صفحه 1 از 11 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 105

موضوع: خدای خوبی ها

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    gool خدای خوبی ها


    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مقدمه
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَ-نِ الرَّحِیمِ
    خدایا! می خواهم برای تو بنویسم، درباره تو می نویسم، خوب می دانم اگر توفیق تو نباشد، این کار چقدر سخت است!
    خودت آگاه هستی که قلم من سرگردان و حیران است، دست از نوشتن برمی دارم و به سوی رحمتت چشم می دوزم و از تو یاری می خواهم.
    خدایا! وقت سحر است، شب اوّل ماه رمضان است و من قلم در دست دارم و جز حیرت چیزی ندارم؛ نمی دانم چه زمان، لطف خود را بر من ارزانی می داری، می خواهم برای دوستانم از تو سخن بگویم، می خواهم احادیث اهلاهل بیت(علیهم السلام) را برای آن ها بازگو کنم، دوست دارم که همه تو را آن گونه بشناسند که امامان معصوم(علیه السلام) بیان کرده اند، این هدف من است.
    تو باید یاریم کنی؛ تو باید به قلم من نظر کنی؛ تو خود می دانی من عهد کردم که این کتاب را از سخنان اهلاهل بیت(علیهم السلام) بنویسم؛ زیرا باور دارم که آنان بهتر از هر فیلسوف و عارفی، تو را شناخته اند و کلمات و سخنانشان چراغ راه ما می باشد.
    ص: 7
    خدایا! بنده روسیاه تو هستم، از خود هیچ ندارم، به لطف و کرم تو دل بسته ام، حاجت مرا بده و به من قدرت نوشتن عنایت کن، کمکم کن تا دوستانم را با معرفت و عرفان تو بیشتر آشنا کنم که تو خدای خوبی ها هستی.
    خدایا! همه زیبایی ها و خوبی ها از آن توست، تو هیچ کس را ناامید نمی کنی، پس یاریم کن که دوستانم منتظر من هستند.
    بنده ناچیز تو: مهدی
    مرداد ماه 1390
    ص: 8

    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بیا خودت قلب مرا نجات بده!

    مدّت ها به این فکر بودم که خدا چه سخن و کلامی را بیش از همه دوست دارد، می خواستم بدانم که چگونه می توانم محبّت خدا را به سوی خود جذب کنم.
    یک روز که داشتم سخنان پیامبر را می خوانم به جواب خود رسیدم، آن سخن چنین بود: «یک ذکر هست که خدا آن را بیش از همه دوست دارد، آیا می دانی آن سخن چیست؟ لا إله إلاّ اللّه، وقتی بنده ای از بندگان خدا این ذکر را با تمام وجود و با صدای بلند می گوید، گناهان او از پرونده اعمالش فرو می ریزد
    ».(1)
    آیا تا به حال در فصل پاییز به درختان نگاه کرده ای؟ وقتی باد می وزد برگ های زرد درختان بر روی زمین می ریزند، وقتی تو ذکر لا اله إلاّ اللّه را با صدای بلند می گویی، گناهان تو پاک و روح تو از آلودگی ها زدوده می گردد.
    اکنون باید فکر کنی که معنای این ذکر چیست؟
    تو این باور را بر زبان می آوری که هیچ معبودی جز خدای یگانه نداری. هیچ کس و هیچ چیز در زندگی تو جای خدا را نگرفته است. تو فقط یک خدا داری و فقط دل به او بسته ای.
    لا إله إلاّ اللّه.
    تو خود می دانی که زندگی امروز بشر پر از زرق و برق و چیزهایی است که دل آدمی را می رباید. امروزه دنیا همه زیبایی و دل فریبی خود را به نمایش گذاشته
    ص: 9

