صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 48 , از مجموع 48

موضوع: هدف حیات زمینی آدم ملک، شیطان، هبوط

  1. Top | #41

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,410
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,502
    مورد تشکر
    58,061 در 13,308
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مقام قلب انسان کامل

    بعد از این مقدمات امیدواریم به آن دقت بفرمایید و فراموش نکنید که خدا در قرآن می فرماید: «وَلِلّهِ الاَسْماء الحُسْنی فَادْعُوهُ بِها»(1) برای خدا اسمایی هست که همة آن اسماء نیک هستند و خدا را با آن اسماء بخوانید. و فراموش نکنید که جز خدا در صحنه نیست. هر چه هست، حق است به صفتی خاص که همان «اسم» است.
    حال متوجه می شوید چرا در قرآن می فرماید: «وَ عَلَّمَ ادَمَ الْاَسْماء کُلَّها» یعنی تمام اسماء را به آدم آموخته است. یعنی خلیفه خدا ظرف پذیرش تمام جلوه های حضرت حق است، و از آن طرف نه تنها ظرف پذیرش تمام اسماء الهی است بلکه محل ظهور تمام کمالات الهی نیز هست که إن شاء الله معنی خلیفه الهی و معنی این که گفته می شود قلب حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه حامل کلیة اسماء الهی است روشن خواهد شد. چون آن قلب مقام آدمیت حقیقی است.
    آدم اسماء الهی را به تمامه دریافت کرد، از طرفی هم خداوند فرمود: من همواره در زمین خلیفه دارم، چون فرمود: «اِنِّی جاعِلٌ فی الاَرْضِ خلیفة» من همواره در زمین خلیفه قرار می دهم. پس امروز هم یک انسان کامل هست که خلیفه اوست و ظرفیت پذیرش و اظهار بالفعل همة اسماء الهی را دارد، ظرفیتی که ملائکه نتوانستند داشته باشند. آن خلیفه همان امام زمان عجل الله تعالی فرجه هستند. و به همین جهت هم پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «هرکس امام زمانش را نشناسد، به
    ص: 54
    ________________________________________
    1- سوره اعراف، آیه 180.
    مرگ جاهلیت مرده است»(1)
    منظور شناخت مقام امام زمان عجل الله تعالی فرجه است، که مقام حمل اسماء حضرت حق است بتمامه. یعنی اگر کسی مقام خلیفه الهی را نشناسد، از دین بهره ای نمی تواند ببرد، چون اصلاً فلسفة وجود دین را نمی فهمد. پس تا این جا تا حدودی معنی «عَلَّمَ ادَمَ الاَسْماءَ کُلَّها» روشن شد.
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #42

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,410
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,502
    مورد تشکر
    58,061 در 13,308
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اگر یک روز خدا کمک مان کند و یکی از اسماء الهی به قلب مان جلوه کند، و مثلاً اسم «حیّ» را حس کنیم، ببینید چه قلبی می شود. در آن صورت قلب ما می شود حرم حق به نور اسم حیّ، همه باید امیدوار باشیم. فرمود: شما چنین ظرفیتی را دارید، چون آدمید، و این دین آمده است برای احیاء همین ظرفیتی که دارید. در نظر بگیریم امام زمان عجل الله تعالی فرجه در مقامی هستند که همة اسماء الهی به قلبشان تجلی می کند و خداوند را با همة اسماء اش می شناسند و او را با همة اسماء اش عبادت می کنند. حالا خداوند به ما می فرماید: ای انسان ها «کَیْفَ تَکْفُرُونَ» چه شده است، به دینی که می خواهد قلب شما را آماده برای تجلیات اسماء الهی نماید کفر می ورزید؟ اگر یک اسم به قلب انسان تجلی کند و انسان حق را در صفت آن اسم بیابد، تا ابد مست حق می شود. حالا چقدر شیرین است که این دین آمده تا همة اسماء را در قلب انسان جلوه دهد، تا انسان خلیفه خدا شود ولی ما به این دین کم بهاء می دهیم. اسلام آمده است تا هم اسم «جلال» الهی بر قلب ها جلوه کند و انسان در مقابل حق مبهوت شود، و هم اسم «جمال» جلوه کند و انسان در اُنس با حق قرار گیرد، و هم اسم «ظاهر» جلوه کند و انسان همة عالم را حق ببیند، و هم اسم «باطن» جلوه کند و حقایق معنویِ عالم برایش آشکار شود، و همین طور اسمی بعد از اسمی بر قلب او تجلی نماید. آدمیت ظرفیت چنین کمالی را دارد، کافی است با تمام صدق و اخلاص از دین خدا استقبال کند.
    امضاء

