استفاده مطلوب از عمرممكن است سؤال شود كه چه نسبتى بين زحمتى كه انسان براى كسب روزى مىكشد با تكاليف ديگرى كه بر عهده او است، وجود دارد و چگونه بايد بين اينها جمع كرد؟ در پاسخ بايد بگوييم كه مشخص كردن اولويتها و درجه اهميت آنها، وظيفه فقيهان دين شناس است. البته مسايل مبهم و مشتبه نيز ممكن است انسان را در انتخاب و تعيين اولويتها دچار ترديد نمايد. مثلاً، اين كه الان آيا تحصيل براى من اولويت دارد يا غيرتحصيل؟ چه مقدار از زمانى را كه به تحصيل اختصاص مىدهم بايد به عبادت بپردازم؟ مطالعه براى من بيش تر اهميت دارد يا خواندن نافله؟ صبح زود به پاى درس حاضر شدن بيش تر براى من اهميت دارد يا قرائت قرآن؟ ورزش بيش تر براى من اهميت دارد يا استراحت؟ و ... . تمام اينها مسايل خاص خود را دارد كه انسان بايد بر اساس آن زندگى اش را برنامه ريزى كند.
مسأله ديگر اين كه، درست است زندگى دنيا محدود و از يك چشم بر هم زدن هم كم تر است، اما بايد توجه داشت كه همين زندگى محدود است كه سرنوشت زندگى نامتناهى را مشخص مىسازد. خوشبختى و بدبختى ما در زندگى نامتناهى ابدى، در گرو كارهايى است كه در زندگى دنيا انجام مىدهيم. بنابراين، از يك جهت زندگى دنيا ارزشى ندارد و نسبت به زندگى آخرت چيزى به حساب نمىآيد، اما از جهت ديگر به لحاظ تأثيرى كه در زندگى آخرت دارد، هم پاى زندگى آخرت با ارزش است و از اين نظر، ارزش عمر دنيا بى نهايت مىباشد؛ زيرا نتيجه آن بى نهايت است: يا بى نهايت نعمت و ثواب، يا بى نهايت عذاب و عِقاب. پس براى لذتهاى دنيا نبايد حسابى باز كنيم، اما براى عمرى كه در اين دنيا داريم، قطعاً بايد حساب باز كنيم و هر چشم بر هم زدنش را بيهوده از دست ندهيم. طبيعى است كه اداره كردن زندگى فردى و خانوادگى بدون فعاليت و تلاش امكان پذير نيست. اين سنت الهى است كه انسان در دنيا زحمت بكشد تا هم نيازهاى فردى خود و خانواده اش را تأمين كند و هم بخشى از نياز جامعه را برطرف نمايد. تا اينها نباشد، زمينه امتحان فراهم نمىشود، زمينه امتحان كه نبود، انتخاب نيست، زمينه انتخاب كه نبود، رشد انسانى محقق نمىشود، رشد انسانى كه نبود، ثوابهاى اخروى نخواهد بود. آن ثوابها براى انتخاب آگاهانه انسانى است نه فعاليتهاى جبرى.
يكى از پرسشهاى اساسى كه در اين زمينه وجود دارد اين است كه ما براى تأمين زندگى دنيا بايد تا چه حد تلاش كنيم؟ اين پرسش يك جنبه فردى دارد و يك بعد اجتماعى. در بعد فردى، اجمالا بسته به تفاوت شرايط زندگى هر فرد اين حد متفاوت است. براى مثال، سربازى كه در جبهه مىجنگد، و پرستارى كه در بيمارستان خدمت مىكند، نمىتوانند كار توليدى انجام دهند، اما كشاورزى كه در مزرعه فعاليت مىكند يا كارگرى كه در كارخانه كار مىكند حسابشان جدا است. مديرى هم كه در اداره كار مىكند حساب ديگرى دارد. طلبه و استاد و مانند اينها هم هر كدام حساب خودشان را دارند. در هر حال آنچه فعلا بيش تر مد نظر است بعد اجتماعى اين مسأله و بحث «توسعه اقتصادى» از ديدگاه اسلام است كه مناسب است در اين جا اشارهاى به آن داشته باشيم.