خداوند قبل از آنكه داستان آدم(ع) را مطرح بفرماید، میگوید: «كَیْفَ تَكْفُروُنَ بِالله»؛ ای آدمها! چرا به خدا كفر میورزید، در حالی كه مسیرتان این طور است كه «وَ كُنْتُمْ اَمْواتاً فَاَحْیاكُمْ»؛ در ابتدا نبودید، «امواتاً»؛ پس شما را حیات داد «فَاَحْیاكُم»؛ و به همین جهت است كه الآن موجود هستید. شما اكنون در مقام حیاتِ بعد از عدم هستید «ثُمَّ یُمیتُكُمْ»؛ بعد شما را میمیراند «ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُون»؛ بعد به سوی حق برمیگردید. شما چنین وسعتی در روی زمین و بعد از زندگی زمینی دارید. از عدم شروع شدهاید نه اینکه از عدم بهوجود آمده باشید. چون هیچ وقت «عدم» علتِ وجود نمیشود، ولی عدمِ شما قبل از شما بوده است. این ساختمان از عدم به وجود نیامده است، اما عدمِ آن قبل از خودش بود. میگوییم «نبود»، و «بود» شد، چون قبلاً بودنِ این ساختمان، نبود، نه اینكه آجر و سیمان نبود. هیچ چیز از عدم درست نمیشود. همه چیز را خدا خلق میكند، اما قبل از اینكه باشید، شما نبودید. یعنی مبنای خلقتِ بدن شما، عالم ماده است، روحتان هم كه در عالَم معنا بوده است. پس شما از «هیچی» درست نشدید، اما قبل از اینكه اینگونه حیات انسانی را خدا به شما بدهد، از این نظر شما نبودید. گفت:
ما نبودیم و تقاضامان نبود
لطف او ناگفته ما میشنود
و لذا وسعت خودت را فراموش نكن. تو «نبودی» و «بود» شدی و این بودنت با مرگِ این چنین بودن، به بودنی برتر تبدیل خواهد شد به نام «بودن برزخی»، و بعد از بودن برزخی به بودن رجوع الیالحق تبدیل میشود، یعنی «ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُون»؛ تو موجودیتی با این وسعت داری، حال چطور به خدا كفر میورزی؟ «كَیْفَ تَكْفُروُن»؛ چرا وسعت خودت را فراموش میكنی؟ به این همه وسعت چگونه كفر میورزی؟