یکی از هنجارهای بسیار پسندیده اسلامی قرآنی ، تحیت گفتن به سلام است. هر مسلمانی در دیدار با دیگری بلکه حتی هنگام ورود به خانه و مکانی که کسی در آن نیست به صدای رسا سلام می گوید و افشای سلام را مستحب می شمارد. در روایات برای سلام کردن آثار و برکات بسیار و پاداش های بی شماری گفته اند که موجب ترغیب و تشویق مردمان به انجام آن می شود. هم چنین برای سلام کردن آدابی را بیان کرده اند که با جزئیات آن خود کتابی پرحجم و واژگان می شود. خداوند در آیه ۶۳ سوره فرقان، در بیان شیوه های هنجاری عبادالرحمن می فرماید: و عبادالرحمان یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما.
از صفات و ویژگی های بندگان خداوند رحمان ، یکی آن است که سخنان ایشان با دشمنان نیز سالم و ناآلوده است، چه رسد به گفتارشان با دوستان.
عبادالرحمان به وسیله ریاضات ومجاهدات های نفس، به جایی رسیده اند که سخنان ایشان نیز بازتابی از طهارت و پاکی نفس ایشان است و سلامت روح و روان آنان موجب شده است که در اعمال و رفتار جوارح نیز سلامت پیدا کنند.
در آموزه های اسلامی بر این معنا تاکید شده است که ازکوزه برون همان تراود که در اوست؛ بنابراین گفتار پاک و سالم نشان دهند، پاکی باطن آنان است؛ از این روست که امیرمومنان علی(ع) می فرماید: المرء مخبوء تحت لسانه؛ آدمی و شخصیت او در پشت زبان وی پیداست. وقتی سخن می گوید باطن نفس خویش را آشکار می کند و سلامت و خباثت طبیعت و شخصیت خویش را نشان می دهد. شخص تا زمانی که خاموش است کفر و ایمان و زهد و حرص و فروتنی و خودبرتربینی اش نهان است؛ و چون به سخن آید حالش اشکار و روشن می شود. برای عموم مردم، تنها راه شناخت دیگران نگاه کردن به اعمال و رفتار ایشان است. از این روست که هر گاه در مجلسی سخن از حق و خداوند و آخرت می شود گروهی شاد و مسرور می شوند و گروهی ناراحت و مغموم می گردند؛ زیرا آثار گرایش باطنی خویش را این گونه در چهره و ظاهر خویش آشکار و هویدار می سازند. خداوند در آیه ۳۰ سوره محمد می فرماید که بیمار دلان که گمان می کنند خداوند کینه هایشان را هرگز بیرون نخواهد ریخت، می توان ایشان را از آهنگ سخنان ایشان شناخت ؛ چنان که گناهکاران و مجرمان را نیز می توان از چهره و رخسارشان شناخت (الرحمن آیه ۳۰)؛ زیرا آثار خباثت و طیب بودن باطن در ظاهر و نیز رفتارهای آدمی خودش را نشان می دهد. البته برخی از انسان در مرتبه و جایگاهی نشسته اند که خودشان به نور الهی باطن ها را می شناسند پیش از آن که از راه چهره و رفتار خودش را نشان دهد. از این روست که در روایت آمده: اتقوا فراسة المومن فانه ینظر بنورالله ؛ از هوشیاری و تیزبینی اهل ایمان اندیشه کنید ؛ زیرا چنین انسان با بصیرتی به نور خداوند می نگرند وچیزی بر او پوشیده نیست.
به هر حال بر اساس آن که از کوزه برون همان تراود که در اوست، انسان نمی تواند باطن خویش را نهان دارد و به شکلی از اشکال باطن ظهور می کند. امیرمومنان علی (ع) می فرماید: ما اضمر احدکم شیئا الا ظهره الله فی فلتات لسانه و صفحات وجهه؛ هیچ کس نیست که امری را در دل خویش نهان دارد مگر آن که خداوند آن را در گفتار ناخودآگاه و در صفحه رخسارش آشکار و هویدا سازد. از این رو رخساره و گفتار آدمی بیانگر و ترجمان قلب و باطن اوست. سلامت زبان بیانگر سلامت باطن شخص است. خداوند درباره سلامت قلب حضرت ابراهیم (ع) سخنان وی را بازگو می کند که می فرماید خداوند آفریدگار و پروردگار اوست و او را از بیماری شفا می دهد و درمان می کند وشش حاجت و نیازی را از زبان آن حضرت مطرح می کند و آن گاه می افزاید که او دارای قلب سلیم بوده است.(شعراء ایات ۷۸ تا ۸۹)
قلب سلیم دارای خصوصیاتی است که از جمله آن ها پاکی در بینش و نگرش است. گرایش به دنیا به شکل حبی آن ندارد و از تسلط قوای غضب و شهوت و نفوذ شیطان ها در امان است. در حقیقت دل آلوده به محبت دنیا و شهوت و غضب نیست و مانند مارگزیده در تشویش و انقلاب برای دنیا و مسایل آن نمی باشد بلکه از خشیت الهی است که در عین اطمینان قلبی دل نگران هستند(انبیاء آیه ۲۸) و یتململ تململ السلیم یعنی همانند مارگزیده از خشیت خداوندی به خود می پیچد. این ترس امری باطنی است و با قلب منیب به درگاه خداوند می شتابد.(ق، آیه ۳۳) و درونش از ما سوی الله خالی و تهی است. این گونه است صاحب قلب سلیم در رفتارهایش تنها به خداوند توجه دارد و رفتارهایش بیانگر آن است از سلامت نفس در بینش و نگرش برخوردار می باشد.
بنابراین نیکی و راستی گفتار را می بایست در سلامت قلب جست و جو کرد. کسی که قلبش بیمار است به سی بیماری زبانی گفتار می آید که از آن جمله می توان به دشنام و ناسزا گویی و غیبت و تهمت و مانند آن اشاره کرد. پس کسی که می خواهد نیک گفتار باشد و سلامت زبان را به دست آورد می بایست سلامت قلب را با تقوا تحصیل کند. برای این مقصود مدیریت قوای غضبی و شهوانی و شیطانی ضروری است. این گونه است که برخی با افترا و تهمت و کذب و دروغ و غیبت و هجو دیگران را می آزارند؛ زیرا نتوانسته است غضب خودش را کنترل کند. آن دیگری مردم را مسخره می کند و برای به دست آوردن مال و مقامی حیثیت دیگری را لکه دار می کند و یا این که برای به دست آوردن مال و منالی دروغ می گویند. ( واقعه آیه ۸۲) برخی که اصولا اختیار خویش را به دست شیطان داده اند تا آن ها را به هر جایی که می خواهد بکشاند. گروهی نیز اسیر جهل خویش هستند و نمی توانند خوب را از بد تشخیص دهند و سود و زیان خود را بدانند. این ها نیز از سلامت زبان برخوردار نیستند. از این روست که خداوند گفتار جاهلان را زننده و فساد و بیرون از دایره سلامت ارزیابی می کند. برخی جهل را بدترین بیماری دل ها دانسته و وجود آن را در آدمی به معنای مرگ دل و قلب شمرده اند؛ زیرا کارها و گفتارهایی را بر زبان می راند که قصد و غرضی ندارد؛ زیرا موقع شناس نیست و نمی داند چه سخنی را کجا بگوید.
امیرمومنان (ع) بیماری جهل در قلب را زیان بخش تر از بیماری جذام می داند. برخی از مسایل را نباید هر جایی گفت هر چند درست باشد؛ زیرا می بایست به قدر و اندازه عقل و فهم مخاطب سخن گفت. نخست مخاطب را بشناسید و سپس سخن بگوید تا متهم نشوید. برخی مطالب مهم و عالی اگر به توده مردم گفته شود خود به معنای القای شبهات است و اسباب خرابی دین و دنیای مردم می شود. اگر شخص نکته سنج نباشد و از روی جهل به مخاطب سخن بگوید موجبات کدورت و عداوت میان دو شخص یا مردمی می شود. اگر شخصی مرتکب اشتباهی شد اگر در هنگام بخشش مسایل مربوط و مرتبط را به یاد آوریم خود موجب می شود که بخشش سود چندانی نداشته و به جای آدم سازی موجب شود که کینه انگیز شود و شخص را به ارتکاب آن جرات بخشد. از این روست که حضرت یوسف (ع) در هنگام بخشش برادران سخن از آن همه کارهایشان به میان نیاورده است و تنها گفته که امروز هیچ سرزنشی بر شما نیست.(یوسف آیه ۹۲) و اگر ضرورتی بود تا توضیح داده شود به کلی گویی بسنده شود.(یوسف آیه ۱۰۰)