صفحه 7 از 8 نخستنخست ... 345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 73

موضوع: زیبائی های نماز

  1. Top | #61

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,140
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,388
    مورد تشکر
    3,540 در 1,553
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    اگر یک مقدار با روح و جان نماز آشنا شویم و فقط به عنوان رفع تکلیف نماز نخوانیم، بلکه دل بدهیم، باور کنید غصه های دنیا و آخرت همه باطل می شود و گرفتاری ها آسان می گردد.
    یوسف در نگاه ترنج به دستان
    در داستان حضرت یوسف آمده است: وقتی زن های مصر فهمیدند که زلیخا قصد داشته است با یوسف رابطه نامشروع برقرار کند، او را ملامت کردند. جناب زلیخا خواست بگوید که خیلی مرا ملامت نکنید. حافظ می گوید: من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
    که عشق از پردۂ عصمت برون آرد زلیخا را
    یعنی نمی توان خیلی زلیخا را ملامت کرد. واقعا یوسف فوق العاده بوده است، غلام زلیخا هم بوده است، چطور زلیخا عاشق او نشود؟ با این همه زیبایی و جمال و کمال معنوی و روحی و ظاهری! یک مقدار باید به او حق بدهیم.
    زنان مصر زلیخا را برای اینکه خاطرخواه غلام و
    ص: 91
    خدمتگزار خود شده است ملامت کردند. زلیخا برای مجاب کردن آنها یک مهمانی ترتیب داد. میوه ها را به دست آنها داد تا با کارد ببرند و بخورند.
    در همین موقع به یوسف گفت وارد شود. اگر صریح قرآن نبود، پذیرش آن برای بسیاری از ماه ها سنگین بود که به جای ترنج دست خود را بریدند و متوجه نشدند! این صریح قرآن است:
    فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ ؛
    (1) هنگامی که چشمشان به او افتاد، او را بسیار بزرگ (و زیبا) شمردند؛ و (بی توجه) دست های خود را بریدند؛ و گفتند: «منزه است خدا! این بشر نیست؛ این یک فرشته بزرگوار است!»
    وقتی یوسف وارد شد، این قدر محو و واله و شیفته او شدند که هوش از سرشان پرید و به جای ترنج دست خود را بریدند.

    ویرایش توسط طهورا*کنیز فاطمه زهرا(س)* : 28-12-2023 در ساعت 20:27
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #62

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,140
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,388
    مورد تشکر
    3,540 در 1,553
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    محو جمال یوسف آفرین

    اگر یک نفر شیفته نماز و پیغمبر شود، همه بلاها باطل
    ص: 92

    1- سورة یوسف، آیه 31.
    می شود. یوسف مخلوق خداست، یک جلوه ای از جلوات خداست و این قدر این ها را از خود بی خود کرد که دست خود را بریدند. لباس و بدن آنها خونی شد، ولی متوجه نشدند. خیلی شگفت زده شدند. زلیخا گفت: این همان کسی است که مرا به خاطر او ملامت کردید.
    خدای یوسف آفرین کجا، یوسف کجا؟ وقتی انسان بتواند یک مقدار با خدای یوسف ارتباط برقرار کند، چگونه محو جمال او نشود؟
    در جنگ صفین تیری به پای مبارک حضرت امیر علیه السلام فرو رفته بود. تیر از دو طرف تیزی داشت، یعنی بیرون هم می آوردند، بدن را می شکافت و بسیار دردناک بود. در معرکه جنگ بود و جای پرستاری هم نبود.
    با امام حسن علیه السلام مشورت کردند. ایشان گفتند: بگذارید وقتی مشغول نماز شدند، آن موقع تیر را دربیاورید. حضرت این قدر محو یاد خدا و انس با خدا بودند که تیر را از پای ایشان در آوردند و متوجه نشدند
    .(1)
    کسروی که از وهابی های سرسخت بود، در مجلسی به شیعه ها اعتراض کرد که شما چه می گویید که تیر از پای
    ص: 93

    1- کشف الیقین، ص 18؛ نهج الحق، ص 247؛ دلائل الصدق، ج 6، ص 392.
    حضرت علی در آوردند و حضرت متوجه نشد. یکی از علمای شیعه آنجا بود. گفت: آیا شما قرآن را قبول دارید؟ قرآن می گوید: یوسف را دیدند و دست از ترنج نشناختند و دست خود را بریدند و هیچ متوجه نشدند.
    به این چه می گویید؟ آنها یوسف را دیدند، و علی علیه السلام خدای یوسف را دیده است. ممکن است تیر از پای او در بیاورند و متوجه نشود. و هیچ جای تعجب و انکار نیست.

    ویرایش توسط طهورا*کنیز فاطمه زهرا(س)* : 29-01-2024 در ساعت 16:05
    امضاء

  4. Top | #63

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,140
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,388
    مورد تشکر
    3,540 در 1,553
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نمازی با حضور قلب

    انسان نباید در نماز فکرهای بد، فکر دنیا، فکرهای مادی، فکرهایی که در مسیر خدا نیست داشته باشد، ولی فکرهای خدایی اشکالی ندارد.
    دو شتر خیلی قیمتی برای پیغمبر هدیه آوردند. حضرت خواستند اصحاب و مسلمان ها را امتحان کنند. رو به اصحاب کردند و فرمودند: آیا در بین شما کسی هست که دو رکعت نماز را خالصانه برای خدای عز وجل به جای آورد و قلبش فقط متوجه خدا باشد و از کار دنیا چیزی در قلبش خطور نکند و در ذهنش نیاید، تا یکی از این دو شتر را به او بدهم؟
    ص: 94
    یعنی یکی از این دو شتر را به کسی می دهم که دو رکعت نماز با حضور قلب کامل بخواند و در نماز غیر خدا و توجه به خدا هیچ چیز در ذهن او نیاید.
    حضرت امیر علیه السلام برخاستند و به نماز ایستادند و دو رکعت نماز با توجه و حضور قلب کامل خواندند و سلام دادند. وقتی نماز را به پایان بردند، جبرئیل به رسول خدا گفت: یکی از دو شتر را به او عنایت کن.
    رسول خدا فرمودند: او در تشهد درنگ و توقف کوتاهی نمود و تفکری کرد تا کدام یک را انتخاب کند.
    جبرئیل گفت: تفکرش برای این بود که کدام یک را انتخاب کند که چاق تر باشد و ذبح کند و در راه خدا صدقه بدهد. «فکان تفکره لله لا لنفسه و لا للدنیا؛ تفکر او برای وجه الله بود، نه برای خود و دنیای خود.»
    در این هنگام رسول خدا گریستند و هر دو شتر را به امیر المؤمنین علیه السلام دادند.
    در همین جا بود که این آیه بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نازل شد:
    إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَی لِمَنْ کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَهُوَ شَهِیدٌ؛
    (1)
    ص: 95

    1- سورة ق، آیه 37.
    یعنی در نماز علی علیه السلام پند و اندرزی نیکو برای کسانی است که قلبی سالم و عقلی کامل دارند و یا آن کسانی که در نماز آنچه با زبان می گویند با گوش می شنوند و این چنین کس فردی شهید و حاضر القلب نامیده می شود
    .(1)
    رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
    ما من عبد صلی لله رکعتین لا یتفکر فیهما من أمور الدنیا بشیء إلا رضی الله عنه وغفر له ذنوبه؛
    (2) هرکس دو رکعت نماز با صفا بخواند که امور دنیا در آن نماز به قلب و ذهنش خطور نکند، خدای تعالی از او راضی میشود و همه گناهانش را عفو می کند.




    امضاء

  5. Top | #64

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,140
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,388
    مورد تشکر
    3,540 در 1,553
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    لذت معنویات

    این مثال، مثال خیلی خوبی نیست، ولی در مثل جای مناقشه نیست. می گویند: بلبلی روی درخت نشسته بود و گل ها و شکوفه ها را نگاه می کرد و آواز می خواند. یک قورباغه ای هم که سر او در لابلای لجن ها بود، می گفت: برای چه میخوانی؟ چقدر صدای تو دلخراش است و ما را آزار می دهد.
    بلبل در پاسخ گفت: تا زمانی که گوش و سر تو لابلای لجن هاست، آهنگ خوش من به تو نمیرسد. یک مقدار از این لجن ها خارج شو تا صدای دل انگیز مرا بشنوی.
    مادی گرایی و طبیعت گرایی تمام هم ما شده است. دنیا، پول، پست، مدرک، خوراک، پوشاک، مسکن، تمام اینها را باید بگذاریم و برویم. تا زمانی که آدم گرفتار عالم ماده و طبیعت است و چشم او فقط به دنیاست، لذت معنویات را
    ص: 87
    نمی چشد. هر چقدر به لذایذ دنیا پایبند و وابسته باشیم، از لذایذ معنوی و روحی ما کم می شود.
    منظور این نیست که آدم اشتها نداشته باشد، بلکه به اندازه بخورد، ولی این که غرق در شهوات و لذایذ دنیا شود و همه چیز را مادیات حساب کند، این با معنویات سازگاری ندارد.
    وقتی آدم در این لجنزار دنیا فرو می رود، دیگر صدای صوت قرآن برای او لذت بخش نیست، نماز آن شیوایی و جذابیت را ندارد. اگر انسان یک مقدار از دنیا و مادیات و تعلقات دنیایی و دنیاگرایی جدا شود و با معنویات انس پیدا کند، یک مقدار غیب را به او نشان می دهند. اگر انسان طعم آخرت و لذت آخرت را ببیند، به همه مسائل مادی و دنیا پشت می کند.
    دی پیر میفروش که ذکرش به خیر باد
    گفتا شراب نوش و غم دل ببر زیاد


    باد به دستان این شراب و باده،
    همین جام محبت یاد خداست،
    جام محبت نماز است،
    جام محبت قرآن است، انس با خداست.

    ویرایش توسط طهورا*کنیز فاطمه زهرا(س)* : 10-02-2024 در ساعت 16:01
    امضاء

  6. Top | #65

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,140
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,388
    مورد تشکر
    3,540 در 1,553
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    این جام همه غم ها را باطل می کند. محبت که بیاید، غم ها باطل شود.
    سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
    بر این معامله غمگین مباش و شاد
    سود و زیان دنیا، سرمایه دنیا و مالک آن، همه از بین می روند. اگر ملک سلیمان را هم جمع کنند، باز باید بگذارند و بروند.
    سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
    بر این معامله غمگین مباش و شاد
    بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
    در معرضی که تخت سلیمان رود به باد
    شاعر در این شعر استعاره و کنایه و ایهام به کار برده است. در زبان فارسی می گوییم: فلانی باد به دست است، یعنی هیچ چیز ندارد. کسانی که با خدا رابطه ندارند، با سبحان الله عشق نمی کنند، باد به دست هستند. باد را هم که نمی توان نگه داشت و نمی تواند برای انسان سرمایه باشد.


    امضاء

  7. Top | #66

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,140
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,388
    مورد تشکر
    3,540 در 1,553
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    توجه خدا به انسان

    اگر ما یک مقدار احتمال این را بدهیم که یاد و توجه به
    ص: 89
    خدا گنجی است که از ملک سلیمان بالاتر است، دل به دنیا نمیبندیم. خدا می گوید:
    فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ ؛
    (1)پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.
    اگر بگویند ما در محضر امام صادق بودیم، در محضر امام زمان بودیم، امام زمان از شما یاد کردند که چه انسان خوبی است، چه جوان خوبی است، به خدا قسم اگر به خاطر این حرف جان دهیم جا دارد. من کجا، امام زمان کجا؟ من چه کسی هستم که امام زمان از من تعریف کند؟ خدای امام زمان که خیلی بالاتر است، اصلا قابل قیاس نیست.
    خدا می گوید: شما مرا یاد کنید، من شما را یاد می کنم. یاد کردن خدا خیلی مهم است. شما که نماز می خوانید خدا به شما نظر کرده است. خدا تو را یاد می کند، خدا به تو نظر می کند، به تو روی می آورد، لطف می کند.
    چه کار کنیم تا خدا یاد ما کند؟ خدا می گوید: نماز را به پا بدار، من را یاد کن، من تو را یاد می کنم.
    وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ؛
    (2) و یاد خدا بزرگتر است.
    این که خدا ما را یاد می کند، خیلی بالاتر از این است که
    ص: 90

    1- سوره بقره، آیه 152.
    2- سوره عنکبوت، آیه 45.
    ما خدا را یاد می کنیم. شما در کار خدا باشید، قطعا خدا در کار شماست. شما بیایید خدا را یاد کنید، خدا هم یاد شما می کند. اگر یک مقدار با روح و جان نماز آشنا شویم و فقط به عنوان رفع تکلیف نماز نخوانیم، بلکه دل بدهیم، باور کنید غصه های دنیا و آخرت همه باطل می شود و گرفتاری ها آسان می گردد.

    ویرایش توسط طهورا*کنیز فاطمه زهرا(س)* : 26-02-2024 در ساعت 18:08
    امضاء

  8. Top | #67

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,140
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,388
    مورد تشکر
    3,540 در 1,553
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    یوسف در نگاه ترنج به دستان

    در داستان حضرت یوسف آمده است: وقتی زن های مصر فهمیدند که زلیخا قصد داشته است با یوسف رابطه نامشروع برقرار کند، او را ملامت کردند. جناب زلیخا خواست بگوید که خیلی مرا ملامت نکنید. حافظ می گوید: من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
    که عشق از پردۂ عصمت برون آرد زلیخا را
    یعنی نمی توان خیلی زلیخا را ملامت کرد. واقعا یوسف فوق العاده بوده است، غلام زلیخا هم بوده است، چطور زلیخا عاشق او نشود؟ با این همه زیبایی و جمال و کمال معنوی و روحی و ظاهری! یک مقدار باید به او حق بدهیم.
    زنان مصر زلیخا را برای اینکه خاطرخواه غلام و
    ص: 91
    خدمتگزار خود شده است ملامت کردند. زلیخا برای مجاب کردن آنها یک مهمانی ترتیب داد. میوه ها را به دست آنها داد تا با کارد ببرند و بخورند.
    در همین موقع به یوسف گفت وارد شود. اگر صریح قرآن نبود، پذیرش آن برای بسیاری از ماه ها سنگین بود که به جای ترنج دست خود را بریدند و متوجه نشدند! این صریح قرآن است:
    فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ ؛
    (1) هنگامی که چشمشان به او افتاد، او را بسیار بزرگ (و زیبا) شمردند؛ و (بی توجه) دست های خود را بریدند؛ و گفتند: «منزه است خدا! این بشر نیست؛ این یک فرشته بزرگوار است!»
    وقتی یوسف وارد شد، این قدر محو و واله و شیفته او شدند که هوش از سرشان پرید و به جای ترنج دست خود را بریدند.

    امضاء

  9. Top | #68

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,140
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,388
    مورد تشکر
    3,540 در 1,553
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    محو جمال یوسف آفرین

    اگر یک نفر شیفته نماز و پیغمبر شود، همه بلاها باطل
    ص: 92

    1- سورة یوسف، آیه 31.
    می شود. یوسف مخلوق خداست، یک جلوه ای از جلوات خداست و این قدر این ها را از خود بی خود کرد که دست خود را بریدند. لباس و بدن آنها خونی شد، ولی متوجه نشدند. خیلی شگفت زده شدند. زلیخا گفت: این همان کسی است که مرا به خاطر او ملامت کردید.
    خدای یوسف آفرین کجا، یوسف کجا؟ وقتی انسان بتواند یک مقدار با خدای یوسف ارتباط برقرار کند، چگونه محو جمال او نشود؟
    در جنگ صفین تیری به پای مبارک حضرت امیر علیه السلام فرو رفته بود. تیر از دو طرف تیزی داشت، یعنی بیرون هم می آوردند، بدن را می شکافت و بسیار دردناک بود. در معرکه جنگ بود و جای پرستاری هم نبود.
    با امام حسن علیه السلام مشورت کردند. ایشان گفتند: بگذارید وقتی مشغول نماز شدند، آن موقع تیر را دربیاورید. حضرت این قدر محو یاد خدا و انس با خدا بودند که تیر را از پای ایشان در آوردند و متوجه نشدند
    .(1)
    کسروی که از وهابی های سرسخت بود، در مجلسی به شیعه ها اعتراض کرد که شما چه می گویید که تیر از پای
    ص: 93

    1- کشف الیقین، ص 18؛ نهج الحق، ص 247؛ دلائل الصدق، ج 6، ص 392.
    حضرت علی در آوردند و حضرت متوجه نشد. یکی از علمای شیعه آنجا بود. گفت: آیا شما قرآن را قبول دارید؟ قرآن می گوید: یوسف را دیدند و دست از ترنج نشناختند و دست خود را بریدند و هیچ متوجه نشدند.
    به این چه می گویید؟ آنها یوسف را دیدند، و علی علیه السلام خدای یوسف را دیده است. ممکن است تیر از پای او در بیاورند و متوجه نشود. و هیچ جای تعجب و انکار نیست.

    ویرایش توسط طهورا*کنیز فاطمه زهرا(س)* : 08-03-2024 در ساعت 17:53
    امضاء

  10. Top | #69

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,140
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,388
    مورد تشکر
    3,540 در 1,553
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نمازی با حضور قلب

    انسان نباید در نماز فکرهای بد، فکر دنیا، فکرهای مادی، فکرهایی که در مسیر خدا نیست داشته باشد، ولی فکرهای خدایی اشکالی ندارد.
    دو شتر خیلی قیمتی برای پیغمبر هدیه آوردند. حضرت خواستند اصحاب و مسلمان ها را امتحان کنند. رو به اصحاب کردند و فرمودند: آیا در بین شما کسی هست که دو رکعت نماز را خالصانه برای خدای عز وجل به جای آورد و قلبش فقط متوجه خدا باشد و از کار دنیا چیزی در قلبش خطور نکند و در ذهنش نیاید، تا یکی از این دو شتر را به او بدهم؟
    ص: 94
    یعنی یکی از این دو شتر را به کسی می دهم که دو رکعت نماز با حضور قلب کامل بخواند و در نماز غیر خدا و توجه به خدا هیچ چیز در ذهن او نیاید.
    حضرت امیر علیه السلام برخاستند و به نماز ایستادند و دو رکعت نماز با توجه و حضور قلب کامل خواندند و سلام دادند. وقتی نماز را به پایان بردند، جبرئیل به رسول خدا گفت: یکی از دو شتر را به او عنایت کن.
    رسول خدا فرمودند: او در تشهد درنگ و توقف کوتاهی نمود و تفکری کرد تا کدام یک را انتخاب کند.
    جبرئیل گفت: تفکرش برای این بود که کدام یک را انتخاب کند که چاق تر باشد و ذبح کند و در راه خدا صدقه بدهد. «فکان تفکره لله لا لنفسه و لا للدنیا؛ تفکر او برای وجه الله بود، نه برای خود و دنیای خود.»
    در این هنگام رسول خدا گریستند و هر دو شتر را به امیر المؤمنین علیه السلام دادند.
    در همین جا بود که این آیه بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نازل شد:
    إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَی لِمَنْ کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَهُوَ شَهِیدٌ؛
    (1)
    ص: 95

    1- سورة ق، آیه 37.
    یعنی در نماز علی علیه السلام پند و اندرزی نیکو برای کسانی است که قلبی سالم و عقلی کامل دارند و یا آن کسانی که در نماز آنچه با زبان می گویند با گوش می شنوند و این چنین کس فردی شهید و حاضر القلب نامیده می شود
    .(1)
    رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
    ما من عبد صلی لله رکعتین لا یتفکر فیهما من أمور الدنیا بشیء إلا رضی الله عنه وغفر له ذنوبه؛
    (2) هرکس دو رکعت نماز با صفا بخواند که امور دنیا در آن نماز به قلب و ذهنش خطور نکند، خدای تعالی از او راضی میشود و همه گناهانش را عفو می کند.


    امضاء

  11. Top | #70

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,140
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,388
    مورد تشکر
    3,540 در 1,553
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    از بین برندۂ تاریکی ها

    کسانی که گناه می کنند، بیشتر باید نماز بخوانند تا جبران کنند و گناه از آنها دور شود.
    حضرت امیر علیه السلام فرمودند: من از آن گناهی که بعد از آن موفق شوم دو رکعت نماز بخوانم خوف ندارم
    .(3) چون
    ص: 96

    1- شواهد التنزیل، ج 2، ص 267؛ مناقب آل ابی طالب علیه السلام، ج 2، ص 20 ؛بحارالانوار، ج 36، ص 161.
    2- شواهد التنزیل، ج 2، ص 267.
    3- نهج البلاغه، حکمت 299؛ بحارالانوار، ج 88، ص 382.
    سیئات به وسیله حسنات از بین می رود. نماز گناهان را دور می کند، تاریکی ها را از بین می برد، آرامش به انسان می دهد، دل را نورانی می کند، این آرامش دادن نماز، بحث خیلی زیبایی است. اگر ما دل به نماز بدهیم، حتما آرامش به ما خواهد رسید.
    ص: 97
    ص: 98
    گفتار چهارم: نماز؛ تجلی عبودیت
    اشاره
    ص: 99
    ص: 100
    هدف آفرینش
    سعادتمند و خوشبخت کسی است که هدف آفرینش را پیدا کند و در آن مسیری که خدا ما را برای آن خلق کرده قرار بگیرد. هدف از آفرینش عبودیت و بندگی خداست.
    وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛
    (1)من جن و انس را نیافریدم، جز برای این که عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)! خدا ما را برای بندگی خلق کرده است. در ذات و کمون انسان عبودیت و بندگی را نهادینه کرده است. و نماز تجلی عبودیت و بندگی خداست.
    در ذات ما بندگی وجود دارد، منتها اگر بنده خدا نشدیم، بنده شیطان و بنده هوی و هوس و بنده نفس اماره می شویم. بنده مردم و بنده سلاطین می شویم.
    ناگزیر باید بنده شویم. اعضا و جوارح ما باید فرمان کسی را ببرد. اگر ما سرباز امام زمان نشویم، سرباز شیطان
    ص: 101

    1- سورۂ ذاریات، آیه 59.
    هستیم. شکی در آن نیست. یا بنده حق می شویم و یا بنده باطل. و این نکته بسیار مهمی است.
    بندگی خدا یا غیر خدا؟
    کسانی که از بند نماز، بند خدا، بند اولیای خدا فرار می کنند، به مراتب بند مشقت و زحمت و بند غیر خدا می شوند. یعنی اگر به خدا و اولیای او دل نسپردیم، باید جای دیگر دل بسپریم، باید جای دیگری کرنش و تواضع کنیم. بخواهیم یا نخواهیم بنده هستیم، چه بهتر که بنده خدا باشیم.
    کسانی که در صف نماز نمی ایستند، باید بدانند که ناگزیر در صف های دیگر باید بایستند. صف را باید ایستاد. اگر اینجا کرنش نکنی، رکوع نروی، جای دیگر باید دست به سینه التماس کنی.
    امام حسین علیه السلام در ذیل آیه «مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» فرمودند: معنای این آیه این است که خدا را بشناسند و بندگی بکنند.
    استغنوا بعبادته عن عبادۃ ما سواه؛
    (1) خدا را بپرستند و از پرستش غیر او بی نیاز شوند.
    ص: 102

    1- بحار الأنوار، ج 5، ص 312.
    اگر کسی شیرینی و زیبایی بنده خدا شدن را بچشد و درک کند، از عبادت غیر خدا راحت و بی نیاز می شود و آرامش پیدا می کند.
    تمام خدایان غیر الهی، افراد را برای منافع خودشان در استخدام می گیرند. یعنی ما را مصرف خود می کنند و بعد هم رها می کنند. باز شخص دیگری می آید و ما را مصرف و از ما بهره برداری می کند.
    منافع بندگی خدا
    اما کار خدا و اولیای خدا دقیقا برعکس است. یعنی ما را برای خود ما می خواهند. ما را برای خود مصرف نمی کنند. یعنی اگر می گوییم «الله أکبر»، خود ما بزرگ می شویم. خدا با «الله أکبر» ما بزرگ نمی شود، بلکه خدا در دل ما جلوه می کند و ما را بزرگ می کند. غنای خدا به ما می رسد.
    وقتی «سبحان الله» می گوییم، خدا با این سبحان الله ما پاک نمی شود، خدا پاک است، بلکه درون ما از شرک و کفر پاک می شود.
    من نگردم پاک از تسبیحشان
    پاک هم ایشان شوند و دُر فشان
    ص: 103
    «سبحان الله»ها ما را پاک می کند. رکوع و سجده ها به ما عظمت و آرامش میدهد. تمام منافع بندگی و پیوند با اولیای خدا به خود ما بر می گردد. و این نکته مهمی است. بازگشت همه خیرات و خوبی ها به خود انسان است.
    دردسرهای شرک
    نکته مهم و قابل توجه دیگر این است که تمام گرفتاری ها و ناراحتی ها و کدورتها به خاطر شرک است. وقتی انسان در خط وحدت و توحید بیاید و از پراکندگی و تفرقه و چندخدایی بودن راحت بشود، خیلی آرامش پیدا می کند. به قول حافظ
    خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
    مگر از نقش پراکنده ورق ساده کنی
    یکی از چیزهایی که آدم را بسیار راحت و آرام می کند، این است که آدم بداند بند یک نفر است، بند هزار نفر نیست. بند ده نفر نیست.
    خدای مهربان برای شرک و توحید یک مثال بسیار زیبایی زده است.
    ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ وَ
    ص: 104
    رَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا ؛
    (1) خداوند مثالی زده است: مردی را که مملوک شریکانی است که درباره او پیوسته باهم به مشاجره مشغول اند، و مردی که تنها تسلیم یک نفر است؛آیا این دو یکسان اند؟!
    خدای مهربان برای شرک و آنهایی که غیر خدا را به پرستش می گیرند و یا بنده غیر خدا می شوند و یا خدایانی چند انتخاب می کنند، و کسی که دربست در اختیار خدای مهربان است و موحد است، مثال خیلی زیبایی زده است.
    می فرماید: شما یک غلام و برده را در نظر بگیرید که چند مولا و چند سرپرست داشته باشد. و اینها هم تند و خشن و بداخلاق اند.
    یکی می گوید از این طرف برو. دیگری می گوید از آن طرف برو. این بنده خدا باید تکه تکه شود. یکی می گوید الآن بخواب، دیگری می گوید نه، باید بلند شوی کاری کنی. این می گوید غذا بخور، آن می گوید نباید بخوری.
    گاهی در اجتماع هم این گرفتاری ها را پیدا کرده ایم، خانم چیزی می گوید، آقا چیزی می گوید، بچه ها چیزی
    ص: 105

    1- سوره زمر، آیه 29.
    می گویند: دختر خانم می خواهد ازدواج کند، هفتاد پدر پیدا می کند.
    ما در جامعه فراوان از این نمونه ها داریم که یک بنده خدا بین چندین نفر گرفتار می شود که هر کدام فرمانهای مختلف صادر می کنند، و هر کدام می خواهند او را به طرف خود بکشند. واقعا خیلی بحران سختی است.
    شاگردی که بین استادهای خشن و مربی های خشن گرفتار شود و هر کدام می خواهند او را به یک طرف بکشند و یک فرمان بدهند و یک درخواست و یک پیشنهاد، این بیچاره خورد و له می شود.
    آدم های مشرک این گونه هستند. هیچ وقت هم نمی توانند همه را راضی کنند. این مثال برای آنهایی است که مشرک هستند، یعنی می خواهند دل همه را به دست بیاورند، یا فرمان همه خداها را ببرند. این امکان هم ندارد.
    آرامش توحید
    «و رَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ». خدا مثال توحید را به کسی می زند که یک غلام است و یک مولا دارد و دربست در اختیار این مولاست. کاری به خیر و شر ندارد. می گوید: هر چه این آقا بفرماید، من تسلیم هستم. فعلا من مملوک
    ص: 106
    هستم و او مالک. اختیار من دست این آقاست. قول داده است همه چیز من را تأمین کند و من فقط باید فرمان او را ببرم. این فرد چقدر آرامش پیدا می کند.
    قدیمی ها مثلی می آوردند. وقتی عوام الناس بین چند آدم فرمان بده بداخلاق گرفتار می شدند، می گفتند: کاش سر و کار آدم با یکی باشد؟
    یک بزرگی می گفت: اتفاقا سر و کار ما هم با یکی بیشتر نیست. تو آن یک دانه را پیدا کن، سر و کار خود را با آن بینداز.
    نماز امام زمان را همه وقت و همه جا می توان خواند؛ البته بهتر است در مسجد مقدس جمکران خوانده شود. این نماز یک پیوند با خدا و اولیای خداست.
    در نماز امام زمان علیه السلام باید «ایاک نعبد و ایاک نستعین» را در هر رکعت صد مرتبه تکرار کنیم. نمی گویند «مالک یوم الدین» را صد بار بگو، «الحمد لله رب العالمین» را صد بار بگو، «بسم الله» را صد بار بگو.
    «ایاک نعبد و إیاک نستعین» یعنی سر و کارم با یکی است. و آن فقط تو هستی. به تو کرنش می کنم، به تو رکوع می کنم، به تو سجده می کنم، همه هستی خود را
    ص: 107
    فدای تو می کنم و فقط فرمان تو را می برم. فقط و فقط من از تو کمک می گیرم.
    خدا می گوید: نزد هر کسی دست گدایی دراز نکن. پیش هر کس گردن کج نکن، بیا نزد خود من. من قول میدهم نیازهای تو را تأمین کنم.
    تنها فرمان خدا
    کاش سر و کار آدم با یکی باشد. و این چقدر انسان را راحت و آرام می کند! آدم باید تمرین کند. در بحرانهایی که برای تصمیم گیری وجود دارد و می خواهد کاری را انجام دهد و پدر به گونه ای می گوید، مادر به گونه ای می گوید، خواهر و برادر به گونه ای، همسر چیزی می گوید و اولاد چیز دیگری، در این بحران باید ببینید خدا چه می گوید.
    اگر ما رضای خدا را بر بقیه خداهای خیالی مقدم داشتیم، تمام آرامش ها، تمام راحتی ها، تمام خوشی ها را به دنبال دارد و موجب رشد ما می شود. آنهایی که در مسیر خدا هستند، خدا دل آنها را آرام می کند. و دیگران از ما راضی می شوند. دلها دست خداست، مقلب القلوب هم خداست.
    ص: 108
    در تصمیم گیری ها، در اطاعت ها بیاییم فرمان یکی را ببریم. اگر فرمان یکی را بردیم، تمام انبیا، تمام فرشته های تمام خوبها و قوای عالم و جهان هستی پشت سر ما و در اختیار ماست. ولی اگر فرمان شیطان و نفس اماره را بردیم، همه آنها ما را له می کنند. ما را مثل گوشت قربانی تکه تکه می کنند.
    الآن کسانی که دچار خدایان چندگانه هستند همین طورند. هر تکه دل آنها و عضو آنها یک جاست و بعد هم رضایت اینها را هم به دست نیاورده اند. همه هم او را خورد کرده اند. و چقدر مضطرب و پریشان هستند!
    پیکر توجه به غیر خدا
    بزرگی شاگردی داشت. شاگرد به او نامه نوشت: آقا، مدتی است پریشان و بدحال و متفرق هستم. ایشان در پاسخ نامه فرمودند: این آثاری که تو می گویی، برای این است که از خدا و توحید الهی رویگردان شده ای و به نفس و هوی و هوس رو آورده ای این پراکندگی ها نتیجه و پیکر توجه به غیر خداست.
    پشت به خدایان خیالی و رو به خدای متعال بکن که آنجا جز آرامش و خوشی و روح و ریحان، چیز
    ص: 109
    دیگری پیدا نمی کنی.
    ما چون پشت به خدا می کنیم و رو به دنیا و خدایان خیالی، این گرفتاری ها درست می شود. اگر پشت به دنیا و مردم کنی و رو به خدای متعال، همه آرامش و خوشی ها به تو رو کرده است. اصلا فقر و غنا باطل می شود، مرض و صحت باطل می شود. خدا یک آرامش درونی به انسان می دهد که همه بلاها باطل می شود.



    امضاء

صفحه 7 از 8 نخستنخست ... 345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi