صفحه 2 از 13 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 124

موضوع: وسواس، شناخت و راه های درمان

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    تاکتیک مهرطلبی


    برخی از افراد دچار حالات شک و تردید، بی تصمیمی، تنبلی، اضطراب، افسردگی، یأس و ناامیدی، کناره گیری و امثال اینها می باشند و اینگونه اشخاص بر اثر داشتن چنین روحیه هایی، همیشه رنج برده، در شکنجه و عذاب به سر می برند، در مواردی هم این ناراحتی ها به بیماری های جسمی، مانند سوءهاضمه های مزمن و سردردهای شدید منجر می گردد. بررسی های دقیق روانی، این واقعیت را آشکار می سازد که همه این عوارض، دلیل بر وجود تضادهای عمیق روحی است. شاید عده ای از علل و ریشه های این ناراحتی ها اطلاع نداشته، همیشه گرفتار افکار مضطرب و پریشان بوده، ولی به علل آنها پی نبرده باشند، شاید هم عده ای آن جرأت و قدرت را که بتوانند با این تضادها روبرو شوند نداشته، همیشه به عناوین گوناگونی از آن فرار می کنند.
    ناگفته نماند که کمتر کسی را می توان یافت که دچار هیچ گونه تضاد روحی نباشد، ولی نکته اساسی در اینجاست که افراد سالم به کمک قدرت روحی، این تضادها را تا حدود زیادی حل می کنند و حال آن که در افراد ناتوان، این تضادها همانند امواج سهمگین و خروشان آن چنان در تلاطم است که بیمار بیچاره نمی تواند در برابر آن مقاومت کند و این ضعف و ناتوانی، به توسعه و گسترش تضادها کمک می کند، اکنون این موضوع پیش می آید که اصولاً منشأ وجودی این تضادها از کجا و از چه زمانی آغاز می گردد؟
    در روانشناسی علمی، «فروید» اولین کسی است که راجع به این موضوع بررسی های دقیقی به عمل آورده است، نظرش این بود که تضاد اساسی از برخورد تمایلات غریزی انسان، که احتیاج شدید به ارضاشدن دارند، با محدودیت هاو منهیات محیط خانواده و جامعه به وجود می آید.
    «فروید» عقیده دارد که تضاد روحی فراگیر بوده و قابل معالجه نمی باشد، لذا او معتقد است که می بایستی یکی از دو کار را انجام داد: یا عناصر و عوامل متضاد را با یکدیگر بهتر سازش داد یا آنها را بهتر کنترل نمود.(2)
    «کارن هورنای» روان شناس معروف عقیده دارد که اولاً علت تحقیق تضاد روانی آن طور که فروید می گوید نیست، علاوه بر آن عمومیت نداشته، قابل علاج می باشد و چنین می گوید:
    «تضاد روحی عمومیت نداشته و الزامی در همه کس به وجود نمی آید و ثانیا به شرط تحمل زحمت و کوشش کافی، رفع آن نیز کاملاً ممکن است».
    در باره پیدایش تضادهای اساسی، چنین اظهار عقیده می کند:
    «به نظر من تضاد اساسی ناشی از رابطه خشن و ناسالم افراد با یکدیگر است، بنا بر این معتقدم نه تنها با ایجاد محیط سالم و سازگار، می توان از بروز آن جلوگیری کرد، بلکه از بین بردن آن نیز کاملاً امکان پذیر است».(3)
    بنا بر این منشأ اساسی تضادها را محیط ناجور و ناهنجار هنگام کودکی در او به وجود می آورد. مثلاً کودک به علت ضعف جسمانی دائما دچار دلهره می باشد، ضمنا مقدار زیادی وحشت و اضطراب را اطرافیان خشن در او ایجاد می نمایند. از این قبیل اجحاف ها، باید زورگویی های پدران و مادران را یاد کرد، همین رفتارهای تند و خشن سبب می گردد که یک حالت خشم و اضطراب دایمی و عمیق در او به وجود آید.
    کودک در مقام دفاع و مبارزه با این تضادها تصمیم می گیرد با روش های گوناگون با اطرفیان خود بسازد. از این روش ها، تاکتیک مهرطلبی است. پیش از آن که به روش مهرطلبی اشاره کنیم، لازم است به این نکته توجه داشت که سهم مهمی از شخصیت و نبوغ افراد، در کودکی پی ریزی می گردد و برای این که کودک بتواند از تجربیات بعدی به خوبی استفاده کند، برخی از تجربیات اولیه نیازمند است. او به امکاناتی احتیاج دارد که به رشد طبیعی شخصیتش تا رسیدن به سر حد یک انسان کامل کمک کند.
    اما در توضیح روش مهرطلبی باید گفت: برخی از کودکان وقتی در چنین شرایطی قرار می گیرند، عکس العملی که در برابر این تندخویی، از خودشان نشان می دهند این است که سعی می کنند در اقیانوس حوادث زندگی، کشتی وجودشان را با آرا و عقاید دیگران به حرکت درآورند، بدون این که از خود کمترین ابتکار و شخصیتی نشان دهند و به عبارت دیگر، ارزش وجودی آنان در راضی نگه داشتن افراد است و این مقصود به هر طریقی که انجام گیرد، برای آنان یکسان خواهد بود.
    در نتیجه استقلال فکری، شخصیت، جرأت، شهامت و ابراز عقیده مخالفت در آنان دیده نخواهد شد، بدیهی است که مهرطلبی آنان، بر اساس واقعی استوار نبوده، بلکه به طور ریاکارانه انجام می گیرد.
    این نوع افراد، مهرورزی را بهانه قرار داده، سعی می کنند بدین وسیله برای خود مأمن و پناهی به وجود آورند، بدون این که هدف اصلی آنان، مهرورزی و عاطفه انسان دوستی باشد.
    بهترین دلیل قاطع و برنده که می تواند عمل ریاکارانه آنان را آشکار سازد، این است که همین عده اگر در شرایط دیگری قرارگیرند، بلافاصله روح مسالمت آمیز آنان تغییر یافته، کینه توز و سخت گیر از آب در می آیند.
    بررسی اجتماعی، گواهی می دهد که بسیاری از افراد اجتماع ما از این قبیل افرادند. تا زیردست هستند، بیش از حد معمولی کرنش و تواضع می کنند و چون دستشان به جایی بند می شود، زورگویی و تحکم آغاز می گردد.
    روی همین اصل است که روان شناسان عقیده دارند که تمایلات سرکوفته انسان ها از بین نمی رود، تا در فرصت مناسب خودنمایی نموده، به وسیله ای آن را جبران کنند. پس علت توسل و پناهندگی به منطق مهرطلبی، تمایلات سرکوفته است که بر اساس مصلحت اندیشی به تاکتیک مهرورزی تمایل یافته است.
    شخص مهرطلب از مخالفت دیگران ترس و بیم دارد و روی همین اصل است که او می خواهد همه را راضی نگه دارد، لذا توقعات دیگران را برآورده می سازد و در موارد بسیار، توقعات خودش را فراموش می کند.
    بدون تردید همه این ظاهرسازی ها بر تزلزل روحی او دلالت دارد، همین خصوصیات ایجاب می کند که از هر گونه مخاصمت و رقابت و مبارزه علنی حذر می کند، میل دارد خودش را تابع و زیردست دیگران ببیند و از هر نوع ابراز وجودی، خودداری می کند.
    دیگر از خصوصیات بارز تیپ مهرطلبی این است که در برابر شماتت و سرزنش دیگران تسلیم می گردد و عجیب آن که حتی در مواردی که انتقاد دیگران کاملاً بی جا بوده، باز خود را مقصر دانسته، چشم بسته ملامت آنها را می پذیرد.
    ضمنا مخفی نماند که افراد مهرطلب این روحیه های منفی را مانند نداشتن جرأت، شهامت، ابراز وجود و فرمان دادن را به نحوی از انحاء به صورت کامل در آورده، جزو فضایل خود محسوب می دارند.
    و بر اساس همین خصوصیت های روحی است که شخص مهرطلب حالت اتکایی بودنش ایجاب می کند که ارزش خود را منوط به نظر دیگران بداند، اعتماد به خودش با تعریف و تمجید و ابراز محبت دیگران یا عدم آنها کم و زیاد شود، بنا بر این هر نوع بی اعتنایی به این گونه افراد، ضربه سختی به حیثیت و اعتبار آنان خواهد بود.

