صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 29 , از مجموع 29

موضوع: فراتر از عرفان : خداشناسی فلسفی و عرفانی از نگاه وحی و عرفان

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پاسخ این گفتار نیز با توجه به آنچه بیان داشتیم آشکار است؛ علاوه بر اینکه اگر این سخن درست باشد، تمامی براهینی که برای ابطال تسلسل آورده شده است باطل می شود، چه اینکه همه آن ها متوقّف بر ملاحظه نسبت میان "فرد و مجموع" و "جزء و کل" می باشد. لذا بر اساس سخن فوق هرگز برای ابطال تسلسل نمی توان گفت:
    "... پس باید ورای این سلسله ربطها و تعلّقات وجود مستقلّی باشد که
    ص: 31
    ________________________________________
    1- . مصباح، محمد تقی، تعلیقة علی نهایة الحکمة، 279.
    همگی آن ها..."(1)
    و نیز دیگر نمی توان گفت:
    "اگر سلسله ای از موجودات را فرض کنیم که هر یک از حلقات آن وابسته و متوقّف بر دیگری باشد... کل این سلسله... و باید ناچار موجودی را در رأس این سلسله فرض کرد که..."(2)
    از جهت معنای لغوی نیز کلمات "متناهی" و "نامتناهی" و "محدود" و "غیرمحدود" تنها در مورد موضوعاتی به کار می رود که دارای کشش و امتداد و اجزا باشند.(3)
    ص: 32
    ________________________________________
    1- . مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، 2 / 80.
    2- . مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، 2 / 80.
    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 07-03-2023 در ساعت 19:02
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    3- . به این موارد از کتابهای "العین" و "لسان العرب" و "مجمع البحرین" توجه کنید: کتاب العین: والنهایة: الغایة، حیث ینتهی إلیه الشیء، وهو النهاء، ممدود. والإنهاء: إبلاغک الشیء، و أنهیت إلیه السهم، أی: أوصلته إلیه. والنهی: الغدیر حیث ینخرم السیل فی الغدیر فیوسع. وتنهیة الوادی: حیث تنتهی إلیه السیول، ویتبسط فتهدأ فتنقع. وجمعه: التناهی. قال أبو الدقیش: کلمة لم أسمعها من أحد: نهاء النهار: ارتفاعه قراب نصف النهار. غیی: الغایة: مدی کلّ شیء وقصاره، والغایة انتهاء الشیء ونهایته، لسان العرب: والنُّهْیَةُ والنِّهایة: غایة کلّ شیء وآخره، والنِّهایةُ: کالغایة حیث یَنْتَهِی إلیه الشیء، وهو النِّهاء، ممدود. یقال: بلَغَ نِهایَتَه. وانْتَهَی الشیءُ وتَناهَی ونَهَّی: بلغ نِهایَتَه؛ وفی الحدیث ذکر سِدرة المُنْتَهی أَی یُنْتَهی ویُبْلَغ بالوصول إِلیها ولا تُتجاوز، وهو مُفْتَعَلٌ من النِّهایة الغایة. والنَّهْی والنِّهْی: الموضع الذی له حاجز یَنْهَی الماء أَن یَفِیض منه، وقیل: هو الغدیِر فی لغة أَهل نجد. ونَفْسٌ نَهاةٌ: منتهیة عن الشیء. وتناهَی الماءُ إِذا وقف فی الغدیر وسکن. وأَنْهَیْتُ إِلیه الخَبَر فانْتَهی وتَناهَی أَی بلَغ. وتقول: أَنْهَیْتُ إِلیه السهم أَی أَوصلته إِلیه. وأَنْهَیْتُ إِلیه الکتابَ والرسالة. اللحیانیّ: بَلَغْتُ مَنْهَی فلان ومَنْهاتَه ومُنْهاه ومُنْهاتَه. وأَنْهَی الشیءَ: أَبلغه. وناقة نَهِیةٌ: بلغت غایة السمَن، هذا هو الأصل ثم یستعمل لکلّ سمین من الذکور والإناث، إِلا أَنّ ذلک إِنّما هو فی الانْعام. وحکی عن أَعرابیّ أَنّه قال: و اللّه لَلْخُبْزُ أَحبُّ إِلی من جَزُورٍ نَهِیة فی غداة عَرِیة. ونُهْیَةُ الوَتِد: الفُرْضَةُ التی فی رأْسه تَنْهَی الحبلَ أَن یَنْسلخ. ونُهْیة کلّ شیء: غایَته. والنُّهْیَةُ: العقل، بالضمّ، سمّیت بذلک لأنّها تَنْهَی عن القبیح. وهم نُهاءُ مائة ونِهاء مائة أَی قدر مائة کقولک زُهاء مائة. ونُهاء الماء، بالضمّ: ارتفاعه. مجمع البحرین: قوله تعالی: «عند سدرة المنتهی» أی الذی إلیه ینتهی علم الملائکة. وفی الحدیث: إلیها ینتهی علم الخلائق. والمنتهی: موضع الانتهاء لم یجاوزها أحد وإلیه ینتهی علم الملائکة وغیرهم، لا یعلم أحد ما وراءها. وفی وصف الصانع تعالی: لم یتناه إلی غایة إلا کانت غیره. قیل: تقرأ علی صیغة الخطاب، أی لم یبلغ ذهنک إلی اسم إلا کان ذلک الاسم غیره. ونهایة الشیء بالکسر: آخره وأقصاه. ونهایات الدور: حدودها. وانتهی الأمر: بلغ نهایته، وهی أقصی ما یمکن أن یبلغه. والإنهاء: الإبلاغ. وفی الدعاء: أسألک بمنتهی الرحمة من کتابک المراد غایة الرحمة، والمعنی برحمتک کلّها، لأنّ الوصول إلی الغایة وصول إلی الجمیع. والغایَةُ أَقْصی الشیء.
    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 21-03-2023 در ساعت 16:32
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در کتاب های لغت فارسی نیز "بی نهایت" و "نامتناهی" به معنای بی کران، پایان ناپذیر، بی شمار، بی حد، تمام ناشدنی، چیزی که انتها نداشته باشد، دانسته شده است. تعلیقه "نهایة الحکمة" ادلّه بطلان نامتناهی را نپذیرفته، می نویسد:
    إنّ العدد أمر یقبل التنصیف وسایر النسب الکسریّة، ولهذا فلا یصدق
    ص: 33
    إلّا علی الأمور المحدودة فالأمور التی لا تتناهی لا تکون معروضة للعدد بما أنّها غیر متناهیة.(1)
    عدد، قابل نصف شدن و پذیرش سایر نسبتهای کسری است، لذا جز بر امور متناهی صدق نمی کند، پس اموری که نامتناهیند معروض عدد نخواهند بود.
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    5 . چنانچه کسی حقیقتی را پیش از کم شدن، و بعد از کم شدن مساوی بداند، معلوم می شود که به معنای حقیقی کم شدن و زیاد شدن و قابلیت زیاده و نقصان توجه ندارد.
    6 . برخی پنداشته اند که در روایات اهل بیت؟عهم؟ خداوند متعال با عنوان "نامتناهی" وصف شده است. این افراد اشتباها تقابل "متناهی" و "نامتناهی" را تقابل دو معنای نقیض انگاشته اند، و روایاتی را که برای بیان فراتری ذاتی خداوند متعال از قابلیت اتّصاف به اوصاف مخلوقات و مقداریات و حقایق قابل زیاده و نقصان وارد شده است، به معنای نامتناهی ساخته اوهام خود _ که وجود آن ذاتا محال است _ حمل کرده اند.
    7 . خداوند متعال ذات علم و قدرت است، و دارای علم و قدرت عددی و متجزی قابل اتّصاف به تناهی و عدم تناهی نمی باشد. لذا اگر کسی علم خداوند را به نحو معدولة المحمول، "نامتناهی" _ که موضوع آن صرفا مقدار و عدد بوده، و تقابل آن با "متناهی" منحصر به حیثیت زیاده و نقصان است _ بداند، خداوند را دارای صفات متجزی و عددی و مخلوق دانسته است.(2)
    ص: 34
    ________________________________________
    1- . مصباح، محمد تقی، تعلیقة علی نهایة الحکمة، 163.
    2- . شیخ طوسی؟ق؟ می فرماید: وقول من قال: إنّ فیها معان لا نهایة له شیئاً قبل شیء لا إلی أوّل، باطل لأنّ وجود ما لا نهایة له محال. (الاقتصاد، 24). ابن میثم بحرانی نیز علم خداوند را عددی ندانسته، می فرماید: ومنهم من أنکر کونه عالماً بما لا نهایة له. وحجّتهم... أنّه یلزم أن یکون فی ذاته علوم موجودة غیر متناهیة. هذا محال. والجواب... نمنع الملازمة... سنبیّن أن علمه تعالی ذاته، فلا تعدّد فیه إذن، وإنّما یقع التعدّد والتغایر فی نسب أذهاننا له إلی کلّ معلوم... فلا یلزم إذن تعدّد علوم موجودة لذاته. (بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، 99).
    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 07-04-2023 در ساعت 18:29
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    8 . اهل فلسفه وجود نامتناهی را در صورتی که افراد آن هم زمان ومترتّب بر هم نباشند محال نمی دانند. این اعتقاد، نادرست و خلاف واقع می باشد زیرا با توجه به آنچه بیان داشتیم روشن است که فرض وجود بی نهایت به طور مطلق ثبوتا ممتنع است.
    9 . گاهی گفته می شود: ¥ = ¥ + ¥ و ¥ =¥ _ ¥ و ¥ =¥ ×¥ و 0 = ¥: 1 و ¥ =¥ +¥، و... باید دانست که این گونه عبارات هیچ ربطی به اثبات وجود "نامتناهی" و "بی نهایت" ندارد، و منظور از آوردن آن ها محاسبات خاصی است که در واقع به "نامتناهی لایقفی" برمی گردد. "دایرة المعارف فارسی" در مورد "بی نهایت" در اصطلاح ریاضیات می نویسد: عددی بزرگتر از هر عدد دیگر، یا (به جای "بی نهایت دور"). موضعی که نسبت به دستگاه مقایسه در وراء هر حدی واقع است... علامت ¥ (یا ¥ +، که به اضافه بی نهایت خوانده می شود) که آن را به مجموعه اعداد حقیقی ملحق می کنند، و بزرگتر از هر عدد حقیقی می شمارند... علامت ¥ _ (بخوانید منهای بی نهایت) را نیز به همان مجموعه ملحق می کنند، و آن را کوچکتر از هر عدد
    ص: 35
    حقیقی (اعم از مثبت یا منفی) محسوب می دارند. وارد کردن این علامات به منظور تعمیم و تسهیل بیان احکام است. هیچ یک از علامات ¥ + و ¥ (به اضافه بی نهایت، و منهای بی نهایت) در واقع عدد نیستند. ولی گاهی از طریق اهمال آن ها را در شمار اعداد به حساب می آورند. و می نویسد: بی نهایت کوچک ریاضی اساسا متغیر است، یک مقدار ثابت هر قدر هم کوچک باشد بی نهایت کوچک ریاضی نیست].


    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    10 . در طول تاریخ اعتقادی شیعی، اعتقاد به محال بودنِ وجود نامتناهی از امور مسلّم و بدیهی بوده است، و اعتقاد به آن به توسط فلسفه یونان و عرفای اهل سنّت در بین برخی از ایشان رخنه کرده است
    .(1)
    ص: 36

    1- . ابو الصلاح حلبی می فرماید: فیلزم ما قلناه من وجود ما لا نهایة له، مع استحالته بدلیل وجوب حصر ما وجد. (أبو صلاح حلبی، تقریب المعارف، 76). و می فرماید: فیؤدّی إلی وجود ما لا نهایة له. (أبو الصلاح حلبی، تقریب المعارف، 81). و می فرماید: وذلک یؤدّی إلی إیجاد ما لا یتناهی من المشتهیات. (أبو الصلاح حلبی، تقریب المعارف، 87). و می فرماید: ولأنّه یوجب علیهم تقدّم تکلیف علی تکلیف إلی ما لا نهایة له... وذلک محال. (أبو الصلاح حلبی، تقریب المعارف، 136). و می فرماید: إنّ ذلک یقتضی تقدّم تکلیف قبل تکلیف إلی ما لا یتناهی، وذلک محال. (أبو الصلاح حلبی، الکافی، 53). شیخ طوسی می فرماید: إنّ وجود ما لا نهایة له محال. (شیخ طوسی، الاقتصاد، 24). و می فرماید: لأنِّه لو وجب ذلک لأدّی إلی وجوب ما لا یتناهی، وذلک محال. (شیخ طوسی، الاقتصاد، 82). شرح تجرید می نویسد: إنّ وجود ما لا یتناهی محال علی ما یأتی. (علاًمه حلّی، شرح التجرید، تحقیق آملی، 35). و می نویسد: قال: وأمّا تناهی جزئیّاتها فلأنّ وجود ما لا یتناهی محال للتطبیق. (علاًمه حلّی، شرح التجرید، تحقیق آملی، 261). و می نویسد: وهکذا إلی ما لا یتناهی وهو محال. أمّا أوّلاً فلمّا بیّنا من امتناع وجود ما لا یتناهی مطلقاً، وأمّا ثانیاً فلأنّ تلک الإضافات موجودة دفعة ومترتّبة فی الوجود باعتبار تقدّم بعض المضاف إلیه علی بعض فیلزم اجتماع أعداد لا تتناهی دفعة مترتّبة وهو محال اتّفاقاً، وأمّا ثالثاً فلأنّ وجود الإضافات یستلزم وجود المضاف إلیه فیلزم وجود ما لا یتناهی من الأعداد دفعة من ترتّبها، وکلّ ذلک مما برهن علی استحالته. (علاًمه حلّی، شرح التجرید، تحقیق آملی، 368 _ 369). شرح إحقاق الحق می نویسد: وأمّا ما ذکره آخراً من أنّه لا یلزم التسلسل المحال لفقدان شرط الترتب " الخ " فدلیل علی جهله بشرائط استحالة التسلسل عند المتکلّمین، فإنّ وجود ما لا یتناهی فی الخارج محال عندهم مطلقاً سواء کان هناک ترتّب أو لا، کما صرّحوا به وعرفه من له أدنی تحصیل. (مرعشی، شرح إحقاق الحق، 1 / 244 و شیخ طوسی، الاقتصاد، 27 _ 31؛ سیّد مرتضی، الشافی فی الإمامة، 1 / 162؛ سیّد مرتضی، الانتصار ، 407؛ محقق حلّی، المسلک فی أصول الدین، 101؛ ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، 57).
    اصل چهارم: موجود دارای مقدار و اجزا (= ممکن)، حادث حقیقی (= دارای ابتدای وجود) است.
    موجود دارای مقدار و اجزا و عدد از هر جهت محدود بوده، و از حیث زمان و مکان لزوما متناهی است. علاوه بر اینکه حقیقت متجزی و قابل وجود و عدم، نیازمند به این است که دیگری آن را ایجاد کند، و هرگز نمی توان موجودی را که ازلی بوده و عدم نداشته باشد ایجاد کرد، و گرنه تحصیل حاصل لازم می آید.
    ص: 37

    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    امام رضا علیه السلام می فرمایند:
    إنّ ما لم یزل لا یکون مفعولاً... إنّ الفعل کلّه محدث
    .(1)
    آنچه ازلی باشد مفعول و مخلوق نخواهد بود... همانا هر فعلی حادث و مخلوق است .
    امام صادق علیه السلام می فرمایند:
    إنّه لو کان معه شیء فی بقائه لم یجز أن یکون خالقاً له، لانّه لم یزل معه فکیف یکون خالقاً لمن لم یزل معه؟
    (2)
    اگر چیزی در بقا با خداوند می بود دیگر ممکن نبود که خداوند خالق آن چیز باشد، چه اینکه در این صورت آن چیز پیوسته با خداوند بوده است، پس چگونه ممکن است خداوند آفریننده چیزی باشد که ازلا با او موجود بوده است؟!
    امیر المؤمنین علیه السلام می فرمایند:
    یقول لما أراد کونه: "کن" فیکون. لا بصورت یقرع ولا نداء یسمع، وإنّما کلامه سبحانه فعل منه أنشأه ومثّله، لم یکن من قبل ذلک کائناً، ولو کان قدیماً لکان إلهاً ثانیاً
    .(3)
    آنچه را اراده فرماید، تنها می گوید: "باش"، پس می باشد. نه به وسیله صدایی که شنیده شود، و نه به ندایی که به گوش رسد. و همانا کلام او سبحانه، فعل اوست که پیش از آن موجود نبوده است و او آن را انشا می فرماید و ایجاد می کند، و اگر قدیم بود معبود دومی بود.
    ویرایش توسط سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)* : 18-04-2023 در ساعت 13:09
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    امام باقر علیه السلام می فرمایند:
    إنّ اللّه تبارک وتعالی لم یزل عالماً قدیماً، خلق الأشیاء لا من شیء ومن زعم أنّ اللّه تعالی خلق الأشیاء من شیء فقد کفر، لأنّه لو کان ذلک الشیء الّذی خلق منه الأشیاء قدیماً معه فی أزلیّته وهویّته کان ذلک أزلیّاً، بل
    ص: 38

    1- . التوحید، 450؛ بحار الأنوار، 10 / 335.
    2- . کافی، 1 / 120؛ التوحید، 187؛ بحار الأنوار، 4 / 176.
    3- . نهج البلاغه، خطبه 186؛ بحار الأنوار، 4 / 254.
    خلق اللّه الأشیاء کلّها لا من شیء
    .(1)
    همانا خداوند پیوسته عالِم و قدیم بوده است. اشیاء را از چیزی نیافریده است و هر کس معتقد باشد که خداوند اشیاء را از چیزی آفریده است تحقیقا کافر شده است. زیرا اگر آن چیزی که اشیاء از آن آفریده شده اند قدیم بوده، در ازلیت و هویت با خداوند وجود داشته است، پس آن چیز ازلی خواهد بود. خداوند تعالی اشیاء را از چیزی نیافریده است.
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    امام صادق علیه السلام می فرمایند:
    ... فإن کنت صنعتها وکانت موجودة فقد استغنیت بوجودها عن صنعتها
    .(2)
    ... اگر من آن را در حالی که موجود بوده است ایجاد کرده باشم، هیچ نیازی به ایجاد کردن آن نداشته ام، چرا که آن خودش موجود بوده است.
    و می فرمایند:
    إیجاد الموجود محال
    .(3)
    ایجاد کردن چیزی که خودش موجود باشد محال است.
    خواجه نصیر الدین طوسی ؟ق؟ در "تجرید الاعتقاد" می فرماید:
    ولا قدیم سوی اللّه تعالی.
    هیچ موجود ازلی ای جز خداوند تعالی وجود ندارد.
    و علامه حلّی ؟ق؟ در شرح آن می نویسد:
    قد خالف فی ذلک جماعة کثیرة، أمّا الفلاسفة فظاهر لقولهم بقدم العالم... وکلّ هذه المذاهب باطلة، لأنّ کل ما سوی اللّه ممکن، وکلّ
    ص: 39

    1- . علل الشرایع، 607؛ بحار الأنوار، 5 / 230.
    2- . التوحید، 290؛ بحار الأنوار، 3 / 50.
    3- . روضة الواعظین، 31؛ متشابه القرآن، 1 / 46.
    ممکن حادث
    .(1)
    گروه فراوانی با این امر مخالفت کرده اند، و مخالفت کردن اهل فلسفه هم روشن و آشکار است، زیرا ایشان اعتقاد دارند که همه چیز ازلی و قدیم است... همه این مذاهب باطل است، زیرا تمامی ماسوای خداوند ممکنند، و هر ممکنی حادث می باشد.
    اصل پنجم: زمان و مکان، متجزّی و حادث حقیقی می باشد.
    زمان و مکان، (چه دارای وجودی اصیل فرض شوند و چه انتزاعی) مقداری و عددی و دارای اجزا می باشند و محال است که وجودی نامتناهی و ازلی داشته باشند.
    تصدیق به حدوث زمان و مکان، صرفا امری عقلی می باشد و (همانطور که دیدنِ "واحد" برای شخص دوبین، و دریافتِ "موجود سه بعدی" برای تخته سیاه، و "زندگی در خارج آب" برای ماهی، و "دیدنِ رنگ سفید" برای شخصی که شیشه عینک او قرمز است، و دریافتِ" صداها ورنگ های دارای طول موج ماورا و مادون طول موجی که گوش و چشم بشر قادر به ادراک آن است" برای افراد انسان محال می باشد) تصور عدمِ زمان و مکان، برای مخلوقی که به هر چیزی از دریچه زمان و مکان و مقدار می نگرد، محال است. حقیقت معنای عدم زمان و مکان، تنها به این صورت مورد توجه نفس و تصدیق عقل قرار می گیرد که نقیض معنای زمان و مکان می باشد
    .(2)
    ص: 40

    1- . کشف المراد، 57.
    2- . چنانکه دریافتِ موضوع مثال های فوق برای افراد یادشده محال است، التفات آن ها نیز به این مثال ها به خودی خود غیرممکن است، و باید در این مورد توسط افرادی هدایت شوند که ادراکات ایشان فراتر از ادراکات خود این اشخاص باشد؛ لذا در جای خود بیان شده است که قبل از مرحله اقرار وتصدیق عقل به وجود خداوند متعال، التفات و توجه مخلوقات به موضوع خدای واقعی تنها توسط خود او صورت می گیرد، و بدون گذشتن از این مرحله تعریف، اثبات مثبتین و انکار منکرین وجود خداوند، به خدای واقعی تعلّق نخواهد گرفت. البتّه دراین صورت مسأله اثبات وجود خداوند، تعبّدی نشده و دور نیز لازم نمی آید، زیرا التفات به موضوع از هر راهی که باشد، اثباتا ونفیا ربطی به دوری و عقلی یا غیر عقلی بودن اثبات یا انکار آن موضوع ندارد.
    وروی أنّه سئل علیه السلام: أین کان ربّنا قبل أن یخلق سماء وأرضاً؟ فقال علیه السلام: "أین" سؤال عن مکان، وکان اللّه ولا مکان
    .(1)
    و روایت شده است که از آن حضرت [امیر المؤمنین ] علیه السلام سؤال شد: پروردگار ما پیش از آنکه آسمان و زمین را بیافریند کجا بود؟ فرمودند: "کجا" پرسش از مکان است و حال اینکه خداوند بود و مکان نبود.
    عن زرارة قال قلت لأبی جعفر علیه السلام: أکان اللّه ولا شیء؟ قال: نعم، کان ولا شیء. قلت: فأین کان یکون؟ قال وکان متّکئاً فاستوی جالساً وقال: أحلت یا زرارة، وسألت عن المکان إذ لا مکان
    .(2)
    زراره گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا خداوند بود و هیچ چیز دیگری نبود؟ فرمودند: آری، گفتم: پس در چه مکانی بود؟ در این هنگام آن حضرت که تکیه داده بودند راست نشستند و فرمودند: ای زراره، سخنی محال گفتی، زیرا از مکان پرسیدی در حالی که هیچ مکانی وجود نداشت.



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi