نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: پيامبران اولو العزم

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,972 در 11,460
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    جديد پيامبران اولو العزم





    پيامبران اولوالعزم كيانند؟ و منظور از «اولو العزم» چيست؟


    پاسخ: قرآن كريم گروهى از پيامبران را به عنوان «اولو العزم» (صاحبان تصميم استوار) معرفى كرده و مى فرمايد:
    ( فَاصْبِر كَما صَبَرَ أُوْلُوا العَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلا تَسْتَعجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَونَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاّساعَةً مِنْ نَهاربَلْغُ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلاّ الْقَومُ الْفَسقُونَ ) .( [1])
    «صبر كن همچنان كه اولو العزم از رسولان استقامت ورزيدند، و براى كافران عجله مكن، گويا آنگاه كه روز ميعاد را مى بينند; گمان مى كنند كه بخشى از روز (در قبر) درنگ كرده اند، قرآن پيامى است، و جز گروه فاسق كسى هلاك نمى شود».
    در اين آيه خدا به پيامبر خود امر مى كند كه بسان رسولان اولو العزم در برابر دشمن بايستد و استقامت ورزد. اكنون لازم است به توضيح معنى «عزم» از نظر لغت و قرآن بپردازيم:
    عزم در لغت و قرآن
    عزم در لغت يك معنى بيش ندارد و آن قطع و بريدن است و اگر هم به تصميم جدى عزم مى گويند به خاطر اين است كه: تصميم، حيرت و شك را قطع كرده و نابود مى سازد و اين معنى از فرهنگ هاى معروف لغت عرب استفاده مى شود.( [2])
    و عزم در قرآن نيز در همان تصميم قطعى وجدى كه در لغت عرب به آن «عقد القلب» مى گويند به كار رفته است و آيات قرآن بر اين مطلب گواهى مى دهند:
    1. ( ...فَإِذا عَزَمَ الأَمْرُ ... ).( [3])
    «هر موقع تصميم، قطعى شد».
    2. ( ...فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ... ).( [4])
    «هرگاه تصميم گرفتى بر خدا توكل كن».
    3. ( وَإِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ... ) .( [5])
    «هرگاه تصميم برجدايى گرفتند».
    4. ( ...وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكاحِ... ) .( [6])
    «نكاح را قطعى نسازيد تا عدّه ى آنان تمام گردد».
    5. ( ...وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ ). ( [7])
    «اگر بردبار و پرهيزگار باشيد، اين كار از امورى است كه در گرو عزم و تصميم جدى است».
    از آيه ى اخير استفاده مى شود كه «صبر» و «عزم» مترادف نيستند. بلكه ملازم يكديگرند همچنان كه اين مطلب از آيه ى ديگر نيز استفاده مى شود مانند:
    ( ...وَاصْبِرْ عَلى ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ ) .( [8])
    «برمصايبى كه بر تو وارد مى شود صبر نما، زيرا صبر كردن از امورى است كه بايد بر آن تصميم جدى گرفت».
    وباز مى فرمايد:
    ( وَلَمَنْ صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الأُمُورِ ).( [9])
    «هر كس استقامت ورزد و ببخشد و آن از امور بايسته و لازم است».
    با اين كه آيات ياد شده حاكى از مغايرت «صبر» و «عزم» است، ولى زمخشرى دركشاف اين دو را با هم مرادف دانسته و در تفسير خود مى گويد: «أولو العزم أى أولو الجدّ والثبات و الصّبر» صاحبان كوشش واستوارى و صبر.
    و از اين بيان معنى آيه ياد شده در زير روشن مى شود:
    ( وَلَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً ) .( [10])
    «با آدم قبلاً عهد و پيمان بستيم پس فراموش كرد و در او استوارى و تصميم جدى كه حافظ عهد است نيافتيم».
    بنابر اين، عزم در لغت به معنى قطع (مقابل وصل) و در قرآن به مناسبتى به معنى تصميم جدى و اراده ى قاطعانه كه از آن به «عقد القلب» تعبير مى آورند; به كار رفته است.
    بنابر اين، عزم در تمام موارد به معنى تصميم قطعى است، و «اولوا» به معناى صاحبان و دارندگان است بنابر اين معناى اولو العزم صاحب و دارندگان تصميم قطعى و اراده ى استوار است، كه هرگز جدا از عمل و كوشش نخواهد بود. حالا مصداق اين كلى چه كسانى هستند، اكنون درباره ى آن بحث مى كنيم.






