صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 29

موضوع: فراتر از عرفان : خداشناسی فلسفی و عرفانی از نگاه وحی و عرفان

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    لازم به ذکر است در مثال مذکور (مجردات ده گانه)، فرقی نمی کند که وجود هر یک از مجرداتِ فرض شده محیط بر مراتب پایین تر از خود باشد، یا اینکه هر یک از آن ها در مقابل دیگری وجودی مستقل داشته باشند، بلکه در صورت اول _ که عقیده معتقدین به تشکیک وجود نیز بر آن مبنا استوار است _ به طور بدیهی مرتبه دهم، مرکب و متشکل از ده جزء می باشد، چنانکه سایر مراتب نیز نسبت به مراتب پایین تر از خود دارای چنین حکمی هستند. از همه اینها گذشته اعتقاد به اینکه یک حقیقت (مانند مثال، یا مانند عقول عشره فلسفی)، تنها به عددی معین قابل تقسیم بوده و به بیشتر از آن قابل تقسیم نباشد مستلزم اعتقاد به وجود جزء لایتجزّی می باشد که بطلان آن در محل خود ثابت است. مضافا بر اینکه باید دانست بین کم متّصل و کم منفصل تفاوت ذاتی وجود نداشته، و تفاوت آنها صرفا امری اعتباری است.
    چنانچه کسی خیال کند: "برخی موجودات، دارای حدود وجودی ای هستند که آن حدود موجب محدودیت برخی، و سعه وجود برخی دیگر از آن ها نسبت به دیگری می باشد، ولی هیچ کدام از این موجودات دارای کمیت و مقدار نیست". باید دانست که چنین شخصی به معنای کمیت و مقدار توجه ندارد، بلکه اصل معنای کمیت و مقدار را پذیرفته است، و تنها از آوردن نام آن پرهیز دارد، چنانکه "نهایة الحکمة" می نویسد:
    ص: 19
    من الواجب فی التشکیک أن یشمل الشدید علی الضعیف وزیادة.(1)
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    در تشکیک لازم است که "شدید" مشتمل بر "ضعیف" باشد و زیادت بر آن نیز داشته باشد.
    و "تعلیقات کشف المراد" می نویسد:
    ... وهذا الإطلاق الحقیقیّ الإحاطیّ حائز للجمیع، ولا یشذّ عن حیطته شیء.(2)
    اطلاق حقیقی فراگیر، همه چیز را در بر دارد، و هیچ چیز از دایره وجود آن بیرون نیست.
    "سبزواری" نیز در مورد معنای شدت و نورانیت وجود می گوید:
    إنّ الکثرة التی من حیث الشدة والضعف والتقدّم والتأخّر وغیرهما فی أصل الحقیقة الوجودیّة، کاشفة عن الأشملیّة والأوسعیّة وفقد السلب بما هو سلب الوجود.(3)
    کثرت و بیشتری ای که در اصل حقیقت وجودی، از حیث شدت و ضعف و پیشی و پسی _ و غیر آن دو _ وجود دارد، بیان کننده شمول و وسعت بیشتر، و نداشتن کمبود _ از حیث اینکه کمبود وجود است _ می باشد.
    و در "تعلیقه نهایة الحکمة" آمده است:
    وأمّا علم العلّة بالمعلوم علماً حضوریّاً فیمکن تعلقّه بالموجود المادّیّ بما أنّه موجود مادّیّ. والإشکال بأنّه: لا حضور للموجود المادّیّ لنفسه فکیف یکون حاضراً للعالم؟ مندفع بأن غیبوبة أجزائه بعضها عن بعض لا تنافی حضورها للفاعل المفیض.(4)
    ص: 20
    ________________________________________
    1- . طباطبایی، محمد حسین، نهایة الحکمة، 118.
    2- . حسن زاده آملی، حسن، تعلیقات کشف المراد، 502.
    3- . حاشیه اسفار، 6 / 22.
    4- . مصباح یزدی، محمد تقی، تعلیقة علی نهایة الحکمة، 352.
    علم حضوری علّت به معلوم، ممکن است که حتّی به موجود مادی هم در عین مادی بودنش تعلّق بگیرد. و این اشکال که گفته شود: موجود مادی حتّی برای خودش هم حضور ندارد پس چگونه ممکن است که برای عالم حاضر باشد، پاسخ آن این است که: غایب بودن بعضی از اجزای موجود مادی از بعضی دیگر، منافات با حضور آن برای فاعل مفیض ندارد.
    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 31-01-2023 در ساعت 16:50
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    "وحدت از دیدگاه عارف و حکیم" می نویسد:
    تشکیک در مرآی عارف و مشهد شهود او به معنای سعه و ضیق مجالی و مظاهر حقیقت واحده است.(1)
    یکی از شواهد روشن استحاله وجود مجردات این است که خودِ فلسفه به ناچار معنای تجرد و بساطت را از حقیقت آن برگردانده، و به معنای "احاطه ذاتی و وسعت وجودی" که به صراحت مستلزم "ترکیب حقیقی" و "داشتن اجزای مقداری" و "عدم بساطت و تجرد" است تأویل می کند. به یاری خداوند متعال شواهد روشن این مطلب را در موارد فراوانی از این نوشته نشان خواهیم داد.]
    اصل سوم: نامتناهی، محال و موهوم است.
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بر اساس حکم بدیهی عقل، حقیقت مقداری و عددی و دارای جزء و کل، در هر مقداری که موجود شود باز هم قابل زیاده و نقصان می باشد و محال است که افرادی نامتناهی از آن حقیقت محقّق شود.
    امام صادق علیه السلام می فرمایند:
    ص: 21
    ________________________________________
    1- . حسن زاده، حسن، وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، 61.
    ما احتمل الزیادة کان ناقصاً، وما کان ناقصاً لم یکن تامّاً.(1)
    هر چیزی که قابل زیادت و فزونی باشد ناقص است، و هر چیزی که ناقص باشد کامل نیست .
    أنت الّذی لا تحدّ فتکون محدوداً.(2)
    تو آن هستی که وصف نمی شوی که در نتیجه محدود باشی.
    امام مجتبی علیه السلام می فرمایند:
    الّذی لم یکن له... اختلاف صفة فیتناهی.(3)
    خداوندی که... دارای صفات مختلف و گوناگون نیست، که در نتیجه متناهی گردد.
    امیر المؤمنین علیه السلام می فرمایند:
    کلّ مسمّی بالوحدة غیره قلیل.(4)
    هر واحدنامی جز او، کوچک و اندک است.
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    امام صادق علیه السلام می فرمایند:
    إنّ الکیفیّة جهة الصفة والإحاطة.(5)
    همانا کیفیت داشتن، نشانه موصوف شدن و به احاطه درآمدن است.
    امام رضا علیه السلام می فرمایند:
    ومن قال: متی؟ فقد وقّته، ومن قال: فی م؟ فقد ضمّنه، ومن قال: إلی مَ؟ فقد نهّاه، ومن قال: حتّی مَ، فقد غیّاه، ومن غیّاه فقد غایاه، ومن غایاه
    ص: 22
    ________________________________________
    1- . بحار الأنوار، 3 / 194.
    2- . صحیفه سجادیه، 212.
    3- . التوحید، 45؛ بحار الأنوار، 4 / 289.
    4- . بحار الأنوار، 4 / 309، از نهج البلاغه.
    5- . التوحید، 247.
    فقد جزّأه، ومن جزّأه فقد وصفه، ومن وصفه فقد ألحد فیه.(1)
    و هر کس از زمان وجود او پرسد او را دارای وقت و زمان دانسته، و هر کس از مکان او پرسد ذات او را دربر گرفته دانسته، و هر کس برای او حدود وجود جوید او را دارای حدود و مقادیر انگاشته، و هر کس او را محدود انگارد او را دارای اجزا دانسته، و هر کس او را متجزّی داند او را قابل وصف پنداشته، و هر کس او را قابل وصف داند ملحد شده است.
    و در مناظره رسول اللّه ؟ص؟ با دهریان آمده است:
    أو لستم تشاهدون اللیل والنهار وأحدهما بعد الآخر؟ فقالوا: نعم، فقال: أفترونهما لم یزالا ولا یزالون؟ فقالوا: نعم، قال؟ص؟: أفیجوز عندکم اجتماع اللیل والنهار؟ فقالوا: لا، فقال: فإذن ینقطع أحدهما عن الآخر فیسبق أحدهما ویکون الثانی جاریّاً بعده. فقالوا: کذالک هو، فقال؟ص؟: قد حکمتم بحدوث ما تقدّم من لیل أو نهار ولم تشاهدوهما، فلا تنکروا للّه قدرته.(2)
    آیا نمی بینید که وجود شب و روز یکی پس از دیگری است؟ گفتند: چرا. فرمودند: آیا می پندارید که آن ها ازلی هستند؟ گفتند: آری. فرمودند: آیا جایز می دانید که شب و روز هم زمان باشند؟ گفتند: نه. فرمودند: پس باید هر یک از آن ها تمام شود تا نوبت دیگری برسد؟ گفتند: آری، چنین است. فرمودند: اینک با اینکه شب و روزهای گذشته را ندیده اید، به حدوث آن ها اقرار کردید، پس قدرت خداوند را انکار نکنید.

    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 11-02-2023 در ساعت 18:37
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    و همان حضرت می فرمایند:
    أتقولون ما قبلکم من اللیل والنهار متناه أم غیر متناه؟ فإن قلتم: غیر متناه، فقد وصل إلیکم آخر بلا نهایة لأوّله، وإن قلتم: إنّه متناه، فقد کان
    ص: 23
    ________________________________________
    1- . عیون اخبار الرضا علیه السلام ، 1 / 124.
    2- . احتجاج، 1 / 21.
    ولا شیء منهما.(1)
    آیا شما می گویید شبها و روزهای قبل از شما متناهی است یا نامتناهی؟ اگر بگویید نامتناهی است، پس آخر چیزی به شما رسیده است که اول آن را نهایتی نیست!! و اگر بگویید متناهی است پس هیچ کدام از آن دو موجود نبوده اند.
    امام صادق علیه السلام می فرمایند:
    إنّ اللّه تبارک وتعالی لا یوصف بزمان ولا مکان، ولا حرکة ولا انتقال ولا سکون، بل هو خالق الزمان والمکان والحرکة والسکون، تعالی عمّا یقول الظالمون علوّاً کبیراً. (2)
    همانا خداوند قابل توصیف به داشتن زمان و مکان و حرکت و انتقال و سکون نیست، او آفریننده زمان و مکان و حرکت و سکون است، فراتر است از آنچه ستمگویان می اندیشند فراتری بزرگی.
    إنّه أیّن الأین وکیّف الکیف.(3)
    همانا خداوند تعالی "مکان" و "کیفیت" را ایجاد فرموده است.
    توضیح بیشتر درباره محال بودن وجود نامتناهی این است که:
    حقیقت عددی _ چه کم متّصل فرض شود و چه کم منفصل، و چه حصّه های متعدد وجودی، و چه مراتب شدید و ضعیفِ یک حقیقت، محال است که نامتناهی و نامحدود باشد زیرا:
    الف) هر عددی که فرض کنیم همان عدد به اضافه یک فراتر از مفروض اول خواهد بود، پس هرگز مرتبه نامتناهی آن تحقّق نخواهد یافت.
    ص: 24
    ________________________________________
    1- . احتجاج، 1 / 21.
    2- . التوحید، 184؛ بحار الأنوار، 3 / 330 از امالی صدوق؟ق؟.
    3- . بحار الأنوار، 10 / 349.
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ب) عدد، حقیقتی قابل زیاده و نقصان است و چنانچه تحقّق مرتبه نامتناهی آن ممکن باشد لازم می آید آن مرتبه قابل زیاده نباشد، یعنی لازم می آید عدد به آخر رسیده و محدود و متناهی باشد. و این فرض مستلزم خلافِ ذات، و خلافِ فرض، و خلاف بدیهی است.
    ج) از هر حقیقت عددی و شمارشی که آن را نامتناهی فرض کرده ایم مقدار معینی می کاهیم، اگر باقی مانده با مفروض اولی مساوی باشد تساوی دو مقدار غیرمساوی لازم می آید، و چنانچه باقی مانده از مفروض اولی کمتر باشد محدود و متناهی خواهد بود و مفروض اولی نیز که مقدار معینی بر آن افزون دارد باید متناهی و محدود باشد.(1)
    ص: 25
    ________________________________________
    1- . در کتاب "الحجّة البالغة للحجّة البالغة فی قمع المذاهب المختلفة الزائغه" آمده است: فإن قلت: إنّ مراتب الأعداد غیر متناهیة، إذ لا عدد إلّا وفوقه عدد، ولا شکّ أنّ عدد آحادها یجب أن یکون أزید من ألوفها مثلاً، مع أنّهما غیر متناهیین. قلت: هذا الذی یوجب استحالة وجود الأعداد جمیعاً إذ لو وجدت لزم أن یکون آحادها لا یزید علی ألوفها وهو محال، فلیست الأعداد موجودة بعین ما ذکرناه. ... وقد أغرب فی هذا المقام صاحب الأسفار حیث قال: إنّ العلم بأنّ کلّ ما یحتمل الزیادة والنقصان یکون متناهیاً إمّا من البدیهیّات أو من النظریّات، والأوّل باطل وإلّا لم یقع الاختلافات فیه بین العقلاء لکنّهم اختلفوا... والمسلمون اتّفقوا علی أنّ معلومات اللّه ومقدوراته لا نهایة لها... وکذلک یعلم بالبدیهة أنّ مراتب العدد غیر متناهیة، مع أنّ الألوف الغیر المتناهیة أکثر من الآحاد الغیر المتناهیة بألف مرّة، والحرکات المستقبلة سیّما حرکات أهل الجنّة _ غیر متناهیة، مع أنّ کلّاً من هذه الأمور قابل للزیادة والنقصان. وإذا ضممنا هذه المعتقدات مع اعتقاد الفلاسفة صار إجماعاً منعقداً علی أنّ الغیر المتناهی مما یجوز أن یقبل الزیادة والنقصان، فکیف یکون العلم بامتناعه بدیهیّاً. فإذن هذه القضیّة لا یمکن الجزم بها إلّا بالبرهان، وذلک البرهان لا یتقرّر إلّا فی ما یحتمل التطبیق، وبیانه أنّ الموجب للتناهی هو أنّه یجب انتهاء الناقص إلی حدّ لا یبقی منه شیء، ویبقی من الزائد بعده، وهذا إنّما یجب أن لو تعذر وقوع جزء من الجملة الناقصة فی مقابلة جزئین من الزائدة، وإلّا لم یجب انتهاء الناقص فی حدّ یکون بعده للزائد شیء بإزائه منه، وذلک فی ما یحتمل الانطباق، وفی ما یمتنع انطباق جزئین من إحدی الجملتین علی جزء واحد من الأخری، کاستحالة وقوع جسمین فی حیّز واحد وکاستحالة وقوع علّة ومعلول فی مرتبة إحدیهما... أمّا الأمور التی لا انطباق بینهما لا بالطبع ولا بالوضع بل بالجعل فقطّ، فکلّ ما یجعل من إحدی الجملتین بقوّته الخیالیّة بإزاء الآخر من الأخری یکون عدداً متناهیاً، لکن یمکن أن یبقی من الجملتین ما لا یقوی علی استحضاره، لأنّ عقولنا _ ونحن فی هذه الدار _ لا تقدر علی أفعال وانفعالات غیر متناهیة، فلم یظهر الخلف فی البواقی إلّا بهذا الشرط. انتهی محلّ الحاجة من نقل کلامه. أقول: أمّا ما استند إلیه فی إبطال ضروریّة القاعدة من وقوع الاختلافات بین العقلاء، فعجیب، إذ الضروریّ قد یتحمّل الشبهة فیقع من جهتها الاختلاف، وأیضاً إنّ البصائر مختلفة کالأبصار