در سيره و احوالات پيغمبر اسلام (صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) ، حتى زاهدترين امامان(عليهم السلام) ، آمده است كه آن بزرگواران سالى دهها برده آزاد مىكردند. برده آزاد كردن كار آسانى نيست. درست است كه امروز بردهاى نيست تا قيمت آن در بازار معلوم شود، ولى اجمالا قيمت و ارزش يك انسان را مىتوان تصور كرد؛ آن هم انسانى كه يك عمر در اختيار يك فرد قرار مىگيرد تا او از كار، توانايى ها، مهارتها و هنرهايش استفاده كند. كسى كه مىخواهد صد برده آزاد كند مسلّماً بايد توانايى اين كار را از لحاظ مادى داشته باشد. حضرت امام حسن(عليه السلام) در طول عمر شريفشان چندين بار ثروت خود را بين فقرا تقسيم كردند؛ نصف براى خودشان و نصف ديگر براى فقرا. اين طور نبود كه همه امامان(عليهم السلام) به اصطلاح به يك لقمه نان جو محتاج باشند و شب با شكم گرسنه سر بر بالين بگذارند. درست است كه آنها كم استفاده مىكردند، اما اين به معناى فقر و تنگدستى ائمه(عليهم السلام) نيست.
بنابراين، اگر پرسش اين است كه آيا اسلام مىخواهد ثروت دنيا در دست مسلمانها باشد، پاسخ مثبت است. هيچ گاه اسلام نمىخواهد مسلمانها خوار و زبون، گرسنه، عقب افتاده و توسرى خور باشند. كار كردن، توليد ثروت كردن، مالك ثروت شدن و ثروت را در راه خدا صرف كردن يك مسأله است، و دل بستگى به مال دنيا و اهميت دادن به دنيا در مقابل آخرت مسألهاى ديگر. اتفاقاً يكى از نظريههايى كه امروزه در مسايل اجتماعى و اقتصادى مطرح مىباشد، اين است كه از جمله عوامل پيشرفت صنعت در دنيا اين بوده كه مسيحيان مخلص و مؤمن، كم مصرف مىكردند و زياد پس انداز مىنمودند. اين اموال پس انداز شده موجب گرديد تا سرمايههاى فراوانى پديد آيد و صنايع بزرگى شكل گيرد. آقاى ماكس وبر در اين زمينه كتابى نوشته ودرآن روند شكل گيرى سرمايه دارى در اروپا را تشريح كرده است. او يكى از دلايل رواج سرمايه دارى را در غرب «اخلاق پروتستان» مىداند؛ يعنى روحيهاى كه باعث مىشد مردم زياد كار و كم مصرف كنند. البته درصدد اين نيستم كه بگويم آيا اين توجيه درست است يا خير، بلكه اجمالا مىخواهم بگويم كسانى هم هستند كه فكر مىكنند كم مصرف كردن موجب رشد اقتصادى مىشود. البته نظرياتى عكس آن هم وجود دارد.