از نظر عادى يوسف بزرگوار، گذشت و جوان زيادى از خود نشان داد، اما اين نكته را هم بايد در نظر داشت كه حضرت يوسف در آن زمان يك انسان عادى و معمولى نبود بلكه او در آن وقت يكى از پيامبران الهى بود كه مسئوليّت سنگين و با اهميّت نبوّت را قبول كرده بود و براى هدايت و نجات مردم از گرفتارى هاى روحى و مادّى از هر نظر خود را آماده كرده و مانند ساير انبياى الهى به هر گونه فداكارى در اين راه آماده شده بود، از اين رو لذا ما نمى توانيم رفتار او را با رفتار مردمان معمولى ديگر بسنجيم و كار مردان بزرگ آسمانى را با كار ديگران قياس كنيم .
آرى از افراد عادى ، اين همه گذشت و بزرگوارى شگفت انگيز است و شايد يك انسان معمولى اين همه جوان مردى و مردانگى از خود نشان ندهد، اما از مردان الهى و پيامبران نمى توان جز اين انتظار داشت ، چنان كه در حالات انبياى ديگر نيز از اين نمونه فداكارى ها و گذشت ها فراوان ديده مى شود.
از اين رو آنچه در برخى از روايت ها وسخنان ديده مى شود كه گويند پيغمبر اسلام (ص ) فرمود: اگر من به جاى يوسف بودم هنگامى كه فرستاده شاه نزد من آمد، با آن شرط مى كردم كه مرا آزاد كنيد تا تعبير خواب را بگويم ... قابل اعتماد نيست و روايت معتبرى بر طبق آن نرسيده تا ناچار به تاءويل باشيم ، بلكه اين سخن با مقام انبياى الهى و به خصوص پيغمبر بزرگوار اسلام نيز سازگار نيست و به گفته گروهى از بزرگان اگر بخواهيم اين گونه روايت ها را بپذيريم يكى از دو محذور لازم آيد اول آن كه ما عمل يوسف را تخطئه كنيم با اين كه يوسف (ع ) در اين مورد كمال بزرگوارى و مردانگى و حسن تدبير را انجام داده بود. ديگر آن كه پيغمبر گرامى اسلام را شخصى عجول و بى صبرى بدانيم كه اين هم با مقام آن بزرگوار كه در گذشت از دشمنان خون خوارى چون ابوسفيان و ديگران در داستان فتح مكه و جاهاى ديگر زبانزد همه است ، سازگار نيست .