صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 41

موضوع: الگوی رستگاران (مختصری از تاريخ پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله)

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    تقریباً در نخستین سال هجرت بود که «مطعم» در مکّه در گذشت و خبر مرگ او به مدینه رسید، پیامبرصلی الله علیه وآله نیکی او را یادآوری کرد. در جنگ «بدر» که قریش با دادن تلفات سنگین و اسیران زیاد، شکست خورده به سوی مکّه برمی گشتند، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به یاد مطعم افتاد و فرمود: اگر «مطعم» زنده بود و از من تقاضا می کرد که همه اسیران را آزاد کنم و یا به او ببخشم، تقاضای او را ردّ نمی کردم.
    ص:28

    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نخستین پیمان عقبه


    مدّتی پس از سفر طائف، پیامبرصلی الله علیه وآله در موسم حجّ با شش نفر از قبیله خزرج که اهل یثرب بودند، ملاقات نمود و به آنها گفت: شما با یهود هم پیمان هستید؟ گفتند: بلی! فرمود: بنشینید تا با شما سخن بگویم! آنان نشستند و سخنان رسول خداصلی الله علیه وآله را شنیدند. پیامبرصلی الله علیه وآله آیاتی از قرآن را تلاوت فرمود، سخنان رسول اکرم صلی الله علیه وآله تأثیر عجیبی در آنها به وجود آورد و در همان مجلس ایمان آوردند. چیزی که به گرایش آنان به اسلام کمک کرد، این بود که از یهودیان شنیده بودند که پیامبری از نژاد عرب که مروّج آیین توحید خواهد بود و حکومت بت پرستی را منقرض خواهد ساخت، به زودی مبعوث خواهد شد. لذا با خود گفتند: قبل از آنکه یهود از ما پیشی بگیرند ما او را یاری کنیم و به این وسیله بر دشمنان پیروز شویم.
    گروه مزبور رو به پیامبر کرده و گفتند: میان ما آتش جنگ همواره فروزان است، امید است که خداوند به سبب آیین پاک تو، آن را فرو نشاند، ما اکنون به «یثرب» برمی گردیم و آیین تو را عرضه می داریم. اگر همگی بر پذیرفتن آن اتّفاق نمودند، کسی برای ما گرامی تر از شما نیست. این شش نفر فعالیت پی گیری برای انتشار اسلام در یثرب را شروع کردند تا آنجا که خانه ای نبود که صحبت از پیامبر در آنجا نباشد.
    تبلیغات پیگیر این شش نفر، اثر بسیار خوبی بخشید و سبب شد که گروهی از اهل یثرب به آیین توحید گرویدند و در سال دوازدهم «بعثت»
    ص:29
    یک گروه دوازده نفری، از مدینه حرکت کردند و دور از چشم مشرکان، با رسول اکرم صلی الله علیه وآله در «عقبه» ملاقات نموده و نخستین پیمان اسلامی را به وجود آوردند. معروفترین این دوازده تن، اسعد بن زراره و عباده بن صامت بودند.

    امضاء


  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    دوّمین پیمان عقبه


    پس از این رویداد، اسلام در یثرب رونق بیشتری یافت. شور و هیجان غریبی در مسلمانان «مدینه» حکمفرما شد، آنان لحظه شماری می کردند که بار دیگر موسم «حجّ» فرا رسد و ضمن برگزاری مراسم حجّ، رسول خداصلی الله علیه وآله را از نزدیک زیارت کنند و آمادگی خود را برای هر گونه خدمت ابراز داشته، دایره پیمان را از نظر کمیت و کیفیت شرایط گسترش دهند.
    کاروان حجّ مدینه که بالغ بر پانصد نفر بود حرکت کرد. در میان کاروان، هفتاد و سه تن مسلمان که دو تن از آنها زن بودند، وجود داشت و بقیه آنها بی طرف یا متمایل به اسلام بودند، گروه مزبور با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در مکّه ملاقات نمودند و برای انجام دادن مراسم بیعت، فرصت خواستند. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: محلّ ملاقات «منی شب سیزدهم ذی الحجّه هنگامی که دیدگان مردم به خواب رود، در پایین «عقبه» است.
    به دنبال پیمان دوّم، اسلام در یثرب استقرار یافت. اصحاب پیامبر که از فشار و آزار مشرکان به ستوه آمده بودند، با اشارت رسول خداصلی الله علیه وآله به
    ص:30
    بهانه های گوناگونی از «مکّه» بیرون رفته و راه «یثرب» را پیش گرفتند.
    امضاء