    1- 1. . عن ابن عبّاس، عن النبیّ صلی الله علیه و آله قال: ما من الکلام کلمة أحبّ إلی اللّه عزّ وجلّ لا إله إلاّ اللّه، وما من عبد یقول: لا إله إلاّ اللّه یمد بها صوته فیفرغ إلاّ تناثرت ذنوبه تحت قدمیه کما یتناثر ورق الشجر تحتها: التوحید للصدوق ص 22، ثواب الأعمال ص 6، وسائل الشیعة ج 7 ص 215، مکارم الأخلاق ص 309، بحار الأنوار ج 90 ص 196، نور البراهین ج 1 ص 70، جامع أحادیث الشیعة ج 15 ص 422.
    است. این دنیا هر لحظه، دل تو را مشغول خود می کند و تو فقط کافی است یک لحظه غفلت نمایی، می بینی که کسی یا چیزی دل تو را از آنِ خود می کند، آن لحظه دیگر آن کس یا آن چیز بُت تو می شود، به پای دل تو زنجیری بسته می شود و تو دیگر زمینی می شوی، امّا ناگهان نسیم رحمت خدا می وزد و تو از عمق وجود خود می گویی: لا إله إلاّ اللّه
    و یک باره همه بُت ها را از دل خود بیرون می ریزی. یک آن، می فهمی که دل تو ارزش زیادی دارد، حیف است که این دل را اسیر این دنیا و زیبایی های فریبنده آن کنی. دنیا وفا ندارد، بقا ندارد، تو باید به چیزی دل ببندی که پایدار است و باقی.
    تو با همه وجودت شعار توحید سر می دهی. با صدای بلند فریاد برمی آوری که من فقط خدای یگانه را به خدایی قبول دارم و از همه بت ها بیزارم!
    این سخن با دل تو چه می کند؟
    همه تاریکی ها و سیاهی ها از دل تو زدوده می شود، تو دیگر رو به سوی خدا کرده ای و از همه زمینی ها دل کنده ای. آفرین بر تو!
    اجازه می دهی یک خاطره برایت نقل کنم؟
    قرار بود که یکی از کتاب هایم را برای ناشر بفرستم تا برای گرفتن مجوّز آن اقدام نماید. فایل آن را آماده کرده بودم و می خواستم آن را ایمیل کنم. امّا آن روز اینترنت من قطع شده بود. ناچار شدم به «کافی نت» مراجعه کنم. فایل را در کامپیوتر آنجا ذخیره کردم و همین که خواستم فایل را ایمیل کنم، کامپیوتر قفل کرد و مجبور شدم کامپیوتر را «خاموش و روشن» کنم. وقتی بار دیگر، کامپیوتر روشن شد، هر چه گشتم فایل کتاب خودم را پیدا نکردم. تعجّب کردم، من فایل را در این کامپیوتر ذخیره کرده بودم امّا چرا حذف شده بود؟
    ص: 10
    از مسئول کافی نت سؤل کردم، او به من نکته ای گفت که من نمی دانستم، او به من گفت:
    -- کامپیوتر اینجا به گونه ای تنظیم شده است که هر وقت «خاموش و روشن» می شود، به طور اتوماتیک همه اطّلاعات جدید آن پاک می شود و با تنظیمات اولیّه بالا می آید.
    -- یعنی هر فایل و اطّلاعاتی را که در این کامپیوتر کپی کنم از بین می رود.
    -- بله.
    -- چرا شما این کار را کرده اید؟
    -- برای این که کامپیوتر برای استفاده افراد مختلف است، کامپیوتر شخصی نیست. شما ممکن است فراموش کنید اطّلاعات خود را حذف کنید و از طرفی هم دوست نداشته باشید کسی از اطّلاعات شما باخبر شود.
    آن روز با خود فکر کردم که کاش دل من هم مثل این کامپیوتر بود، وقتی وارد زندگی این دنیا می شوم، دلم رنگ و بوی دنیا را می گیرد، به کسی یا چیزی دل می بندم، برای خود بتی می سازم. کاش کامپیوتر دل را می توانستم «خاموش و روشن» کنم و همه دلبستگی ها از دلم پاک می شد، دل من به همان تنظیم اولیّه اش باز می گشت. تنظیمی که خدا برای آن قرار داده است و نام آن «فطرت» است.
    مدّت ها در این فکر بودم، از خود سوال می کردم که کلیدِ «خاموش و روشن» قلب من چیست؟
    از خیلی ها سوال کردم، کسی پاسخ مرا نداد، بعضی ها اصلاً نمی فهمیدند که من چه می گویم و چه می خواهم.
    در سفری که به مکّه رفته بودم، از خدا خواستم که به من کمک کند تا پاسخ
    ص: 11
    خود را دریابم. امروز فقط سه روز است که از مکّه بازگشته ام و به این حدیث پیامبر برخورد نمودم. من جواب سوال خود را در اینجا یافتم.
    کلیدِ «خاموش و روشن» قلب، همان ذکر لا إله إلاّ اللّه است. وقتی دل من اسیر و دلباخته دنیا و زیبایی های بی وفای آن می شود، فقط و فقط این ذکر است که می تواند مرا نجات بدهد، البتّه به شرط این که از قلب خود این ذکر را بگویم. اکنون از همه وجودم فریاد برمی آورم:
    لا إله إلاّ اللّه.
    جز تو خدایی ندارم، با همه بت ها و دلبستگی ها قهر می کنم، از هر چیز که بخواهد جای تو را در دل من بگیرد بیزاری می جویم، فقط تو را می خواهم و به سوی تو می آیم.
    لا إله إلاّ اللّه.

    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    فقط تو خدای من هستی!

    و اکنون که سخن به اینجا رسید می خواهم با خدای خود سخن بگویم:
    ای خدای مهربان!
    من انسانی معمولی هستم. انسانی که دلش با دیدن زیبایی هایِ دنیا، شیفته آن می گردد. من ادّعای زیادی ندارم، حقیقت را می گویم، تو که از دل بیشتر از من آگاه هستی! من به آن مقام نرسیده ام که زیبایی ببینم و شیفته آن نگردم.
    دنیا با هزاران رنگ در پیش من جلوه گری می کند و دل من هم به دنبال او می رود، شیفته دنیا می شوم، عروس دنیا، بت دل من می شود و جای تو را می گیرد.
    ای خدای دوست داشتنی!
    این حکایت دل من است که حال آن را با صداقت برایت گفتم. اکنون از تو
    ص: 12
    خواهشی دارم، از تو می خواهم وقتی دل من شیفته دنیا شد، کلمه لا إله إلاّ اللّه را بر زبانم و روحم جاری کنی، کاری کنی که دل من، یک بار «خاموش و روشن» شود، آن وقت قلب من به تنظیم اولیّه اش برگردد، همه دلبستگی های جدید که در قلب من نقش بسته، پاک گردد و دوباره من فقط دلباخته تو شوم.
    خدایا! این تقاضای کوچکی است که من از تو دارم، برای تو هیچ کاری ندارد که این دعای مرا مستجاب گردانی! امّا خودم خوب می دانم که این خواسته برای من کوچک نیست، این خواسته بزرگی است، سلامت روح و جان مرا تضمین می کند، سعادت دنیا و آخرت را برایم به ارمغان می آورد.
    ص: 13

    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    دژ محکم خدا را می طلبم !

    اینجا نیشابور است، شهر علم و دانش. علمای بزرگی در این شهر زندگی می کنند، همه آن ها اهل حدیث هستند. امروز خبردار شده اند که امام رضا(علیه السلام) به این شهر می آید. همه آن ها به استقبال آن حضرت آمده اند، آن ها دوست دارند که از ایشان حدیثی بشنوند.
    مأمون دستور داده است تا امام رضا(علیه السلام) مدّت زیادی در نیشابور نماند، او می داند که اگر مردم فرصت پیدا کنند و با امام رضا(علیه السلام) آشنا شوند، خطری بزرگ حکومت را تهدید خواهد نمود.
    خبر می رسد که امام رضا(علیه السلام) از شهر نیشابور حرکت می کند، غوغایی در میان علمای شهر برپامی شود. چند نفر از بزرگان آن ها نزد امام می آیند و یکی از آن ها چنین می گوید: ای پسر رسول خدا! از میان ما می روی و ما هنوز از تو حدیثی نشنیده ایم!
    دیگری می گوید: تو را به حقّ پدر بزرگوارت، قسم می دهیم که حدیثی برای ما بگویید تا ما از شما یادگار داشته باشیم.
    امام لبخندی می زند، همه خوشحال می شوند، قلم های خود را در دست می گیرند تا سخن امام را بنویسند. اکنون امام رو به آنان می کند و می فرماید: «من این حدیث را از پدرانم از پیامبر برای شما نقل می کنم. پیامبر این حدیث را از
    ص: 14
    جبرئیل شنیده است که خدا فرموده است: لا إله إلاّ اللّه، دژِ محکم من است، هر کس وارد این دژ بشود از عذاب جهنّم در امان خواهد بود».
    اکنون سخن امام به پایان رسیده و موقع حرکت است. همه با امام خداحافظی می کنند.


    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    هنوز امام چند قدم دور نشده است که بار دیگر چنین می فرماید: «بِشُروطِها وَ أَنا مِنْ شُروطِها».
    آیا می دانی منظور امام از این سخن چیست؟
    امام می خواهد بگوید که فقط گفتن لا إله إلاّ اللّه کفایت نمی کند، باید به همه شرایط آن نیز عمل نمود. یکی از مهم ترین شرایط توحید، اعتقاد به امامت است. تو باید امام زمانِ خود را بشناسی و تسلیم امر او باشی. آری! توحید بدون ولایت امام زمان نمی تواند تو را از عذاب خدا نجات بدهد
    .(1)
    ص: 15

    1- 2. . عن إسحاق بن راهویه، قال: «لمّا وافی أبو الحسن الرضا علیه السلام بنیسابور وأراد أن یخرج منها إلی المأمون، اجتمع إلیه أصحاب الحدیث فقالوا له: یا بن رسول اللّه، ترحل عنّا ولا تحدّثنا بحدیثٍ فنستفیده منک؟ وکان قد قعد فی العماریة، فأطلع رأسه وقال: سمعتُ أبی موسی بن جعفر یقول: سمعتُ أبی جعفر بن محمّد یقول: سمعتُ أبی محمّد بن علی یقول: سمعتُ أبی علی بن الحسین یقول: سمعتُ أبی الحسین بن علی بن أبی طالب یقول: سمعتُ أبی أمیر المؤنین علی بن أبی طالب یقول: سمعتُ رسول اللّه صلی الله علیه و آله یقول: سمعتُ جبرئیل یقول: سمعتُ اللّه جلّ جلاله یقول: لا إله إلاّ اللّه حصنی، فمن دخل حصنی أمن من عذابی. قال: فلمّا مرّت الراحلة نادانا: بشروطها، وأنا من شروطها»: التوحید للصدوق ص 25، الأمالی للصدوق ص 306، ثواب الأعمال ص 6، عیون أخبار الرضا ج 1 ص 144، معانی الأخبار ص 371، الجواهر السنیة ص 22، بحار الأنوار ج 3 ص 7 و ج 49 ص 123، نور البراهین ج 1 ص 76، تفسیر نور الثقلین ج 5 ص 39، بشارة المصطفی ص 413، وراجع روضة الواعظین ص 42، مناقب آل أبی طالب ج 2 ص 296، ینابیع المودّة ج 3 ص 123.
    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    من اهل توحید را دوست دارم

    روز قیامت است، غوغایی برپاست، همه مردم برای حسابرسی ایستاده اند، ترس و وحشت بر همه جا سایه افکنده است. گروهی به سوی بهشت روانه شده اند تا مهربانی خدا را در آغوش کشند. گروهی دیگر منتظر هستند تا فرشتگان تکلیف آنان را مشخص کنند. آن ها کسانی هستند که هرگز بت پرست نبوده اند، آن ها خدا را به یگانگی قبول داشته اند، ولی متأسفانه در زندگی دنیا به گناهان زیادی آلوده شده اند.
    بعد از لحظاتی، یکی از فرشتگان رو به آنان می کند و به آنان خبر می دهد که شما باید به جهنّم بروید، جرم و گناه شما بسیار سنگین است و باید سزای کارهای خود را ببینید.
    در این هنگام آن ها چنین می گویند:
    بار خدایا! آیا می خواهی ما را به جهنّم ببری در حالی که ما در دنیا تو را می پرستیدیم و جز تو به خدای دیگری باور نداشتیم؟
    تو خودت دیدی که ما در دنیا در مقابل تو سجده می کردیم و این صورت های خود را به خاک می گذاشتیم، اکنون چگونه باور کنیم که تو صورت های ما را در آتش بسوزانی؟
    ما دست های خود را به سوی تو بلند می کردیم و تو را می خواندیم. ما همواره تو
    ص: 16
    را صدا می زدیم. ما فقط به خدایی تو ایمان داشتیم و هرگز غیر تو را پرستش نکرده ایم. آیا می خواهی ما را به عذاب گناهانمان گرفتار کنی؟
    در این هنگام خدا با این بندگان خود چنین می گوید:
    -- ای بندگان من! شما در دنیا گناهانی انجام داده اید که سزای آن آتش جهنّم است. این آتش، چیزی جز نتیجه اعمال شما نیست. شما این آتش را با خود آورده اید.
    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    -- بار خدایا! ما قبول داریم که گنهکار هستیم و سزاوار این عذاب؛ امّا می خواهیم بدانیم آیا گناه ما بزرگ تر است یا عفو و بخشش تو؟
    -- معلوم است که بخشش من از گناه شما بزرگ تر است.
    -- آیا مهربانی تو بیشتر است یا گناهان ما؟
    -- مهربانی من.
    -- تو خود می دانی که ما به یگانگی تو اعتقاد داشتیم. اکنون این اعتقاد به توحید و یگانگی، نزد تو چقدر ارزش دارد؟

    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    -- اعتقاد شما به یگانگی من، بزرگ تر از همه گناهان شماست.
    -- اکنون از تو می خواهیم تا عفو و بخشش و رحمتت را بر ما نازل کنی و مهربانی خود را از ما دریغ نداری، ای کسی که با همه مهربان هستی.
    صدایی به گوش می رسد، خدا با فرشتگان خود سخن می گوید:
    ای فرشتگانم!
    به بزرگی و جلال خود قسم می خورم که من کسانی را که به یگانگی من باور دارند از همه بیشتر دوست دارم. بر من لازم است که هرگز اهل توحید را به آتش گرفتار نسازم. این بندگان مرا به بهشت ببرید که من از گناه آنان گذشتم
    .(1)
    ص: 17

    1- 3. . عن ابن عبّاس قال: «قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله: إذا کان یوم القیامة، أمر اللّه بأقوامٍ ساءت أعمالهم فی دار الدنیا إلی النار، فیقولون: ربّنا کیف تُدخلنا النار وقد کنّا نوحّدک فی دار الدنیا؟... إلی أن قال: فیقول اللّه: ملائکتی، وعزّتی وجلالی، ما خلقتُ خلقاً أحبّ إلیَّ من المقرّین بتوحیدی، وأن لا إله غیری، وحقٌّ علیَّ أن لا أصلی بالنار أهل توحیدی، أدخلوا عبادی الجنّة»: الأمالی للصدوق ص 372، التوحید للصدوق ص 29، روضة الواعظین ص 42، الجواهر السنیة ص 136، بحار الأنوار ج 8 ص 359.
    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    150
    نوشته
    797
    صلوات
    224
    دلنوشته
    2
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    169
    مورد تشکر
    330 در 99
    وبلاگ
    8
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اوّلین قدم در راه بندگی تو
    شب بود و باران بهاری بر سر و صورت من می بارید. نسیم هم می وزید و نگاهم به گنبد طلایی خیره مانده بود. آری! من در بهشت روی زمین بودم. من به حرم امام رضا(علیه السلام) پناه آورده بودم.
    آقای من!
    دلم می خواهد قدری درباره خدا برایم سخن بگویی. تو خود می دانی که من از اوّل زندگی ام تا به حال فقط او را پرستش نموده ام، امّا چه کنم؟ معرفت و شناخت من نسبت به او خیلی کم است، من نیاز دارم که خدا را بهتر و بیشتر بشناسم.
    مولای من! باور دارم که هیچ کس مثل شما نمی تواند خدا را برایم معرّفی کند.
    وقتی حرف دلم را به آقا گفتم، خیلی آرام شدم. با خود می گفتم او چه موقع جواب مرا خواهد داد؟ نمی دانستم، فقط می دانستم که باید منتظر بمانم!
    چند روز گذشت، دیگر بایستی به شهر خود بازمی گشتم. یکی از دوستان خود را دیدم، او مرا سخت در آغوش گرفت، گویی که دلش برای من خیلی تنگ شده بود. همین طور که در آغوشش بودم، کنار گوشم چنین گفت: «أوّلُ عبادةِ اللّه ِ معرفتُهُ». دوست داشتم با او بیشتر باشم، امّا فرصت نبود، تا ساعتی دیگر قطار حرکت می کرد، برای همین با او خداحافظی کردم.
    ص: 18

    امضاء



    همه طوفان ها برای خراب کردن زندگیت نمیان,

    بعضی طوفان ها برای تمیز کردن مسیرت میان





صفحه 1 از 11 12345 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi