53_ غم خوار محرومان
شهید چمران، الگوی کامل هم دردی و ایثار با هم نوعان است. اگر چه زندگی با امکانات مادی فراوانی برای او فراهم بود، هم نشینی با مستضعفان لبنان را ترجیح داد و نبرد با اسراییل را از خوش نشینی در امریکا برتر دانست. این روحیه، از اوان کودکی در وجودش جوانه زده بود. ایشان در خاطرات اش می نویسد:
«شبی تاریک، هنگام بازگشت، در میان برف زمستان، فقیری را دیدم که در سرما می لرزید؛ ولی نمی توانستم برای او جایی گرم تهیه کنم. تصمیم گرفتم که همه شب را مثل آن فقیر در سرما بلرزم و از رختخواب محروم باشم. این چنین کردم و تا به صبح از سرما لرزیدم
1- یاران امام به روایت اسناد ساواک، ش 11، ص 135.
ص:56
و به سختی مریض شدم و چه مریضی لذت بخشی بود»!(1)
در جای دیگر می نویسد:
«هنگامی که یکی از دوستان هم مدرسه ام در امتحان مردود شده بود، آن چنان بر قلبم نشست که زار زار گریستم، به طوری که خود او ناراحت شد و مرا آرام می کرد که اشکال ندارد و این قدر ناراحت مباش.»(2)
پس از انقلاب اسلامی ایران و بازگشت شهید چمران به وطن، با این که می توانست در پایتخت باشد و بهترین سمت را داشته باشد، دفاع از کیان اسلامی و مقابله با عوامل استکبار جهانی را برخود واجب دانست و به پاوه رفت. دفاع از سوسنگرد و اهواز نیز از افتخاراتی بود که او آفرید. شهید چمران می نویسد:
خدایا، از همه چیز و از همه زیبایی ها و از همه ی کمالات، به حد نهایت به من عطا کردی و بر همه اش شکر می گزارم. اما ای خدای بزرگ، یک چیز بیش از همه چیز به من ارزانی داشتی که نمی توانم شکرش کنم و آن درد و غم بود. درد و غم از وجودم اکسیری ساخت که جز حقیقت چیزی نجوید، جز فداکاری راهی برنگزیند و جز عشق چیزی از آن ترشح نکند.(3)