  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    هنوز در آغاز مهاجرت بود که قریش به راز مسافرت آنان پی برده و از هر گونه نقل و انتقال جلوگیری کردند و تصمیم گرفتند که به هر کس دست یابند، از راه باز گردانند و شخصی که با زن و فرزند خود مهاجرت کند، هر گاه همسرش قرشی باشد، از بردن خانواده اش ممانعت کنند. ولی با وجود این از ریختن خون بیمناک بودند و حدود آزار را، از دایره حبس و شکنجه بیرون نبرده بودند.
    خوشبختانه فعالیت های قریش مثمر ثمر واقع نشد و سرانجام عدّه زیادی از چنگال قریش نجات یافتند و به یثربیان پیوستند و کار به جایی رسید که از مسلمانان در مکّه، جز پیامبرصلی الله علیه وآله و علی علیه السلام و عدّه ای از مسلمانانی که بازداشت شده و یا بیمار بودند، کس دیگری در آنجا باقی نماند.
    امضاء


  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در این هنگام، گرد آمدن مسلمانان در «یثرب» قریش را بیش از پیش به وحشت انداخت، لذا برای درهم شکستن اسلام، تمام سران قبیله در«دار الندوه» جلسه کردند و برای علاج موضوع، طرح هایی پیشنهاد شد؛ ولی هیچ یک از آنها خالی از اشکال نبود. «ابو جهل» و به نقلی پیرمردی نجدی گفت: راه منحصر و خالی از اشکال این است که از تمام قبایل، افرادی انتخاب شوند و شبانه به طور دسته جمعی به خانه او حمله ببرند و او را قطعه قطعه کنند تا خون او در میان تمام قبایل پخش گردد بدیهی
    ص:31
    است که در این صورت بنی هاشم قدرت نبرد با تمام قبایل را نخواهد داشت. این فکر به اتفّاق آرا تصویب شد و افراد تروریست انتخاب گردیدند و قرار شد که چون شب فرار رسد، آن افراد مأموریت خود را انجام دهند.
    هجرت سرنوشت ساز
    فرشته وحی، پیامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت و او را مأمور به مهاجرت نمود. رسول خداصلی الله علیه وآله دستور داد که علی علیه السلام در بستر وی بخوابد تا مشرکان تصوّر کنند که پیامبر بیرون نرفته و در خانه است و در نتیجه تنها به فکر محاصره خانه او باشند و عبور و مرور را در کوچه ها و اطراف مکّه آزاد بگذارند.
    پرده های تیره شب، یکی پس از دیگری عقب رفت، شور و شوق غریبی در مشرکان پیدا شده و تصوّر می کردند که به زودی به هدف خود خواهند رسید. در حالی که دست هایشان به قبضه شمشیر بود، با شور و شوق خاصّی وارد حجره پیامبرصلی الله علیه وآله شدند، مقارن این حال، علی علیه السلام سر از بالش برداشت و پارچه ای را که روی خود کشیده بود، کنار زد و با کمال خونسردی فرمود: چه می گویید؟ گفتند: محمّد کجاست؟ علی علیه السلام فرمود: او اکنون در خانه نیست.
    مراحل ابتدایی نقشه نجات پیامبرصلی الله علیه وآله به خوبی پیش رفت. پیامبر
    ص:32
    اکرم صلی الله علیه وآله در دل شب، به غار «ثور» پناه برد و نقشه توطئه چینان را خنثی نمود. او کوچک ترین اضطرابی را در خود احساس نمی کرد، حتّی همسفرش را در لحظات حسّاس با جمله «لا تَحْزَنْ اِنَّ اللَّهَ مَعَنا»، «غم مخور! خدا با ماست» تسلی می داد. سه شبانه روز از عنایات خداوند بزرگ بهره مند بودند. در این مدّت بنا به نقل شیخ طوسی در امالی؛ علی علیه السلام و هند بن ابی هاله (فرزند خدیجه) و بنا به نقل بسیاری از مورّخان عبداللَّه بن ابی بکر و عامر بن فهیره (چوپان گوسفندان ابو بکر)، شرفیاب حضور رسول اکرم صلی الله علیه وآله می شدند.





    امضاء


  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    خروج از غار

    علی علیه السلام به دستور پیامبرصلی الله علیه وآله، سه شتر به همراه راهنمایی امین، به نام «اریقط» در شب چهارم به طرف غار فرستاد. نعره شتر به گوش رسول خداصلی الله علیه وآله رسید، پیامبر همراه با همسفر خود از غار بیرون آمده و سوار بر شتر شده، از قسمت جنوبی مکّه روی خط ساحلی با طی منازلی که تمام خصوصیات آنها در سیره ابن هشام و پاورقی تاریخ ابن اثیر قید شده است، عازم یثرب گردیدند.
    پیامبر که قبل از بعثت به محمّد امین معروف بود بسیاری از مردم امانت های خود را نزد آن حضرت می سپردند، لذا علی علیه السلام پس از مهاجرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله در نقطه ای از مکّه ایستاد و گفت: هر کس امانت و سپرده ای نزد محمّدصلی الله علیه وآله دارد، بیایدآن را از من بگیرد. کسانی که نزد پیامبرصلی الله علیه وآله امانتی
    ص:33
    داشتند، با دادن نشانه و علامت، امانت های خود را پس گرفتند. آن گاه طبق سفارش پیامبرصلی الله علیه وآله زنان هاشمی، از آن جمله، دختر پیامبر فاطمه علیها السلام و مادر خود فاطمه دختر اسد و مسلمانانی را که تا آن روز موفقّ به مهاجرت نشده بودند، همراه خود به «مدینه» آورد. علی علیه السلام در نیمه های شب از طریق «ذی طوی» عازم مدینه گردید.

    امضاء


  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اوّلین مسجد در اسلام

    پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دوازدهم ربیع الاوّل وارد دهکده قبا شدند و درطی چند روز اقامت در این مکان، مسجدی را در آن جا بنا کردند که اینک مسجد قبا خوانده می شود. علی علیه السلام و همراهانش نیز در این مدّت به پیامبر پیوستند. قبیله بنی عمر و بنی عوف اصرار داشتند که در «قبا» اقامت گزینند و عرض کردند ما افراد کوشا و نیرومند و مدافعی هستیم، ولی رسول اکرم صلی الله علیه وآله نپذیرفت.
    قبیله های «اوس و خزرج» از مهاجرت رسول خداصلی الله علیه وآله آگاه شدند، لباس و سلاح بر تن کرده و به استقبال او شتافتند. دور ناقه او را احاطه نموده، در مسیر راه، رؤسای طوایف زمام ناقه را گرفته، هر کدام اصرار می ورزیدند که در منقطه آنها وارد گردند، ولی پیامبرصلی الله علیه وآله فرمودند: از پیشروی مرکب جلوگیری نکنید، او در هر کجا که زانو بزند، من همان جا پیاده خواهم شد.
    ناقه پیامبر در زمین وسیعی که متعلّق به دو طفل یتیم به نامهای سهل
    ص:34
    و سهیل بود و تحت حمایت و سرپرستی«اسعد بن زراره» به سر می بردند و آنجا مرکز خشک کردن خرما و زراعت بود، زانو زد. خانه «ابو ایوب» در همان نزدیکی ها بود. مادر وی از فرصت استفاده کرده، اثاثیه پیامبر را به خانه خود برد. نزاع و پافشاری برای بردن پیامبرصلی الله علیه وآله آغاز گردید.
    پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نزاع آنها را قطع کرد و فرمود: أینَ الرَّحْل؟ لوازم سفر من کجاست؟ گفتند مادر ابو ایوب آنها را به خانه خود برده است. پیامبر فرمود: «المَرْءُ مَعَ رَحْلِهِ»، مرد به جایی می رود که اثاث سفر او در آنجاست و اسعد بن زراره ناقه رسول خداصلی الله علیه وآله را به منزل خود برد.

    امضاء


  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مسجد، مرکز حکومت اسلامی

    زمینی که شتر رسول خداصلی الله علیه وآله در آنجا زانو زد، به قیمت ده دینار برای ساختمان مسجد خریداری گردید. تمام مسلمانان در ساختن و فراهم کردن وسایل ساختمانی شرکت کردند، حتّی رسول خداصلی الله علیه وآله نیز مانند سایر مسلمانان از اطراف سنگ می آورد. «اسید بن حضیر» جلو رفت و عرض کرد: یا رسول اللَّه! اجازه دهید، من ببرم. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: برو سنگ دیگری بیاور. ایشان به این طریق، گوشه ای از برنامه عالی خود را نشان دادند که من مرد کردارم نه گفتار.
    ص:35
    امضاء


  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    کعبه، قبله مسلمین
    هنوز چند ماه از هجرت پیامبر اسلام به مدینه نگذشته بود که بهانه جویی ها از طرف یهودیان آغاز شد: «محمّد مدّعی است که آیین او، شریعت های گذشته را نسخ کرده است؛ در حالی که او هنوز قبله مستقلّی ندارد و به قبله یهود نماز می گزارد.»
    شنیدن این خبر، بر پیامبرصلی الله علیه وآله گران آمد و در انتظار دستوری در این زمینه بود. درست در هفدهمین ماه هجرت دستور مؤکّد آمد که قبله مسلمانان از این به بعد کعبه است و در اوقات نماز، باید متوجّه مسجد الحرام گردند.
    امین وحی در حالی که پیامبر دو رکعت از نماز ظهر را خوانده بود، فرود آمد و پیامبرصلی الله علیه وآله را مأمور کرد که به سوی مسجد الحرام متوجّه گردد و طبق برخی از روایات دست پیامبر را گرفته، متوجّه مسجد الحرام نمود، زنان و مردانی که در مسجد بودند، از او پیروی کرده و از آن روز، کعبه، قبله مستقلّ مسلمانان اعلام گردید.
    امضاء


  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در نیمه جمادی الاوّل سال دوّم هجرت، گزارشی به مدینه رسید که کاروان قریش به سرپرستی «ابوسفیان» از مکّه به سوی شام می رود. پیامبرصلی الله علیه وآله برای تعقیب کاروان تا ذات العشیره رفتند و تا اوایل ماه دیگر، در همان نقطه توقف کردند، ولی به کاروان دسترسی پیدا نکردند. هنگام بازگشت کاروان، تقریباً معین بود، زیرا کاروان قریش اوایل پاییز از شام به مکّه باز می گشت.
    ص:36
    در این حال گزارش رسید که مردم مکّه برای حفاظت کاروان از مکّه بیرون آمده و در همین حوالی تمرکز یافته اند. با وجود اینکه لشکر اسلام آمادگی رویارویی با یک سپاه مجهز را نداشت، پیامبر صلاح را در آن دید که عقب نشینی نکنند. فرمانده سپاه اسلام، شورای جنگی تشکیل داد. و در ابتدا دو تن از صحابه معروف که نامشان در تاریخ ثبت شده است، نظر دادند که ما آمادگی جنگیدن با آنان را نداریم. در این حال، مقداد برخاست و گفت: ما مانند اصحاب موسی نیستیم. بلکه حاضریم در رکاب شما بجنگیم. پیامبرصلی الله علیه وآله از شنیدن سخنان مقداد خوشحال شد و در حقّ او دعا کرد.
    صفوف حقّ و باطل روبرو می شوند

    امضاء


صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi