شيخ شمس الدين
عالم ربانى (شيخ شمس الدين بن جمال الدّين بهبهانى ) يكى از علماء زاهدى كه در فردوس التّواريخ (فاضل بسطامى ) فرموده كه :
من پيوسته در خدمت آن بزرگوار مشغول تعلّم بودم و زهدشان باندازه اى بود كه جميع لباسهايش پنج قران ارزش نداشت و اكثر ايام به گرسنگى بسر مى برد و گاهى كه گرسنگى شان شدّت مى كرد بطرف گنبد مطهّر سر بلند مى كرد و مى گفت : للّه للّه امّن يجيب المضطرّ اذا دعاه و يكشف السوءللّه للّه للّه واشكش جارى مى شد.
در اين حال كسى هم يافت مى شد استخاره مى كرد بعد يك پول يا دو پول مى داد همان را نان خالى خريده ميل مى فرمود و شكر الهى را بجاى مى آورد و باز مشغول تحرير مى شد.(8)
ملاّ محمد صالح مازندرانى
پدر ملا محمد صالح مازندرانى گرفتار فقر و فاقه بود روزى به ملاّ صالح فرمود كه من ديگر نمى توانم مخارج تو را تحمّل نمايم تو خودت براى معاش فكرى كن ، ملا صالح ناچار به شهر (اصفهان ) مهاجرت كرد و در يكى از مدرسه هاى آن شهر ساكن شد، آن مدرسه موقوفه اى داشت كه به هر نفر در روز دوغاز (9) مى رسيد كه كفايت زندگى روزانه نمى كرد مدتى مديد در روشنائى چراغ بيت الخلاء مطالعه مى كرد با اين گرفتارى و سختى استقامت كرد و به تحصيل خود ادامه داد تا به حدّى از فضل و علم رسيد كه توانست به درس ملا محمد تقى مجلسى شركت كند كه پس از مدتى يكى از شاگردان مبرّز و فوق العاده فاضل گرديد و در جرح و تعديل مسائل چنان مهارت پيدا كرد كه در نزد استاد مورد اعتماد گشته و مرتبت و منزلت بزرگى بدست آورد.(10)