    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,972 در 11,460
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    جديد پاسخ : پيامبران اولو العزم

    در اين مورد احتمالات گوناگونى در تفاسير آمده است كه به صورت فشرده به نقل آنها مى پردازيم:
    1. برخى بر آنند كه مقصود از اولو العزم، آن گروه از پيامبرانند كه آيين آنان جهانى بوده و شرق و غرب وجن و انس، زير پوشش آيين آنان بوده اند.( [11])
    البته اين تفسير با عقيده كسانى مناسب است كه آيين پيامبران پيشين را بسان آيين اسلام جهانى انگاشته اند، در حالى كه آيين جهانى منحصر به آيين اسلام است و پيامبران پيشين داراى چنين خصوصيتى نبوده اند، حتى آيين موسى و مسيح نيز از چنين گستردگى برخوردار نبوده است و ما تفصيل اين مطلب را در موارد ديگر آورده ايم.( [12])
    2. از نظر برخى، مقصود ازپيامبران اولو العزم، تمام پيامبران الهى است. زيرا همگى داراى عزم راسخ و اراده ى محكم در راه تبليغ آيين الهى بوده اند و هيچ مجاهده اى بدون عزم استوار امكان پذير نيست. بنابر اين لفظ «مِن» در جمله ى ( أُولو العَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ )«بيانيه» خواهد بود. و معنى آيه چنين است:استقامت كن همچنان كه دارندگان عزم راسخ استقامت كردند، يعنى پيامبران. وگواه اين كه همه ى پيامبران تحت اين عنوان قرار دارند اين است كه از همگى ميثاق و پيمان اخذ شده است، و عمل به پيمان جز در سايه ى عزم استوار عملى نيست.
    در اين مورد به آيه ى 7 سوره ى احزاب توجه كنيد:
    ( وَإِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيّينَ مِيثاقَهُمْ وَمِنْكَ وَمِنْ نُوح وَإِبْراهِيمَ وَمُوسى وَعِيسى ابْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً ) .
    «به ياد آر هنگامى كه از پيامبران ميثاق مربوط به آنان را گرفتيم، و از تو و از نوح و ابراهيم و موسى وعيسى بن مريم پيمانى گرفتيم. و از همگى پيمان غليظ و شديد گرفتيم».
    بحث ما فعلاً مربوط به اين كه متعلق پيمان چيست نمى باشد، ولى عمل به ميثاق غليظ بدون استقامت و روح استوار امكان پذيرنمى باشد. و امّا وجه اين كه از ميان پيامبران تنها اين پنج نفر را به خصوص ياد كرده است به خاطر عظمت خاص آنان مى باشد. و مضمون اين آيه در آيات ديگر نيز آمده است.( [13])
    در اينجا ممكن است گفته شود اگر همه پيامبران در پوشش اين عنوان قرار مى گيرند چگونه قرآن آدم را به نداشتن عزم توصيف كرده است، آنجا كه مى فرمايد:
    ( وَلَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَم مِنْ قبلُ فَنَسِىَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً ) .( [14])
    «قبلاً با آدم عهد نموديم ولى فراموش كرد و براى او عزمى نيافتيم».
    ولى ممكن است پاسخ داده شود كه اين آيه مربوط به پيش از هبوط است در حاليكه بحث ما مربوط به «دار تكليف» مى باشد، و هرگز دليلى بر اين كه آدم در اين جهان عزم الهى را فراموش كرده است در دست نمى باشد.
    امّا در عين حال اين نظريه قابل خدشه است.
    اوّلاً: ظاهر حرف «من» در ( من الرُّسل ) تبعيض است، نه تبيين، و اين گواه بر اين است كه گروهى از آنان به مقام شامخ «اولو العزمى» رسيده و گروهى به آن پايه نرسيده اند. پس چگونه مى گوييد كه همه ى پيامبران اولو العزم بوده اند؟
    ثانياً: استدلال به اين كه از همه ى پيامبران پيمان گرفته شده است بر اين كه همگان صاحب عزم استوار بوده اند صحيح نيست زيرا گرفتن پيمان گواه بر وجود عزم در مقام عمل به پيمان نيست، خدا از بشر هم در آغـاز خلقت پيمان گرفته است در حاليكه اكثر انسان ها قيام به آن نكرده اند. چنان كه مى فرمايد:
    ( أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِى آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِى هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ ).( [15])
    «اى فرزندان آدم آيا با شما عهد نكردم كه شيطان را مپرستيد، زيرا او دشمن آشكار شما است، و اين كه مرا عبادت كنيد؟ اين است صراط مستقيم».

    ادامه دارد....


    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,972 در 11,460
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : پيامبران اولو العزم

    قول ديگر اين است كه مقصود همه ى پيامبران نيست بلكه آن گروه از پيامبران است كه در راه تبليغ آيين الهى بردبارى بيشترى داشته و با وجود تكذيب و آزار مخالفان بسان كوه استوار بوده اند.

    در اين نظريه دو مطلب مورد توجه است:

    الف. تمام پيامبران در پوشش اين وصف قرار ندارند.

    ب. مقصود آن گروه از پيامبرانى است كه در طريق تبليغ مانند كوه ايستاده اند. و امّا صبر و بردبارى درموارد ديگر ملاك اين صفت نيست گويى معنى آيه چنين است: صبر كن چنان كه صاحبان عزم و استقامت از رسولان در طريق رسالت خود صبر كرده اند.

    در قرآن آيه اى كه به واسطه آن بتوان اين گروه را تعيين نمود يافت نمى شود اگر چه در برخى از روايات به چهار پيامبر مانند: نوح، ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم تفسير شده است.( [16])

    در حالى كه ظاهر اين است كه: مقصود، استقامت ورزى آنان در طريق تبليغ مى باشد برخى از روايات آيه را بر گروهى از پيامبران تطبيق مى كنند كه استقامت آنان در حوزه ى خارج از قلمرو تبليغ آنها بوده است مانند يعقوب كه بر فراق فرزند خود صبر كرد تا آنجا كه نابينا شد. و يا يوسف كه به خاطر حفظ پاكدامنى، بر زندگى در چاه و زندان تن داد و يا داوود كه بر لغزش خود چهل سال گريسته و يا حضرت مسيح كه خشتى بر خشتى ننهاد و گفت اين جهان گذرگاه است از آن بگذريد و در تعمير آن صرف وقت نكنيد. آنگاه مى گويد:

    آدم به گواه آيه ( وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً )فاقد چنين استقامت بوده و يا يونس به گواه آيه :

    ( فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى وَهُوَ مَكْظُومٌ ) .( [17])

    («بسان صاحب ماهى مباش آنگاه كه در حال خشم خداى خود را خواند) نيز داراى عزم استوار نبوده است».( [18])

    ولى اين روايت بر خلاف ظاهر آيه بوده و نمى توان به آن اخذ كرد، بلكه روايت نخست از استوارى بيشترى برخوردار است ـ بالأخص كه در روايت دوم به جاى اسماعيل، اسحاق را يادآور شده كه در ذبح استقامت ورزيد، و اين بر خلاف قرآن است، و شبيه روايات يهود است كه به گونه اى وارد احاديث اسلامى شده است.( [19])

    4. نظريه ى ديگر اين است كه مقصود از اولو العزم آن گروه از پيامبران است كه صاحب شريعت بوده، و شريعت پيشين را با ظهور خود نسخ كرده اند ـ و نخستين آنان نوح، سپس ابراهيم، و موسى و عيسى آنگاه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) مى باشند و همه ى آنان سروران پيامبران بودند كه آسياب رسالت بر محور وجود آنان مى گرديد.( [20]) اين تفسير در برخى ازروايات خاصه نيز آمده است.

    كلينى (رحمه الله) آن را با سند موثق از امام صادق (عليه السلام) و صدوق (رحمه الله) نيز با سند موثق از امام رضا (عليه السلام)روايت كرده اند.( [21])

    سؤالى كه در اين جا مطرح مى شود اين است كه شريعت بعدى پيوسته ناسخ شريعت قبلى نبوده است.

    مثلاً هرگز مسيح ناسخ شريعت موسى نبود، بلكه مقصود او داورى در ميان اختلافات بنى اسراييل بوده است، قرآن در اين باره مى فرمايد:

    ( ...قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَلأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِى تَخْتَلِفُونَ فِيهِ... ) .( [22])

    «با سخنان حكيمانه آمده ام تا اختلافات شما را روشن سازم».

    مگر اين كه مقصود از نسخ، تجديد پاره اى از احكام باشد كه حضرت مسيح آن قيد و بندها را برداشته است چنان كه مى فرمايد:

    ( ...وَلأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذى حُرِّمَ عَلَيْكُمْ... ).( [23])

    « بعضى چيزهايى را كه برايتان حرام بوده است حلال مى كنم
    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,972 در 11,460
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    جديد پاسخ : پيامبران اولو العزم


    5. قرآندر سوره ى انعام در آيه هاى (82ـ86) از هجده پيامبر نام مى برد يعنى از: ابراهيم، اسحاق، يعقوب، نوح، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى، هارون، زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط نام مى برد، سپس مى فرمايد:

    ( أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ ) .

    «اينها هدايت يافتگان هستند، از هدايت آنان پيروى كن».

    و در آيه مورد بحث نيز مى فرمايد:( فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُو العَزْمِ ) .

    و صبر كردن يك نوع هدايت گرى از پيامبران اولوا لعزم است.

    ولى اين وجه سست ترين وجوهى است كه در تفسير اولوالعزم گفته شده است. زيرا قرآن هدايت گرى را در خود اين آيات به اين هجده نفر مخصوص نكرده ـ بلكه پس از نام اين هجده نفر، پدران و فرزندان و برادران آنان را نيز به صورت كلى ذكر كرده و فرموده است :

    ( وَمِنْ آبائِهِمْوَ ذُرِّيّاتِهِمْ وَإِخْوانِهِمْ وَاجْتَبَيْناهُمْ وَهَدَيْناهُمْ إِلى صِراط مُسْتَقيم ).( [24])

    «و از پدران و فرزندان و برادران آنها (افرادى را برترى داديم) و برگزيديم و به راه راست، هدايت نموديم».

    آنگاه پس از اين آيه فرموده است:( أُولئِكَ الَّذِينَ هَدى اللّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِه... ) جهت ندارد كه مايه گيرى از هدايت هاى پيامبران منحصر به همين هجده نفر باشد.

    گذشته از اين در ميان اين پيامبران هجده گانه از يونس نام برده شده است كه خدا پيامبر را از پيروى از شيوه ى عجولانه ى او نهى فرموده و فرمود:( فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ... ) .

    در ميان اين وجوه پنج گانه، وجه سوم و چهارم استوارتر به نظر مى رسند و آن اين كه مقصود گروهى از پيامبران است كه در راه تبليغ بسان كوه ايستاده و در برابر حوادث سخت، لغزش و هراسى به خود راه نداده اند، كه در رأس آنان همان پيامبران صاحب شريعت يعنى نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و پيامبر اسلام بوده اند. در نتيجه وجه سوم با وجه چهارم در يك جهت با يكديگر مطابقت دارند. و آن اين كه اين پيامبران صاحب شريعت از پيامبران اولوا العزم مى باشند ـ و تفاوت آنها در اين است كه وجه چهارم، اولوا العزم را منحصر در اين پيامبران مى داند ولى وجه سوم عنوان عامى را مطرح مى كند كه بر پيامبران ديگر كه در راه تبليغ احكام الهى داراى اراده اى استوار و عزمى محكم بوده اند نيز منطبق مى باشد ولى با توجه به دو روايت معتبر كه بر وجه چهارم گواهى مى دهند، التزام به اين وجه در تفسير آيه، اقرب به واقع است.( [25])

    [1] . احقاف/35.
    [2] .
    المقاييس، ج4، ص 308.
    [3] .
    محمد/21.
    [4] .
    آل عمران/159.
    [5] .
    بقره/227.
    [6] .
    بقره/235.
    [7] .
    آل عمران/186.
    [8] .
    لقمان/17.
    [9] .
    شورى/43.
    [10] .
    طه/115.
    [11] .
    حقّ اليقين، شبر، ص 111.
    [12] .
    مفاهيم القرآن، ج3، ص 77ـ 106.
    [13] .
    شورى/13، آل عمران/81.
    [14] .
    طه/115.
    [15] .
    يس/60ـ61.
    [16] .
    تفسير برهان، ج4، ص 179.
    [17] .
    قلم/48.
    [18] .
    مجمع البيان، ج5، ص 169; مفاتيح الغيب، ج7، ص 468.
    [19] .
    برخى از مفسران آن را به پيامبرانى تفسير كرده اند كه از جانب خدا، مأمور به جهاد و قتال در طريق پيشبرد دين بوده اند، طبعاً اين تفسير با اين نظريه يكى است، از اين جهت، آن را وجه مستقلى به شمار نياورديم.
    [20] .
    مجمع البيان، ج5، ص 194.
    [21] .
    تفسير برهان، ج4، ص178 ـ 179. سند كلينى چنين است: عِدَّةٌ مِنْ اَصْحابنا عَنْ أَحْمَد بِنْ مُحَمّد بن خالِد عَنْ عُثْمانِ بِنْ عيسى، عَنْ سُماعَة بن مهْران قالَ: قُلْتُ لأبِى عَبْدِاللّهِ (عليه السلام) قَوْلُ اللّهِ عَزَّوَجَل ( فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ اُولُوا العَزْمِ مِنْ الرُّسُلِ ) فَقالَ: نُوحٌ وَاِبْراهِيم....
    و سند صدوق چنين است: حَدَّثَنا مُحَمَّد بن اِبْراهيمَ بن اِسْحاقَ الطّالقانى، قالَ حَدثَنا مُحَمَّد بن سَعِيد الكُوفى الهَمدانى قالَ حَدَّثنى عَلى بن الحَسَنِ بن عَلِي بن فَضال، عَنّ اَبِيه عنْ اَبِي الحَسَنِ الرّضا (عليه السلام) قالَ: إنّمَا سُمّيَ اُولُو العَزْمِ لانَّهُمْ كانُوا اَصْحابَ العَزائم وَالشَّرائع....
    [22] .
    زخرف/63.
    [23] .
    آل عمران/50.
    [24] .
    انعام/87.
    [25] .
    منشور جاويد، ج10، ص 248ـ 256.

    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi