ (36)
    و نه طعامی، جز از چرک و خون!
    لاَ يَأْکُلُهُ إِلاَّ الْخَاطِئُونَ‌ (37)
    غذایی که جز خطاکاران آن را نمی‌خورند!
    فَلاَ أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ‌ (38)
    سوگند به آنچه می‌بینید،
    وَ مَا لاَ تُبْصِرُونَ‌ (39)
    و آنچه نمی‌بینید،
    إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِيمٍ‌ (40)
    که این قرآن گفتار رسول بزرگواری است،
    وَ مَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلاً مَا تُؤْمِنُونَ‌ (41)
    و گفته شاعری نیست، امّا کمتر ایمان می‌آورید!
    وَ لاَ بِقَوْلِ کَاهِنٍ قَلِيلاً مَا تَذَکَّرُونَ‌ (42)
    و نه گفته کاهنی، هر چند کمتر متذکّر می‌شوید!
    تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ‌ (43)
    کلامی است که از سوی پروردگار عالمیان نازل شده است!
    وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ‌ (44)
    اگر او سخنی دروغ بر ما می‌بست،
    لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ‌ (45)
    ما او را با قدرت می‌گرفتیم،
    ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ‌ (46)
    سپس رگ قلبش را قطع می‌کردیم،
    فَمَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ‌ (47)
    و هیچ کس از شما نمی‌توانست از (مجازات) او مانع شود!
    وَ إِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ‌ (48)
    و آن مسلّماً تذکری برای پرهیزگاران است!
    وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْکُمْ مُکَذِّبِينَ‌ (49)
    و ما می‌دانیم که بعضی از شما (آن را) تکذیب می‌کنید!
    وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْکَافِرِينَ‌ (50)
    و آن مایه حسرت کافران است!
    وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ‌ (51)
    و آن یقین خالص است!
    فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِيمِ‌ (52)
    حال که چنین است به نام پروردگار بزرگت تسبیح گوی!
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ‌ (0)
    به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
    سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ‌ (1)
    تقاضاکننده‌ای تقاضای عذابی کرد که واقع شد!
    لِلْکَافِرينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ‌ (2)
    این عذاب مخصوص کافران است، و هیچ کس نمی‌تواند آن را دفع کند،
    مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ‌ (3)
    از سوی خداوند ذی المعارج [= خداوندی که فرشتگانش بر آسمانها صعود و عروج می‌کنند]!
    تَعْرُجُ الْمَلاَئِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ (4)
    فرشتگان و روح [= فرشته مقرّب خداوند] بسوی او عروج می‌کنند در آن روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است!
    فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلاً (5)
    پس صبر جمیل پیشه کن،
    إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً (6)
    زیرا آنها آن روز را دور می‌بینند،
    وَ نَرَاهُ قَرِيباً (7)
    و ما آن را نزدیک می‌بینیم!
    يَوْمَ تَکُونُ السَّمَاءُ کَالْمُهْلِ‌ (8)
    همان روز که آسمان همچون فلز گداخته می‌شود،
    وَ تَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ‌ (9)
    و کوه‌ها مانند پشم رنگین متلاشی خواهد بود،
    وَ لاَ يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً (10)
    و هیچ دوست صمیمی سراغ دوستش را نمی‌گیرد!

    حَمِيمٌ‌آیه 35:
    *بنظرم حميم بمعنى مطلق مهربان باشد كه در حمايت طرف، گرم و محكم است و احتياج بخويشاوند بودن نيست مثل آيه گذشته كه در باره صديق است و مثل‏ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ‏ حَمِيمٍ‏ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ‏ غافر: 18.
    حميم 21 بار در قرآن مجيد بكار رفته شش مرتبه بمعنى مهربان و بقيّه بمعنى آب جوشان.*
    (فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍ‏ حَمِيمٍ‏- 101/ شعراء). و (وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً- 10/ معارج).
    در اين دو آيه- حَمِيم‏- يعنى دوست خون گرم و مشفق و مهربان گوئى كه از دوستانش بسختى و گرمى حمايت مى‏كند.


    قاموس قرآن ج‏2 184
    حمم: حميم: آب داغ.
    در مجمع گويد: «الْحَمِيمُ‏ الماءُ الحارّ» راغب گويد: «الحميم‏: الماءُ الشَّدِيدُ الْحَرَارَةِ» لَهُمْ شَرابٌ مِنْ‏ حَمِيمٍ‏ وَ عَذابٌ أَلِيمٌ‏ انعام: 70.
    در مفردات گويد: آب گرمى را كه از منبع خود خارج ميشود، حمّه گويند. و بدين اعتبار بعرق انسان و حيوان حميم گفته ميشود.
    حَمَّام را بجهت آب گرم و يا بجهت اينكه سبب عرق كردن است حمّام گفته‏اند. علّت اينكه تب را حُمَّى‏ گفته‏اند آنست كه در آن حرارت زياد هست و يا سبب عرق كردن است. و بخويشاوند مهربان حميم گفته‏اند گوئى كه در حمايت قرابت خود حادّ و داغ ميشود.
    فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍ‏ حَمِيمٍ‏ شعراء: 101 براى ما واسطه‏هائى نيست و نه دوست مهربانى هست.
    بنظرم حميم بمعنى مطلق مهربان باشد كه در حمايت طرف، گرم و محكم است و احتياج بخويشاوند بودن نيست مثل آيه گذشته كه در باره صديق است و مثل‏ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ‏ حَمِيمٍ‏ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ‏ غافر: 18.
    حميم 21 بار در قرآن مجيد بكار رفته شش مرتبه بمعنى مهربان و بقيّه بمعنى آب جوشان.
    يحموم: دود. وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ‏ وَ ظِلٍّ مِنْ‏ يَحْمُومٍ‏ واقعة: 43 صحاح آنرا دود و قاموس هر شى‏ء سياه گفته است در اقرب دود و هر شى‏ء سياه آمده، راغب و طبرسى شى‏ايكه از سوختن پيه بوجود آيد معنى كرده‏اند. راغب علّت تسميه آنرا حرارت شديد و يا سياهيى كه در آن هست احتمال ميدهد. معنى‏ آيه چنين است: اصحاب شمال چه اصحاب شمال؟ در آتشى نافذ و در آب جوشان‏اند. و در سايه‏اى از دود غليظ.
    ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن با تفسير لغوى و ادبى قرآن ج‏1 538
    حمم‏
    : الحَمِيم‏: آب داغ و سوزان، خداى تعالى گويد: (وَ سُقُوا ماءً حَمِيماً- 15/ محمّد) و (إِلَّا حَمِيماً وَ غَسَّاقاً- 25/ نباء) (غسّاق آب كم و بد بو است). و (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِيمٍ‏- 4/ يونس) (كفّار را جز نوشيدن از آب سوزان نيست). و (يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ‏- 19/ حجّ). و (ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْها لَشَوْباً مِنْ حَمِيمٍ‏- 67/ صافّات).
    شوب يعنى آب اندك و آميخته با چيزى يا عصاره و مايع رقيق و كم).
    حَمَّة- آب معدنى گرم و سوزان كه از چشمه برآيد. روايت شده است كه: «العالم كالحمّة يأتيها البعداء و يزهد فيها القرباء».
    يعنى: دانشمند چون آب معدنى است دوران بسراغ مى‏روند و نزديكان از آن بركنارند.
    حَمِيم‏- خوى و عرق بدن بشباهت همان آب گرم.
    اسْتَحَمَ‏ الفرس- آن اسب عرق كرد.
    حَمَّام‏- يا براى اينكه محيطش عرق آور است يا از اينجهت كه آب داغ در آنجاست- حمّام- ناميده شده (نام گرمابه در زبان شيرين فارس براى حمّام وجه نامگذارى مناسبى است، مثل خيزابه يعنى جائيكه دريا موج مى‏زند گرمابه هم جائى كه آب گرم آنجا هست).
    اسْتَحَمَ‏ فلان- يعنى داخل حمام شد.
    خداى عزّ و جلّ گويد:(فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍ‏ حَمِيمٍ‏- 101/ شعراء). و (وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً- 10/ معارج).
    در اين دو آيه- حَمِيم‏- يعنى دوست خون گرم و مشفق و مهربان گوئى كه از دوستانش بسختى و گرمى حمايت مى‏كند.
    حَامَّته‏- يعنى نزديكان و خاصّان او.
    الحامّة و العامّة- خويشان و خاصان، در معنى همان جمله‏اى است كه ما گفتيم، بدليل اينكه به نزديكان مهربان و با محبّت انسان- حزانته هم گفته مى‏شود، يعنى كسانى كه براى غم و اندوه او محزون مى‏شوند و غمخوارى مى‏كنند.
    احْتَمَ‏ فلان لفلان- يعنى از او حمايت كرد، كه اين واژه از واژه- إهتمّ رساتر است، زيرا در- احتمّ- معنى- احْتِمَام‏- يعنى غمخوارى از دوستى و سبب بيدارى از غم و اندوه وجود دارد.
    أَحَمَ‏ الشّحم- چربى را آب كرد و مثل آب داغ جوشان شد.
    خداى عزّ و جلّ گويد: (وَ ظِلٍّ مِنْ‏ يَحْمُومٍ‏- 43/ واقعه)- يحموم بر وزن يفعول از واژه حميم- است.
    گفته‏اند: سايه‏اى است از يحموم كه اصلش دود بسيار سياه است، و ناميدن اين دود بسيار ساده به- يحموم- يا از اين جهت است كه حرارتش زياد است چنانكه خداوند در آيه بعد تفسيرش كرده كه (لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ‏- 44/ واقعه) و يا به اين جهت كه تصوّر سياهى و سوختگى چيزى در آن است.
    أسود- يا رنگ سياه را هم- يحموم- گويند كه از واژه الحمة، يعنى آتش نيم سوخته و ذغال گرفته شده و در آيه زير بآن معنى اشاره شده است، كه: (لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ‏- 16/ زمر).
    (سايه‏هائى از آتش در بالا و پائينشان هست).
    مرگ هم به‏ حِمَام‏- تعبير شده است چنانكه مى‏گويند- حُمَ‏ كذا- يعنى عمرش پايان يافت و درگذشت.
    تب هم بلحاظ اينكه حرارت زياد در آن هست- حُمَّى‏- ناميده شد، در اين سخن پيامبر (ص) كه: «الحمّى من قيح جهنّم».
    يعنى: تب از اثرات چركين دوزخ است. و يا اينكه واژه حمّى- يا تب، بخاطر اين است كه عرق گرم يعنى حميم در بدن پديد مى‏آورد يا اينكه در تب و حمّى نشانه‏هاى مرگ وجود دارد چنانكه گفته‏اند الحمّى بريد الموت‏- تب پيك مرگ است و يا: الحمّى باب الموت‏- تب آستانه مرگ است، تب در بدن حيوان- حمام- ناميده شده زيرا گفته‏اند كمتر حيوانى است كه از تب شديد بمرگ نرسد و بهبودى يابد.
    حَمَّمَ‏ الفرخُ- وقتى است كه پوست جوجه سياه است (پر سياه در آورد).
    حَمَّمَ‏ وجهه- موى چهره‏اش سياه شد كه هر دو اصطلاح از واژه- حَمَمَة يعنى ذغال نمى‏سوزد گرفته شده و امّا حمحمت الفرس- اسم صوت براى شيهه اسب است كه از ريشه اين واژه نيست.





    صفحات قران و نهج البلاغه در پیام رسانه ای زیر


    فایل های پیوست شده فایل های پیوست شده
    • نوع فایل: pdf 568.pdf (371.5 کیلو بایت, 0 مشاهدات)
    • نوع فایل: mp3 568.mp3 (744.6 کیلو بایت, 0 مشاهدات)
    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 05-05-2024 در ساعت 21:18
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #577

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,938
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,483
    مورد تشکر
    204,240 در 63,603
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض

    عهد قرآن و نهج البلاغه روز یکشنبه 16 اردیبهشت 1403




    صفحه 569 سوره مبارکه معارج آیات 11تا40



    يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ‌ (11)
    آنها را نشانشان می‌دهند (ولی هر کس گرفتار کار خویشتن است)، چنان است که گنهکار دوست می‌دارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا کند،
    وَ صَاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ‌ (12)
    و همسر و برادرش را،
    وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ‌ (13)
    و قبیله‌اش را که همیشه از او حمایت می‌کرد،
    وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ‌ (14)
    و همه مردم روی زمین را تا مایه نجاتش گردند؛
    کَلاَّ إِنَّهَا لَظَى‌ (15)
    امّا هرگز چنین نیست (که با اینها بتوان نجات یافت، آری) شعله‌های سوزان آتش است،
    نَزَّاعَةً لِلشَّوَى‌ (16)
    دست و پا و پوست سر را می‌کند و می‌برد!
    تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى‌ (17)
    و کسانی را که به فرمان خدا پشت کردند صدا می‌زند،
    وَ جَمَعَ فَأَوْعَى‌ (18)
    و (همچنین آنها که) اموال را جمع و ذخیره کردند!
    إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً (19)
    به یقین انسان حریص و کم‌طاقت آفریده شده است،
    إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً (20)
    هنگامی که بدی به او رسد بیتابی می‌کند،
    وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً (21)
    و هنگامی که خوبی به او رسد مانع دیگران می‌شود (و بخل می‌ورزد)،
    إِلاَّ الْمُصَلِّينَ‌ (22)
    مگر نمازگزاران،
    الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ‌ (23)
    آنها که نمازها را پیوسته بجا می‌آورند،
    وَ الَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ‌ (24)
    و آنها که در اموالشان حق معلومی است...
    لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ‌ (25)
    برای تقاضاکننده و محروم،
    وَ الَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ‌ (26)
    و آنها که به روز جزا ایمان دارند،
    وَ الَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذَابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ‌ (27)
    و آنها که از عذاب پروردگارشان بیمناکند،
    إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ‌ (28)
    چرا که هیچ کس از عذاب پروردگارش در امان نیست،
    وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ‌ (29)
    و آنها که دامان خویش را (از بی‌عفّتی) حفظ می‌کنند،
    إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ‌ (30)
    جز با همسران و کنیزان (که در حکم همسرند آمیزش ندارند)، چرا که در بهره‌گیری از اینها مورد سرزنش نخواهند بود!
    فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذٰلِکَ فَأُولٰئِکَ هُمُ العَادُونَ‌ (31)
    و هر کس جز اینها را طلب کند، متجاوز است!
    وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُونَ‌ (32)
    و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت می‌کنند،
    وَ الَّذِينَ هُمْ بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ‌ (33)
    و آنها که با ادای شهادتشان قیام می‌نمایند،
    وَ الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ‌ (34)
    و آنها که بر نماز مواظبت دارند،
    أُولٰئِکَ فِي جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ‌ (35)
    آنان در باغهای بهشتی (پذیرایی و) گرامی داشته می‌شوند.
    فَمَا لِ الَّذِينَ کَفَرُوا قِبَلَکَ مُهْطِعِينَ‌ (36)
    این کافران را چه می‌شود که با سرعت نزد تو می‌آیند...
    عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمَالِ عِزِينَ‌ (37)
    از راست و چپ، گروه گروه (و آرزوی بهشت دارند)!
    أَ يَطْمَعُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ‌ (38)
    آیا هر یک از آنها (با این اعمال زشتش) طمع دارد که او را در بهشت پر نعمت الهی وارد کنند؟!
    کَلاَّ إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِمَّا يَعْلَمُونَ‌ (39)
    هرگز چنین نیست؛ ما آنها را از آنچه خودشان می‌دانند آفریده‌ایم!

    شَّوَى آیه 16:
    «كَلَّا إِنَّها لَظى‏. نَزَّاعَةً لِلشَّوى‏» معارج: 15 و 16. شوى را اطراف بدن گفته‏اند مثل دست و پا و سر و نيز پوست سر گفته‏اند واحد آن شواة است يعنى نه جهنم زبانه خالص است كه پوست سر يا اطراف بدن را ميكند.
    الشَّوَى‏: اطراف هر چيزى است مثل دست و پاى آدمى.
    آيه: (نَزَّاعَةً لِلشَّوى‏- 16/ معارج) (عذابى است كه بركننده پوست است)
    ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن با تفسير لغوى و ادبى قرآن ج‏2 364
    شوي‏
    : شَوَيْتُ‏ اللّحم و اشْتَوَيْتُهُ‏: گوشت را پختم و سرخ كردم‏ (يَشْوِي‏ الْوُجُوهَ‏- 29/ كهف).
    يعنى آتش دوزخ رويها را سرخ مى‏كند.
    شاعر گويد:فَاشْتَوَى‏ ليلة ريح و اجتمل.
    يعنى: (در شب خوش بادى، گوشت و پيه را گداخت).
    و- الشَّوَى‏: اطراف هر چيزى است مثل دست و پاى آدمى.
    رماه‏ فَأَشْوَاهُ‏: به دست و پايش تير زد.
    آيه: (نَزَّاعَةً لِلشَّوى‏- 16/ معارج) (عذابى است كه بركننده پوست است) شَوَى‏: كارى كه سخت و گرانبار نباشد، زيرا- شَوَى‏- عضوى از بدن است كه اگر مجروح يا بيمار شد و يا چيزى به آن اصابت كرد مرگ آور نيست.
    قاموس قرآن ج‏4 91
    شوى: بريان كردن. واو آن بياء قلب ميشود در اقرب گويد «شَوَى‏ اللَّحْمَ‏ شَيّاً: جعله‏ شَوَاءً» ايضا بمعنى گرم كردن آب آمده است. «وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ‏ يَشْوِي‏ الْوُجُوهَ» كهف: 29. يعنى اگر فرياد رسى بخواهند بآبى چون مس گداخته كمكشان دهند كه چهره‏ها را ميسوزاند و بريان ميكند.
    «كَلَّا إِنَّها لَظى‏. نَزَّاعَةً لِلشَّوى‏» معارج: 15 و 16. شوى را اطراف بدن گفته‏اند مثل دست و پا و سر و نيز پوست سر گفته‏اند واحد آن شواة است يعنى نه جهنم زبانه خالص است كه پوست سر يا اطراف بدن را ميكند.

    آیات:
    الكهف : 29 وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ يَسْتَغيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً
    المعارج : 16 نَزَّاعَةً لِلشَّوى‏




    صفحات قران و نهج البلاغه در پیام رسانه ای زیر


    فایل های پیوست شده فایل های پیوست شده
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #578

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,938
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,483
    مورد تشکر
    204,240 در 63,603
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض

    عهد قرآن و نهج البلاغه روز دوشنبه 17 اردیبهشت 1403



    صفحه 570 سوره مبارکه معارج آیات 41تا44



    و سوره مبارکه نوح آیات 1تا10

    فَلاَ أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ‌ (40)
    سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها که ما قادریم...
    عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ وَ مَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ‌ (41)
    که جای آنان را به کسانی بدهیم که از آنها بهترند؛ و ما هرگز مغلوب نخواهیم شد!
    فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاَقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ‌ (42)
    آنان را به حال خود واگذار تا در باطل خود فروروند و بازی کنند تا زمانی که روز موعود خود را ملاقات نمایند!
    يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعاً کَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ يُوفِضُونَ‌ (43)
    همان روز که از قبرها بسرعت خارج می‌شوند، گویی به سوی بتها می‌دوند...
    خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذٰلِکَ الْيَوْمُ الَّذِي کَانُوا يُوعَدُونَ‌ (44)
    در حالی که چشمهایشان از شرم و وحشت به زیر افتاده، و پرده‌ای از ذلّت و خواری آنها را پوشانده است! این همان روزی است که به آنها وعده داده می‌شد!
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ‌ (0)
    به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
    إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَى قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ‌ (1)
    ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و گفتیم: «قوم خود را انذار کن پیش از آنکه عذاب دردناک به سراغشان آید!»
    قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي لَکُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ‌ (2)
    گفت: «ای قوم! من برای شما بیم‌دهنده آشکاری هستم،
    أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِيعُونِ‌ (3)
    که خدا را پرستش کنید و از مخالفت او بپرهیزید و مرا اطاعت نمایید!
    يَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ يُؤَخِّرْکُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لاَ يُؤَخَّرُ لَوْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ‌ (4)
    اگر چنین کنید، خدا گناهانتان را می‌آمرزد و تا زمان معیّنی شما را عمر می‌دهد؛ زیرا هنگامی که اجل الهی فرا رسد، تأخیری نخواهد داشت اگر می‌دانستید!»
    قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلاً وَ نَهَاراً (5)
    (نوح) گفت: «پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (بسوی تو) دعوت کردم،
    فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلاَّ فِرَاراً (6)
    امّا دعوت من چیزی جز فرار از حقّ بر آنان نیفزود!
    وَ إِنِّي کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبَاراً (7)
    و من هر زمان آنها را دعوت کردم که (ایمان بیاورند و) تو آنها را بیامرزی، انگشتان خویش را در گوشهایشان قرار داده و لباسهایشان را بر خود پیچیدند، و در مخالفت اصرار ورزیدند و به شدّت استکبار کردند!
    ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهَاراً (8)
    سپس من آنها را با صدای بلند (به اطاعت فرمان تو) دعوت کردم،
    ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَاراً (9)
    سپس آشکارا و نهان (حقیقت توحید و ایمان را) برای آنان بیان داشتم!
    فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّاراً (10)
    به آنها گفتم: «از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است...

    يُوفِضُونَآیه 43:
    قاموس قرآن ج‏7 229
    وفض‏: يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً كَأَنَّهُمْ إِلى‏ نُصُبٍ‏ يُوفِضُونَ‏ معارج: 43. وفض و ايفاض بمعنى دويدن و شتاب است. نصب (بر وزن عنق) بمعنى علامت است كه انسان از ديدن آن راه مييابد يعنى روزى بعجله از قبور خارج شوند گوئى بسوى هدف و علامت شتاب ميكنند. هر كس بسرنوشت خويش روان و دوران است. اين لفظ تنها يكبار در قرآن مجيد آمده است.
    ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن با تفسير لغوى و ادبى قرآن ج‏4 471
    وفض‏
    : إِيفَاض‏ يعنى سرعت دادن، اصلش اينست كه شتر مبتلا به بيمارى پوستى به سرعت مى‏دود جمعش- وِفَاض‏ است در آيه گفت: كَأَنَّهُمْ إِلى‏ نُصُبٍ‏ يُوفِضُونَ‏- المعارج/ 43 گوئى كه بسوى رنج بيمارى شتاب دارند.




    صفحات قران و نهج البلاغه در پیام رسانه ای زیر


    فایل های پیوست شده فایل های پیوست شده
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #579

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,938
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,483
    مورد تشکر
    204,240 در 63,603
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض

    عهد قرآن و نهج البلاغه روز سه شنبه 18 اردیبهشت 1403



    صفحه 571 سوره مبارکه نوح آیات 11تا28


    يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْکُمْ مِدْرَاراً (11)
    تا بارانهای پربرکت آسمان را پی در پی بر شما فرستد،
    وَ يُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهَاراً (12)
    و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغهای سرسبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار دهد!
    مَا لَکُمْ لاَ تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَاراً (13)
    چرا شما برای خدا عظمت قائل نیستید؟!
    وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْوَاراً (14)
    در حالی که شما را در مراحل مختلف آفرید (تا از نطفه به انسان کامل رسیدید)!
    أَ لَمْ تَرَوْا کَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقاً (15)
    آیا نمی‌دانید چگونه خداوند هفت آسمان را یکی بالای دیگری آفریده است،
    وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجاً (16)
    و ماه را در میان آسمانها مایه روشنایی، و خورشید را چراغ فروزانی قرار داده است؟!
    وَ اللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتاً (17)
    و خداوند شما را همچون گیاهی از زمین رویانید،
    ثُمَّ يُعِيدُکُمْ فِيهَا وَ يُخْرِجُکُمْ إِخْرَاجاً (18)
    سپس شما را به همان زمین بازمی‌گرداند، و بار دیگر شما را خارج می‌سازد!
    وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ بِسَاطاً (19)
    و خداوند زمین را برای شما فرش گسترده‌ای قرار داد...
    لِتَسْلُکُوا مِنْهَا سُبُلاً فِجَاجاً (20)
    تا از راههای وسیع و دره‌های آن بگذرید (و به هر جا می‌خواهید بروید)!»
    قَالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَ اتَّبَعُوا مَنْ لَمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلاَّ خَسَاراً (21)
    نوح (بعد از نومیدی از هدایت آنان) گفت: «پروردگارا! آنها نافرمانی من کردند و از کسانی پیروی نمودند که اموال و فرزندانشان چیزی جز زیانکاری بر آنها نیفزوده است!
    وَ مَکَرُوا مَکْراً کُبَّاراً (22)
    و (این رهبران گمراه) مکر عظیمی به کار بردند...
    وَ قَالُوا لاَ تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لاَ تَذَرُنَّ وَدّاً وَ لاَ سُوَاعاً وَ لاَ يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً (23)
    و گفتند: دست از خدایان و بتهای خود برندارید (به خصوص) بتهای «وَد»، «سواع»، «یغوث»، «یعوق» و «نسر» را رها نکنید!
    وَ قَدْ أَضَلُّوا کَثِيراً وَ لاَ تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلاَّ ضَلاَلاً (24)
    و آنها گروه بسیاری را گمراه کردند! خداوندا، ظالمان را جز ضلالت میفزا!»
    مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَاراً فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصَاراً (25)
    (آری، سرانجام) همگی بخاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد گشتند، و جز خدا یاورانی برای خود نیافتند!
    وَ قَالَ نُوحٌ رَبِّ لاَ تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِينَ دَيَّاراً (26)
    نوح گفت: «پروردگارا! هیچ یک از کافران را بر روی زمین باقی مگذار!
    إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَکَ وَ لاَ يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِراً کَفَّاراً (27)
    چرا که اگر آنها را باقی بگذاری، بندگانت را گمراه می‌کنند و جز نسلی فاجر و کافر به وجود نمی‌آورند!
    رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوَالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ لاَ تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلاَّ تَبَاراً (28)
    پروردگارا! مرا، و پدر و مادرم و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانه من شدند، و جمیع مردان و زنان باایمان را بیامرز؛ و ظالمان را جز هلاکت میفزا!»

    مِدْرَاراًآیه 11:
    قاموس قرآن ج‏2 337
    درر: يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ‏ مِدْراراً نوح: 11 اصل درّ مثل (فلس) بمعنى شير است (راغب- طبرسى ذيل آيه 6 انعام) در نهج خطبه 228 در باره طالبان دنيا فرموده‏ «الَّذِينَ احْتَلَبُوا دِرَّتَهَا وَ أَصَابُوا غِرَّتَهَا».
    آنانكه شير آنرا دوشيدند و اغفالش را دريافتند.
    درّ بمعنى كثرت نيز آمده است «درّ اللبن» يعنى شير زياد شد و معنى للّه درّه آنست كه خير او براى خداست سپس آنرا در مقام تعجب گفته‏اند (اقرب).
    مدرار در آيه شريفه بمعنى فراوان و مراد از سماء باران است يعنى: تا باران را بر شما فراوان و پر فايده نازل كند. اين تعبير فقط در آيه گذشته و آيه 6 انعام و 52 هود است. راغب گويد: اطلاق آن بر باران بطور استعاره است طبرسى فرموده: مدرار صيغه مبالغه است «ديمة مدرار» ببارانى گفته ميشود كه فراوان و دانه‏هايش درشت باشد.
    الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ‏ دُرِّيٌ‏ نور: 35 كوكب درّى بمعنى ستاره درخشان است اين استعمال براى آنست كه ستاره را در درخشان و سفيد و با صفا بودن بدرّ كه لؤلؤ مخصوصى است تشبيه كرده‏اند (اقرب).
    ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن با تفسير لغوى و ادبى قرآن ج‏1 664
    درر
    : خداى تعالى گويد: وَ أَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَيْهِمْ‏ مِدْراراً- 6/ انعام) و يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً- 52/ هود).
    مِدْرَار- اصلش از- الَدَّرّ و الدِّرَّة- است يعنى شير مايع كه بطور استعاره براى ريزش و بركت باران بكار مى‏رود و همچنين براى أسماء و صفات شتر شيرده.
    للّه‏ دَرُّهُ‏- يعنى كار نيك و خيرش براى خداست و خدايش خير و عمل نيك دهد.
    (عبارت للّه درّه- بصورت مدح و ستايش بكار مى‏رود و نقطه مقابلش- لا دَرَّ دَرُّهُ‏- يعنى خيرش بريده باد و زياد مباد).
    (دَرَّ دَرُّكَ‏- خيرت فزون باد. للسّوق‏ دِرَّةٌ- يعنى كار بازار رونق دارد و بطور استعاره بكار رفته است. در مثل مى‏گويند- سبقت درّته غراره‏ - مثل- سبق سيله مطره‏ (خسارت و سيلابش از باران و سودش بيشتر است).
    از واژه- درّ- عبارت- اسْتَدَرَّتِ‏ المعزى- مشتقّ شده يعنى آن بز طلب نرينه كرد زيرا پس از رسيدن به فحل باردار مى‏شود و سپس مى‏زايد و بعد از زايمان- درّت- شيرش زياد مى‏شود، پس مصدر- استدرار- كه از- درّ- مشتّق شده بطور كنايه است يعنى نرينه خواست.

    آیات:
    الأنعام : 6 أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ ما لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَيْهِمْ مِدْراراً وَ جَعَلْنَا الْأَنْهارَ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرينَ
    هود : 52 وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى‏ قُوَّتِكُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمينَ
    النور : 35 اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في‏ زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضي‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‏ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ
    نوح : 11 يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً





    صفحات قران و نهج البلاغه در پیام رسانه ای زیر


    فایل های پیوست شده فایل های پیوست شده
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #580

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,938
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,483
    مورد تشکر
    204,240 در 63,603
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض

    عهد قرآن و نهج البلاغه روز چهارشنبه 19 اردیبهشت 1403



    صفحه 572 سوره مبارکه جن آیات 1تا13



    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ‌ (0)

    به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
    قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآناً عَجَباً (1)
    بگو: به من وحی شده است که جمعی از جنّ به سخنانم گوش فراداده‌اند، سپس گفته‌اند: «ما قرآن عجیبی شنیده‌ایم...
    يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنَا أَحَداً (2)
    که به راه راست هدایت می‌کند، پس ما به آن ایمان آورده‌ایم و هرگز کسی را شریک پروردگارمان قرارنمی‌دهیم!
    وَ أَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَ لاَ وَلَداً (3)
    و اینکه بلند است مقام باعظمت پروردگار ما، و او هرگز برای خود همسر و فرزندی انتخاب نکرده است!
    وَ أَنَّهُ کَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً (4)
    و اینکه سفیه ما (ابلیس) درباره خداوند سخنان ناروا می‌گفت!
    وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى اللَّهِ کَذِباً (5)
    و اینکه ما گمان می‌کردیم که انس و جنّ هرگز بر خدا دروغ نمی‌بندند!
    وَ أَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقاً (6)
    و اینکه مردانی از بشر به مردانی از جنّ پناه می‌بردند، و آنها سبب افزایش گمراهی و طغیانشان می‌شدند!
    وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا کَمَا ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً (7)
    و اینکه آنها گمان کردند -همان‌گونه که شما گمان می‌کردید- که خداوند هرگز کسی را (به نبوّت) مبعوث نمی‌کند!
    وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً (8)
    و اینکه ما آسمان را جستجو کردیم و همه را پر از محافظان قوّی و تیرهای شهاب یافتیم!
    وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَاباً رَصَداً (9)
    و اینکه ما پیش از این به استراق سمع در آسمانها می‌نشستیم؛ امّا اکنون هر کس بخواهد استراق سمع کند، شهابی را در کمین خود می‌یابد!
    وَ أَنَّا لاَ نَدْرِي أَ شَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً (10)
    و اینکه (با این اوضاع) ما نمی‌دانیم آیا اراده شرّی درباره اهل زمین شده یا پروردگارشان خواسته است آنان را هدایت کند؟!
    وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذٰلِکَ کُنَّا طَرَائِقَ قِدَداً (11)
    و اینکه در میان ما، افرادی صالح و افرادی غیر صالحند؛ و ما گروه‌های متفاوتی هستیم!
    وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً (12)
    و اینکه ما یقین داریم هرگز نمی‌توانیم بر اراده خداوند در زمین غالب شویم و نمی‌توانیم از (پنجه قدرت) او بگریزیم!
    وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلاَ يَخَافُ بَخْساً وَ لاَ رَهَقاً (13)
    و اینکه ما هنگامی که هدایت قرآن را شنیدیم به آن ایمان آوردیم؛ و هر کس به پروردگارش ایمان بیاورد، نه از نقصان می‌ترسد و نه از ظلم!

    رَهَقاًآیه 6: ریشه رهق 10 بار در قرآن تکرار شده.
    قاموس قرآن ج‏3 129
    رَهَق‏
    «فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا يَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً» جن: 13. رهق بفتح (ر- ه) هم مصدر آمده و هم اسم. و در صورت دوم معنى آن تحمل ما لا يطاق است (اقرب) قاموس نيز آنرا از جمله معانى اين كلمه شمرده است على هذا ظاهرا مراد از آن در آيه ظلم است چنانكه صحاح آنرا ظلم گفته است يعنى هر كه بپروردگارش تسليم شود از نقصان و ظلم نميترسد زيرا اين دو باو نخواهد رسيد مثل‏ «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً» طه: 112. و شايد مراد از آن در آيه خفّت و خوارى باشد چنانكه در قاموس و اقرب هست.
    «كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ‏ رَهَقاً» جن: 6. ظاهرا مراد از رهق طغيان و سفاهت و گمراهى است چنانكه در مجمع و صحاح و قاموس است بنظر ميايد: اطلاق رهق باين چيزها از براى آنست كه بشخص لاحق ميشوند و يا او را ميپوشانند. يعنى مردانى از انس بمردانى از جنّ پناه مى‏بردند. جنّ در اثر اين پناه بردن بآنها سفاهت و گمراهى افزودند.
    رهق: پوشاندن. رسيدن. مثلا گوئيم ذلّت او را پوشيد و فقر باو رسيد. طبرسى ذيل آيه 27 يونس گويد: رهق لاحق شدن امر است «رَاهَقَ‏ الْغُلَامُ» يعنى پسر بمردان لاحق شد «رَهَقَهُ‏ فِي الْحَرْبِ» او را در جنگ درك كرد. راغب آنرا پوشاندن از روى قهر و صحاح مطلق پوشاندن گفته است.
    ولى قاموس پوشاندن و رسيدن و نزديك شدن گفته است.
    ناگفته نماند پوشاندن با رسيدن توأم است و پوشاندن بدون رسيدن غير ممكن است گرچه رسيدن ممكن است گاهى توأم با پوشاندن نباشد در بعضى از آيات پوشاندن و در بعضى رسيدن مناسب است‏ «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ. تَرْهَقُها قَتَرَةٌ» عبس: 40 و 41.
    بعضى چهره‏ها در آنروز كدر و غبار- آلود است و سياهى آنرا فرا گرفته و پوشانده است.
    «وَ لا يَرْهَقُ‏ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ» يونس: 27. كدورت و تيرگى و ذلت چهره آنها را نميپوشاند و يا بچهره آنها نميرسد.
    «وَ لا تُرْهِقْنِي‏ مِنْ أَمْرِي عُسْراً» كهف: 73. در كار من بر من سختى نرسان بر من سخت مگير. «فَخَشِينا أَنْ‏ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ كُفْراً» كهف: 80. ترسيديم كه بآنها كفر و طغيان برساند و وادار بكفر و طغيان نمايد. در اين دو آيه «رساندن» بهتر است گرچه پوشاندن نيز درست است. در نهج البلاغه خطبه 181 آمده‏ «يُوشِكُ أَنْ يَنْقَطِعَ بِهِمْ الْأَمَلُ وَ يُرْهِقَهُمُ‏ الْأَجَلُ».
    كه ظاهرا بمعنى رسيدن است.
    بايد دانست رهق لازم و متعدى هر دو آمده است.
    «سَأُرْهِقُهُ‏ صَعُوداً» مدثر: 17.
    او را بعقبه سختى ميرسانم. صعود در مفردات و اقرب عقبه سخت معنى شده است.
    ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن با تفسير لغوى و ادبى قرآن ج‏2 113
    رهق‏
    : رَهِقَهُ‏ الأمرُ: او را با قهر و خشم فرا گرفت و پوشاند.
    فعلش- رَهِقْتُهُ‏ و أَرْهَقْتُه‏ است مثل- ردفته و أردفته و بعثته و ابتعثته در آيه: (وَ تَرْهَقُهُمْ‏ ذِلَّةٌ- 27/ يونس) يعنى خوارى و زبونى آنها را فرا گرفت.
    و آيه: (سَأُرْهِقُهُ‏ صَعُوداً- 17/ مدّثر) (بزودى او را به سختى فراگيريم).
    أَرْهَقْتُ‏ الصَّلاةَ: نماز را به تأخير انداختم به طورى كه وقت نماز ديگر فرا رسيد.



    صفحات قران و نهج البلاغه در پیام رسانه ای زیر


    فایل های پیوست شده فایل های پیوست شده
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 58 از 60 نخستنخست ... 84854555657585960 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi