تأثير دعاي امام ـ عليه السلام ـ در اعمال دوستان همانند كيميا است كه وقتي به قطعة مسي برسد ارزش و قيمت پيدا ميكند و باعث قبولي آنها در درگاه احديت ميگردد.
اما تأثير دعاء امام ـ عليه السلام ـ نسبت به گناهان همانند تأثير ترياقي است كه به شخص مسموم ميدهند، تا به واسطة آن، اثر زهر از بين رود و از هلاكت سالم ماند، دعاي امام ـ عليه السلام ـ باعث ميشود گناهان شخص بخشيده شود و از هلاكتي كه در اثر گناهان و نافرمانيها پيدا ميشود سالم بماند.
زيرا بعضي از گناهان گرچه به ظاهر كوچكاند، ولكن نزد خداوند بزرگاند، و چه بسا موجب از بين رفتن ايمان و ايجاد شرك و ضلالت شوند، ولكن مؤمن به وسيلة دعا و طلب مغفرت امام ـ عليه السلام ـ از شرّ چنين گناهاني سالم ميماند.
و با اين بيان معناي بعضي از اخباري كه فرمودهاند: «فائدة صله نمودن مؤمنين به امام ـ عليه السلام ـ با مال خود، تطهير و تزكيه آنها ميباشد»[1] روشن ميشود.
و تأثير اين تزكيه نسبت به اعمال صالحه آن است كه اگر كمبودي در آنها هست برطرف شود، و چنانچه كامل باشد، به قدر و قيمت آنها افزوده گردد.
و اما تأثير تزكيه نسبت به قلوب، آن است كه كدورتها و تاريكيهائي كه در اثر گناه پيدا شده برطرف گردد، در نتيجه اخلاق آنها نيكو و ايمان آنها سالم بماند.
و نيز در اثر تزكيه و پاك شدن، جسم آنها از بسياري از بليات و آفات سالم ميماند، و مال آنها گوارا و با بركت ميشود، و از بسياري از خطارت مصون و محفوظ ميماند، چنانچه در اين آية شريفه:
« خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ
إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ »[2]
اشاره به اين نوع تزكيه شده است، كه حاصل مضمون آن اين است كه: گرفتن بعضي از اموال بندگان و دعاي در حق آنها سبب تزكيه و تطهير آنها ميشود، و قلوب آنها از آنچه سبب اضطراب و تشويش است ـ كه شكوك شيطاني وشبهات نفساني باشد ـ نجات پيدا كرده و از اطمينان و آرامش برخوردار ميگردد.
آنچه ياد آوري آن لازم است كه بندة مؤمن نبايد به عمل صالح خود مغرور شود، و براي او عُجب حاصل شود، بلكه بايد دائماً تلاش و كوشش كند، و آنچه لازمة مودت و موالات حقيقي نسبت به امام زمان ـ عليه السلام ـ است، به عمل آورد تا آن كه مورد دعاي حضرت واقع شده، و به وسيلة آن؛ قلب و جسم او و نيز اموالش از جميع ناپاكيها و آلودگيهاي ظاهري و باطني تطهير شود.
و چه بسا شخصي به واسطة زيادي گناهان يا كوچك شمردن واجبات الهي، اين قابليت از او سلب ميشود كه دعاي امام ـ عليه السلام ـ در بارهاش اثر كند، چنانچه در اين آية كريمه فرموده است:
«اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ»[3]
«براي آنان طلب آمرزش كني يا نكني يكسان است، اگر هفتاد مرتبه براي آنان طلب آمرزش كني خداوند هرگز آنان را مورد آمرزش و مغفرت خود قرار نميدهد.»
و همچنين اين قابليت را از دست ميدهد كه موعظههاي رسا و پندهاي پيامبر و امام ـ عليه السلام ـ در قلب او اثر كند، چنانچه در اين آية مباركه ميفرمايد:
«ءَاَنْذَرْتَهُمْ اَمْ لَم تُنْذِرْهُمْ لايُؤْمِنُونَ»[4]
«آنها را بيم دهي و بترساني يا نترساني، آنها ايمان نميآورند.»
و وقتي كار كسي به اينجا كشيد امام ـ عليه السلام ـ نه دعا براي او ميفرمايد و نه شفاعت براي او مينمايد، بنابراين، هر مؤمن متقي به تقواي خود، امام ـ عليه السلام ـ را در وقوع شفاعت و دعا، نصرت و ياري كرده است.
عنوان شانزدهم
از برترين اقسام ياري امام ـ عليه السلام ـ دعا در تعجيل فرج آن حضرت ميباشد، و از شرايط استجابت دعا تقوا است، و در فرمايش نبوي هم روايت شده است كه:
«دعا با وصف تقوا كفايت ميكند به آن مقداري كه نمك براي طعام كافي است.»[5]
پس دعاء و طلب فرج آن حضرت بر وجهي كه به آن واقعاً ياري امام ـ عليه السلام ـ حاصل شود، هنگامي است كه بنده حقيقتاً داراي وصف تقوا باشد.
بنابراين؛ بنده به واسطة سعي وكوشش در تحصيل تقوا، در وقوع اين نصرت نيز تلاش نموده است.
[1] . كافي، ج 1، ص 38، حديث 7.
[2] . سورة توبه، آية 103.
[3] . سورة توبه آية 80.
[4] . سوزة بقره، آية 6.
[5] . البته در اين مورد، دركيفيت هفتم مفصلاً بحث خواهيم كرد.