صفحه 2 از 8 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 78

موضوع: هدف حیات زمینی آدم ملک، شیطان، هبوط

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    خداوند قبل از آن‌كه داستان آدم(ع) را مطرح بفرماید، می‌گوید: «كَیْفَ تَكْفُروُنَ بِالله»؛ ای آدم‌ها! چرا به خدا كفر می‌ورزید، در حالی كه مسیرتان این طور است كه «وَ كُنْتُمْ اَمْواتاً فَاَحْیاكُمْ»؛ در ابتدا نبودید، «امواتاً»؛ پس شما را حیات داد «فَاَحْیاكُم»؛ و به همین جهت است كه الآن موجود هستید. شما اكنون در مقام حیاتِ بعد از عدم هستید «ثُمَّ یُمیتُكُمْ»؛ بعد شما را می‌میراند «ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُون»؛ بعد به سوی حق برمی‌گردید. شما چنین وسعتی در روی زمین و بعد از زندگی زمینی دارید. از عدم شروع شده‌اید نه این‌که از عدم به‌وجود آمده باشید. چون هیچ وقت «عدم» علتِ وجود نمی‌شود، ولی عدمِ شما قبل از شما بوده است. این ساختمان از عدم به وجود نیامده است، اما عدمِ آن قبل از خودش بود. می‌گوییم «نبود»، و «بود» شد، چون قبلاً بودنِ این ساختمان، نبود، نه این‌كه آجر و سیمان نبود. هیچ ‌چیز از عدم درست نمی‌شود. همه چیز را خدا خلق می‌كند، اما قبل از این‌كه باشید، شما نبودید. یعنی مبنای خلقتِ بدن شما، عالم ماده است، روحتان هم كه در عالَم معنا بوده است. پس شما از «هیچی» درست نشدید، اما قبل از این‌كه این‌گونه حیات انسانی را خدا به شما بدهد، از این نظر شما نبودید. گفت:
    ما نبودیم و تقاضامان نبود

    لطف او ناگفته ما می‌شنود

    و لذا وسعت خودت را فراموش نكن. تو «نبودی» و «بود» شدی و این بودنت با مرگِ این چنین بودن، به بودنی برتر تبدیل خواهد شد به نام «بودن برزخی»، و بعد از بودن برزخی به بودن رجوع الی‌الحق تبدیل می‌شود، یعنی «ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُون»؛ تو موجودیتی با این وسعت داری، حال چطور به خدا كفر می‌ورزی؟ «كَیْفَ تَكْفُروُن»؛ چرا وسعت خودت را فراموش می‌كنی؟ به این همه وسعت چگونه كفر می‌ورزی؟

    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    عالَم در خدمت انسان

    بعد در ادامة آن در سوره بقره آیه 29، خداوند خود را معرفی می‌كند و می‌فرماید: «هَوَ الَّذی خَلَقَ لَكُمْ مَا فِی الْاَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوی اِلَی السَّماءِ فَسَوَّیهُنَّ سَبْعَ سَمَواتٍ، وَ هُوَ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیــمٌ»
    او خدایی است كه كلّ آنچه در زمین است را برای شما آفرید، سپس بر آسمان، حاكمیت خود را اِعمال كرد و هفت آسمان را به اعتدال كشاند، و او به هر چیزی آگاه است.
    شما به خدایی دارید كفر می‌ورزید كه اوّلاً: خلقت هستی در قبضه اوست، ثانیاً: «هَوَ الَّذی خَلَقَ لَكُمْ مَا فِی الأرْضِ جَمیعاً» آسمان و زمین را برای شما آفریده است. آن وقت در مهد آسمان و زمین كه برایتان آفریده است، آیا كفر ورزیدن منطقی است و یا برعكس، باید با پذیرفتن دستورات دین با نظام هستی هماهنگ شوید و به مقصد برسید؟
    در واقع می‌فرماید در نظام تكوین، یعنی در نظام هستی، شرایط پروریدن شما را اراده كرده‌ام و در نظام تشریع، یعنی از طریق نبوت كه باید با اختیار خود آن را انتخاب كنید، شرایط اصلاح شما را تشریع نموده‌ام، حالا چه شده است كه به شریعت پشت كرده‌اید؟ به عنوان مثال: ما برای كسی خانه‌ای می‌سازیم كه برود در آن‌جا به نحوة صحیح و به كمك قواعد و احكام مطمئن زندگی كند، حالا كه خانه ساخته شد، اگر نرود در آن خانه زندگی كند، بلكه بیاید بیرون از خانه، بنشیند و زار زار گریه كند كه چرا مشكل دارم. می‌گوییم این خانه را برای تو ساختیم كه در آن زندگی كنی و از این مشكلات آزاد شوی، خودت با رعایت قواعد حضور در این خانه، با اراده و انتخاب خود از این مشكلات رهایی یابی، چرا از این خانه استفاده نمی‌کنی و یا چرا قواعد حضور در این خانه را رعایت نمی‌کنی؟ چنین كسی مثل انسانی است كه در نظام الهی، خود را به معنی تشریعی - و نه تكوینی- از متن خلقتِ خود و خلقت عالَم، خارج كرده است، یعنی در نظام هستی، برخلاف اراده تشریعی خداوند اراده كرده است. قرآن می‌فرماید: این خدایی كه ما می‌گوییم چرا به او كفر می‌ورزید، خدایی است كه «خَلَقَ لَكُمْ مَا فِی الْاَرْضِ جَمِیعاً»؛ همة آنچه را در زمین است برای شما آفرید تا به مقاصد عالیه برسید، حالا چرا زمین و زندگی زمینی كه باید وسیله كمال شما باشد، مقصد شما شده است، مگر شما زمینی بوده‌اید كه این چنین زمین را چسبیده‌اید؟

    امضاء

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    چنانچه در این آیه دقت كنید، متوجه اهمیت بحث «خَلَقَ لَكُم» می‌شوید كه می‌گوید، آسمان و زمین را برای شما آفریدم. چون بعد از این‌كه می‌فرماید: «خَلَقَ لَكُمْ مَا فِی الْاَرْضِ جَمِیعاً» می‌فرماید: «ثُمَّ اسْتَوی اِلَی السَّماءِ فَسَوَّیهُنَّ سَبْعَ سَمَواتٍ»، سپس به آسمان پرداخت، یعنی آسمان‌ها را برای شما متعادل كرد. حالا اگر در متن آسمان و زمین كه برای تو آفریده است كفر بورزی و از آن استفاده نكنی - در حالی كه تو برای آسمان و زمین نیستی، بلكه آسمان و زمین برای توست- ببین چه خطای بزرگی كرده‌‌ای! اگر كسی دوچرخه‌اش را به عنوان وسیله ببیند، به وسیله آن می‌خواهد به جایی برسد، ولی اگر او برای دوچرخه باشد، می‌خواهد دوچرخه را به جایی برساند، آن وقت دوچرخه را زینت می‌كند و مشغول آن می‌شود. عده‌ای از افراد آجر و سیمانِ طبیعت را به جایی می‌رسانند، عده‌ای آسمان و زمین را در خدمت خود قرار می‌دهند تا به جایی برسند.

    امضاء

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    با جمله «خَلَقَ لَكُم» می‌فرماید: ای آدم مواظب باش در زمین معنی خودت را گم نكنی، كه آسمان و زمین برای توست. حالا اگر شما به این شكل موضع‌گیری كنید كه جهان برای شماست، دیگر چطور راضی خواهید شد كه شما برای این آجر و سیمان و فرش باشید؟ دیگر ما حاضر نیستیم در اختیار آن‌ها قرار گیریم، بلكه آن‌ها را در اختیار اهداف بلند خود قرار می‌دهیم و مواظب هستیم این دنیا، هدف ما نشود، وگرنه تفسیر صحیحی که باید از خود داشته باشیم را، فراموش كرده‌ایم. اگر دنیا در خدمت ما باشد، ما دیگر به جای این‌كه دنیا را بخواهیم، از طریق استفاده از دنیا، غیر دنیا را می‌خواهیم.
    اگر دنیا را بخواهیم، دنیا در خدمت ما نیست، ما در خدمت دنیا هستیم. اگر دائماً دنیا را برای خود آرایش دادیم، همان بلایی می‌شود كه غرب از طریق رنسانس، با پشت كردن به دین، برای خود به وجود آورد. تمدن غرب یعنی دنیا مقصد و مقصود انسان ‌شد، و این‌جاست كه آیه 29 سوره بقره ما را متذكر می‌شود كه ای انسان‌ها! حواستان كجاست؟ «خَلَقَ لَكُمْ مَا فِی الْاَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوی اِلَی السَّماءِ»؛ خداوند همة آنچه در زمین است را برای شما خلق، سپس با احاطه بر آسمان، نظام عالم را برای شما آماده كرد.
    در این‌جا سخنان علامه طباطبایی(ره) را ابتدا در تفسیر آیة فوق بیان می‌كنیم و سپس حول آن عرایضی مطرح خواهد شد.
    خداوند خطاب به آدم فرمود: «و شما را جانشین خود در زمین قرار دادم و ملائكه را به سجده بر شما وادار نمودم، و خلاصه ای انسان! شأن تو با این سعة وجودی و این شرایط رشدی كه برایت فراهم شد، شأن كفر ورزیدن نیست و نبود».(7)
    حال بعد از این كه متوجه شدید خداوند به آسمان هم پرداخت، تا زمین را تدبیر كند و زمین هم برای انسان است، می‌خواهد در آیات بعدی فلسفه وجودی انسان را در زمین مطرح بفرماید و موضوع را از این‌جا شروع كند كه:
    «وَ اِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ اِنّی جاعِلٌ فِی الْاَرْضِ خَلیفَةً»، که بحث آن خواهد آمد.


    امضاء

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    وسعت وجودی انسان

    انسان از دو جهت دارای وسعت وجودی است؛ یکی از جهت «قبل از خلقت» و یکی هم از جهت «ابدیت و بودن همیشگی»، این ها دو جنبة وسعت انسان است. به گفته حکیمان، سعه و وسعت انسان «لا یَقِفْ» است، یعنی اصلاً در هیچ مرتبه از مراتب هستی تمام و متوقف نمی شود و هیچ مرحله ای از مراحل زندگی اش او را در آن مرحله محدود نمی کند. دقت کرده اید که مثلاً وقتی در دوران کودکی هستید، شما کودکی خود را می نوشید و در واقع آن مرحله را مزمزه می کنید، ولی اگر کودکی شما را بنوشد، شما فقط کودک خواهید ماند، اما وقتی شما کودکی را بنوشید، از آن می گذرید و جوان می شوید و بعد جوانی را نیز می نوشید، و همچنان جلو می روید تا پیر شوید، پیری را می نوشید و می میرید و مرگ را می چشید، نه این که مرگ شما را بچشد. قرآن می فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ، وَ نَبْلُوکُمْ بالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ اِلَیْنا تُرْجَعُونَ»؛(1) «هر کس مرگ را می چشد و شما را از این طریق به سختی ها و راحتی ها امتحان می کنیم - و این سیرِ چشیدن مرگ همچنان ادامه می یابد- تا به سوی ما برگردید».
    پس شما مرگ را می چشید، همچنان که جوانی را چشیدید. و لذا نه در چشیدن جوانی، در آن حالت متوقف شدید، و نه در چشیدن مرگ، در مرگ و نابودی، متوقف می شوید، بلکه همچنان سیرِ چشیدن ها ادامه می یابد. و لذا از دریچه چشیدنِ مرگ به برزخ می آیید و همچنان تا ملاقات خدا جلو می روید. شما مرگ را چشیدید، همین طور که شما آب را می خورید، نه آب شما را. اگر آب شما را بخورد، شما نابود می شوید و آب می ماند. ولی اگر شما آب را بخورید، آب می رود و شما می مانید. و این است معنی «سعة وجودی» انسان، که در هیچ مرحله ای تمام نمی شود، در هر مرحله ای از مراحلِ سیر خود، مرگ را می چشد و گذر می کند، چون نفس انسان مادی نیست که فرسایش و مرگ در آن حاکم باشد. به گفته فیلسوفان، نفس انسان یک حقیقت وجودی است، مثل دیوار و سنگ و انواع ماهیات نیست که وجودش اعتباری باشد، بلکه یک نوعِ از «بودن» است. شما به اعتبار نفس خودتان، بودن هستید، منتها بودنی به بودن خدا، و نه بودنِ بالذّات. ولی به جهت مجردبودن تان، این بودن
    ص: 32
    ________________________________________
    1- سوره انبیاء، آیه35.
    خلاص شدنی و تمام شدنی نیست. آری! «سوار چون که به منزل رسد پیاده شود».
    امضاء

  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    انسان وقتی که به قیامت رسید، بودنش وسعت می یابد و قیام ابدی پیدا می کند، دیگر گذر کردنش به انتها رسیده است و دیگر بودنش همراه با شدن نیست. قرآن می فرماید که انسان پس از سیر از قبر و برزخ و آمدنش در قیامت، در یک قیام و بقاء دائمی است، «فَاِذَاهُمْ قِیَامٌ یَنْظُروُنَ»؛(1) این نوع بودن که در قیامت برای هر کس حاصل می شود، یک نوع حضور و بودن کاملی است که دیگر تغییر و سیر در آن نیست. جوانی در یک انسان جوان، «قائم» است، ولی «قیام» نیست. یعنی آن جوانی به عنوان یک واقعیت وجود دارد، دروغ نیست، اما آن، نهایتِ بودن نیست. پیری هم در یک انسانِ پیر «قائم» است، ولی «قیام» نیست. مثلاً می گوییم «زیدٌ عادلٌ» یعنی زید عادل است. اما یک وقت می گویی «زیدٌ عدلٌ»؛ یعنی، زید آن قدر عادل است که خود عدل است. در قرآن هم می فرماید: چون در «صُور» در مرتبه دوم دمیدیم، در این حالت تمام اهل قیامت، عین قیام می شوند «فَاِذَاهُمْ قِیَامٌ یَنْظُروُنَ» انسان ها در عین قیام شدن، ناظر صحنه قیامت خواهند بود و هستی را نظاره می کنند.

    امضاء

  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بیان علامه طباطبایی«رحمة الله علیه» این است که قرآن می فرماید: «ای انسان! تو با این سعة وجودی و این شرایط رشدی که داری، کفر ورزیدن شأن تو نیست»، منظور از سعة وجودی، این وسعتی است که انسان تا ابدیت دارد. بعد ادامه می دهند: «زیرا مسیر حیات تو از گِل مرده شروع شد تا آنجا که انسانِ تمام عیار شدی، با روح و روانِ فوق جسم و جسمانی».
    چرا «فوق جسم و جسمانی»؟ چون خود قرآن در مورد انسان می فرماید: «فَاِذا سَوَّیْتُهُ»؛ چون بدن او را در دوره جنینی آماده و متعادل کردیم«وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحی»؛(2) و از روح الهی در آن دمیدیم. پس از این جهت هم انسان دارای سعة وجودی است؛ و یا این که قرآن می فرماید: «ثُمَّ اَنْشَأْناهُ خَلْقاً اخَر»؛(3) پس از آماده کردن بدن، یک خلقت دیگری را برای انسان به وجود آوردیم، اشاره به این بُعدِ فوق جسمانی انسان دارد و در یک کلمه می خواهد
    ص: 33
    ________________________________________
    1- سوره زمر، آیه 68.
    2- سوره ص، آیه 72.
    3- سوره مؤمنون، آیه14.
    وسعت انسان را به او متذکر شود تا بعد به او بگوید آری از گِل شروع شدی، اما بنا نیست در گِل متوقف شوی، بلکه «در همین زمین باید تکامل خود را شروع کنی».

    امضاء

  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    پس حیات زمینی آدم، بستر حیات تکاملی آدم است و نه حیاتی که زمین مقصد آدم شود. می خواهند اثبات کنند که حیات آدم از زمین شروع می شود، ولی به زمین ختم نمی شود. علامه«رحمة الله علیه» در ادامه می فرمایند:
    «بله باید تکامل خود را از زمین شروع کنی تا به مرحله فوق ماده برسی، و آنگاه که آماده شدی و تکامل لازم را یافتی، فرشته مرگ تو را می گیرد بدون کم و کاست، و این صراط و راهِ هستی توست» چون در آخر آیه 28 سوره بقره فرمود: «ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُون» سپس به سوی حق برمی گردید، چون بناست منزل تکامل را طی کنی، نه این که آن را مقصد بگیری و به تکاملی مافوق زندگی زمینی فکر نکنی».
    سپس در تفسیر آیه مورد بحث در ادامه می فرمایند:
    «پس این که می فرماید «خَلَقَ لَکُم» یعنی این تسخیر زمین برای شما انسان ها، و استواء و پرداختن به آسمان برای شما، و آن هم هفت آسمان، همه برای حضور زمینی و سیر و مسیر این حضور است، تا این حیات زمینی درست به انجام برسد».
    امضاء

  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در واقع این آیه خطاب است به انسان که مواظب باش در این زمین با این همه برنامه که برای تکامل تو ریخته شده است، در غفلت زندگی نکنی، و از مقصد و مقصود اصلی زندگی زمینی ات باز بمانی. آیه می خواهد شعاع عمل انسان را در هستی به او گوشزد کند که درست است عمل و فعالیت های انسان در زمین و در زندگی زمینی انجام می گیرد، ولی در حد زمین نمی ماند، بلکه زمین گهواره ای است برای تربیتی که انتهایش ملاقات ربّ العالمین است، هر چند این تربیت و شایستگی از زمین آغاز می شود. پس رسیدیم به این نکته بسیار مهم که اگر انسان معنی و فلسفة بودن در زمین را بشناسد، زندگی خود را درست شکل می دهد.
    حکمت تسخیر زمین برای انسان
    امضاء

  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    علامه«رحمة الله علیه» می فرمایند:
    ص: 34
    «وقتی فرمود: «جمیع ما فی الارض» همه را برای انسان خلق کردیم، می خواهد بگوید این انسان کیست. یعنی این انسان که در زمین مستقر است، چه موجودی است و چرا به او خلیفه خدا در زمین گفته اند؟»
    همه آنچه در زمین است را برای انسان خلق کردیم. پس معلوم است انسان یک پدیده عادی کنار پدیده های این عالَم نیست، بلکه بر عکس، جایگاهش بسیار بلند مرتبه است، فکر می کند حالا که به اذن الهی، می تواند در زمین تصرف کند و زمین را هر طور خواست مطابق میل خود در آورد، موفقیت بزرگی به دست آورده است. در حالی که بنا بود زمین تماماً خود را در اختیار انسان قرار دهد تا انسان گرفتار چنین زمینی نباشد. آری کشتی و کشتیبان هر دو، دریا را طی می کنند، ولی آیا کشتیبان در حدّ چوب های کشتی دارد دریا را طی می کند یا بر کشتی حکم می راند تا به کمک کشتی به مقصد برسد؟ درست است که در یک مرحله ای می توان گفت کشتی و کشتیبان هر دو مسافت دریا را طی می کنند. اما یکی غایت نگر است و کشتی در اختیار او است تا به ساحل برسد و دیگری دریا را طی می کند. رسیدن کشتی به ساحل برای خودش نیست، برای کشتیبان است.
    امضاء

صفحه 2 از 8 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi