❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
نیمه ی ماه خدا ماه خدا پیدا شد
کرم و جود و عطای ابدی معنا شد
باظهور پسر فاطمه ی بنت رسول
آسمان محو تماشای گل زهرا شد
حضرت حیدر کرار به وجد آمده بود
چونکه با لطف خداوند رحیم بابا شد
کوری چشم همه عایشه ها از اول
سید و سرور و سالار بنی الزهرا شد
سائل خوان کریمانه ی اقای کرم
با گدایی در خانه ی او اقا شد
آینه دار خداوند جلی آمده است
همه ی هستی زهرا و علی آمده است
دل من صبح و مسا بر لب بامش باشد
عامل مستی مان بردن نامش باشد
باگدایی درش حاتم طایی دیده
او کریم است و کرم مشی و مرامش باشد
"واذا زلزلت الارض..." پیامد های
نعره ی حیدری و ضربه ی گامش باشد
نوکری در او کار من و تو نبود
حضرت یوسف صدیق غلامش باشد
پیرو صلح و سکوتش همه ایمان داریم
کربلا شعبه ای از خط قیامش باشد
پاره های جگرش هم دم " لایوم..." گرفت
گریه بر کرببلا اوج پیامش باشد
عابد صومعه و دیر و کنشت آمده است
حسن آقای جوانان بهشت آمده است
سائلم سائل بیچاره ولی محترمش
سائلم سائل درمانده ی جود و کرمش
او مسیحای من است آمده ام جان بدهد
مرده را زنده کند هر دم و هر بازدمش
پسر شیر خدا شیر جمل میباشد
در عرب نیست کسی تاکه شود هم قدمش
هم ادیب است و حکیم است وعلیم است و فقیه
مجتهدان همگی تشنه ی جام قلمش
لعن الله علی آل سعود ، یک روزی
باطلا از سر نو شیعه بسازد حرمش
یوسف هاشمی آل بنی هاشم اوست
ایها الناس بدانید ا’باالقاسم اوست
بذر عشقش ز ازل در دل من روئیده
دست تقدیر مرا بهرگدایی چیده
پسر فاطمه بی مثل و نظیر است والله
چه کسی خوب تر از او به دو عالم دیده؟
بی سبب نیست دم حضرت آقا گرم است
حضرت احمد مختار لبش بوسیده
خاکساری در خانه اش عزت بخشید
به من بی سروپا خسته دل و شوریده
نفس سرد من و گفتن از او هرگز
جان به قربان موید ، شفق و ژولیده
خواهم از حق که در غصه به قلبم بندد
لطف کرده به کریم ابن کریم ام بخشد
غم ندارم که پس از این دگر آقایی هست
سید و سرور و سالاری و مولایی هست
بر سر سفره ی او عالم وآدم جمع اند
شکرلله سر این سفره مرا جایی هست
"بگذار آدمیان طعنه زنند بد گویند "
من سگ کوی همانم که تماشایی هست
حضرت ایزد منان به صراحت گفته
این دروغ است برای حسن همتایی هست
بهر اطعام یتیمان مدینه چو علی
روی دوشش همه شب کیسه ی خرمایی هست
یوسف است یوسف زهراست ولیکن آیا
در دل خانه ی او همچو زلیخایی هست ؟؟؟
نه فقط شاعر درباری اهل کرم ام
روضه خوان هستم و در روضه گریزی بزنم
به تب سوز و دعای سحرش گریه کنید
در حوالی دو چشمان ترش گریه کنید
سالها در غم بی مادری اش آب شده
دیگر حالا به تن مختصرش گریه کنید
مادری در بر اونیست غریب است به خدا
مثل زینب همه بالای سرش گریه کنید
دارد از شدت سم بال و پرش میسوزد
پس بیایید به زخم جگرش گریه کنید
ای کریم ابن کریم حال بکا میخواهم
هم بقیع هم نجف و کرببلا میخواهم
شاعر : علیرضا خاکساری
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
مهماني حق چه باصفا شد
ميلاد امام مجتبي شد
خسته میلاد ماه درخشان نیمه رمضان مبارک
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
دنیای این اطراف از چندین حرم خالی است
از چار ایوان طلایی دست کم خالی است
قم،کربلا،مشهد،دمشق و سامرا عشقند
در بین اینها جای یک باب الکرم خالی است
من آب و نان سفره های تو بزرگم کرد
من یک گدایم،دست و بالم،کاسه ام خالی است
یک می دهی "صد می ستانی از کریمی،گاه
بازار این عشاق از نرخ و رقم خالی است
اینجا گداها منصب شاهانه ای دارند
اینجا مسیر عاشقی از پیچ و خم خالی است
زائر که باشی روضه هایت فرق خواهد کرد
اینجا چرا از یک ضریح خشک هم خالی است
از هرچه خالی هست این وادی قبول اما
هرگز نگو اینجا چرا از درد و غم خالی است
من کمتر از آنم که آقا شاعرت باشم
اینروزها دور و برت از محتشم خالی است
شاعر: گمنام
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
ای ماه آسمانیِ ماه خدا! حسن
خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن
روز نخست نقش جمال تو را کشید
نقاش حسن با قلم ابتدا حسن
از شرم آفتاب رخت خفت آفتاب
در پشت کوهها و پس ابرها حسن
ترسم از این که عقل، خدا خوانَدَت به جهل
از بس که دیده در تو جمال خدا حسن
از کائنات نغمۀ آمین شود بلند
دست تو تا بلند شود بر دعا حسن
افکنده گل صحیفۀ حسنت چو باغ گل
از بوسههای پشت هم مصطفا حسن
روح نبی، روان علی، قلب فاطمه
گیرد به یک اشارۀ چشمت صفا حسن
از صد هزار فیض مسیحا نکوتر است
دردی که با دعای تو گردد دوا حسن
باب تو باب حاجت ارباب حاجت است
ای عالمی به کوی تو حاجت روا حسن
جسم مسیح نه که روان مسیح هم
میگیرد از تبسم گرمت شفا، حسن
گر قاسمت به عرصۀ محشر قدم نهد
بهر نجات خلق کند اکتفا حسن
گویی که از لب تو عسل خورده مصطفی
از بس که داده بوسه دهان تو را حسن
یک جلوه از فروغ تو ماه است و آفتاب
یک صحنه از بقیع تو ارض و سما حسن
وقتی که جای دست خدا میشوی سوار
حیف است پا نهی به سر چشم ما حسن
باید رسول و حیدر و زهرا شوند گوش
تا ذات حق برای تو گوید ثنا حسن
باید نبی زیارت حُسن تو را کند
در لالهزار وحی به صبح و مسا حسن
زوار توست جان و رواقت بهشت دل
بالله بوَد مدینۀ تو قلبها حسن
گنجد چگونه عرش به یک گوشۀ بقیع؟
ای گوشهای ز خاک تو عرش عُلا حسن
روزی که نیست روز تو باشد کدام روز؟
جایی که نیست خاک تو باشد کجا؟ حسن
صلح تو کرد روز معاویّه را سیاه
صبر تو داد دین خدا را بقا حسن
از بامداد اول خلقت تو بودهای
بنیانگذار نهضت کرب و بلا حسن
آل نبی تمام کریمند و تو شدی
مشهور در کرامت و لطف و عطا حسن
خلقند میهمان و تویی میزبان خلق
ملک وجود آمده مهمان سرا حسن
عمری اگر که بند ز بندم جدا کنند
حاشا که لحظهای ز تو گردم جدا حسن
وهابیان به زائر تو راه بستهاند
سد میکشند دور مزار تو، یا حسن
بیچارههای کوردل پست، غافلند
دارالزیارۀ تو بوَد قلب ما حسن
دشمن چو دید خُلق خوشت را به خنده گفت:
غیر از تو کیست صاحب خلق خدا؟ حسن
سوگند میخورم به خدا نیست ناامید
هر کس که آورد به تو روی رجا حسن
دست بریدۀ پسر کوچکت بس است
در حشر بر نجات همه ماسوا، حسن
هر گوشه روز حشر، دراز است سوی تو
دست هزار «میثم» بی دست و پا حسن
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
سرشار شمیم اهل بیت آمده است
شادے به حریم اهل بیت آمده است
جوشان شده است چشمه فیض خدا
میلاد کـــــریم اهل بیت آمده است
خسته میلاد ماه درخشان نیمه رمضان مبارک
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
ما کویر و نگاه تو دریا
پس کرم کن به خشکسالی ماسمت تو دست آسمانیها
روزه دارانِ یک نگاه توایم
سفرهدار قدیمی دنیا
تو رسیدی و کوچه بند آمد
بار دیگر ز ازدحام گدا
بین این خانواده تنها تو
میشوی عشق ارشد مولا
پسرانش اگر چه مادریاند
از همه مادریتری آقا
وقت تقسیم نان و خرمایت
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
حدیث خلقت زهراست می شود تکرار
دوباره عطر خوش سیب می رسد زِ نسیم
زِ عرش می رسد آن "یاکریم" حضرت حق
خوشا بحال گدایان این رواق و حریم
میلاد فرخنده امام حسن مجتبی علیه السلام مبارک باد .
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
وقتی نظر به حاجت بسیار می کنیم
تکیه به لطف حضرت دلدار می کنیم
تا که به دادمان برسد نسخه ی طبیب
خود را دوباره خسته و بیمار می کنیم
ویرانه ایم و با دمش آباد می شویم
وقتی یقین به قدرت معمار می کنیم
او آمده به جود و کرم آبرو دهد
مثل همه به رحمتش اقرار می کنیم
ماه خدا به نیمه رسید و دم اذان
با ذکر سبز یا حسن افطار می کنیم
در این شب خجسته که بابا شده علی
عیدی ما رسیده ز دست خود ِ علی
دنیا چشیده طعم مسیحایی تو را
هر لحظه دیده جلوه ی مولایی تو را
یوسف به قعر چاه غریبی، بسنده کرد
وقتی که دید نور تماشایی تو را
آری خدا همه هنرش را به رخ کشید
با دست خود رقم زده زیبایی تو را
چشم زمانه در تن دنیا ندیده است
یکدم لباس صبر و شکیبایی تو را
اين وسعت کرامت تو.. ایهاالکریم
اثبات کرده صحبت آقایی تو را
ما را خدا نوشته فقیر عطای تو
صدها هزار حاتم طایی گدای تو
دریای التفات شما موج می زند
رو به سواحل دل ما موج می زند
در بین ربنای سحر های عاشقی
بی وقفه " التماس دعا " موج می زند
نام تو را که می برم احساس می کنم
لحظه به لحظه عطر خدا موج می زند
هر جا که می روم به تو برمی خورم ... حسن
اصلاً حضور تو همه جا موج می زند
حتماً برای دیدن فیض کرامت است ...
اینجا اگر که خیل گدا موج می زند
دیگر نمی شود به غم و غصه دل اسیر
دست مرا بگیری اگر ... ایها المُجیر
خورشید بی کرانه ی صبح ازل تویی
یکّه سوار عرصه ی علم و عمل تویی
در لحظه ی سرودن ِ از " عین " و " شین " و " قاف "
واژه به واژه بانی شعر و غزل تویی
لب واکن و به تلخی دوران امان نده
حالا که التماس لبان عسل تویی
از بس کریمی و به همه لطف می کنی
آقا میان اهل کرم، بی بدل تویی
هستی همیشه در همه جا یار مرتضی
پرچم به دست جبهه ی سرخ جمل تویی
ذکر لبان تو همه دم ناد فاطمه
هستی بزرگ و سید اولاد فاطمه
خاک مدینه مقبره ی جسم پرپرت
جانم فدای خاک مزار مطهرّت
خواهد نشانمان بدهد غربت تو را
خاکی اگر شده پر و بال کبوترت
ما جان نثار غربت عظمای زینبیم
دشمن کجا و مرقد زیبای خواهرت
لطف تو دست خالی ما را گرفته است
شد التماس و حاجت قلبی ّ نوکرت
از کنج آستان بقیع خودت، شبی
ما را ببر به کرببلای برادرت
آقا بیا و دیده ی ما را جلا بده
امشب به ما مجوّز کرببلا بده
بستم دخیل، حاجت خود را هنوز هم
بر دامن کرامت تو شاه با کرم
در هر امامزاده فقط گریه می کنم
با یاد قبر خاکی تو، ماه بی حرم
مانده به روی شانه ی زخمی ّ صبر تو
سنگینی کمرشکن کوه رنج و غم
دستی رسید و غنچه ی عمر تو چیده شد
وقتی که مانده بود به گلخانه یک قدم
لرزید آسمان و زمین لحظه ای که تو
دربین کوچه داد زدی : " وای مادرم "
زلف سیاه رنگ تو شد، یک شبه سپید
در بین کوچه های مدینه شدی شهید
شاعر : اسماعیل شبرنگ
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)