    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    تأثیرات اجتماع


    انسان زنده نیازمند تنفس است. استنشاق توأم با بهداشت، وابسته هوای سالم است، انسان هر قدر در محیطی که آب و هوای آن آلوده و ناپاک باشد تلاش نماید، چون محیط آلوده است، به تدریج سلامت خود را از دست خواهد داد.
    همین انسان به نسبت بیشتری در جنبه های معنوی و اخلاقی، محکوم شرایط و اوضاع محیط می باشد. «جان دیویی» می گوید:
    عادت اخلاقی انسان ها همانند نفس کشیدن و هضم کردن می باشد، تنها تفاوتی که در میان این دو وجود دارد این است که عملیات جسمانی مانند هضم غذا غیرارادی، ولی عادات، اکتسابی است و با این همه، این حقیقت را نباید از نظر دور داشت که عادت نیز از بسیاری جهات به عملیات جسمانی شباهت دارند، مخصوصا از این جهت که عادت نیز مانند عملیات جسمانی مستلزم همکاری بدن و محیط است. تنفس به همان اندازه که مربوط به هوا است، به همان اندازه، بسته به ریه ها می باشد، هضم کردن به همان مقدار که مربوط به خوراک است، به همان اندازه نیز همبستگی به نسوج معده دارد.(4)
    بنا بر این کلیه صفات انسان عبارت از عاداتی است که از قوای مثبتی به وجود آمده اند و آنها در حقیقت از تأثیر متقابل تمایلات و استعدادهای فردی از یک طرف و قوایی که از جهان خارج نفوذ کرده اند از طرف دیگر آمده اند.
    عادات بستگی کامل به محیط دارند، به محض این که حرکتی یا فعالیتی از کسی سرزند، در محیط او واکنش خواهد داشت، بدین معنی که دیگران حرکت او را یا «تصدیق» و یا «انتقاد» خواهند کرد، یعنی بر ضد آن، زبان به اعتراض خواهند گشود، و در مقابل آن مقاومت خواهند کرد و یا برعکس، آن را تشویق خواهند نمود، حتی خودداری جامعه، از ابراز واکنش در مقابل حرکت او و تنهاگذاشتن وی، خود یک نوع واکنش است، پس به طور کلی رفتار و کردار آدمی چیزی است که دیگران همواره در آن سهم به سزا دارند.
    «موریس دبس» می گوید:
    اساس تربیت کودک، فقط از روی شیوه عکس العمل های اشخاص که در پیرامون خود می بینند پی ریزی می گردد، کودک در باره رفتارش قضاوت نمی کند، بلکه زشتی و زیبایی آن را از نحوه واکنش دیگران می سنجد. پس به طور خلاصه محیط اجتماعی است که در این دوره عامل اخلاقی به شمار می رود.
    روان شناس معروف روسی «ایوان پاولف» از کسانی است که به نفوذ و تأثیر محیط، اعتقاد فراوانی داشته، می گوید:
    «بدیهی است که انواع عادت هاکه بستگی به تمرین و آموزش و دیسپلین دارند، چیزی جز یک مشت «انعکاسات شرطی» نیستند».(5)
    روان شناسی اجتماعی مدعی است که هیجان ها بر اثر اختلاف جوامع زندگی متفاوت است، یک واقعیت خارجی در نزد افراد جامعه ای زیبا و مطلوب است، همین عمل نزد جامعه دیگری، زشت و زننده است.
    پس به خوبی می توان به تأثیرات عمیق محیط پی برد و دانست که اجتماع در پیشرفت و سقوط افراد چه نقشی را عهده دار است. مهارت هایی که اشخاص به دست می آورند، همه بر اثر موقعیت های محیطی است، ضمنا باید توجه داشت که محیط عبارت از مجموع عواملی است که از خارج، موجود زنده را احاطه کرده و در آن تأثیر می گذارد، پس کلیه اشیا با حوادث و اتفاقاتی که در اطراف انسان واقع شده، در جسم و روان او اثر می گذارد، به نام تأثیرات محیط خوانده می شوند.
    بنابراین خصوصیات اخلاق انفرادی، تابع مقتضیات و شرایط اجتماعی است. هر گاه ما این حس را تعمیم داده و در باره آن عاقلانه بیندیشیم، خواهی نخواهی اعتراف می کنیم که ما می توانیم با تغییر دادن محیط و شرایط، خوی و اخلاق بد را به خوب تبدیل کنیم. البته ما نمی توانیم به طور مستقیم عادت را تغییر دهیم، زیرا این اقدام یک اقدام سحرآمیز است، لیکن ما می توانیم با تغییر دادن شرایط و اوضاع، عادت را تغییر دهیم.
    «واتس» روان شناس معروف می گوید: «هر چه برای بشر اتفاق می افتد، پس از تولد است و این که یک شخص آهنگر می شود، یکی نقاش، یکی سیاستمدار، یکی بازرگان و یکی دزد ماهر، نتیجه تربیت او است».
    و جمله معروف او این است که می گفت: «مایلم به من عده ای کودک سالم بدهید، کودکانی را که من از لحاظ ساختمان جدا می کنم، من آنان را در دنیایی که خود انتخاب می کنم، تربیت خواهم کرد و من ضمانت می کنم که هر که را شما انتخاب کنید، من او را طوری پرورش دهم که با هر نوع شخصیتی که بخواهید تحویل شما بدهم».
    نتیجه ای که می توان از این بحث گرفت این است که افرادی که در محیط های نامساعد و نامتناسب از نظر اخلاقی زندگی می نمایند، پیش از این که محیط را آماده نمایند، نمی توانند فرزندانی را تحویل اجتماع فاسد دهند، چون بدون تردید با این وسیله بر تعداد منحرفین و آلودگان افراد اجتماع، فردی را اضافه کرده اند.(6)
    «دیوید لیتون» می گوید:«اینکه کسی سبب متولدشدن انسانی گردد، یکی از پرمسئولیت ترین اعمال زندگی بشر است. به عهده گرفتن این مسئولیت یعنی زندگی بخشیدن به موجودی که ممکن است نفرین شده یا آمرزیده باشد، در صورتی که حداقل موقعیت های یک زندگی عادی مطلوب برای او تأمین نشده باشد، جنایتی است که در حق آن موجود به عمل آمده».(7)
    بدیهی است نظر او بیشتر متوجه اصول مادی بوده، ولی از این مهم تر فساد و آلودگی محیط است که نتیجه آن مشخص تر به نظر می رسد، یعنی مادامی که اجتماع ما آلوده و فسادانگیز باشد، در چنین شرایطی تأثیرات اجتماعی و محیط، همچون سیل خروشان عوامل تربیتی فردی و خصوصی را در کام خود فرو خواهد برد، پس باید مسئولان تعلیم و تربیت تلاش کنند در درجه اول سازمان اجتماعی را از عوامل فساد و تباهی برکنار دارند، چون در شوره زار، نهال کاشتن کاری عبث و بی فایده خواهد بود.
    ویرایش توسط مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* : 24-09-2022 در ساعت 17:03
    امضاء


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    واژه وسواس


    به گفته راغب در مفردات، وسواس در اصل صدای آهسته ای است که از به هم خوردن زینت آلات برمی خیزد.
    سپس به هر صدای آهسته گفته شود و بعد از آن به خطورات و افکار بد و نامطلوبی که در دل و جان انسان پیدا می شود و شبیه صدای آهسته ای است که در گوش فرو می خوانند، اطلاق گردیده.
    «وسواس» معنی مصدری دارد، ولی گاهی به معنی «فاعل» وسوسه نیز می آید، و در آیه مورد بحث به همین معنی است.(8)
    «خناس» صیغه مبالغه «خنوس» بر وزن خسوف، به معنی جمع شدن و عقب رفتن است، این به خاطر آن است که شیاطین هنگامی که نام خدا برده می شود عقب نشینی می کنند و از آنجا که این امر غالبا با پنهان شدن توأم است، این واژه به معنی «اختفا» نیز آمده است.
    بنا بر این مفهوم آیات سوره مبارکه ناس چنین است: «بگو من از شر وسوسه شیطان صفتی که از نام خدا می گریزد و پنهان می گردد، به خدا پناه می برم». اصولاً شیاطین برنامه های خود را با مخفی کاری می آمیزند و گاه چنان در گوش جان انسان می دمند که انسان باور می کند فکر، فکر خود او است و از درون جانش جوشیده و همین باعث اغوا و گمراهی او می شود.
    کار شیطان تزیین است و مخفی کردن باطل در لعابی از حق، دروغ در پوسته ای از راست، گناه در لباس عبادت و گمراهی در پوشش هدایت.
    خلاصه هم خودشان مخفی هستند و هم برنامه هایشان پنهان است و این هشداری است به همه رهروان راه حق که منتظر نباشند شیطان را در چهره و قیافه اصلی ببینند، یا برنامه هایشان را در شکل انحرافی مشاهده کنند، هرگز چنین نیست، آنها وسواس خناسند و کارشان حقه، دروغ، نیرنگ، ریاکاری، ظاهرسازی و مخفی کردن حق.
    اگر آنها در چهره اصلی ظاهر شوند، اگر آنها باطل را با حق نیامیزند و اگر آنها صریح و صاف سخن بگویند، به فرموده علی علیه السلام : «لَمْ یخَفْ عَلَی الْمُرْتادینَ»؛ «مطلب بر پویندگان راه خدا مخفی نمی شود».
    آنها همیشه قسمتی از «این» می گیرند و قسمتی از «آن»، و به هم آمیزند تا بر مردم مسلط شوند، چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه همین سخن می فرماید: «فَهُنا لِک یسْتَوْلِی الشَّیطانُ عَلی أَوْلِیائِهِ»؛(9)
    تعبیر «اَلَّذی یوَسْوِسُ فی صُدُورِ الناسِ»(10) و انتخاب لفظ وسوسه و لغت صدور (سینه ها) نیز تأکیدی بر این معنی است.
    اینها از یک سو، از سوی دیگر جمله «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ»(11) هشدار می دهد که وسواسان خناس تنها در میان یک گروه، و در یک قشر و یک لباس نیستند، در میان جن و انس پراکنده و در هر لباس و هر جماعتی یافت می شوند. باید مراقب همه آنها بود و باید از شر همه آنها به خدا پناه برد.
    دوستان ناباب، هم نشین های منحرف، پیشوایان گمراه و ظالم، کارگزاران جباران و طاغوتیان، نویسندگان و گویندگان فاسد، مکتب های الحادی و التقاطی ظاهرفریب، وسایل ارتباط جمعی وسوسه گر، همه اینها و غیر اینها در مفهوم گسترده «وسواس خناس» واردند که انسان باید از شر آنها به خدا پناه برد.
    امضاء


  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    چرا به خدا پناه می بریم؟


    هر لحظه امکان انحراف برای انسان وجود دارد و اصولاً وقتی خداوند به پیامبرش صلی الله علیه و آله دستور می دهد که از شر وسواس خناس به خدا پناه برد، دلیل بر امکان گرفتار شدن در دام خناسان و وسوسه گران است.
    با این که پیامبر صلی الله علیه و آله به لطف الهی و سپردن خویشتن به خدا، از هر گونه انحراف بیمه شده بود، ولی با این حال این آیات را می خواند و به آنها از شر وسواسان خناس پناه می برد، با این حال تکلیف دیگران روشن است.
    اما نباید مأیوس شد، چرا که در مقابل این وسوسه گران مخرب، فرشتگان آسمان به یاری بندگان مؤمن و رهروان راه حق می آیند، آری مؤمنان تنها نیستند، فرشتگان بر آنها نازل می شوند و آنها را کمک می کنند: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّه ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلائِکةُ»؛(12) «حتما کسانی که گفتند پروردگار ما خدا است و بعد استقامت کردند، نازل می شود بر آنها فرشتگان».
    ولی هرگز نباید مغرور شد و خود را بی نیاز از پند، تذکر و امدادهای الهی دانست، باید همیشه به او پناه برد، همیشه بیدار بود و همیشه هشیار.
    قالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله : «ما مِنْ مُؤْمِنٍ إِلاّ وَ لِقَلْبِهِ فی صَدْرِهِ أُذُنانِ: أُذُنٌ ینْفُثُ فیهَا الْمَلِک، وَ أُذُنٌ ینْفُثُ فیهَا الْوَسْواسُ الْخَنّاسُ، فَیؤَّیدُ اللّه الْمُؤْمِنَ بِالْمَلِک، فَهُوَ قَوْلُهُ سُبْحانَهُ: «وَ أَیدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»»؛(13)
    «هر مؤمنی قلبش دو گوش دارد: گوشی که فرشته در آن می دمد و گوشی که وسواس خناس در آن می دمد، خداوند مؤمن را به وسیله فرشته تأیید می کند و این است معنی آیه «وَ أَیدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»(14).

    ویرایش توسط مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* : 29-09-2022 در ساعت 15:15
    امضاء


  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    انسان در برابر طوفان وسواس


    در مسیر دور و درازی که انسان به سوی سعادت و جلب رضای خدا دارد، گردنه های صعب العبوری در پیش دارند که شیاطین در آنجا کمین کرده اند و اگر انسان تنها بماند، هرگز توانایی پیمودن این راه را ندارد. باید دست به دامن لطف الهی زند و با تکیه و توکل بر او، این راه پرخطر را بسپرد، هر گاه طوفان ها شدید و شدیدتر می شود، او بیشتر به سایه لطف الهی پناه برد.
    در حدیثی می خوانیم که در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله یکی نسبت به دیگری بدگویی کرد، آتش غضب در دل او افروخته شد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
    «إِنّی لاَءَعْلَمُ کلِمَةً لَوْ قالَها لَذَهَبَ عَنْهُ الْغَضَبُ: أَعُوذُ بِاللّه مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ»؛
    «من سخنی می دانم که اگر مرد خشمگین آن را بگوید، خشمش فرو می نشیند و آن جمله: أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم است».
    مرد خشگمین عرض کرد: «أَ مَجْنُونا تَرانی»؛ یعنی: فکر می کنید من دیوانه ام و شیطان در پوست من رفته است؟
    پیامبر صلی الله علیه و آله به قرآن استناد فرمود و این آیه را تلاوت کرد: «وَ إِمّا ینْزِغَنَّک مِنَ الشَّیطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّه »؛ «هر گاه وسوسه های شیطانی به سراغ تو بیاید، به خدا پناه ببر».(15)
    اشاره به این که طوفان غضب از وسوسه های شیطان است، همان گونه که طوفان شهوت، هوا و هوس، هر کدام یکی از آن وسوسه ها است.
    در کتاب خصال می خوانیم: امیرالمؤمنین علیه السلام چهارصد باب درباره اموری که به نفع دین و دنیای مسلمانان است، به اصحابش تعلیم داد و از آن جمله این بود:
    «إِذا وَسْوَسَ الشَّیطانُ إِلی أَحَدِکمْ فَلْیسْتَعِذْ بِاللّه وَ لْیقُلْ: آمَنْتُ بِاللّه مُخْلِصا لَهُ الدّینُ»؛(16) «هر گاه شیطان یکی از شما را وسوسه کند، باید به خدا پناه برد و بگوید: به خداوند پناه آوردم و دین خود را برای او خالص می کنم».
    امضاء


  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    شناخت امواج شیطان


    «إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَکرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»؛(17)
    در این آیه راه غلبه و پیروزی بر وسوسه های شیطان را به این صورت بیان می کند که پرهیزگاران هنگامی که وسوسه های شیطانی آنها را احاطه کند، به یاد خدا و نعمت های بی پایانش، به یاد عواقب شوم گناه و مجازات دردناک خدا می افتند. در این هنگام ابرهای تیره و تار وسوسه از اطراف قلب آنها کنار می رود و راه حق را به روشنی می بینند و انتخاب می کنند.
    «طائف» به معنی «طواف کننده» است گویا وسوسه های شیطانی همچون طواف کنندگان، پیرامون فکر و روح انسان پیوسته گردش می کنند تا راهی برای نفوذ بیابند. اگر انسان در این هنگام به یاد خدا و عواقب شوم گناه بیفتد، آنها را از خود دور ساخته و رهایی می یابد، و گر نه سرانجام در برابر این وسوسه ها تسلیم می گردد.

    ویرایش توسط مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* : 07-04-2023 در ساعت 17:12
    امضاء


  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    راه های وسوسه شیطان


    1 - گِل خوردن، 2 - گُل را به دست، ریزه کردن، 3 - ناخن را به دندان گرفتن، 4- ریش را جویدن: از امام موسی بن جعفر علیه السلام منقول است که چهار چیز است که از وسوسه شیطان است: گِل خوردن، گُل را به دست ریزه کردن، ناخن را به دندان گرفتن و ریش را جویدن.
    امام باقر علیه السلام فرمود که: «برای این امر کرده اند به ناخن گرفتن که چون بلند شود، شیطان در آنجا جا می گیرد و موجب فراموشی است»؛ و نیز آن حضرت علیه السلام فرمود:
    «بزرگ ترین دام های شیطان، خوردن گِل و خاک است».
    5 - تنها به سفررفتن: حضرت رسول صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمود: «وصیت می کنم تو را، هرگز تنها به سفر مرو که شیطان با یک کس است و از دو تا، دور است».
    6 - زدن سنج: امام صادق علیه السلام فرمود: «بپرهیز و سنج مزن که شیطان با تو می دود و ملائکه را از تو دور می کند».
    7 - با دست چرب خوابیدن: رسول اکرم صلی الله علیه و آله نهی کرده است کسی را که دست او چرب است بخوابد که اگر چنین کند و شیطان بر او دست یابد و یا دیوانه شود، ملامت نکند مگر خود را.
    8 - نپوشاندن عورت: علی علیه السلام فرمود: «هر وقت مردی برهنه شود و عورت او پوشیده نباشد، پس شیطان در او طمع می کند پس بپوشانید عورت خودتان را».
    9 - بلندگذاردن موی شارب و پشت ظهار(18) و زیر بغل: از حضرت رسول صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: «موی شارب و پشت ظهار و زیر بغل را بلند مگذارید که شیطان در آنجا جا می کند و پنهان می شود».
    10 - دشنام دادن به یکدیگر: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند که: «اگر مردی تو را سرزنش کند به عیبی که در تو هست، تو سرزنش مکن او را به آنچه در او است»؛ و نیز فرمودند که: «دو نفر که یکدیگر را دشنام می دهند، دو شیطانند که همدیگر را می درند». روزی در مجلس حضرت رسول صلی الله علیه و آله ، شخصی به یکی از صحابه دشنام داد و او ساکت بود. بعد از آن او نیز شروع کرد به تلافی، آن حضرت برخاستند و فرمودند که: «فرشته از جانب تو جواب می داد. چون خود به سخن آمدی، فرشته رفت و شیطان آمد و در مجلسی که شیطان در آن است نمی نشینم».
    11 - زیادی مال: حضرت صلی الله علیه و آله فرمودند: «هیچ بنده ای مالش زیاد نمی شود، مگر آن که شیطان او بیشتر می شود».
    12 - غایت کردن (مدفوع) در قبرستان، 13 - بول کردن در آب، 14 - بول کردن در حال ایستاده، 15 - با یک کفش راه رفتن (یعنی یک پا برهنه بودن)، 16- آشامیدن آب در حال ایستاده، 17 - در خانه تنها خوابیدن: محمد بن مسلم روایت کرده است از امام باقر علیه السلام که آن حضرت فرمود: «هر که در قبرستان مدفوع کند و در حال ایستاده بول کند و در آب بول نماید و با یک کفش راه رود و تنها بخوابد، پس شیطان به او آسیبی می رساند، مگر آن که خداوند او را حفظ کند؛ و سریع ترین حالتی که شیطان به آدم دست می یابد، حالتی است که انسان در یکی از این حالات باشد».
    به درستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در یکی از مسافرت ها، رسید به محلی که در آن محله، اجنه بودند. پس به اصحاب خود فرمود: «هیچ یک از شما تنها از اینجا عبور نکنید و هر یک از شما دست رفیق خود را بگیرد و از اینجا رد شود». پس یک نفر مردی تنها جلو رفته، به مجرد رسیدن به آن وادی دیوانه شد و به زمین افتاد. پس به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر دادند، حضرت تشریف آورد به بالای سر آن مرد و انگشت بزرگ او را گرفت و فشار داد. پس از آن فرمود: «بِسْمِ اللّه ، أَخْرِجْ یا خَبیثُ! أَنَا رَسُولُ اللّه »؛ یعنی: «به نام خدا بیرون شو ای پلید و خبیث! زیرا که من رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم». پس آن مرد خوب شد و از جا حرکت کرد و ایستاد.(19)

    امضاء


  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    چیزهایی که باعث اذیت شیطان می باشد


    امام موسی کاظم علیه السلام فرمود: «هیچ چیز شیطان و لشکرش را مجروح نمی کند مانند زیارت برادران مؤمن، چون دو مؤمن با هم خدا را یاد می کنند و پس از آن فضایل ما اهل بیت را، گوشت های روی شیطان، تمام می ریزد و از شدت درد به فریاد آید و ملائکه آسمان و خازنان بهشت حال او را یافته، لعنتش می کنند».
    حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: «هیچ چیزی بر شیطان سخت تر از قرآن خواندن، از رونیست»؛ و از امام صادق علیه السلام نقل شده که: «شیطان پیوسته در فرح و شادی است تا دو مسلمان از یکدیگر آزرده اند و دوری می کنند و چون با هم ملاقات کنند، زانوهایش بر هم می خورد و بندهایش جدا می شود و فریاد می کند: واویلا! چه بلایی بود بر سر من آمد». حضرت علی علیه السلام فرمود: «سجده را طولانی کنید، زیرا که هیچ عملی بر ابلیس سخت تر نیست از این که ببیند فرزندان آدم در سجده باشند، زیرا به او امر شده است به سجود، پس نافرمانی کرد و فرزند آدم امر شده است به سجود، پس اطاعت کرد و نجات یافت».
    از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که: «مداوا کنید بیماران خود را به صدقه و دفع نمایید بلا را به دعا و طلب روزی کنید به صدقه، به درستی که صدقه از میان زنخ هفتصد شیطان بیرون می آید، یعنی چون کسی قصد صدقه دادن کند، هفتصد شیطان او را وسوسه می کنند و هیچ چیز بر شیطان گران تر از این نیست که صدقه به مؤمن داده شود و این صدقه، اول به دست خدا می رسد، پیش از آن که به دست فقیر برسد (کنایه از این که خداوند قبول می کند)».
    امضاء


  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    همزات شیاطین چیست؟


    همزات جمع «همزه» به معنی دفع و تحریک با شدت است و اگر به حرف همزه، «همزه» می گویند، به خاطر آن است که از انتهای گلو با شدت بیرون می آید و به گفته بعضی از مفسران، «همز» و «غمز» و «رمز» هر سه یک معنی را می رساند، منتها «رمز» به مرحله خفیف و «غمز» از آن شدیدتر و «همز» نهایت شدت را بیان می کند و با توجه به این که شیاطین، جمع است، همه شیطان های آشکار و پنهان، انس و جن را شامل می گردد.
    در تفسیر علی بن ابراهیم می خوانیم که امام علیه السلام در معنی آیه «قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِک مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطینَ»(20) می فرمود: «هُوَ ما یقَعُ فی قَلْبِک مِنْ وَسْوَسَةِ الشَّیطانِ»؛
    «منظور از آن، وسوسه های شیطانی است که در قلب تو می افتد».(21)
    آنجا که پیامبر صلی الله علیه و آله با داشتن مقام عصمت و مصونیت الهی، چنین تقاضایی را از خدا می کند، تکلیف دیگران روشن است. باید همه مؤمنان، از پروردگار که مالک و مدبر آنها است، بخواهند لحظه ای آنها را به حال خودشان وامگذارد، نه تنها تحت تأثیر وسوسه شیاطین قرار نگیرند، بلکه در مجلس آنها نیز حضور نیابند.
    به این ترتیب همه رهروان راه حق باید به طور مداوم از القائات شیطانی بر حذر باشند و همیشه خود را از این نظر در پناه او قرار دهند.
    ویرایش توسط مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* : 15-04-2023 در ساعت 15:49
    امضاء


  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,593
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,889 در 2,475
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    آیا ترس در انسان، غریزی است؟


    یکی از مباحث جالب توجه در روان شناسی کودک، تحقیق در این مطلب است که آیا پایه اصلی و ریشه اساسی ترس و وحشت که در سنین اول زندگی، در نهاد اطفال بیدار می شود، ناشی از غریزه طبیعی است یا آن که ترس های کودک به طور کلی از تلقین های والدین و مربی یا اطرافیان کودک سرچشمه می گیرد.
    بعضی عقیده دارند که مایه اصلی ترس، در نهاد آدمی ریشه فطری و طبیعی دارد و با سرشت انسان آمیخته شده است و اثر مفید آن، صیانت ذات و دوری جستن از محیط خطر است. بعضی تصور کرده اند که ترس، فطری بشر نیست، بلکه مانند بیماری های ساری از راه رفتار و گفتار وحشت زای دیگران، به کودک سرایت می کند و باعث رعب و تشویش خاطرش می گردد.
    «راسل» می گوید: بچه نوزاد به آسانی دچار ترس می شود. دکتر «واتسن» و خانمش چنین دریافته اند که چیزهایی که بیشتر موجب ترس بچه می شود، صداهای بلند و همچنین احساسی است مبنی برمبادا کسی او را پرتاب کند. مع ذالک نوزاد به قدری تحت حمایت کامل قرار گرفته است که محلی برای ترس های بی جا و نامعقول نیست. در جریان سال دوم و سوم تولد، ترس های تازه ای نشو و نما می کند، اما باید دانست که تا چه حدی به تلقین برداشته می شود و تا چه حد، به غریزه مربوط است و موضوع وجود نداشتن ترس ها در سال اول تولد، دلیل قاطع بر عدم وجود صفات غریزی بچه نخواهد بود، زیرا غرایز با پیشرفت سنین زندگی کودک نضج می گیرد. حتی افراطی ترین پیروان فروید هم مدعی نیستند که غریزه جنسی در حال تولد نضج پیدا کرده است.
    بدیهی است کودکانی که می توانند به هر طرف روانه گردند، بیشتر احتیاج به ترس دارند تا بچه هایی که هنوز راه نیفتاده اند، بنا بر این اگر بگوییم غریزه ترس، ناشی از نیاز پیداکردن بدان است، جای تعجب نخواهد بود.
    این مسئله از نظر تربیت اهمیت بسیار دارد. اگر تمام ترس ها ناشی از القا باشد، پس می توان به یک وسیله ساده از آن جلوگیری کرد و آن این است که حال ترس یا نفرت پیش بچه نشان ندهیم، اگر بعضی از آنها غریزی باشد، به ناچار محتاج متدهای دقیق می شویم.
    بچه های کمتر از یک سال، هرگز از حیوانات نمی ترسند و هم چنین ترس از تاریکی، هرگز در اطفالی که وحشتناکی تاریکی به آنان تلقین نشده است، دیده نمی شود. به طور مسلم غالب ترس هایی که ما به آنها عادت کرده ایم، اکتسابی است و اگر بزرگترها آنها را ایجاد نکنند، در بچه ها نشو و نما پیدا نمی کند.(22)
    امضاء


صفحه 2 از 13 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi