بخش دوّم: درک و اعتراف به شأن خود در برابر قرآن
1- اعتراف به مرض خود:
قرآن طبیب است و ما بیمار و درمند؛ این حقیقت بزرگ را تا واقف نشویم و به آن معترف نگردیم از خوان گسترده قرآن بهره مند نخواهیم شد.
من وقتی جهلی در خود نبینم و درد و مرضی نشناسم و حس نکنم نیازی به قرآن نخواهم داشت و رجوعم به قرآن بی معنی خواهد بود و نه تنها قرآن جلوه ای نخواهد داشت، بلکه مطالعه اش زدگی و تنفّر و گریز از قرآن را نتیجه خواهد و به آنجا منتهی خواهد شد که «قرآن سخنان وارونه و دروغ و افسانه خیالی است که عمرش بسر رسیده است»:
«وَ إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هذا إِفْکٌ قَدِیمٌ». (احقاف/ 11) (و چون به حقیقت قرآن راه نیافتند پس خواهند گفت این سخنی وارونه و دروغی کهنه است).
2- برخورد ما با قرآن:
وقتی خود را مریض یافتیم از درد به خود پیچیده، دربدر سراغ طبیب را خواهیم گرفت.
ص: 73
در این جستجو باید به این درک و معرفت رسید که همه همچون ما مریض و درمانده اند و عاجز از طبابت؛ تا به این درک و تجربه نرسیم و از طبابت دیگران مأیوس نشویم عشق به قرآن و طبابتش نخواهیم داشت عشقی که شرط درمان و بهبودی است.