صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16

موضوع: مصاحبه با امير سرتيپ خلبان اكبر زماني

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,486
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    من پس از اتمام دوره هاي آموزشي با درجه ستوان دومي در گروه مسجد سليمان خدمت مي كردم. تا قبل از انقلاب، با سرهنگ وطنپوردر دو ماموريت داخلي به شيراز، در يك گروه قرارداشتيم و شناخت جزيي و دقيقي از او نداشتم . با آغاز جنگ تحميلي، مجددا در مسير يك ماموريت قرارگرفتيم و مقصد ما هم به جاي شيراز، منطقه عملياتي اهواز بود. از جمله اولين نيروهایي كه به منطقه عملياتي اعزام شدند دانشجويان دانشكده افسري بودند كه در سوم مهرماه 1359، در نقاط مختلف خوزستان تقسيم و مستقر شدند. تعدادي از اين دانشجويان در ايستگاه حميد مستقر بودند كه توسط ما به آن موقعيت انتقال يافتند و روزانه تا دوبار با فاصله نزديك از بالاي سر آنها پرواز مي كرديم.اين بازديدها و سركشيها در كنار ماموريت هاي رزمي، با هدايت وطنپور انجام مي شد تا اينكه سرهنگ بني جمالي به جاي وطنپور از اصفهان به اهواز آمد. وطنپور در آخرين روز ماموريتش به سرهنگ بني جمالي گفت مي خواهم با عباس خادم سري به دانشجويان و منطقه بزنم. وقتي برگشتم تغيير و تحول مي كنيم. و طنپور با قربان نيا و من با دليري فر به سوي منطقه پرواز كرديم. وطنپور كاملا به منطقه آشنا بود و همواره به من تذكر مي داد مواظب كابل دكل برق فشار قوي باشم اما پس از 20 دقيقه پرواز و در ايستگاه حميد، در اثر شليك گلوله عراقيها ملخ دم آن به كابل فشار قوي برخورد كرد و بالگرد منحرف شد و با نوك به زمين سقوط كرد. من كه پشت سر كبرا در حال پرواز بودم به محل سقوط تغيير مسير دادم و درنزديك محل سقوط نشستم اما همان موقع بالگرد وطنپورمنفجر شد. دليري فر به سرعت پياده شد تا وطنپور و قربان نيا را از ميان آتش نجات دهد در حاليكه گلوله هاي بالگرد نيز در اثر حرارت به طور خودكار عمل كرده و به اطراف شليك مي شد. دليري فر فقط توانست قربان نيا را نجات بدهد چون با صندلي از بالگرد به بيرون افتاده بود اما وطنپورگير كرده بود و قادر به نجات خود نبود، شايد هم در اثر ضربه، از حال رفته بود.
    امضاء





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,486
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    براساس طرح پروازي ستاد فرمانده نيروي هوايي، 3 فروند هواپيما بايد اين مأموريت مهم را به انجام ميرساندند. فروند اول كه جناب محمود اسكندري و من بعنوان شماره يك پرواز در نظر گرفته شده بوديم، ضمن بارگيري 12 تير بمب 500 پاوندي مي بايستي به سراغ پل مي رفتيم. با توجه به كوتاه بودن مسير اميديه تا غرب خرمشهر كه مصرف سوخت زيادي در پي نداشت، يك چنين آرايش سنگين تسليحاتي، ضريب موفقيت در انهدام هدف را بالاتر مي برد، بماند كه اگر هواپيماي ما حتي فقط يك تير بمب 500 پاوندي هم داشت، جناب اسكندري داراي آنچنان مهارت پروازي بود كه با همان يك بمب، تكليف پل را مشخص مي كرد. هواپيماهاي شماره 2 و 3 هركدام با تجهيز با 9 تير بمب «ناپالم» امريكايي، براساس طرح پروازي بايد تجمع نيروهاي مستقر در شرق بصره را مورد حمله قرار مي دادند كه به اين ترتيب، علاوه بر وارد نمودن خسارت عمده به اين نيروها كه مي آمدند تا مقاومت عراق در خرمشهر را تقويت كنند، با ايجاد شلوغي و هرج و مرج در آن منطقه، حواس پدافند زمين به هواي دشمن را تا حدودي معطوف به خود مي كردند تا به اين ترتيب، ما مأموريت خود را با مشكل كمتري صورت دهيم. در نقشه ديواري اتاق توجيه كه نوع پدافند و محل قرارگيري آنها مشخص شده بود، حجم عظيمي از انواع پدافند موشكي و توپ هاي ضد هوايي در هر دو طرف پل را نشان مي داد. تمركز پدافند موشكي در آن نقطه تا حدي زياد بود كه فكر نمي كنم كاخ صدام در بغداد آن همه موشك و توپ ضد هوايي به خود ديده بود!!
    جناب اسكندري به عنوان ليدر، توضيح و تشريح مسير پرواز، سرعت، سمت، و زاويه گردش ها را براي نفرات انجام داد، به اين ترتيب كه 3 فروند هواپيما، بايستي با گرفتن سمت جزيره «بوبيان»، به طرف جنوب بصره گردش كرده و سپس با انتخاب سمت مناسب، به ساحل شرقي بصره با اروند رود نزديك مي شدند.
    هواپيماهاي شماره 2 و 3 بمب هاي خود را در آن نقطه بايد رها مي كردند و ما نيز با ادامه مسير به طرف پل، در هم شكستن اين پل راهبردي را در دستور كار خود قرار مي داديم.
    آخرين توجيهات پروازي انجام شد و حالات اضطراري مختلف در صورت بروز سانحه مورد بررسي و تأكيد قرار گرفت. هر 3 فروند، رأس زمان مقرر شده به ابتداي باند آمده و اميديه را به قصد انجام مأموريتي خطير و البته بسيار حياتي براي تعيين سرنوشت بخش بزرگي از جنگ تحميلي ترك كرديم.
    ادامه دارد...
    ا--------------ا
    امضاء




  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,486
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    با عبور از نقطه نشانه هاي از پيش تعيين شده، وارد بيابان هاي جنوب بصره شديم و با گرفتن سمت مناسب و البته زمانبندي، با سمتي وارد آسمان شرق بصره شديم كه روبرويمان پل اروند قرار گيرد.
    به اين ترتيب «زاويه حمله» و «زاويه فرار» يكي مي شد و در نتيجه، بلافاصله پس از رهاكردن بمب ها، آسمان هدف را به مقصد خاك وطن ترك مي كرديم. همانطور كه عرض كردم، براساس طرح پروازي ستاد، 2 فروند شماره هاي 2 و 3 مي بايست با فاصله زماني كمي، جلوتر از ما حركت كرده و نيروهاي عراقي مستقر در شرق بصره را با بمب هاي ناپالم مورد هدف قرار مي دادند.
    به لطف خدا، همه چيز براساس برنامه پيش رفت و f-4هاي 2 و 3، فارغ از تمام آتشي كه به سمتشان روانه شده بود، تجمع فشرده نيروهاي مستقر در شرق بصره را با بمب هاي ناپالم مورد حمله قرار دادند. با توجه به اينكه ما دقيقاً پشت سر آنها در حال حركت بوديم، دشت وسيع بصره و انبوه نيروهاي مستقر در آن منطقه را در ديد خود داشتيم. حجم نيروهاي عراقي در آن دشت گسترده به حدي بود كه به ندرت زمين خالي مي ديديم! هر دو فروند، بسيار دقيق و درست روي سر نيروهاي بعثي ظاهر شده و 18 تير بمب ناپالم را به قلب دشمن نشانه رفتند. توصيف اينكه اين 18 تير بمب چه بر سر اين متجاوزان آورد، حقيقتاً براي من مشكل است. زمين كه چه عرض كنم، آسمان هم در حال سوختن بود! ما به واقع، صحراي محشر را با چشمان خودمان در شرق بصره ديديم؛ شاهدان واقعي حماسه فانتوم هاي 2 و 3، من بودم و محمود اسكندري.
    شماره 2 و 3 با انجام موفقيت آميز مأموريت، بلافاصله و با سرعت زياد، منطقه را ترك كردند تا صحنه براي ورود ما به آسمان اروند رود مهيا شود.
    اضافه مي كنم، قبل از اين مأموريت، چندين پرواز براي انهدام پل اروند رود انجام شده بود اما بعلل مختلفي ناكام مانده بود. يكي از آنها اين بود كه در آن موقع از سال يعني فصل بهار، در استان خوزستان به علت وجود باران هاي سيل آسا، رودخانه هاي فصلي عظيمي به جريان مي افتد و در واقع پيدا كردن اروند رود و سپس يافتن پل، آنهم در ارتفاع پايين، حقيقتاً مشكل مي شود. علت دوم هم اين بود كه برخي دسته هاي پروازي، اروند رود را پيدا كرده و درست به بالاي سر پل مي رسيدند يعني سامانه ins هواپيما نشان مي داد كه هواپيما الان روي پل است اما از پل خبري نبود كه علت آنهم همانطور كه در ابتداي اين بخش از مصاحبه عرض كردم، اين بود كه بعثي ها در طول روز، پل را به زير آب مي بردند تا توسط هواپيماهاي بمب افكن غير قابل مشاهده و اصابت باشد!
    ادامه دارد...
    ا--------------ا
    امضاء




  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,486
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ما با علم به اين مسايل، بر روي نقشه، 10 مايل قبل از هدف، نقطه نشانه هاي متعددي ثبت كرديم تا پس از عبور از روي سر اين نقطه نشانه ها، بدون آنكه مجبور شويم هواپيما را به چپ و راست براي اصلاح مسير بگردانيم، درست روي سر پل برفراز اروند ظاهر شويم! با توجه به ايجاد رودهاي متعدد بهاري كه عرض كردم، ما تمامي نقطه نشانه ها را ، از عوارض زميني انتخاب نموديم كه خوشبختانه با دنباله گيري صحيح آنها، درست روي پل سرتاسري غرب به شرق عراقي ها رسيديم. من از كابين عقب، لحظه به لحظه، فاصله جنگنده بمب افكن مان تا هدف را براي جناب اسكندري مي خواندم.
    همانطور كه عرض كردم، نرسيده به اروند، دشت بصره پر از نيرو و البته پدافند بود. اگرچه، با رسيدن به پل، آرايش پدافندي دشمن بعثي تازه وارد مرحله جديدتري مي شد! با رسيدن به نزديكي پل، تمام چراغ ها و هشدارهاي صوتي كابين به كار افتاده بودند و از چراغ هاي هشدار دهنده شايد چراغي نبود كه چشمك نمي زد! به لطف پروردگار متعال، با سرعت بالا و ارتفاع پايين، به نزديكي پل رسيديم و وقتي من فاصله نيم مايل را در راديو براي جناب اسكندري خواندم، ايشان گفت: «ديدم! دارمش !» عراقي ها كه هنوز در شوك بمب هاي ناپالم بودند، هرگز فكرش را هم نمي كردند كه مصيبت اصلي هنوز در راه است! در عين هوشياري كامل پدافند كه حجم غير قابل تصوري از موشك و گلوله را به سمت ما روانه كرده بودند، مثل صاعقه بر سر آنها رسيديم و با هدايت مثال زدني هواپيما توسط جناب محمود اسكندري كه من تصور مي كنم ميليمتري هم از راستاي پل به چپ و راست منحرف نشديم، 12 بمب 500 پاوندي را روي پل رها كرديم!
    ناگفته پيداست كه با برخورد بمب ها به وسط پل و با دو نيمه شدن آن، چه بر سر پل آمد.
    در اثر جريان خروشان اروند در آن فصل از سال، آب اروند، اين پل عظيم را كه تنها راه ارسال مهمات، نيرو و آذوقه و تخليه مجروح و به واقع شريان حياتي خرمشهر براي عراق محسوب مي شد، تكه تكه نمود و در خود هضم كرد.
    با عبور از آسمان هدف و بمباران پل، تازه به آسمان خرمشهر مي رسيديم كه هنوز در تصرف دشمن بود و سرشار از تهديد! در اينجا براي توصيف وضعيت آسمان خرمشهر، يادي مي كنم از شهداي والامقام نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران در عمليات فتح خرمشهر؛ شهداي سرافراز «كاوه امجديان»، «طالب مهر» و «جانگير انقطاع»! اين عزيزان كساني بودند كه ما بر فراز خرمشهر آنها را از دست داديم! در همان پروازي كه جناب انقطاع به درجه رفيع شهادت نائل شد، كابين جلوي ايشان جناب «منوچهر روادگر» بود!
    ادامه دارد...
    ا--------------ا
    امضاء




  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,486
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    جناب روادگر در آن زمان فرمانده گردان 62 شكاري بوشهر بود. شما ببينيد كسي كه در بوشهر به فرمانده گردان مي رسد بايد صاحب چه رتبه اي از مهارت، شجاعت و مديريت پرواز باشد. جناب روادگر هم به عنوان فرمانده گردان 62 شكاري، حقيقتاً يكي از برترين خلبانهاي نيرو بود كه در آسمان خرمشهر، هواپيمايش مورد اصابت موشك دشمن قرار گرفت. هر دو خلبان به سلامت از هواپيما خروج اضطراري كردند. جهانگير انقطاع با توجه به اينكه زودتر از هواپيما خارج گرديده و چترش باز شده بود، با توجه به مسير غرب به شرق باد، به سمت نيروهاي خودي در آسمان در حال حركت بود كه عراقي ها با علم به اينكه ديگر به «انقطاع» دست پيدا نخواهند كرد، با استفاده از توپ هاي ضد هوايي، بي رحمانه، اين دلاور را در آسمان تكه تكه كردند!! جناب روادگر هم به اسارت درآمدند و به لطف خداوند قادر متعال، پس از تحمل 8 سال دوري از وطن، دوباره به دامن وطن بازگشت؛ در اينجا يادي مي كنيم از آزادگان سرافرازي كه با تحمل سال هاي سخت اسارت، تسليم وسوسه هاي دشمن بعثي نشدند و با توكل به خداوند عزوجل و زنده نگهداشتن ياد و خاطره رهبر فرزانه خود، حضرت امام خميني (ره)، سختي هاي اسارت را به جان خريدند و در چنين روزهايي، خاك پاك ميهن را بوسه زدند و اين روزها در بينمان گمنام زندگی مي كنند.
    عرضم از ذكر اين نكات، توصيف تهديدات بسيار زياد آسمان خرمشهر بود كه باعث شد ما اين عزيزان زبده، مؤمن و متعهد را از دست بدهيم.
    به لطف خداوند بلندمرتبه، خرمشهر را نيز با تمام خطرات پشت سر گذاشتيم و در اميديه به زمين نشستيم. در آنجا با بازبيني فيلم ضبط شده از دوربين دم هواپيما، تازه عمق فاجعه اي را كه مي توانست از آن حجم آتش انبوه محافظ پل متوجه ما شود را حس كرديم. با رسيدن ما به هدف، آتش به اختيار توپ هاي پدافندي و موشك هاي سام -6 بود كه مثل نقل و نبات به سمت ما سرازير شده بود. اما لطف پروردگا بي همتا و مهارت پروازي فوق العاده جناب اسكندي، سبب شد تا داغ سوزان و وحشتناكي بر دل دشمن بگذاريم.
    الان ديگر خرمشهر دورتادور توسط رزمندگان جمهوري اسلامي ايران محاصره شده بود و تنها راه فرار عراق از اين مخمصه، پل اروند بود كه ديگر آنهم وجود خارجي نداشت! صدام گفته بود «خرمشهر خاكريز بصره است» به همين دليل هم 200 گردان از زبده ترين و با انگيزه ترين نفرات از رسته هاي مختلف را وارد خرمشهر كرد تا خاكريز بصره را حفظ كند! با انهدام و از بين رفتن تنها راه مواصلاتي به عقب، آن تعداد از فرماندهان لشكرها و تيپ ها كه خطر اعدام توسط صدام را به كشته شدن در خرمشهر يا اسارت به دست نيروهاي ما ترجيح دادند، به وسيله بالگرد وقايع، خرمشهر را ترك كردند كه البته امكانات موجود آنها، كفاف فرار همه فرماندهان را نداد! خبر منهدم شدن تنها راه فرار به عقب، چيزي نبود كه بتوان آن را از نظاميان عراقي داخل شهر پنهان كرد، در نتيجه، به فاصله زماني چند ساعت، تمام نيروهاي با انگيزه كه تا دقايقي قبل، تنها به فكر مقاومت در مقابل فشار نيروهاي ايراني بودند، كاملاً خود را باختند و حالا به جاي ايستادگي به فكر راه فرار بودند. اين مورد كه عرض كردم، تنها يكي از اثرات لحظه اي انهدام پل بود كه سبب شد مقاومت دشمن در خرمشهر شكسته شود.
    ادامه داره...
    ا--------------ا
    امضاء




  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,486
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مورد ديگري كه از اثرات لحظه اي از بين رفتن پل اروند به حساب مي آيد، سرعت از دست رفتن روحيه، حتي در قوي ترين سربازان بعثي بود؛ مثلاً فرض كنيد شما يك نظامي عراقي سالم در نبرد خرمشهر هستيد. وقتي همرزم زخمي تان را مي بينيد كه در حال ضجه زدن است و هيچ وسيله اي براي انتقال وي به مراكز درماني موجود نيست، چه بر سر روحيه شما خواهد آمد؟!!
    با انتشار خبر انهدام پل، سربازان عراقي كه مي ديدند بر اثر حماقت صدام به چه مصيبتي دچار شدهاند، دسته دسته با زيرپوش سفيد، تسليم نيروهاي ما مي گرديدند و همه مان بارها و بارها، اين صحنه هاي زيبا و غرورانگيز را در تلويزيون ديده ايم. تعداد قابل توجهي سرباز كه در خودشان كمي جرأت ميديدند، «از اينجا مانده و از آنجا رانده» خطر غرق شدن در اروند رود يا تكه تكه شدن توسط كوسهها را به جان خريدند و از ترس اسارت به آب زدند! اينجاست كه شما وقتي از «قدرت هوايي» با معني «قدرت راهبردي» نام مي بريد، مفهوم خود را كاملاً مي رساند.
    در پايان نبرد 25 روزه و قهرمانانه «فتح خرمشهر»، از 200 گردان با استعداد كامل محافظ خرمشهر، 19 هزار و 400 نفر به اسارت درآمدند! و 16 هزار و 500 نفر كشته يا زخمي شدند. بقيه هم بجز معدودي كه توانستند از اروند بگذرند، طعمه رود خروشان اروند شدند تا به اين ترتيب، خرمشهر پس از 19 ماه تحمل پوتين هاي ناپاك دشمن بعثي، به آغوش وطن برگردد و وجب به وجب خاكش مثنوي هفتاد من باشد از جانفشاني فرزندان اين آب و خاك!
    خرمشهر، شهر خون و قيام آزاد شد!

    پایان.

    ا--------------ا
    امضاء




صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi