صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 42

موضوع: داستانهايى از فقرايى كه عالم شدند

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    داستان عريضه شيخ طالقانى به خدا

    (آيت الله سيد هادى حسينى خراسانى ) در كتاب (معجزات و كرامات ) نوشته است : خبر داد مرا سيد سند آقا (سيد عبد الله كد خداى قزوينى )، گفت : خواندم در پشت كتاب مطبوع از مؤ لفات عالم ربانى (شيخ طالقانى ) صاحب تاءليفات . همان شيخ مذكور در طهران مدرسه خان مروى سكنى داشت امر معيشت بر وى سخت مى گذشت كارش به جائى رسيده بود كه پوست خربزه خشك مى كرد و مى كوبيد و مى خورد.
    شبى فكر كرد كه عريضه اى به شاه بنويسد و حال خود را بيان كند از طرفى فكر كرد كه وسيله اى ندارد كه عريضه را به شاه برساند دوباره به اين فكر افتاد كه عريضه به حضرت امير المؤ منين عليه السلام بنويسد ولى ديد آن هم بايد كسى را پيدا كند و به وسيله او به نجف اشرف : فرستد و زحمت دارد وطول مى كشد بالاخره فكرش به اينجا رسيد كه عريضه را مستقيم به خود خدا بنويسد، پس عريضه اى نوشت و خواسته هاى خود را در آن بيان كرد، خانه عالى ، زن خوب و زيبا و يك قطعه ملك كه در آمد آن بقدر كافى باشد و همه لوازم زندگى دنيا را خواسته بود. در آخر نامه امضا و آدرس مدرسه خان مروى حجره چندمى را نوشت و در پاكت گذاشت و روى پاكت نوشت : (حق سبحانه و تعالى ).
    صبح زود نامه را به مسجد شاه برد ولاى ديوارى گذاشت و رفت . اتفاقاً همان روز (ناصر الدين ) شاه بقصد شكار بيرون رفت در وسط بيابان گرد بادى سخت از سمت طهران رو به جانب شاه آمد و پاكتى را بر روى زانوى شاه انداخت شاه فهميد كه در اين سرّى هست ، فوراً امر به نزول كرد، چون قرار گرفتند شاه سر پاكت را باز كرد و ديد عريضه اى است كه به خدا نوشته اند، شاه برخاست و دستور مراجعت داد و در بين راه به ماءمورين دستور داد: به اين نام و نشانى آن شيخ را پيدا كرده بنزد شاه بياورند شاه به منزل امين الدوله وارد شد و دستور داد اركان دولت همه حاضر شدند و كاغذ را به همه نشان داد.
    از آن طرف ماءمورين شيخ را پيدا كرده و با احترام به نزد شاه آوردند، شاه از نام و نشان وى پرسيد و جواب را مطابق آدرس ‍ پاكت شنيد و چون شيخ را كاملا شناخت كه نويسنده عريضه است و خواسته هاى او را فهميد و از حقيقت حال او مطلع شد و رو به حاضرين كرده گفت : خواسته هاى شيخ را تهيه نمائيد.
    (امين الدوله ) يك باغچه و سر طويله واسب داد و اعضاء دولت هر كدام چيزى دادند و يك قطعه ملك براى معاش او تهيه كردند و بالاخره دختر يكى از رجال دولتى كه در نهايت حسن و جمال بود به وى تزويج كردند و چيزى نگذشت كه صاحب زن و بچه و مال وخدم و حشم و جلال و جمال گرديد.(21)


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    برو و بدهى سيد على بهبهانى را بده

    هزينه زندگى مرحوم آيت الله (حاج سيد على موسوى بهبهانى ) در دوران تحصيل در نجف اشرف از نجف اشرف از طرف عمويش مرحوم حاج سيد مهدى مصطفوى پدر مرحوم آيت الله (حاج سيد فرج الله مصطفوى ) بهبهانى تاءمين مى شد. هنگامى كه مرحوم حاج سيد مهدى مصطفوى مشكلات مالى پيدا مى كند حدود شش ماه نمى تواند اين مقررى را به ايشان برساند آيت الله بهبهانى براى تاءمين مخارجش تمام كتابهايش را گرو مى گذارد كه حدود ده تومان هم مقروض مى شوند، طلبكار براى وصول طلبش به كرّات مراجعه و مطالبه مى كند، از قرار معلوم يك شب مرحوم حاج باقر بوشهرى مقيم كربلا كه از تجار بهبهانى الاصل بود خوابى مى بيند كه به او در خواب گفته مى شود كه به مدرسه برو و بدهى سيد على را بده ايشان صبح روز بعد به آن مدرسه آمده و با مرحوم آيت الله بهبهانى تماس گرفته و پس از آگاهى از مشكلات ايشان تمام كتابها را از گرو خارج مى كند و بدهى ايشان را پرداخت نموده و كمك مؤ ثرى هم مى كند و تا آخر عمر با آيت الله بهبهانى در نجف در ارتباط بودند.(22)


  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    سيد مهدى درچه اى

    (آيت الله حاج شيخ حيدر على محقق ) در مصاحبه با مجله حوزه فرمودند: قسمتى از متاجر را خدمت (آقا سيد مهدى در چه اى ) خواندم ، ايشان روزى در مقام موعظه به شاگردان فرمودند: تمام همت خود را بر تحصيل تواءم با تقوا قرار دهيد.
    روزى را خداوند متعال مى رساند، زيرا خداوند متعال معاش اهل علم را متعهد شده است .
    ايشان در مقام تاءييد كلامش ، خاطره اى فرمودند كه مناسب است نقل شود فرمودند: نجف كه بودم روزى براى صبحانه چيزى نداشتم خيلى هم گرسنه بودم ، نگران بودم كه اگر با اين وضع در درس شركت كنم ممكن است مطالب استاد را خوب فرا نگيرم ، در هر صورت از مدرسه آمدم بيرون و به سمت حوزه درس حركت كردم ، مقابل يكى از بقالى ها كه رسيدم صاحب مغازه مرا صدا زد، صورتم را به طرف صدا بر گرداندم ، صاحب مغازه گفت : شما برادر (حاج سيد محمد باقر درچه اى ) هستيد (سيد محمد باقر از بزرگان حوزه بود واين دو برادر خيلى شبيه به يكديگر بودند) گفتم بلى ، گفت : برادر شما خيلى بزرگوار بود، شما تا وقتى كه اين جا هستيد، هر چه نياز داشتيد از مغازه من ببريد.
    خاطره ديگرى كه باز به ايشان مربوط مى شود اينكه آن مرحوم در اين اواخر، سكته كرده بودند و قسمتى از بدنشان بى حركت و لمس شده بود. درشكه اى داشتند كه روزهاى چهارشنبه ايشان را به درچه مى برد، ايشان گفتند: روز چهارشنبه بود و مى خواستم بروم به درچه ، درشكه خراب بود و پول هم نداشتم كه درشكه را درست كنم ، از مسجد كه بيرون آمدم ، قدرى صلوات هديه به (امامزاده سيد محمد پسر امام على نقى عليه السلام ) فرستادم تا اينكه خداوند فرجى برساند. هنوز نزديك مسجد بودم كه شخصى آمد و گفت : آقا مبلغ هشتصد تومان و جوهات دارم آورده ام پيش شما، من هم از آن وجوهات ، درشكه را درست كردم و خدا را بر اين كه زود حاجتم را برآورد شكر كردم .
    مقصود ايشان اين بود كه اگر اهل علم تحصيلشان همراه با تقوا باشد، خداوند آنان را به خود وا نمى گذارد.

  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ابوالحسن اصفهانى در خرابه

    مرحوم (سيد ابو الحسن ) در اوائل تحصيل سخت در مضيقه مالى بود بحدى كه پس از اتمام هر كتابى ناچار مى شد آن را بفروشد و از پول آن ، كتاب بعدى را تهيه كند ولى اين فقر مانع از ادامه تحصيل او نشد و هر روز به شكلى او را رنج مى داد و تعجب اينجاست كه با اينكه خود به سختى زندگى مى كرد ديگران را برخود ترجيح مى داد.
    يكى از اساتيد عاليقدر قم نقل كرد كه روزى لحاف خود را براى فروش به لحافدوز سپرده بود، مردى كه فوق العاده مستحق بود به او مراجعه كرده و وضع زندگى خود را تشريح كرد وى فرمود به نزد لحافدوز برو و پول لحاف را بگير كه محتاجترى !
    در (وفيات العلما) آمده است كه مرحوم (شيخ آقا بزرگ اشرفى ) مى فرمود: در خدمت آقا سيد ابوالحسن اصفهانى بودم از كوچه اى عبور مى كرديم خرابه اى بود، سيد رو به من كرده و فرمود: من با اهل بيتم مدت پانزده روز در اين خرابه مسكن داشتيم چون صاحبخانه ما به من گفت : من راضى نيستم شما اينجا باشيد ما ناچار آنجا را خالى و اينجا منزل كرديم تا اينكه خانه اى اجاره كرديم .(23)


  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    آيت الله نجفى و كار در كارخانه

    (حجة الاسلام و المسلمين آقاى امينى اراكى ) نقل كرد از (آيت الله العظمى آقاى نجفى مرعشى ) رحمه الله عليه كه ايشان فرمودند:
    ايامى كه در نجف اشرف مشغول تحصيل علم بودم بيشتر اوقات پول به من نمى رسيد و من از شدت احتياج و سختى معاش ‍ شبها مى رفتم در كارخانه برنج كوبى پدر مرحوم (شيخ نصر الله خلخالى ) كار مى كردم و مزد مى گرفتم و روزها به خواندن درس و تحصيل ادامه مى دادم و هيچوقت به هيچ كس اظهار حاجت نمى كردم جز خداوند تبارك و تعالى و توسل به خاندان عصمت و طهارت :.
    سيد شريف و پسر كله پز
    در ايامى كه (سيد شريف ) در اصفهان درس مى خواند بسيار فقير بود.
    كله پزى پسر خود را نزد او برد كه سيد برايش درس بگويد و قرار گذاشت كه هر روز يك عدد كله گوسفند به سيد شريف بدهد پس سيد برايش امثله و صرف مير و صغرا و كبرا و شرح كيپارا نوشت .(24)

  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مرحوم فاضل تونى و عسرت زندگى در ايام طلبگى

    مرحوم (فاضل تونى ) فرمودند: سالى در (مشهد) مقدس مشغول تحصيل بودم ، در ماه مبارك رمضان آن سال فقط سه سحر توانستم با نان و ماست سحرى بخورم و بقيه را در اثر تنگدستى با نان و پياز گذراندم ولى صفاى باطن ولذت معنوى و روحى را در همان سال يافتم .(25)


  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مرحوم شهيد ثالث و عسرت زندگى در ايام طلبگى

    مرحوم (شهيد ثالث ) فرموده است : زمانى كه در اصفهان به تحصيل علوم دينى اشتغال داشتم بسيار تهيدست بودم به گونه اى كه بعضى از اوقات بى غذا بر من مى گذشت و بعضى از اوقات به پوست خربزه اى كه مردم دور مى ريختند به جاى غذا اكتفا مى كردم . چند وقتى گذشت كه تهيه غذا برايم مقدور نشد تا اينكه مقدار كمى پول براى انجام نماز وحشت به من دادند، آن را به بازار بردم كه چيزى ارزان قيمت خريدارى نمايم كه جلوى گرسنگى را بگيرد، ديدم كسى مى گويد: خربزه له و فرو رفته يك من به دو پول آن را مناسب تر ديده خريدم و به منزل بردم چون بريدم ديدم در ميان آن جز تخم و آب چيزى نيست . به نزد فروشنده بردم كه پولم را پس ‍ بگيرم آن مرد گفت : منكه گفتم خربزه له و فرو رفت و اين خربزه مصداق همان سخن من است پس با دست خالى برگشتم .(26)
    مرحوم كاشف الغطاء
    مرحوم (كاشف الغطاء) در آغاز تحصيل بسيار به سختى مى گذراند تا امور تحصيلش را اداره كند و بالاخره چنين زحمتى را بر خود هموار ساخت تا به آن پايه از علم و دانش رسيد كه خود فرموده است (كنت جعيفرا فصرت جعفرا ثم الشيخ جعفر ثم شيخ العراق ثم شيخ مشايخ المسلمين على الاطلاق ).
    وكتاب معروف او كشف الغطاء است . كه مرحوم شيخ انصارى مى فرموده : كسى كه قواعد اصوليه آن كتاب را متقن بسازد مجتهد مسلم است و خود او مى فرموده است اگر تمام كتب فقهيه را بشويند من همه آنهارا از اول طهارت تا آخر ديات از حفظ مى نويسم .(27)

  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مرحوم شيخ محمدرضا تنكابنى
    آقاى (شيخ محمد تقى فلسفى ) واعظ شهير از پدرشان نقل مى نمود: هرگاه پدرم به ياد نجف اشرف و ياد عمه اش مى افتاد منقلب مى شد و گاهى اشك از چشمانش جارى مى شد، اين تاءثر بدان سبب بود كه عمه اش باعث تحصيل و رفتن او به نجف شد، در صورتى كه عمه اش براى خرج تحصيل او در مزارع شالى طبق رسوم تنكابن كارگرى مى كردو در آمدش را براى او مى فرستاد و نجف را شهر علم و دانش و باعث ترقى خود مى دانست .(28)




  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    كسب علم با كسب معاش

    (شهيد ثانى ) اعلى الله مقامه فوق العاده زاهد و متقى بوده است ، شاگردانش در احوالش نوشته اند كه در ايام تدريس ، شبها به هيزم كشى براى اعاشه خاندانش مى رفت و صبح به تدريس مى نشست .(29)
    (قاضى زيد الدين عمر بن سهلان ساوجى ) معروف به ابن سهلان در نيشابور مى زيسته و از كسب دسترنج خود از راه استنساخ كتب زندگى مى كرده است .(30)
    (زجاج ) (ابو اسحاق ابراهيم بن محمد) براى امرار معاش خود در ايام تحصيل بلورتراشى مى كرد و از اين رو به (زجاج ) معروف گشت .
    گويند همه روزه روزى يك درهم به استاد خود مبّرد از دستمزد خود حق التدريس مى داد.(31)


  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    شيخ عبدالله زنجانى

    مرحوم (شيخ عبدالله زنجانى ابن مولى احمد زنجانى ) پدرش از خوانين و از رجال دولت و سياست در ايران بود، ولى از همه صرف نظر كرده متوجه تحصيل علم شد و در نزد (علامه مولى على قار پوز آبادى ) درس خواند تا حدى كه از علماى مبرزين شد.
    او پسر (شيخ عبدالله زنجانى ) در ايام جوانى به عتبات رفته و ساكن كربلا شد ولى از تنگى معاش مجبور شد به كسب و كار مشغول شود، اتفاقاً روزى به همراه بنائى در خانه اى كه متعلق به شيخ عبدالحسين شيخ العراقين طهرانى بود كار مى كرد تصادفاً شيخ او را ديده و از فراست از سيماى او، او را شناخت و از كارگرى و عملگى بازداشته وادار به تحصيل علم كرد وخود لوازم و مخارج زندگى او را بعهده گرفت و به تربيت وى پرداخت و او نيز با كمال كوشش و جديت به تحصيل علم ادامه داد و با اراده و توفيق خداوند متعال در علم و فضل به جائى رسيد كه خود را شايسته شاگردى شيخ طهرانى يافت ، پس مدتى طولانى از درس او استفاده كرد و چندى كه در كربلا بود ملازم او بود، پس از او به درس شيخ زين العابدين مازندرانى رفت عاقبت به نجف رفت و در بحث (سيد حسين كوه كمرى ) شركت كرد و سفرى به هند كرد و عاقبت به زنجان مراجعت كرده در آن شهر مشغول زعامت و تدريس و امامت و وعظ و ارشاد شد و قبل از سنه 1300 ه‍ مرجعيت راترك گفته دوباره به كاظمين برگشته سپس در سامرا به درس ميرزاى بزرگ مجدد شيرازى شركت كرد و در سنه 1327 هجرى در كاظمين وفات يافت .(32)




صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi