صفحه 4 از 9 نخستنخست 12345678 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 82

موضوع: داستان های نماز

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,884
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    يك داستان شگفت


    نقل شده است كه روزى «سيد هاشم » امام جماعت مسجد «سردوزك » بعد از نماز به منبر رفت . در ضمن توصيه به لزوم حضور قلب در نماز، فرمود:
    روزى پدرم مى خواست نماز جماعت بخواند و من هم جزء جماعت بودم . ناگاه مردى با هياءت روستايى وارد شد، از صفوف جماعت عبور كرد تا به صف اول و پشت سر پدرم قرار گرفت . مؤ منين از اينكه يك نفر روستايى رفت و در صف اوّل ايستاد، ناراحت شدند، اما او اعتنايى نكرد. در ركعت دوم در حال قنوت ، قصد فرادا كرد و نمازش را به تنهايى به اتمام رساند و همانجا نشست و مشغول خوردن نان شد. چون نماز تمام شد، مردم از هر طرف به رفتار ناپسند او حمله و اعتراض كردند ولى او به كسى پاسخ نمى داد.
    پدرم فرمود: چه خبر است ؟ به او گفتند: مردى روستايى و جاهل به مساءله ، به صف اوّل جماعت آمد و پشت سر شما اقتدا كرد و آنگاه وسط نماز، قصد فرادا كرد و هم اكنون نشسته و نان مى خورد.
    پدرم به آن شخص گفت : چرا چنين كردى ؟
    او در پاسخ گفت : سبب آن را آهسته به خودت بگويم يا در اين جمع بگويم ؟
    پدرم گفت : در حضور همه بگو.
    گفت : من وارد اين مسجد شدم به اميد اينكه از فيض نماز جماعت با شما بهره مند شوم ، اما وقتى اقتدا كردم ، ديدم شما در وسط حمد، از نماز بيرون رفتيد و در اين خيال واقع شديد كه من پير شده و از آمدن به مسجد عاجز شده ام لذا به الاغى نياز دارم ، پس به ميدان الاغ فروشها رفتيد و خرى را انتخاب كرديد و در ركعت دوم در خيال تدارك خوراك و تعيين جاى او بوديد. بدين سبب من عاجز شدم و ديدم بيش از اين سزاوار نيست با شما باشم ، لذا نماز خود را فرادا تمام كردم . اين را بگفت و برفت .
    پدرم بر سر خود زد و ناله كرد و گفت : اين مرد بزرگى است ، او را نزد من بياوريد، با او كار دارم ، مردم رفتند كه او را بياورند اما او ناپديد گرديد و ديگر ديده نشد.(29)



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,884
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نماز را با حضور قلب بخوانيم


    «سيد نعمة الله جزائرى » در «انوار نعمانيه » مى نويسد: شخصى برايم نقل كرد كه من يك روز نزد خود خيال كردم كه در حديث دارد هركس كه دو ركعت نماز با حضور قلب بخواند، خداوند او را عذاب نمى كند لذا با خود گفتم من هم مى روم و در مسجد كوفه دو ركعت نماز با حضور قلب مى خوانم . به همين قصد مشغول نماز شدم ناگهان به اين فكر افتادم كه چرا مسجد به اين بزرگى بايد مناره و گلدسته نداشته باشد؟ و به اين خيال بودم كه اگر بانى هم پيدا شود، گچ و آجرش بايد از كجا بياورند؟ بنّا چه كسى و اندازه اش چقدر باشد؟ يك وقت سلام نماز را دادم و ملتفت شدم كه هنوز در نقشه و طرح مناره مسجد هستم ! اما اگر كسى در نماز در انديشه آخرت باشد، موجب فضيلت بيشتر نماز است . (30)

  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,884
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اخلاص على (ع ) در نماز


    به پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) دو شتر هديه دادند، پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) يكى از دو شتر را هديه قرار داد براى كسى كه دو ركعت نماز بجاى آورد و از امور دنيا چيزى را به خاطر نياورد و به فكر چيزى از دنيا نيفتد. كسى جز على ( عليه السّلام ) به پيامبر اكرم ( صلّى اللّه عليه و آله ) پاسخ مثبت نداد. پيامبر( صلّى اللّه عليه و آله ) هر دو شتر را به على ( عليه السّلام ) مرحمت فرمود. (31)


  5. Top | #34

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,884
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در عبادت به ياد خدا باشيم


    فيلسوف شهير «حاج ملاهادى سبزوارى » مى نويسد: گويند عابدى در بن غارى عبادت مى كرد و گاهى در ميان عبادت ، ريش خود را با انگشت ، شانه مى كرد، از هاتفى آوازى شنيد كه مشغول ريش خودى ، نه مشغول به ما.
    آن دلريش ، دلش به درد آمد و شروع كرد به ريش كندن و در اثناى ريش كندن آوازى شنيد كه باز مشغول ريش . عارفى گويد:

    ريش اگر بگذاشت در تشويش بود
    ورهمى بركند هم در ريش بود (32)


  6. Top | #35

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,884
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    صدقه دادن بستان جهت كسب اخلاص در نماز


    منقول است كه «ابن طلحه » در بستان خود نماز مى گزارد، در اثناى نماز نظرش به مرغى افتاد كه بر درخت بود و مى خواست از وسط درخت خارج شود، به آن مرغ سرگرم شد به قسمى كه ندانست چند ركعت نماز بجاى آورده است .
    خدمت رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) آمد و حالش را بيان نمود و عرض كرد: «بستانم را صدقه قرار دادم ، به هر مصرفى كه صلاح مى دانيد به مصرف برسانيد».(33)


  7. Top | #36

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,884
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    شب زنده دارى براى ريا!


    در حالات يك نفر نوشته اند كه شبى با خود گفت : به مسجد بروم و شبى را با اخلاص تا صبح به عبادت بپردازم . در تاريكى گوشه مسجد سرگرم نماز و ذكر و دعا بود كه صدايى از گوشه ديگر مسجد به گوشش ‍ خورد، با خود گفت : لابد ديگرى نيز مثل من اينجا آمده است تا عبادت كند، پس خوب شد چون مرا مى بيند و فردا براى مردم تعريف مى كند كه فلانى براى خدا شب زنده دارى مى كرد، لذا نشاطش بيشتر شد و صدايش را نازكتر و با حزن بيشترى به راز و نياز پرداخت تا اينكه صبح شد، وقتى كه هوا روشن شد، ديد گوشه مسجد سگى بوده كه از سرما به مسجد پناهنده شده است ؛ معلوم شد تمام شب را به خاطر سگى به عبادت گذرانده ! يعنى در حقيقت او را پرستيده است . (34)

  8. Top | #37

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,884
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    حكايت جالب ابوالعباس جوالقى


    در تفسير آمده است : روزى «ابوالعباس جوالقى »، جوالى به كسى داد اما فراموش كرد كه آن را به چه كسى داده است . چندان كه انديشيد، يادش ‍ نيامد. روزى به نماز ايستاده بود كه يادش آمد جوالش را به چه كسى داده ! لذا به دكّان رفت و به شاگردش گفت : اى فلان ! يادم آمد كه جوال را به چه كسى داده ام ، آن را به فلان كس داده ام .
    شاگردش گفت : چگونه يادت آمد؟
    ابوالعباس گفت : در نماز يادم آمد.
    شاگردش گفت : اى استاد! به نماز خواندن مشغول بودى يا به جوال جستن ؟!
    «ابوالعباس » متوجه كار ناپسندش شد و دكّان را رها كرد و به سوى طلب علم رفت . چندان علم بياموخت تا مفسّر قرآن شد. (35)


  9. Top | #38

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,884
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    خشوع نهايى در نماز


    در يكى از جنگها در پاى مبارك حضرت اميرالمؤ منين ( عليه السّلام ) تيرى نشست كه خارج كردن آن به شدّت مشكل مى نمود.
    حضرت فاطمه ( عليهاالسّلام ) (36) كه از وضع نماز آن حضرت خبردار بود، فرمود: در حال نماز تير را از پاى آن حضرت خارج كنيد؛ زيرا او در حال نماز احساس نخواهد كرد كه بر او چه مى گذرد، پس تير را خارج كردند در حالى كه حضرت مشغول نماز بود و هيچ توجهى به غير نماز نكرد.(37)


  10. Top | #39

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,884
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    پيدا كردن گمشده به وسيله نماز!


    شخصى مقدارى از نقدينه خود را در محلى دفن كرده بود اما پس از مدتى ، محل را فراموش كرد و هرچه جستجو و كاوش نمود، پيدا نشد، لذا نزد «ابوحنيفه » آمد و جريان را به او گفت و درخواست راهنمايى كرد.
    «ابوحنيفه » گفت از نظر فقهى براى درخواست تو چاره اى ذكر نشده ، ولى من حيله اى انديشيده ام كه به وسيله آن به مقصود خود خواهى رسيد و آن اين است كه امشب تا صبح وقت خود را به نماز بگذران تا گمشده ات را پيدا كنى . آن مرد تا يك چهارم از شب گذشت مشغول نماز خواندن بود كه ناگاه محل دفينه به خاطرش آمد، لذا نماز خود را قطع كرد و به جستجو و كاوش آن محل پرداخت و نقدينه خود را خارج نمود، فردا صبح مجدداً نزد ابوحنيفه آمد و كيفيت پيدا كردن محل را شرح داد.
    ابوحنيفه گفت : «مى دانستم كه شيطان نمى گذارد تو تا آخر شب نماز بخوانى ، چرا به شكرانه پيدا كردن محل و دفينه خود، تا صبح نماز را ادامه ندادى ؟». (38)


  11. Top | #40

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,884
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    لطف خدا و ناسپاسى بنده


    مرحوم «حاج شيخ الاسلام » فرمود: شنيدم از عالم بزرگوار و سيد عاليمقام ، امام جمعه بهبهانى كه در اوقات تشرف به مكه معظمه ، روزى به عزم تشرف به مسجدالحرام و خواندن نماز در آن مكان مقدس ، از خانه خارج شدم ، در اثناى راه ، خطرى پيش آمد و خداوند مرا از مرگ نجات داد و با كمال سلامتى از آن خطر رو به مسجد آمدم ، نزديك در مسجد، خربزه زيادى روى زمين ريخته و صاحبش مشغول فروش آنها بود، قيمت آن را پرسيدم ، گفت آن قسمت ، فلان قيمت و قسمت ديگر ارزانتر و فلان قيمت است ، گفتم پس از مراجعت از مسجد مقدارى مى خرم و به منزل مى برم ، پس به مسجدالحرام رفتم و مشغول نماز شدم ، در حال نماز در اين خيال شدم كه از قسمت گران آن خربزه بخرم يا قسمت ارزانترش و چه مقدار بخرم و خلاصه تا آخر نماز در اين خيال بودم و چون از نماز فارغ شده و خواستم از مسجد بيرون روم ، شخصى از در مسجد وارد و نزديك من آمد و در گوشم گفت خدايى كه امروز تو را از خطر مرگ نجات بخشيد، آيا سزاوار است كه در خانه او نماز خربزه اى بخوانى ؟! فوراً متوجه عيب خود شده و بر خود لرزيدم ، خواستم دامنش را بگيرم اما او را نيافتم . (39)


صفحه 4 از 9 نخستنخست 12345678 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi