نبض «آرامش»
هر لبخندی که به چشمان کودکان بیمار هدیه می کنی، عبادتی دیگر است.
حضور تو، تسکینِ دل بیماران درمانده است،
گیرم که «قرص های مسکن» زود اثر خویش را از دست بدهند.
نگاهِ تو، پلکِ کودکان را سنگین می کند.
تو با نامِ «خدا» نبضِ مضطرب بیماران را آرامش می بخشی.
شب زنده داری تو عبادت است.
تو زینب وار، پرستار دلِ کودکانِ بی مادری، در شامِ «غربت»
هنگامی که کپسولِ اکسیژن را به بیماران وصل می کنی.
آسمان را در سینه اش جای می دهی؛
آن گونه که ستاره از پلکش می تراود.
آری!
از بیماری که پلک فرو بسته، توقعی نیست،
تو پاداش محبّت خویش را از خدا می خواهی،
تو پیام اور «سلامت» و «آرامش» هستی...
محمد سعید میرزایی