قوّة وضعفاً، فکما أنّ بصراً یدرک ما لا یدرکه الآخر من المحسوسات، فکذلک قد تدرک بصیرة ما لا تدرکه الأخری من الضروریّات. وأعجب منه ما استنتجه من الأمثلة التی ذکرها من إطباق العقلاء علی جواز قبول غیر المتناهی للزیادة والنقصان، فإنّ جملة من الأمثلة من قبیل ما یستحیل وجوده کذلک _ أی غیر متناه کمعلومات اللّه ومقدوراته _، فإنّه یستحیل وجودهما تماماً فی الخارج. وکذلک أنواع الأکوان المقدورة والحرکات المستقبلة نحوها، فإنّ الجواب الذی ذکرناه فی مراتب العدد _ التی من جملة أمثلته أیضاً _ هو الجواب فی أمثاله. وأعجب منه حصره الدلیل علی القاعدة بالتطبیق الذی قرّره بمجرد أنّه لم یجد دلیلاً آخر، وقد عرفت من تقریرنا فی التنبیه علی هذه القاعدة أنّه لا یتحقّق الزیادة إلّا ولا بدّ أن یکون للزائد مقدار لا یکون قدر ذلک المقدار بعینه للناقص فی نفس الأمر، کالساعات للأزمنة... ولا مساس للقول بأنّه یجوز أن یکون ما بإزاء ساعة من الناقص ساعتین من الزائد، إذ لو جاز ذلک لجاز أن یکون الناقص أزید من الزائد بکثیر بهذا الحساب... فإن قلت: إنّ حکم العقل غیر قابل للتخصیص، فلا بدّ أن لا یجری ما ذکرت فی موارد النقوض التی أشرت إلی بعضها. قلت: أمّا النقوض بالموجودات _ کالنفوس المفارقة وحرکات الأفلاک ونحوها، من نقض القاعدة بما هو منتقض بنفسها، فإنّ القاعدة حاکمة بامتناعه، وجوازه فرع بطلانها، وکلّ من یصحّحها لا یصحّحه... أمّا النقوض بالمعدومات کمراتب الأعداد ونحوها، فالجواب أنّ قضیّة "أنّ الکلّ أعظم من الجزء" قضیّة مقدّرة الموضوع، یعنی أنّ الکلّ إذا وجد فهو أعظم من الجزء، وأمّا المعدوم الخارج عن الذهن والخارج فلا یخبر عنه ولا میز فیه، فلیس فیه کلّ ولا جزء ولا زائد ولا ناقص. ثمّ إنّه قد جزاه اللّه بإصراره فی إنکار القاعدة الشریفة التی نصّ علیها المعصوم، بفضیحة الغلط فی الحساب فی قوله: "مع أن الألوف الغیر المتناهیة أکثر من الآحاد الغیر المتناهیة بألف مرّة"، فإنّ الصحیح أن یقول: "أقلّ منها بما لا یتناهی"، ولفضیحة الدار الأخری أخزی وأمرّ وأدهی. فإن قلت: إنّ المعدومات متحقّقة فی علمه تعالی. قلت: تحققّها فی علمه بریء عن العدد، سبحانه أحصی الأعداد من غیر أن یوجد فیه آحاد. إذا عرفت ما تلوناه علیک فقد علمت أنّ دخول اللانهایة فی الکثرة _ أیّ کثرة کانت _ ممتنع، لعدم قبولها الوجود إلّا بقدر متناه، سواء کان لها اجتماع أم لا، وسواء کان لها ترتیب فی الطبع أو فی الوضع أم لا، فیلزم وجوب تناهی الحرکات والانفعالات، ووجوب تناهی جمیع التنزّلات والترقّیات، ووجوب تناهی کلّ قویّ ینحلّ إلی الضعیف وشیء فوقه. وأمّا تهویل صاحب الأسفار بلزوم التعطیل فی صنع اللّه وجوده، وانقطاع فیضه وکرمه، فیؤمننا الجواب عنه بأنّ اللّه تبارک وتعالی لیس بزمانیّ حتّی یکون فارغاً فی زمان عن شأنه. بل هو اللّه العظیم الشأن الخالق للزمان والمکان، لیس بینه وبین شأنه زمان حتی یلزم تعطیله فیه عن ذلک الشأن، ولیس انتهاء الزمان والزمانیّات إلی عدم غیر زمانیّ یوجب انقطاع فیضه وکرمه، لأنّ الانقطاع لا یصدق إلّا بعدم زمانیّ فتأمّل. ثمّ إنّ انقطاع الفیض إن کان من لوازم إمکانه، فالنقصانات الإمکانیّة فی الفیض والکرم لا یوجب نقصاً فی الذات. بل جعل الفیض قدیماً حینئذ یوجب انثلام وحدة الواجب تعالی ویفضی إلی أن یمتنع عن الأزل معناه، تعالی اللّه الواحد القیّوم أن یثنی فیضه بثناء نفسه، قال مولانا أمیر المؤمنین علیه السلام: ولو کان شیء معه قدیماً لکان إلهاً ثانیاً... نسأل اللّه التوفیق لأن نهتدی بدلالة ولیّه إلی سواء الطریق، وأن یجعله لنا خیر دلیل وخیر ورفیق، وصلّی اللّه علیه وعلی آبائه صلوة بشأنه تعالی فی حقّهم تلیق... واعلم أنّ کبری هذا الاستدلال من کلام الإمام الصادق علیه السلام ، حیث استدل به علی تنزیهه تعالی عن الجسمیّة بأنّ الجسم محدود، وإذا کان محدوداً کان قابلاً للزیادة والنقصان. وفی هذا القدر کفایة لمن استبصر. (حائری مازندرانی، علی بن فضل اللّه ، الحجّة البالغة للحجّة البالغة فی قمع المذاهب المختلفة الزائغه، 12 _ 17).
    [تذکر نکاتی پیرامون موهوم بودنِ وجودِ نامتناهی لازم است:
    ص: 26
    ص: 27
    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 14-02-2023 در ساعت 19:21
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    [تذکر نکاتی پیرامون موهوم بودنِ وجودِ نامتناهی لازم است:
    ص: 28
    1 . "عدد"، واقعیت خارجی ندارد و نماد معدود می باشد، لذا منظور حقیقی از موضوعِ احکامی که گفتیم تمامی موجودات قابل اتّصاف به وصف "نامتناهی بودن"، و همه اشیای دارای اجزای واقعی خارجی می باشد.(1)
    2 . مجموعه ای را که دائما قابل زیادت است، و افراد آن هر چه زیاد شوند پیوسته محدود و متناهی خواهند بود _ مانند عمر جاویدان اهل بهشت _، "نامتناهی لایقفی" (= غیر ایستا)، می نامند، (گر چه صحیح این است که آن را "متناهی لایقفی" بنامیم). در "شرح تجرید" آمده است:
    ولمّا کان التزاید غیر متناه بل کلّ مرتبة یفرضها العقل یمکنه أن یزید علیها واحداً فیحصل عدد آخر مخالف لما تقدّم به بالنوع کانت أنواع العدد غیر متناهیة.(2)
    3 . هنگامی که گفته می شود: "عدد نامتناهی است"، منظور از آن همان "نامتناهی لایقفی" است. و معنای آن این است که: هر عدد یا معدودی که در نظر گرفته شود دائما قابل زیادت و افزایش است، و هرگز واقعیتی
    ص: 29
    ________________________________________
    1- . چنانکه در "شرح تجرید" آمده است: قال: وکلّ واحد منها أمر اعتباریّ یحکم به العقل علی الحقائق إذا انضمّ بعضها إلی بعض فی العقل انضماماً بحسبه. أقول: کلّ واحد من أنواع العدد أمر اعتباریّ لیس بثابت فی الأعیان بل فی الأذهان یحکم به العقل علی الحقایق کأفراد الإنسان أو الفرس أو الحجر أو غیرها إذا انضمّ بعض تلک الأفراد إلی البعض. (علامه حلّی، شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق زنجانی، 103).
    2- . علامه حلّی، شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق زنجانی، 103.
    نامتناهی و غیرقابل زیادت نخواهد بود.
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    4 . چنانچه کسی نامتناهی را موجودی حقیقی بداند و در عین حال بگوید:
    "این موجود نامتناهی جزء ندارد و قابل فرض زیاده ونقصان نیست"، معنای نامتناهی را نفهمیده است و توجه ندارد که موضوع "تناهی و عدم تناهی" مقدار است، و قابلیت زیاده و نقصان خاصیت ذاتی مقدار و شی ء دارای اجزا می باشد. این سخن درست مانند این است که کسی معنای جسم را نفهمیده، و نداند که موضوع تصور جسمیت، طول و عرض و عمق است، سپس مثلا در مورد خداوند بگوید: "خداوند جسمی است که نه طول دارد، و نه عرض، و نه ارتفاع، و نه زمان، و نه مکان، و نه...".(1)
    ص: 30
    ________________________________________
    1- . چنانکه در "شرح تجرید" نیز بیان شده است که: قال: والجنس معروض التناهی وعدمه. أقول: یرید بالجنس الکمّ من حیث هو هو، فإنّه جنس لنوعی المتّصل والمنفصل، وهو الذی یلحقه لذاته التناهی وعدم التناهی، وإنّه عدم الملکة لا العدم المطلق. (علامه حلّی؟ق؟، شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق زنجانی، 221). و شیخ طوسی؟ق؟ می فرماید: ولا یجوز وصفه بأنّه جسم مع انتفاء حقیقة الجسم عنه، لأنّ ذلک نقض اللغة، لأنّ أهل اللغة یسمّون الجسم ما له طول وعرض وعمق، بدلالة قولهم "هذا أطول من هذا" إذا زاد طولاً، و"هذا أعرض من هذا" إذا زاد عرضاً و"هذا أعمق من هذا" إذا زاد عمقاً، و"هذا أجسم من هذا" إذا جمع الطول والعرض والعمق. فعلم بذلک أنّ حقیقة الجسم ما قلناه، وذلک یستحیل فیه تعالی، فلا یجوز وصفه بذلک. وقولهم " إنّه جسم لا کالأجسام " مناقضة، لأنّه نفی ما أثبت نفیه، لأنّ قولهم "جسم" یقتضی أنّ له طولاً وعرضاً وعمقاً، فإذا قیل بعد ذلک "لا کالأجسام" اقتضی نفی ذلک نفیه، فیکون مناقضة. ولیس قولنا "شیء لا کالأشیاء" مناقضة، لأن قولنا "شیء" لا یقتضی أکثر من أنّه معلوم ولیس فیه حسّ، فإذا قلنا "لا کالأشیاء المحدثة" لم یکن فی ذلک مناقضة. (شیخ طوسی؟ق؟، الاقتصاد، 38 _ 39).
    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 27-02-2023 در ساعت 19:00
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    با توجه به آنچه بیان داشتیم پاسخ این سخن روشن است، چه اینکه امور مذکور از مختصّات عدد و کمیت و مقدار است، نه عدد و مقداری که متناهی باشد تا اینکه بتوان وجود نامتناهی موهوم را از آن استثنا کرد.
    نیز در تعلیقه "نهایة الحکمة" آمده است:
    إنّ النسبة المذکورة [النسبة بین الجزء والکلّ] إنّما هی بین الأمور المتناهیة، وأمّا اللا متناهی فلیس له مقدار، ولا نسبة مقداریّة بینه وبین أجزائه حتّی یقال إنّ نصفه مثلاً أقلّ من الکلّ بنسبة متناهیة.(1)
    تنها در بین امور متناهی نسبت جزء و کل وجود دارد، و اما نامتناهی نه دارای مقدار است و نه بین آن و اجزایش نسبت مقداری وجود دارد که بتوان درباره آن مثلا گفت: نصف آن از کل آن، به نسبت متناهی کمتر است.
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi