صفحه 3 از 8 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 77

موضوع: نماز عشق

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نمازخانه يا پناهگاه
    محمد رضا رحيمى

    مدتى بود كه در منطقه دشت عباس بوديم و از عمليات خبرى نبود. فرصت خوبى بود كه نمازخانه اى درست كنيم . قبلا لودر جايى را براى نمازخانه كنده بود و ما هم مشغول صاف كردن آن شديم . ظهر بود كه يكى از بچه ها رفت بالاى سنگر فرماندهى و مشغول اذان گفتن شد. من چكش ‍ واره را برداشته بودم كه داخل سنگر ببرم . از همه طرف بچه ها در حال حركت به سمت نمازخانه اى بودند كه چند روزى بود مشغول تكميل آن بوديم .
    در همين اثنا بود كه صداى خمپاره اى بلند شد. با توجه به تجربه اى كه داشتيم و حدود و محل فرود خمپاره را مى دانستيم همگى خيز رفتيم . من خيلى سريع در عرض چند ثانيه خود را به قسمتى از نمازخانه كه ساخته شده بود و چند مترى بيشتر با من فاصله نداشت رفتم و به داخل آن جا خيز برداشتم .
    گلوله دقيق خورد نزديك آن جا و دست من مورد اصابت تركش قرار گرفت ، ولى آسيب ، خيلى جدى نبود، بچه ها آمدند و گفتند ما فكر كرديم كه ديگر تو هم رفتى و از اين كه مرا زنده مى ديدند خوشحال بودند.
    نماز آن روز را با حال و اشتياق بيشترى برگزار كردند و بنده را نيز با آمبولانس به بيمارستان انتقال دادند.
    آرى ! نمازخانه باعث شد كه آن روز از اصابت تركش در امان بمانم

    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    هر چه خدا بخواهد
    سيد محمد مير محمد على
    عمليات كربلاى پنج بود. در يك كانال پناه گرفته بوديم و فاصله ما با عراقى ها كم تر از 200 متر بود. شهيد حميد باقرى بالاى كانال ايستاده بود. صدايش زديم حميد بيا داخل كانال . اين جا امن تر است .ممكن است هدف قرار بگيرى . او در جواب گفت : هر چه خدا بخواهد همان مى شود
    بعد از چند دقيقه او آمد پايين و در پشت كانال مشغول نماز شد. در همين حين خمپاره يا كنارش خورد و به شهادت رسيد. ما خواستيم خود را به بالاى سر او برسانيم كه خمپاره ديگرى درست روى پيكر مطهرش خورد و همچون گلى او را پرپر كرد. بعد از مدتى به صحبت او فكر كردم كه مى گفت هر چه خدا بخواهد همان مى شود.
    وقتى در معرض ديد و تير بود هيچ اتفاقى نيفتاد، ولى هنگامى كه از ديد و تير خارج شد، در هنگام نماز به شهادت رسيد و باز هم ثابت شد، هر چه خدا بخواهد همان مى شود.
    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    مؤ ذن وظيفه شناس

    در پايگاه قدس در گردان شهيد اشرفى جهت استراحت و آمادگى جهت عمليات بوديم .معمولا نيروها در چادر استراحت مى كردند. تداركات نيروها در آن منطقه بسيار كم بود و به اندازه كافى امكانات موجود نبود. از جمله اين كه به هر چادر طنابى بود و به آن طناب آفتابه اى را كه جهت وضو و دستشويى بود مى بستند.
    فقط افراد همان چادر مى توانستند از آن آفتابه استفاده كنند. روزى يكى از افراد چادر ما در صبحگاه مشغول اذان گفتن بود كه ديد يك رزمنده كه عضو چادر ما نيست در حال بردن آفتابه است . او كه به اشهدا ان لااله الله رسيده بود با بانگ رسايى فرياد زد: آهاى آفتابه را كجا مى برى ؟ چون وقت اذان بود و مى ترسيد بچه هاى چادر خودمان به نماز نرسند.

    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اعتراض نابجا
    حجت الاسلام و المسلمين ابوالقاسم اقباليان
    يك روز شهيد شيخ اكبر آمبرين در مسجد جامع خرمشهر مشغول نماز بود خمپاره اى به نزديك ما اصابت كرد، ولى او به نمازش ادامه داد.
    بعد از نماز وقتى به او اعتراض كرديم كه چرا نمازت را قطع نكردى و نشكستى : للّه للّه گفت اصلا من متوجه نشدم كه خمپاره اى در اين نزديكى ها فرود آمده است . للّه
    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نماز جماعت يا نماز شب
    يدالله احمدى
    سال 1361 قبل از عمليات محرم بود كه رزمندگان خود را براى عمليات اماده مى كردند. من نيز در تيپ 17 على بين ابيطالب (لشكر 17 فعلى مستقر در قم ) بودم كه در آن روزها در كارخانه سپنتا مستقر شده بوديم . رزمنده ها در محوطه كارخانه چادر زده بودند، اما سالن بزرگى وجود داشت كه معمولا نماز جماعت در داخل آن برگزار مى شد.
    گاهى وقت ها بعد از نيمه هاى شب كه از خواب بيدار مى شديم وقتى نگاهت به داخل سالن مى افتاد، ابتدا فكر مى كردى نماز جماعت داخل سالن برگزار مى شود، اما بعدا به خود مى آمدى كه اكنون وقت هيچ كدام از نمازهاى يوميه نيست .بلكه همه در حال نماز شب هستند.
    به هر قسمت سالن چشمت مى افتاد شاهد راز و نياز بسيجيان و رزمندگانى بودى كه غرق در معشوق خويش بودند. آيا آن ها از خداى خود مقام و موقعيت مى خواستند؟ آيا دنبال مال دنيا بودند؟ آيا...
    آن ها به قول شهيد بهشتى مرغان آغشته به عشقى بودند كه جايشان در اين دنيا نبود.
    آن ها طورى راز و نياز مى كردند و در اين راز و نيازها اشك مى ريختند كه گويى عزيزترين شخص خود را از دست داده اند.اما همين عاشقان در صحنه هاى نبرد وقتى زمان موعود فرا مى رسيد شبانگاه بر قلب دشمن مى زدند و با تمام قدرت و ايمان دشمن را به زانو در مى آوردند.
    اين قدرت و انگيزه ايمان چيزى نبود مگر اثرات همان مناجات شبانه و همان روابط عبد و معبود.

    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    تاءثير فرمانده در معنويات
    نعمت الله عباسى
    چند روزى بود كه براى ماءموريت به لشكر 17 رفته بودم . شب اول را بنده در حسينيه خوابيده بودم . در حالت خواب و بيدارى بودم كه ديدم عظيم رزمندگان مشغول نماز هستند. آن قدر جمعيت زياد بود كه فكر مى كردى نماز جماعت است .
    اين نمازها و التماس ها تاءثير عمده خود را از فرمانده شهيدان آن لشكر گرفته بود.شهيد بزرگوار زين الدين آن چنان مخلص بود كه بر روى نيروهاى زير دست اين گونه تاءثير گذار بود. به طورى كه نمازهاى شبانه اين لشكر در آن موقع زبانزد شده بود.

    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    آخ نگى
    على اكبر قاسمى
    يك سنگر با سقف كوتاه داشتيم . لطيفه ما در اين سنگر اين بود كه مواظب باش موقعى كه از ركوع بر مى خيزى آخ نگويى كه نمازت باطل شود؛ چون آن قدر جا تنگ بود و سقف كوتاه بود به زحمت و با مشقت نماز مى خوانديم و ممكن بود در اثر درد گرفتن كمر هنگام برخاستن بگوييم آخ كمرم .

    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    غرق در درياى عشق
    محمد ايوبى راد
    در آذر ماه سال 1361 در جبهه نفت شور مقابل پاسگاه سلمان در واحد ادوات تيپ 18 ثامن الائمه مشغول خدمت بوديم .در بين ما برادرى به نام حميد شهير طوسى بود كه بعدها به فيض شهادت نائل آمد.
    روزى در يك سنگر رو باز حدود چهار پنج نفر مشغول نماز بوديم كه به ناگاه صداى فرود يك خمپاره در نزديكى هاى سنگر به گوش رسيد تا جايى كه گرد و غبار حاصل از اين افتخار اجازه ديدن هيچ چيزى را به ما نداد. به همراه عده اى از بچه ها بلافاصله متفرق شديم و بعضى ها هم سريعا دراز كشيدند.
    بعد از فرونشستن گرد و غبار و سر صدا متوجه شديم كه حميد به نمازش ‍ ادامه مى دهد. خوب كه دقت كرديم ديديم از پاى چپش خون جارى شده .هر چه او را صدا زديم متوجه نشد، تا اين كه نمازش را تمام كرد.بعد از صحبت ها و عكس العمل ها او متوجه شديم اصلا صداى انفجار و حوادث بعد از آن را احساس نكرده از حضور قلبش چيزى كم نشده ، حتى متوجه نشده بود كه مجروح شده و پاى او در حال خونريزى بوده و هست . بعد از چند دقيقه كه اوضاع آرام شده بود او و تعدادى ديگرى از مجروحان در حال حمل شدن جهت مداوا بودند كه اين شهيد بزرگوار بر روى برانكارد از حال رفت و بى هوش شد.

    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    هفتاد روز در سجده

    حسين عرب

    يك روز جهت سركشى به منطقه كوشك رفته بودم . در اين منطقه با عراقى ها درگيرى دائم داشتيم . اما چند ماهى بود كه بچه هاى ما منطقه را گرفته بودند و آن جا آرام بود. اما هيچ كدام از دو طرف آن جا مستقر نبود.
    در محلى به نام پيچ ابرويى (به علت جدا شدن از خاكريز به اين نام خوانده مى شد) من جايى را ديدم كه شبيه سنگر بود. وقتى نزديك تر رفتم متوجه حضور يك برادر رزمنده شدم كه در حال سجده بود؛ ولى وقتى نزديك تر شدم ديدم او در همان حال به شهادت رسيده است .
    من به طور دقيق مطلع بودم كه حدود 70 روز است كه حتى يك نيروى خودى اين طرفه ها نيامده و آخرين نيروهايى هم كه اين جا بوده اند از تيپ 33 الهمدى وارد اين جا شده بودند، ولى بعد به عقب رفته و عقب تر مستقر شده بودند.
    مهم ترين ويژگى هاى اين شهيد سه چيز بود: يكى اين كه حتى او از حالت سجده خود خارج نشده بود.دست ها و پيشانى هنوز در موضع خود بود.دوم اين كه بدن او طراوت و شادابى خود را حفظ كرده بود و سوم اين كه از بدن او هيچ بوى بدى به مشام نمى رسيد.
    من كه فرصت نداشتم او را به عقب ببرم ، به بچه ها اطلاع دادم كه در اين منطقه يك شهيد داريم و آن هم تاءييد كردند كه از 70 روز پيش هيچ كس به آن جا نرفته و با ذكر ويژگى ها متوجه شديم كه او از شهداى همان تيپ بوده است .

    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نماز در مجروحيت

    قاسم زيد كاشانى

    در مرحله چهارم عمليات نصر.بنده مجروح شدم و قدرت هيچ گونه حركتى را نداشتم .از طرفى به علت كوهستانى بودن منطقه و زير آتش ‍ گسترده دشمن بودن و فاصله نزديك ما با عراقى ها از ساعت حدود 30/10 دقيقه صبح تا نزديكى هاى غروب در منطقه بودم و نمى توانستم به عقب برگردم .
    با بدن خسته و مجروح تيمم كردم و نماز ظهر و عصر را خواندم .آن نماز با آن وضعيت برايم بسيار معنوى و خاطره انگيز بود و هرگز آن را فراموش ‍ نمى كنم .

    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





صفحه 3 از 8 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi