ده مژده كه از عالم بالا خبر آمد
كز جيب افق كوكب اقبال برآمد
بر منتظرين مژده بده منتظر آمد
از مهد بقا مهدى ثانى عشر آمد
❤ |
ده مژده كه از عالم بالا خبر آمد
كز جيب افق كوكب اقبال برآمد
بر منتظرين مژده بده منتظر آمد
از مهد بقا مهدى ثانى عشر آمد
دلتنگم..
برای دخترکی که رویا میبافت.. فارق از وضوح نبودن ها..
سردی نبایدها.. سختی گسستن ها..
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (08-03-2023), مدینه* خادمه یاس فاطمی * (22-02-2024)
❤ |
اللهم عجل لولیک الفرج
ای آفتاب حسن تو روشنگر دلم
ای آنکه نقش توست هماره مقابلم
تیره است آسمان دل اینک طلوع کن
ای مهر تابناک من ای بدر کاملم
جان از طلوع ماهِ رخت زنده می شود
وز هر نگاهت از طرب آکنده می شود
می روید از قدمگه تو چشمه های نور
عالم پر از نشاط و گل و خنده می شود
گفتند جمعه می رسد از راه پیک یار
آدینه ها گذشت و دلم مانده بیقرار
گرم است دل به اینکه سرانجام می رسی
در روزهای یخ زده ی فصل انتظار
دلتنگم..
برای دخترکی که رویا میبافت.. فارق از وضوح نبودن ها..
سردی نبایدها.. سختی گسستن ها..
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (08-03-2023), مدینه* خادمه یاس فاطمی * (22-02-2024)
❤ |
آيد آن صبح درخشانى كه من مى خواستم
روشنى بخش دل و جانى كه من مى خواستم
از نسيم جانفزاى گلشن آل رسول
بشكفد گلهاى بستانى كه من مى خواستم
از بهارستان باغ و گلشن آل على
آمد آن سرو خرامانى كه من مى خواستم
سالها در خلوت دل اشك حسرت ريختم
تا بيامد ماه كنعانى كه من مى خواستم
ديده يعقوب جان من از آن شد پر فروغ
كآمد آن خورشيد رخشانى كه من مى خواستم
در بهاران چون هزاران شكوهها كردم به دل
تا به بار آمد گلستانى كه من مى خواستم
سر به زانوى ندامت مى زنم در پاى دوست
تا رسد دستم به دامانى كه من مى خواستم
چون «امينى» همّت از پير مغان كردم طلب
يافتم آن گوهر جانى كه من مى خواستم
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مدینه* خادمه یاس فاطمی * (22-02-2024)
❤ |
دیریست که ما منتظر روی تو هستیم
ما بند نجابت به تن اسم تو بستیم
دیریست که دلداده ما خانه نشین است
جای قدمش بوسه به صد چاک زمین است
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مدینه* خادمه یاس فاطمی * (22-02-2024)
❤ |
امروز جمال تو بر دیده مبارک باد
بر ما هوس تازه پیچیده مبارک باد
گلها چون میان بندد بر جمله جهان خندد
ای پرگل و صد چون گل خندیده مبارک باد
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مدینه* خادمه یاس فاطمی * (22-02-2024)
❤ |
صدای بال ملایک ز دور میآید
مسافری مگر از شهر نور میآید؟
دوباره عطر مناجات با فضا آمیخت
مگر که موسی عمران ز طور میآید؟
شراب ناب تبلور به شهر آوردند
تمام شهر به چشمم بلور میآید
به باغ از غم داغ کدام گل گفتند
که آتش از دل خاک نمور میآید؟
ستارهای شبی از آسمان فرود آمد
و مژده داد که صبح ظهور میآید
چه قدر شانهی غمبار شهر حوصله کرد
به شوق آن که پگاه سرور میآید؟
مسافری که شتابان به یال حادثه رفت
به باغ سرخ شهادت صبور میآید
به زخمهای شقایق قسم هنوز از باغ
شمیم سبز بهار حضور میآید
مگر پگاه ظهور سپیده نزدیک است
صدای پای سواری ز دور می آید.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
مدینه* خادمه یاس فاطمی * (22-02-2024)
❤ |
خداوندا رسان از ما سلامش
به گوش ما رسان یارب کلامش
بسوز سینه ى مجروح زهرا
نما تعجیل در امر قیامش
مدینه* خادمه یاس فاطمی * (22-02-2024)
❤ |
باز هم روح الامین دارد غزل میآورد
صنعت ایهام و تشبیه و بدل میآورد
تا شود ابیات شعر من کمی دلچسبتر
واژه واژه بر لبم جام عسل میآورد
شعر شیرین مرا شور عجیبی دادهاست
واژه نابی که در چندین محل میآورد
چیست آن واژه که همراه ادایش جبرییل
جمله «حیّ علی خیرالعمل» میآورد
در میان شعرهای شاعران اهل بیت
دائما این بیت را ضربالمثل میآورد:
یوسف مصری کجا و یوسف زهرا کجا؟!
جلوه قطره کجا و جلوه دریا کجا؟!
کوچههای شهر را امشب چراغانی کنید
عرش را و فرش را آیینه بندانی کنید
آمده نور دل انگیزی به سمت سامرا
باید امشب کوچهها را خوب نورانی کنید
طبق رسم فصل حج، مثل تمام حاجیان
جان ما را پیش پای یار، قربانی کنید
از خَم ابروی او صدها خُم می میچکد
باید امشب خلق را انگور مهمانی کنید
دیدن روی سلیمان کار آسانی که نیست
باید اول خوب از این مُلک، دربانی کنید
هر که باشد نوکر تو زود آقا میشود
خود به خود با یک نگاه تو مسیحا میشود
یوسف زهرا تویی حُسن ختام اهل بیت
نام تو زیباست ای مرد قیام اهل بیت
گر چه آقا مثل یوسف با نمک هستی ولی
نام زیبای تو شیرین کرده کام اهل بیت
السّلام ای حُجّةَ الله ای امامَ منتظَر
لحظه لحظه میرسد بر تو سلام اهل بیت
از پیمبر تا امام عسگری، در عصر خود
نقل کردند این که هستی التیام اهل بیت
میرسد آن روز که با ذوالفقار مرتضی
میرسی تا که بگیری انتقام اهل بیت
مرتضی، زهرا، حسن، خون خدا، پیغمبری
میبری با جلوهات دل از امام عسگری
نیمه شعبان که میگردد عیان، صاحب زمان
میکند گل بر لب پیر و جوان، صاحب زمان
اشهَد انّ که هستی تو امام آخرین
میوزد از هر مناره این اذان، صاحب زمان
یک سؤال آقا!... اگر که جای کعبه ثابت است
پس چرا در هر کجا داری مکان، صاحب زمان؟!
تشنه هستم تشنه یک جرعه دیدار تو
وعده گاه ما شبی در جمکران، صاحب زمان
میرسی یک روز ای خورشید پشت ابرها
میکنی پیدا مزار بینشان، صاحب زمان
با ظهورت میشود خوشحال زهرا مادرت
پیش مرگت میشود آن لحظه آقا نوکرت
العجل آقا! بیا چشم انتظاریها بس است
در فراقت اشکها و بیقراری ها بس است
اشکها ما که یک لحظه به درد تو نخورد
نالهها و ضجهها و گریه زاریها بس است
تا به کی جمعه به جمعه ذکر ندبه سر دهیم
ندبه و خون دل و شب زنده داریها بس است
معصیت، پاکی دوران جوانی را گرفت
ما جوانها را کمک کن، شرمساریها بس است
باید آقا درد غربت را فقط فریاد کرد
گوشه گیریهای ما و راز داری بس است
با ظهور خود بیا و مادرت را شاد کن
قلب ویران مرا با مقدمت آباد کن
محمد فردوسی
مدینه* خادمه یاس فاطمی * (22-02-2024)
❤ |
خجسته بود شکفتن گل زیبای نرجس
مهدی صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه شریف
❤ |
خرم جهان دوباره شد از مقدم بهار
سر زد دوباره لاله و نسرين به كوهسار
صدها شقايق از دل صحرا شكفته شد
در باغ نغمه خوان شده با صد شعف هَزار
بگذشته سوى دشت مگر آهوى ختن
بنشسته روى كشت مگر ناقه تتار
همراه با نسيم سحر مى رسد به گوش
ما را نواى مرغ بهشتى ز شاخسار
عيدى قرين عيد دگر گشته زان سبب
امسال از هميشه نكوتر بود بهار
زيباگلى به دامن نرگس شكفته شد
آن نوگلى كه گلشن از او يافت اعتبار
ماهى به نيمه مه شعبان طلوع كرد
ماهى كه مهر از شرف او راست پرده دار
شعبان زيمن مقدم او يافته مگر
اين شوكت و جلالت و اين عزّ و افتخار
سال نو و بهار نو و روزگار نو
ساقى به يمن مقدم گل خيز و مى بيار
سالى چنين مبارك و روزى چنان بزرگ
فصلى چنين خجسته به تأييد كردگار
لب تشنگان جرعه جام ولايتش
نوشند از سبوى ولا آب خوشگوار
اى آفتاب چهره نهان كرده در سحاب
دل ها براى ديدن تو گشته بى قرار
خرم شود جهان و عدالت به پا شود
روزى كه در كف تو بود تيغ ذوالفقار
احيا شود به عهد تو حكم كتاب حق
اجرا شود به عصر تو آيين كردگار
تو قاسم جنان و جحيمى كه در ازل
يزدان به دست قدرت تو داده اختيار
جان ها براى خدمت تو گشته در تعب
دل ها براى ديدن تو گشته بى قرار
اى منجى بشر كه نهانى تو در حجاب
دارم اميد آن كه كنى چهره آشكار
دارم اميد آن كه كنى با ظهور خويش
بيرون ز جان منتظران رنج انتظار
جمعى ستاده ديده به سويت در آرزو
قومى نشسته ديده به راهت اميدوار
اى مظهر خدا به عنايت به ما نگر
اى ابر مرحمت تو به رحمت به ما ببار
تا آن زمان كه مهر درخشان بود به روز
تا آن زمان كه ماه بتابد به شام تار
از ما به پيشگاه تو صد كاروان درود
وز حق به جان پاك تو صدآفرين نثار
چون باعث ملال شود طول هر سخن
شيرين بود چكامه «خسرو» به اختصار
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)