یک روز علی علیه السلام دلش به حال همسر عزیزش سوخت؛ زیرا پاکیزه ساختن منزل و کارهای آشپزخانه، جامه های او را غبار آلود و دودی کرده، به علاوه از بس که آسیاب دستی را چرخانیده، دست هایش مجروح شده بود و نیز مشک آب که گاه بر دوش می کشید، روی سینه اش اثر گذاشته بود. لذا به همسرش پیشنهاد کرد به حضور پیامبر رفته و از آن حضرت خدمتکاری طلب نماید. زهرا علیهاالسلام پیشنهاد را پذیرفت و به خانه رسول اکرم رفت، اتفاقا در آن وقت، گروهی از مردم در محضر پیامبر نشسته و مشغول گفت و گو بودند، زهرا علیهاالسلام شرم کرد و تقاضای خود را نگفت. به خانه برگشت، پیامبر متوجه آمد و رفت زهرا علیهاالسلام شد و دانست که دخترش با او کار داشته و چون موقع مناسب نبوده، برگشته است.