صفحه 4 از 12 نخستنخست 12345678 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 120

موضوع: وسواس، شناخت و راه های درمان

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,567
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,103
    مورد تشکر
    7,882 در 2,472
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ترس های گوناگون


    ترس های گوناگون که اغلب در دوران جوانی بروز می کند و نوبالغان و جوانان را در سازش های اجتماعی دچار نگرانی و اضطراب می نماید و باعث خودباختگی و شکست شخصیت آنان می شود، ریشه های مختلف دارد.
    بعضی از ترس ها در جوانان ناشی از ناموزونی صفات موروثی و معلول نقایص عیوب عضوی آنها است. کودکی که با چشم پیچیده یا کور، در رحم ساخته شده است، طفلی که با لب شکافته یا انحراف دست و پا متولد شده و خلاصه مولودی که در اندامش یک یا چند نقص طبیعی مادرزاد وجود دارد، وقتی بزرگ می شود، همواره در خود احساس حقارت و کمبود می کند و هرچه پیش تر می رود، این احساس در وی شدیدتر می گردد. موقعی که به حد بلوغ و جوانی می رسد، از ورود در اجتماع و آمیزش با مردم، خائف و نگران است. می ترسد از این که به او بخندند و مورد تمسخر و استهزایش قرار دهند یا لااقل با دیده تحقیر و پستی به وی نگاه کنند. بدیهی است چنین جوانی، نمی تواند به آسانی در جامعه اظهار وجود کند و شخصیت خود را اثبات نماید.
    یک خال یا لکه کوچکی که در صورت یک دختر زیبایی باشد یا کجی استخوان پا یا ستون فقرات و نواقص مشابه آنها، می تواند انسان را از اول تا آخر عمر، زیر فشار «عقده حقارت» شکنجه دهد. کودکی که نقص یا ضعف بدنی دارد، مجبور است که پیوسته مورد تمسخر و سرزنش هم بازی های سالم خود بوده و به واسطه همان نقص بدنی قادر، به دفاع از خود نباشد. تنها عکس العمل او این است که فقط به روی خودش نیاورد، ولی همین خودخوری و سرکوبی غرور و احساسات است که مقدمه بدبختی های بعدی و ناراحتی های فکری او می شود.
    احساسات جریحه دار وقتی که به وسیله ای التیام نیافت، به ضمیر ناآگاه می خزد و تمام انرژی های سرکوفته را دور و بر خود جمع کرده و مایه تباهی اندیشه و اختلال فکر می گردد.(36)
    جوان محصلی که لکنت زبان داشت و نمی توانست روان سخن بگوید، در نامه خود نوشته بود: با آن که خوب درس خوانده ام و همیشه در امتحانات قبول شده ام، ولی کندی زبانم مرا به سختی رنج می دهد، جرأت ندارم با کسی صحبت کنم، همیشه در آخر کلاس می نشینم و حتی المقدور خود را از چشم دبیر پنهان نگاه می دارم، زیرا می ترسم از من سؤالی کند و در جواب، زبانم بگیرد و هم کلاسانم مرا استهزا نمایند. نوشته بود: جرأت نمی کنم ساعت به دستم ببندم، از ترس این که مبادا کسی از من وقت را سؤال کند و در جواب، بر اثر لکنت زبان مورد تحقیر و اهانت واقع شوم. تجربه و تحلیل روانی که از یک استاد دانشگاه به عمل آمد، نشان داد که عقده حقارتی که وی از آن رنج می برده، از دوران تحصیلی او در دبستان به وجود آمده بوده است. بدین معنی که وی بلندترین شاگردان بود و هنگام بازی یا استراحت و تفریح، قبل از همه او به چشم اولیای مدرسه می رسید. از این رو هر وقت اتفاقی در مدرسه می افتاد، برای تنبیه سایرین بلافاصله او را از صف بیرون کشیده و وسیله عبرت قرار می دادند. هر چند در پاره ای از موارد، این عمل به جا بود، ولی این طفل از همان وقت احساس می کرد که بیشتر مواقع مورد ظلم و ستم قرار گرفته است و این بدبختی هم علتی جز بلندی قد او نداشته است.(37)
    خوشبختانه با پیشرفت هایی که در علوم مختلف نصیب بشر شده است، در جهان امروز پاره ای از عیوب و نقایص موروثی، مانند شکاف لب و پیچیدگی چشم و عوارضی نظایر آنها علاج پذیرند.
    ویرایش توسط مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* : 21-05-2023 در ساعت 14:05
    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,567
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,103
    مورد تشکر
    7,882 در 2,472
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    درمان عیوب موروثی


    جوانی که به عیب موروثی قابل اصلاح گرفتار است، اگر در شرایط مساعد درمانی قرار گیرد و بتواند ناموزونی عضوی خویش را برطرف نماید، عقده درونیش گشوده می شود و قهرا از احساس حقارت و ترس ناشی از آن رهایی می یابد.
    جوانی که قیافه نامطبوع یا لنگی پایش قابل علاج نیست، اگر از ترس سخریه و اهانت دیگران منزوی گردد و از سعی و مجاهده بازایستد، نه تنها با این عمل، نقص عضوی خود را جبران ننموده و راه سعادتی به روی خویش نگشوده است، بلکه بر عکس، خود را محروم تر ساخته و روز به روز ترسش بیشتر و بدبختیش فزون تر می گردد.
    چنین جوانی موظف است اولاً استعدادهای عقلی یا بدنی خود را بشناسد و لیاقت خود را در فعالیت های زندگی تشخیص دهد و به کاری که شایستگی دارد دست بزند و تمام نیروی خود را در راه نیل به آن بسیج نماید.
    ثانیا در برخوردهای اجتماعی، حتی المقدور خود را فراموش کند و به جای توجه به نقص عضوی خویش، متوجه دیگران باشد یا آن که خود را با کسانی که نقص و عیب بزرگ تری دارند، مقایسه نماید و بدین وسیله، از رنج های درونی و ناراحتی های خویش بکاهد. به نظر می رسد اجرای این برنامه، استعدادهای درونی وی را سریعا به فعلیت می آورد و او را در مدت کوتاهی، به کمال لایقش می رساند و بر اثر پیروزی و موفقیتی که به دست آورده، حقارت درونی و نقص ساختمانیش جبران می شود و در نتیجه، شخصیت شایسته خود را در جامعه احراز خواهد کرد.
    قالَ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام : «أَکثِرِ النَّظَرَ إِلی مَنْ فَضَلْتَ عَلَیهِ فَإِنَّ ذلِک مِنْ أَبْوابِ الشُّکرِ»؛(38)
    علی علیه السلام فرموده است: «بیشتر توجهت به کسانی باشد که تو بر آنها برتری داری، چه این خود، یکی از درهای شکرگزاری و استفاده از نعمت های الهی است».
    قالَ الصّادِقُ علیه السلام : «اُنْظُرْ إِلی مَنْ هُوَ دُونَک فَتَکونَ لاِءَنْعُمِ اللّه شاکرا وَ لِمَزیدِهِ مُسْتَوْجِبا وَ لِجُودِهِ ساکنا»؛(39)
    امام صادق علیه السلام فرموده است: «برای تسکین خاطر و تخفیف اندوه خود، همواره به کسی نظر کن که نصیبش از نعمت های الهی کمتر از تو است، تا شکر نعمت های موجود را به جای آوری و برای افزایش نعمت خداوند شایسته باشی و قرارگاه عطیه الهی گردی».
    کسی که گرفتار سنگینی گوش یا لکنت زبان است، اگر خود را با مردم کر و لال بسنجد، کسی که گرفتار پیچیدگی چشم یا لنگی پا است، خویش را با افراد کور و افلیج مقایسه نماید، از تأثیر و اندوهش کاسته می شود و می تواند از عقل و هوش و یا دست و بدن سالم و خلاصه از سایر سرمایه هایی که در اختیار دارد، استفاده کند و در پرتو سعی و کوشش، از نعمت های تازه ای برخوردار گردد.
    بر عکس کسی که به علت یک نقص عضوی، نشاط و امید را در خود بمیراند و بر اثر افسردگی و تأثر خاطر، سایر نعمت های الهی را نادیده انگارد و از آنها بهره نگیرد، شایسته ناکامی و محرومیت است. او هرگز نمی تواند از ذخایر درونی خویش استفاده نماید و موجبات رشد و سعادت خود را فراهم آورد.

    جوانان معلول و ناقص عضو، همواره باید به خاطر داشته باشند که در گذشته و حال، مردم بسیاری در جهان قدم گذاردند که با ابتلای به نقایص و عیوب موروثی، با منظر کریه و ناموزونی اندام، بیم و هراس به خود راه نداده و از زندگی و نیل به سعادت ناامید نشدند. اینان با عزمی راسخ به کارهای علمی و عملی دست زده و از استعدادهای درونی خویش استفاده بسیار برده و عمر خود را به عزت و خوشبختی به سر آوردند. بعضی از آنها بر اثر لیاقت طبیعی و مجاهدات پی گیر، عالی ترین مدارج علمی و فنی را پیموده و به درخشان ترین شخصیت و شهرت اجتماعی نایل آمدند.
    نتیجه آن که یک قسمت از ترس های جوانان که مانع آمیزش های اجتماعی و باعث شکست و شخصیت آنها است، ناشی از نقایص و عیوب بدنی و خلاصه ناموزونی صفات موروثی است و به شرحی که اشاره شد، این قبیل جوانان تا جایی که قادرند، باید نقایص خود را نادیده انگارند و با سعی و کوشش، استعدادهای طبیعی خویش را در یکی از رشته های علمی یا عملی که شایستگی دارند، پرورش دهند و از این راه، حقارت خود را جبران و شخصیت خویش را احراز نمایند.

    امضاء


  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,567
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,103
    مورد تشکر
    7,882 در 2,472
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ترس بر اثر سوءِ تربیت
    بعضی از ترس های جوانان معلول صفت اکتسابی و ناشی از تربیت های نادرست دوران کودکی است. خشونت و سختگیری های بی مورد یا نوازش و مهرورزی های نابجای پدران و مادران نسبت به فرزندان و هم چنین پاره ای از شرایط نامطلوب محیط خانواده در درون کودک اثر بد می گذارد و در ایام جوانی به صورت های مختلف از آن جمله بیم از معاشرت های اجتماعی و ترس از سازگاری صحیح با محیط زندگی آشکار می گردد.
    حقیقتی که روز به روز بیشتر آشکار می شود، این است که ادراکات دوران بچگی و وقایع و تجارب آن، بر زندگی بعدی و شخصیت انسان اثر قاطعی دارد. با جرأت می توان گفت که این ادراکات و تجارب سلامتی، بیماری و خوشبختی یا بدبختی افراد را در تمام عمر پی ریزی می نماید.
    طفل در اولین سال های کودکی تار و پود زندگیش را می سازد و از همان روزهای اولی که گهواره را ترک می گوید، هر چه باید بشود یا نشود شده است. هم چنان که نهال نورسته ای، اگر کج یا راست تربیت شود تا آخر عمر همان طور می ماند، مسیر زندگی آدمی هم از این قانون مستثنی نیست.(40)
    برای توضیح و تبیین این مطلب که قسمتی از ترس های جوانان در سازش های اجتماعی و اثبات شخصیت، ناشی از تربیت های غلط دوران کودکی است، بر سبیل نمونه، به پاره ای از موارد آن اشاره می شود.
    ویرایش توسط مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* : 24-05-2023 در ساعت 21:42
    امضاء


  5. Top | #34

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,567
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,103
    مورد تشکر
    7,882 در 2,472
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    تربیت بر اثر بیم و امید


    تربیت صحیح و ثمربخش، آن تربیتی است که بر اساس بیم و امید استوار باشد. یعنی آن کس که در معرض تعلیم و تربیت قرار می گیرد، باید احساس کند که در مقابل انجام وظیفه، شایسته پاداش است و در برابر تخلف از وظیفه، استحقاق کیفر دارد. امید به پاداش آدمی را به انجام وظایف و تکالیف مقرره، تشویق و دلگرم می کند و به فعالیتش می افزاید و ترس از مجازات، وی را از تخلف و سرپیچی از مقررات بازمی دارد.
    در مکتب آسمانی اسلام، بنای تربیت بر همین اصل اساسی پایه گذاری شده و هر مسلمان وظیفه شناس مکلف است همواره خود را بین خوف و رجا بداند. یعنی نه هرگز خویشتن را از عذاب الهی ایمن دانسته و نه هرگز خود را از رحمت واسعه خداوند ناامید پندارد.
    قالَ الصّادِقُ علیه السلام : «کانَ أَبی یقُولُ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلاّ وَ فی قَلْبِهِ نُورانِ: نُورُ خیفَةٍ وَ نُورُ رَجاءٍ، لَوْ وُزِنَ هذا لَمْ یزِدْ عَلی هذا وَ لَوْ وُزِنَ هذا لَمْ یزِدْ عَلی هذا»؛(41)
    امام صادق علیه السلام از پدرش علیه السلام نقل کرده است که می فرمود: «هیچ بنده مؤمنی نیست، مگر آن که در قلبش دو روشنی وجود دارد: یکی نور ترس و دیگری نور امید، این دو احساس در نهاد مردم باایمان آن چنان متساوی است که اگر سنجیده شوند، هیچ یک بر دیگری فزونی ندارد».
    بر هم زدن بیم و امید و از دست رفتن تعادل خوف و رجا، آثار نامطلوبی در نهاد آدمی به جای می گذارد و افراد را از روش صحیح انجام وظایف علمی و عملی بازمی دارد. خوف بیش از رجا، مایه یأس و نامیدی و امید بیش از بیم، باعث غرور و لاابالی گری است.
    اکنون جای این پرسش است که آیا مربیان جامعه نیز موظفند در راه اجرای برنامه های آموزشی و پرورشی با این دو نیرو به طور متساوی تکیه کنند یا آن که می توانند از یک نیرو، بیش از نیروی دیگر استفاده نمایند؟
    کارشناسان تعلیم و تربیت، پس از آزمایش های دقیق روانی به این نتیجه رسیده اند که امید به پاداش بیش از ترس از کیفر، آدمی را به یادگیری وامی دارد و تشویق بیش از توبیخ، موجبات پیشرفت علمی و تربیتی را فراهم می آورد. مربیان اگر بتوانند با روش صحیح و عاقلانه از نیروی تشویق استفاده زیادتری کنند، قطعا در اجرای برنامه های خود توفیق بیشتری به دست خواهند آورد.
    امضاء


  6. Top | #35

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,567
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,103
    مورد تشکر
    7,882 در 2,472
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    عوارض ترس


    «آلرز» معتقد است که ترس به انواع گوناگون به طور آشکار و پوشیده در رفتارهای نامناسب ظاهر می گردد. این رفتارهای دشوار به عقیده اکثر روان پزشکان عبارتند از: لکنت و گرفتگی زبان، ادرار غیرارادی، خواب پریشان و یا حرکات عصبی.
    ترس یا اضطراب اساس تمام حالات عصبی است و اصل و اساس اکثر ناراحتی های عقلی و روانی ترس است. ترس علاوه بر ناراحتی های نامبرده، سبب می شود که آدمی حسود و کم رو گردد و این دو رفتار تا آخر عمر او را ناراحت و معذب خواهند کرد.(42)
    پریشان فکری و اضطراب های درونی یا آرامش فکر و اطمینان خاطر هر فردی، روی تمام قوای بدنش عموما و در سخن گفتن و ادای کلماتش خصوصا، اثر مستقیم دارد و به عبارت دیگر، کیفیت و کمیت سخنان هر انسانی، حاکی از وضع درونی و حالت روانی او است.
    قالَ عَلِی علیه السلام : «بَیانُ الرَّجُلِ ینْبِئُ عَنْ قُوَّةِ جَنانِهِ»؛(43) «سخن آدمی حاکی از درجه قدرت روحی و مقدار نیروی معنوی او است».


    ویرایش توسط مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* : 30-05-2023 در ساعت 18:26
    امضاء


  7. Top | #36

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,567
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,103
    مورد تشکر
    7,882 در 2,472
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مبارزه با منشأ ترس


    بیماری ترس تنها با اظهار قدرت و تظاهر به نترسیدن درمان نمی شود، بلکه باید با منشأ روانی و ریشه واقعی آن مبارزه کرد و روح را از اسارتش آزاد ساخت و تا زمانی که عقده ترس در نهاد آدمی گشوده نشود، نگرانی و اضطراب هم چنان وجود خواهد داشت.
    مردم بصره بر خلاف موازین اسلامی در جنگ جمل شرکت کردند و در مقابل حکومت علی علیه السلام قیام مسلحانه نمودند و پس از شکست، دچار نگرانی و ترس شدند و بر اثر آن حالت روانی، شهر بصره در معرض خطرات تازه ای قرار گرفت. علی علیه السلام برای آرامش افکار و اعاده وضع عادی، به ابن عباس که در آن موقع فرماندار بصره بود نوشت:
    «فَحادِثْ أَهْلَها بِالاْءِحْسانِ إِلَیهِمْ وَ احْلُلْ عُقْدَةَ الْخَوْفِ عَنْ قُلُوبِهِمْ»؛(44)
    «با مردم بر اساس عطوفت و احسان برخورد کن و عقده ترس را در دل های آنان بگشای».
    علی علیه السلام با این دستور ترس های روانی مردم را برطرف ساخت و از حوادث احتمالی جلوگیری نمود.
    جوانی که از دوران اول زندگی بر اثر تحقیرهای پدر و مادر، ضعیف و بی شخصیت بار آمده و از آمیزش با مردم می ترسد، اگر به نکات لازم متوجه گردد و افکار و اعمال خود را با برنامه ای که توضیح داده می شود منطبق سازد، می تواند بیماری خویش را درمان کند و از عوارض رنج آور آن رهایی یابد.
    1- متوجه باشد که ترس در زندگی بشر، از بیماری های خطرناک و از عوامل مهم تیره روزی و بدبختی است. ترس مایه ناکامی و محرومیت و دشمن آسایش و آرامش است. آدمی هر قدر بیشتر بترسد، خود را ضعیف تر ساخته و به شخصیت خویش ضربه بزرگ تری زده است و اگر به درمان خود همت گمارد، می تواند موجبات بهبود و سلامت روان خویش را فراهم آورد و به سعادت و کامیابی نایل گردد.
    قالَ عَلِی علیه السلام : «لاینْبَغی لِلْعاقِلِ أَنْ یقیمَ عَلَی الْخَوْفِ إِذا وَجَدَ إِلَی الاْءَمْنِ سَبیلاً»؛(45)
    علی علیه السلام فرموده است: «سزاوار نیست انسان عاقل در خوف و نگرانی به سر برد، اگر راهی به آرامش و ایمنی داشته باشد».
    2- باید بداند که گفتار نامرتب و اعمال ناموزون بدنش، ناشی از ترس درونی است و تا زمانی که علت ترس از عمق جانش ریشه کن نشود، اعتماد به نفس ندارد و نمی تواند با مردم به خوبی بیامیزد و به درستی با آنان سخن بگوید.
    با حس ترس مبارزه کردن و خود را به نترسیدن زدن کافی نیست. باید با علت ترس مبارزه کرد، یعنی به محض این که از علت و موجب ترس آگاه شویم، باید در رفع آن بکوشیم، و گر نه تا علت رفع نشده، مبارزه با حس ترس بیهوده خواهد بود.(46)
    «إِنَّ اللّه لایغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»؛(47)
    «خداوند اوضاع و احوال هیچ قومی را تغییر نمی دهد، مگر آن که خودشان صفات نفسانی و ملکات روحی خویش را دگرگون سازند».
    قالَ عَلِی علیه السلام : «مَنْ حَسُنَتْ سَریرَتُهُ حَسُنَتْ عَلانِیتُهُ»؛(48)
    علی علیه السلام فرموده: «آن کس که باطنش خوب و ضمیرش نیکو باشد، ظاهرش خوب و نیکو خواهد بود».
    3- باید با دقت به حساب نفس خود رسیدگی کند و حالات روانی خویش را به درستی تجزیه و تحلیل نماید تا به منشأ اصلی و علت اساسی ترس خود پی ببرد، سپس به رفع آن بپردازد.
    قالَ عَلِی علیه السلام : «مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْها خَسِرَ»؛(49)
    علی علیه السلام فرموده: «هر کس به حساب نفس خویش برسد، سود برد و هر کس از وظیفه غفلت نماید، زیان می بیند».


    امضاء


  8. Top | #37

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,567
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,103
    مورد تشکر
    7,882 در 2,472
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مثلاً جوان مورد بحث که بر اثر اهانت های دیروز پدر و مادر، به عقده دچار شده و در نتیجه از معاشرت و مکالمه با مردم بیم دارد، اگر به حساب نفس خود رسیدگی و بفهمد که منشأ ترس امروزش چیزی جز تحقیر و توهین دوران کودکی نیست، می تواند خود را با این منطق عاقلانه قانع نماید که گر چه پدر و مادر، مرا در کودکی تحقیر کردند و شخصیتم را سرکوب نمودند، ولی آن دوره سپری شد و اکنون خود، یک فرد بالغ اجتماع هستم، مردم با من دشمنی مخصوص ندارند. اگر به خوبی قدم بردارم و به درستی وظیفه خود را انجام دهم، می توانم در جامعه عرض وجود کنم و مورد توجه و تحسین قرار گیرم.
    بدون تردید این محاسبه صحیح و منطق عاقلانه، ترس درونیش را تخفیف می دهد و از نگرانی و وحشتش می کاهد، در نتیجه امیدی در ضمیرش باز می کند و نسبت به آینده تا اندازه ای خوش بینش می سازد و این خود اولین قدم علمی، در راه درمان بیماری ترس است.
    4- پس از محاسبه نفس و امید به پیروزی، برای آن که در معاشرت و مکالمه با مردم جرأت پیدا کند، باید در اولین برخوردهای اجتمای از ساده ترین روش های اخلاقی که مایه جلب محبت است استفاده نماید. این مطلب در کتاب های روانی امروز آمده و اولیای گرامی اسلام نیز در چهارده قرن قبل به پیروان خود آموخته اند.
    نشان آدم کم رو این است که به دشواری با کسی آشنا می شود و پیش دیگران نمی تواند با آزادی صحبت کند. برای مبارزه با ترس و کم رویی اگر این دو نکته مختصر را مراعات کند، مقداری و شاید یک باره از رنج کم رویی خلاص خواهد شد. اولاً به هر کس می رسد، اول سلام کند. ثانیا خوش رو و متبسم باشد. شاید این نسخه به نظرتان کوچک و حقیر بیاید، لیکن هزاران نفر را مداوا کرده است. شما هم بیازمایید، پشیمان نخواهید شد.(50)
    قالَ عَلِی علیه السلام : «لِکلِّ داخِلِ دَهْشَةٌ فَابْدَؤُوا بِالسَّلامِ»؛(51)
    علی علیه السلام فرموده: «هر تازه واردی در محیط نامأنوس حیرت زده می شود، برای آرامش خاطر، سخن خود را به سلام آغاز کنید».
    قالَ عَلِی علیه السلام «اَلْبَشاشَةُ حِبالَةُ الْمَوَدَّةِ»؛(52)
    علی علیه السلام فرموده: «خوش رویی و بشاشت، ریسمان مهر و مودت است».
    ویرایش توسط مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* : 09-06-2023 در ساعت 13:20
    امضاء


  9. Top | #38

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,567
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,103
    مورد تشکر
    7,882 در 2,472
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    یازده سال گرفتار وسواس


    روزانه چندین بار، در و دیوار و کف اتاق ها، آشپزخانه و هر جایی از خانه را که امکان داشت با دست یا پا تماس داشته باشد، با شلنگ آب می شستم، گویی به باغچه آب می دهم. فرش ها، کف پوش هاو دیگر وسایل منزل در اثر شست وشوی مدام با آب، فرسوده شده بودند. دایم از خانه بوی نم می آمد. مصرف پودرهای لباسشویی، مایع ظرفشویی سفیدکننده و دستمال کاغذی و آب، بیداد می کرد. هر روز بدون استثنا، سه بار ماشین لباس شویی را به کار می انداختم، پر از لباس های شسته و تمیزی که فقط به نجس بودنشان شک داشتم. همیشه طناب ها پر از لباس خیس بودند و کشوها خالی از لباس. طی دوسال گذشته، دست های من به طور مستقیم با چیزی در تماس نبودند. با خرید ده ها جفت دستکش لاستیکی و نخی، برای حتی گرفتن قاشق هنگام صرف غذا، از دستکش استفاده می کردم. روزی دیدم پسرم که تنها پنج روز از تولدش می گذشت با ناخن، گوشه لبش را خراش داده است. او را به حمام بردم و بی ملاحظه، دوش دستی را مستقیم روی صورتش گرفتم. آب به گلویش پرید و چیزی نمانده بود خفه شود و... .

    اینها گوشه ای از خاطرات زن جوانی است که یازده سال در چنگال بیماری وسواس گرفتار بود و به تازگی در پی معالجات روان درمانی، به قول خودش بار دیگر متولد شده و می خواهد زندگی محکوم به فنای خویش را از نو پی ریزی کند.(53)


    امضاء


  10. Top | #39

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,567
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,103
    مورد تشکر
    7,882 در 2,472
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    انواع وسواس


    وسواس به چهار گونه تقسیم می شود:
    1 - وسواس آلودگی: که به شکل شست وشو ظاهر می شود. خانم ها و افراد مذهبی، از دید پاکی و نجسی و دیگران از دید آلودگی به مسأله می نگرند.
    2 - وسواس شک و تردید: این افراد به هر کس و هر چیزی شک دارند و تا آنجا پیش می روند که عرصه برای آنان تنگ و زندگی غیرقابل تحمل می شود.
    3 - وسواس وارسی: این گونه افراد مرتب هر چیز را مورد بازرسی قرار می دهند، ولی مجددا نسبت به آن شک می کنند.
    مثلاً هنگامی که می خواهند از خانه بیرون روند، چندین بار اجاق گاز را کنترل می کنند که خاموش باشد، ولی وقتی بیرون می روند، باز هم شک دارند که اجاق روشن نمانده باشد.
    4 - وسواس تقارن: افرادی که همیشه تلاش دارند همه چیز در زندگی و محیط اطراف آنان نظم هندسی داشته باشد و هر چیزی که نیم میلی متر جا به جا شده باشد، آنان را آزرده می سازد.


    ویرایش توسط مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* : 15-06-2023 در ساعت 14:41
    امضاء


  11. Top | #40

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,567
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,103
    مورد تشکر
    7,882 در 2,472
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    وسواس های فکری


    میل های ناگهانی، فکرها و تصورهای بی معنی و گاه تنفرانگیزی هستند که ناخودآگاه به ذهن شخص وارد می شوند و او می کوشد آنها را از ذهن خود خارج کند، برای مثال ممکن است افکار کفرآمیزی به ذهن فرد مؤمنی خطور کند که به هیچ وجه علاقه ای به آن نداشته باشد و از آمدن چنان فکر و خطور کفرآمیزی به شدت ناراحت می شود یا مادری که فرزند خود را بسیار دوست دارد، دچار این نگرانی شود که نکند ناگهان کودک خود را از پنجره پرتاب کند یا خانم جوانی این فکر تکراری را همیشه در ذهن داشت که شوهر او در یک حادثه رانندگی کشته شود، همراه با این تفکر تصور روشنی از این حادثه به ذهن او می آمد.
    مردی این تردید تکراری را به زور وارد ذهن کرده بود که ممکن است در هنگام رانندگی با عابری برخورد کند.
    و نمونه های فراوان دیگر از این نوع وسواس فکری.

    امضاء


صفحه 4 از 12 نخستنخست 12345678 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi