نسیم بهار هفتم
آیا نام مرا شنیده ای؟ من «ابن ابی عُمَیر» هستم. یکی از یاران امام کاظم(علیه السلام) و در شهر بغداد زندگی می کنم. من یکی از کسانی هستم که با همه وجودم تلاش کردم به مکتب تشیّع خدمت کنم و در واقع، امور شیعیان بغداد به دست من است. بیش از چهل کتاب را حفظ هستم، کتاب هایی که پر از سخنان امامان است. من آن کتاب ها را برای جوانان شیعه بیان می کنم و این امانت ها را به نسل بعد از خود منتقل می کنم.
چندین بار گرفتار زندان شده ام، حکومت وقت خیال می کند با زندانی کردن و شکنجه دادن من می تواند مانع رشد مکتب تشیّع شود، امّا این خیالی بیش نیست، روز به روز جوانان بیشتری به این مکتب زیبا و آسمانی علاقه مند می شوند و به امامت امام کاظم(علیه السلام) اعتقاد پیدا می کنند.
یک روز من نزد امام کاظم(علیه السلام) رفتم، خیلی دلم می خواست تا معرفت و شناختم نسبت به حقیقت پروردگار زیادتر شود. دوست داشتم تا آن حضرت در مورد خدا برایم سخن بگوید. به نظر من شیعه واقعی کسی است که همواره به دنبال کسب آگاهی و شناخت است، نه کسی که فقط به شور و احساس اهمیّت می دهد.
آن روز من رو به امام کردم و گفتم: یابن رسول اللّه! از شما می خواهم تا توحید را به من آموزش دهید.
ص: 29
امام از این سخن من خیلی خوشحال شدند، با مهربانی لبخندی زدند و چنین فرمودند:
* * *