  4. Top | #43

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,410
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,502
    مورد تشکر
    58,061 در 13,308
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ناتوانی ملائکه در پذیرش و اظهار تمام اسماء

    ملائکه گفتند: «نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَک» ما با اسم سبحان بودنِ تو آشناییم و از آن طریق تو را حمد می کنیم و اسم قدوس بودن تو را هم می شناسیم و تو را از هر نقصی منزه
    ص: 55
    ________________________________________
    1- مسند احمد حنبل، ج 4، ص 96- اصول کافی، ج 2، ص 19.
    می داریم، و لذا می توانیم خلیفة تو باشیم. خدا هم سخن آن ها را نفی نفرمود که حامل آن اسماء نیستید، به آن ها نشان داد که خدایی که جامع جمیع اسماء است، خلیفه اش باید ظرفیت پذیرش و ظهور جمیع اسماء را داشته باشد، و آدم را با داشتن چنین ظرفیتی به آن ها نشان داد. پس کسی که بعضی از اسماء الهی بر جانش جلوه کند، هنوز خلیفة خدا نیست، چون فرمود: «عَلَّمَ ادَمَ الاَسْماءَ کُلَّها» همه اسماء را به آدم آموخت. پس آدم جامع همة اسماء الهی است. سپس آن اسماء را به ملائکه عرضه کرد: «ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ» قبلاً عرض شد؛ نفرمود: «عَلَّمَ» به آن معنی که اسماء را به آن ها آموخت، بلکه فرمود: «عَرَضَ» و این نشان می دهد که ملائکه در مقام ذات خود نمی توانستند همة اسماء را بگیرند. حال اگر بعد از این عرضه اسماء، ملائکه جمیع اسماء را گرفته بودند، شأن آنها، شأن آدم می شد، و اگر شأن آن ها شأن آدم می شد دیگر سجده کردن بر آدم برای آن ها معنی نداشت. به همین جهت قرآن می فرماید: «فَقَالَ اَنْبِئُونِی بِاَسْماءِ هؤُلاَءِ اِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» خداوند به ملائکه فرمود: به من از این اسماء خبر دهید اگر راست می گویید که می توانید خلیفة خدا باشید. یعنی اگر شما این اسماء را گرفتید و جانتان به اسماء الهی متصل شد، پس آن ها را ظهور دهید و نشان دهید که شأن شما، شأن خلیفة الله شدن است.
    امضاء

  5. Top | #44

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,410
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,502
    مورد تشکر
    58,061 در 13,308
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    قرآن همة این ها را می گوید تا آدم، آدمیت خودش را بشناسد، و بداند برای چه هدفی در این زمین آمده است. می پرسد ای انسان ها: «کَیْفَ تَکْفُروُنَ بِالله» اصلاً می دانید حامل چه مقامی بودید و برای چه آمدید روی زمین؟ چگونه به خداوند کفر می ورزید. در حالی که گوهر اصلی شما خلیفة خدا بودن است و ظرفیت آن را دارید که همة اسماء الهی را بگیرید و بروز دهید، مَلَک نیستید که با بعضی از اسماء به سر بَرید، بلکه می توانید ظرف پذیرش و ظهور همة اسماء الهی باشید. پس شأن شما، شأن کفر نیست. روی زمین آمدید تا حقیقت خودتان را که: «عَلَّمَ ادَمَ الاَسْماءَ کُلَّها» است به فعلیت در آورید. شما آمدید روی زمین تا قلبتان را تماماً آماده کنید که همة اسماء الهی بر آن جلوه کند. «ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُون» سپس برگردید و با پروردگارتان ملاقات کنید. چون با همة اسماء الهی در زمین آشنا شده اید و توانسته اید با حق یگانه شوید، می توانید به سوی او برگردید و به مقصد حقیقی خود راه یابید. بیایید از طریق دینداری زمینة
    ص: 56
    قلب تان را آمادة پذیرش تمام اسماء الهی کنید و بعد با این ذخیره بزرگ به سوی پروردگارتان برگردید. اصلاً می دانید جایگاهتان در هستی کجاست و تا کجا وسعت دارید؟
    تو
    ز چرخ و اختران هم برتری
    گرچه
    بهر مصلحت در آخوری
    امضاء

  6. Top | #45

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,410
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,502
    مورد تشکر
    58,061 در 13,308
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اما نباید جایگاه و حقیقت خود را، بودن در آخور زمین ببینی، مقام تو مقام ظهور «اسماء حُسنای» الهی است و به ملائکه هم فرمود که: اگر تصور می کنید می توانید با انسان رقابت کنید، من آن اسماء را به شما عرضه می کنم، بگیرید و سپس از آنها به من خبر دهید. «قالوا سُبْحانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا اِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا» ملائکه می گویند: خداوندا! تو از هر نقص منزه هستی، ما فقط آنچه به ما یاد داده ای را می دانیم. چون بعضی از اسماء را توانسته اند بگیرند و لذا می گویند: همان هایی را می دانیم که به ما آموختی. اما خدا در مرحلة بعد همة اسماء را به آن ها عرضه کرد و آن ها نتوانستند بگیرند. برای همین هم می گویند: «لاَ عِلْمَ لَنَا اِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا» یعنی آن اسمائی را می توانیم بگیریم که به ما ظرفیتش را داده ای و قبلاً به ما آموختی، ولی حالا همه اش را تو به ما عرضه کردی، می دانی که نمی توانیم بگیریم. یعنی ظرفیت ما همان هایی است که گرفتیم. «اِنَّکَ اَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیم» تو علیم و حکیم هستی، هم از همة اسماء با خبری و هم می دانی هر کدام را سر جای خود بگذاری. در واقع ملائکه با قسمت آخر حرف شان، حقانیت آدم را اثبات می کنند. چرا؟ چون می گویند خدایا تو حکیم هستی - «حکیم» یعنی کسی که کار را روی حساب می کند- تو به آدم کلّ اسماء را تعلیم دادی. یعنی حق این بود که کلّ اسماء به آدم آموخته شود. به گفتة علامه طباطبایی«رحمة الله علیه»:
    «ملائکه به اسماء علم نداشتند و اگر این علم، همان علم های معمولی بود که با آموختن می توان به دست آورد، باید پس از عرضه اسماء بر ملائکه، آن ها هم اسماء را می آموختند و در حدّ و منزلت آدم قرار می گرفتند. و چون علم به اسماء موجب شرافت آدم شد، باید آن اسماء، حقایقی اعلی و برتر از اسماء معمولی باشد، به طوری که آن علم برای ملائکه هم پنهان بوده، یعنی خارج از سِعة وجود آن ها بوده است، و به همین جهت هم بعد از آن که آن اسماء را به ملائکه نشان دادند، باز گفتند: ما علم به آن نداریم... و بعد از عرضة اسماء به آن ها باز می گویند: «لاَ عِلْمَ لَنَا اِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا» و این می رساند که در ظرفیت آن ها چنین
    ص: 57
    علمی به اسماء نبوده تا بتوانند مظهر ارائه آن باشند، و سپس خداوند از آدم می خواهد آن اسماء را بنمایاند و مظهر آن اسماء شود».
    امضاء

  7. Top | #46

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,410
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,502
    مورد تشکر
    58,061 در 13,308
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    با دقت در آیه 31 سوره بقره متوجه شدیم که خداوند پس از تعلیم اسماء به آدم، آن اسماء را به ملائکه عرضه کرد. و به آن ها گفت: اگر مدعی هستید که می توانید خلیفه خدا باشید از آن اسماء به من خبر دهید. در آیه 32 می فرماید: ملائکه گفتند: ما غیر از آنچه تو به ما آموخته ای، قدرت ارائه چیزی را نداریم... و عرضة اسماء به آن ها موجب تعلیم آن ها نشد، مثل این که عرضة آیات قرآن به تنهایی موجب فهم حقیقت آن آیات نمی شود و به همین جهت علامه طباطبایی«رحمة الله علیه» می فرمایند: معلوم است آن اسماء، حقایق غیبی بسیار متعالی است، به طوری که برای ملائکه هم پنهان بود. و معلوم می شود مرتبة وجودی آن اسماء بسیار بالاتر از حقایق غیبی عادی بوده است. حال بدون آن که فعلاً بخواهیم به علت تعلیم نگرفتن ملائکه پس از عرضة اسماء بپردازیم، اگر به این آیات خوب دقت کنیم متوجه می شویم چطور باید خود را تحلیل کنیم و بفهمیم لازمة خلیفة الهی شدن، داشتن ظرفیت پذیرش این اسماء به نحو خاص و ظهور آن ها است.
    امضاء

  8. Top | #47

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,410
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,502
    مورد تشکر
    58,061 در 13,308
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    «قَالَ یَا ادَمُ اَنْبِئْهُمْ بِاَسْمَائِهِمْ، فَلَمَّا اَنْبَأَهُمْ بِاَسْمائِهِمْ، قَالَ اَلَمْ اَقُلْ لَکُمْ اِنِّی اَعْلَمُ غَیْبَ السَّمواتِ والْاَرْضِ وَ اَعْلَمُ مَا تُبْدوُنَ وَ مَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ»(1)
    خداوند به آدم فرمود: ای آدم خبر بده از اسماء و حقایق ملائکه، پس چون بر آن ها حقایق شان راآشکار کرد، خداوند فرمود: آیا نگفتم من به غیب آسمان ها و زمین عالِم هستم و از آنچه شما آشکار کرده و پنهان نموده اید، آگاهی دارم؟
    در واقع ملائکه حدّ خود را نمی دانستند. یعنی نمی دانستند حقایق و اسمایی هست که آنها نمی دانند. به بعضی از اسماء آگاه بودند، ولی آن ها را همة حقیقت می پنداشتند. نمی دانستند برای خلیفة الهی شدن، کامل نیستند، طبق این آیه آدم مأمور شد تا محدودیت شان را به آن ها نشان دهد و معلوم شد آدم با تعلیم اسماء، همة حقایق عالم هستی را می داند و این تذکر بزرگی است به ما انسان ها که ببین تا کجا وسعت داری و می توانی تا کجاها برسی که حقیقت و باطن هرچیز برای تو آشکار شود. چون علم به اسماء الهی، یعنی علم به مبادی تمام
    ص: 58
    ________________________________________
    1- سوره بقره، آیه 33.
    موجودات عالم وجود، و در واقع تذکری است به ما که اگر به آنچه باید برسی، نرسی، خسران بزرگی کرده ای. چون:
    شیررا بچّه همی ماند به او
    توچه می مانی به پیغمبر بگو

    امضاء

  9. Top | #48

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,410
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,502
    مورد تشکر
    58,061 در 13,308
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    از جهت آدمیت همة انسان ها در مقام تعلیم اسماء الهی قرار گرفته اند و چنان ظرفیتی را دارا هستند، حال چرا بعضی انسان ها با پیشه کردن کفر، خود را از تجلی اسماء الهی، آن هم تجلی همة اسماء محروم می کنند؟
    هماهنگی قرآن و قلب پیامبر و جامعیت اسماء
    ای آدم زاده ها ! به حقایق عالم یعنی به اسماء نظر بکنید آنگاه عالَم را ببینید. خداوند از طریق همه عالَم با شما حرف می زند. چون شما می توانید با همة اسماء، خداوند را بشناسید. با تعلیم همة اسماء، سرّ تمام هستی را به ما آموخته اند چرا که هستی چیزی جز ظهور اسماء الهی نیست، و آن اسماء نزد ما است. همچنان که قرآن مقام کلّ اسماء الهی است. یعنی قرآن متذکر همان حقایق و اسمائی است که خداوند به ما یاد داده است. پس اگر انسان قلبش، قلب قرآن شد، مقام تعلیم اسماء برای او بالفعل می گردد، و برای همین هم قلب پیامبر صلی الله علیه و آله مقام کامل «عَلَّمَ الاَسْماءَ کُلَّها» است. و قصه این قلب عبارت است از «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْاَمینُ، عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ»(1) خداوند آن قرآن را از طریق روح الأمین بر قلب تو نازل کرد تا از جملة انذارکنندگان باشی. پس این قرآن بر قلب انسان کامل نازل شده و او توانسته است آن را بگیرد.(2) مثل ملائکه نبوده است که نتواند بگیرد. پس این قلب و این قرآن یک حقیقت اند و
    ص: 59
    ________________________________________
    1- سوره شعراء، آیه 194.
    2- اگر گفته شود روح الامین یعنی حضرت جبرائیل علیه السلام با این که جزء ملائکه هست و طبق آیات قبل روشن شد که ملائکه ظرفیت فهم همة اسماء را نداشتند، چگونه جبرائیل حامل قرآن برای نزول به قلب رسول خدا صلی الله علیه و آله می شود، در حالی که مقام قرآن، مقام جامعیت همة اسماء است؟ باید سؤال کننده عنایت داشته باشد. اولاً: مقام خلیفة اللهی آدم، مقامی است فوق مقام نفس پیامبر صلی الله علیه و آله که مورد تعلیم جبرائیل علیه السلام قرار می گیرد، بلکه آن مقام، مقامی است که با حقیقت پیامبر صلی الله علیه و آله همطراز است که حضرت آن حقیقت را به صورت بالفعل دارا هستند. در حالی که در بقیة انسان ها به صورت بالقوه می باشد و به مدد حقیقت محمدی آن جنبة بالقوه تا حدّ ممکن به صورت بالفعل در می آید. ثانیاً: آنچه روح الامین نازل می فرماید مقام جامعیت اسماء الهی به نحو بالفعل و دفعی نیست که جبرائیل علیه السلام نتواند حامل آن باشد، بلکه نازله ای است از آن حقیقت که برای نفس پیامبر صلی الله علیه و آله حکم تعلیم تدریجی را دارد، ولی حقیقت قرآن بدون واسطة جبرائیل علیه السلام به صورت غیر تدریجی و با حالت دفعی در شب قدر بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده و از این جهت مقام پیامبر صلی الله علیه و آله بالاتر از مقام حضرت جبرائیل علیه السلام می باشد. پس به یک اعتبار وجود اقدس پیامبر صلی الله علیه و آله معلم جبرائیل و عموم ملائکه اند که مربوط به مقام «یا آدمَ اَنْبِئْهُمْ بَأسْمائِهم» است، و به یک اعتبار جبرائیل علیه السلام در مقام نزول تدریجی - و نه جامعیت قرآنی - معلم پیامبر صلی الله علیه و آله است که آن حضرت در مقام نفس - و نه در حقیقت محمّدیه - آیات الهیه را دریافت می کنند، که آیه «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمین عَلی قلبِکَ» حاکی از آن می باشد.
    منطبق بر همدیگر و این مقام همة ائمه معصومین علیهم السلام است. و لذا می فرمایند: «وَالله نَحْنُ اَسْماءُ الْحُسنی» یعنی به خدا قسم، مائیم آن اسماء حسنای الهی. پس قرآن و اسماء الهی و اهل البیت دارای یک حقیقت اند و لذا قابل تطبیق با همدیگر می باشند. عمده آن است که اسماء را، حقایق بدانیم و قرآن را نیز صرفاً الفاظ بدون باطن ندانیم و امام را هم مقام واسطة فیض الهی بدانیم. آن وقت امام یعنی مقام ظهور کل قرآن در اعمال. امام، قرآن مجسم و خلیفه حقیقی خدا و متذکر ظرفیت مقام خلیفة اللهی برای بقیة انسان ها است.




    امضاء

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi