❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
موضوعات تصادفی این انجمن:
- ویژه نامه روز هشتم ماه مبارک رمضان ❀ یک جرعه...
- وضعیت شیطان در ماه رمضان
- دعای روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان در قاب...
- بسته ی قرآنی ، مناجاتی و معرفتی روز اوّل ماه...
- ★║✿*♥*✿║★ برای شفاعت قرآن در قیامت شرکت...
- فلش های دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان
- ویژه نامه شبهای نورانی قدر{ شکوه بندگی}
- پیامک و اشعار زیبای وداع با ماه مبارک رمضان
- شبهای آسمانی {ویژه نامه لیالی پرفیض قدر }
- ویژه نامه روز چهاردهم ماه مبارک رمضان* بهار...
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
قال الامام علی بن ابی طالب علیه السلام :
الصيام اجتناب المحارم كما يمتنع الرجل من الطعام و الشراب
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
روزه پرهيز از حرام ها است همچنان كه شخص
از خوردنى و نوشيدنى پرهيز مى كند
بحارالانوار ج 93 ص 249
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
وقت جدایی من و ماه صیام شد
یعنی غروب طلعت این بار عام شد
دارد بساط ماه خدا جمع می شود
آه درون سینه ی ما مستدام شد
توشه برای روز جزا برنداشتم
فرصت گذشت و خوشه ی عمرم تمام شد
یادش به خیر ،سوز مناجات نیمه شب
وقتی که با خدا دل ما هم کلام شد
یادش به خیر ،لحظه ی افطار ، تشنگی
نام حسین گفتن ما التزام شد
دست ادب به سینه نهادم به سوی او
اشکم روان و ذکر لبم اَلسَّلام شد ...
وای از دمی که خنده ی کوفی جماعتان
بر زخم بی شمار تنش التیام شد
هر کس به نوبه ی خودش از او بها گرفت
وقتی میان قتلگهش ازدحام شد ...
محمد فردوسی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
گرسنگی و تشنگی، هیچ کدام مأموریت انسان در رمضان نیست؛
ماه رمضان، ماه جهاد است؛ جهاد اکبر
که در آن باید با شمشیر صبر به میدان رفت.
ماه رمضان، بهار آشنایی است؛ بهار دوستی که سر زده است دوباره؛
فرصتی که می شود همه استعدادهای عرفانی را کشف کرد؛
بهاری که می شود در آن، زندگی را دوباره از سر گرفت
و زندگی را نه از کرختی بیدار شدن پس از طلوع آفتاب زندگی را
نه با قرآن های روی تاقچه یا کنار اسفند برای بدرقه یا استقبال،
بلکه زندگی را با قرآن هایی در دل، قرآن هایی زیر لب، قرآن هایی
که در ثانیه هامان تزریق می شوند، از سر بگیریم!
سفره های افطار و نان کنجدی، کاسه دلت را بردار و بیا،
سمت قبله خدا نور پخش می کنند.
در صفِ تازه شدن نمی ایستی، در صف زندگی با شروعی دوباره،
با بوی نان تازه؟!
دیر می شود، باید هر روز پیش از اذان بلند شد
وگرنه تا غروب، دلت هوایی سر خوشی های تکرارناپذیر می شود.
اولش سخت است، درست، ولی وقتی به این بهار عادت کنی،
می خواهی تمام سالت بهار رمضان شود.
این بهار با همه بهارها فرق می کند.
نمی خواهی بر کوه برفی دلت بتابی تا آب شود؟
نمی خواهی راهی برای دریاچه اشک،
روی صورت خشکت باز کنی؟
نمی خواهی دعا توی دست هایت، جوانه بزند؛
جوانه هایی که تا آسمان قد خواهند کشید؟!
نمی خواهی زمزمه قرآن از
شاخه های عرفانی لبانت جاری شود؟
این یک شروع تازه است؛ فرصتی شبیه صبح که خداوند به انسان می بخشد؛
فرصتی به نام رمضان؛ بهاری که با همه بهارها فرق می کند.
طعم شیرین گرسنگی!
زبانه بکش ای صبر از دل تشنگی!
در آغوش بگیر لب های خشکیده را،
بدن های تفتیده را، نگاه های غریب را.
مهمان نوازی کن ای صبر! غذا و ذکر بیاور،
آب بیاور و مرا جرعه ای نیایش بنوشان!
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
معارفی از جزء 30 قرآن کریم
راهکار دریافت اقامت در بهشت
کیفر برابر، ولی پاداش چند برابر
جَزَاءً وِفَاقًا (26- نبأ)
این مجازاتى است موافق و متناسب اعمال آنهادر آیات قرآن کریم مکرر به چشم می خورد که خداوند متعال پاداش کار خیر را بیش از آنچه هست عنایت خواهد کرد.(1) ممکن است از این حقیقت چنین برداشت شود که پس تبهکاران نیز چند برابر عذاب خواهند شد که این آیه و نظایرش(2) جلوی این توهم باطل را گرفته و به صراحت اعلام می کنند که آن جزای چند برابر، تنها مخصوص عمل صالح است و کیفر بدی جز به همان میزان نخواهد بود؛ چرا که ذره ای ظلم به ساحت مقدس خداوند متعال راه ندارد.(3)
باید توجه داشت که:
1. این قانون الهی در پاداش و کیفر، اشکالی را متوجه عدالت او نمی کند؛ زیرا وقتی عدالت رعایت نمی شود و ظلم اتفاق می افتد که پاداش کمتر از آنچه باید داده شود و یا فرد، بیش از آنچه که استحقاق دارد عذاب گردد در حالی که طبق این قانون، نه پاداش کمتری داده می شود و نه عذاب بیشتری اعمال می شود.
2. این قانون در مورد اعمالی است که در قیامت حاضر شوند(4)؛ پس اگر عمل صالحی با کفر و گناهان دیگری در همین دنیا نابود شد و از بین رفت و یا اگر گناهی در همین دنیا با توبه و اصلاح و جبران اثری از آن باقی نماند دیگر مشمول این قانون نمی شوند؛ زیرا دیگر چیزی باقی نمانده که تا پاداش یا کیفر داده شود.
راهکار دریافت اقامت در بهشت و اسکان در جهنم
فَأَمَّا مَن طَغَى(37)وَ ءَاثَرَ الحَْیَوةَ الدُّنْیَا(38)فَإِنَّ الجَْحِیمَ هِىَ الْمَأْوَى(39)وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الهَْوَى(40)فَإِنَّ الجَْنَّةَ هِىَ الْمَأْوَى (41- نازعات)
و اما كسى كه طغیان و سركشى كرده و زندگى دنیا را [بر زندگى ابد و جاوید آخرت] ترجیح داده؛ پس بىتردید جایگاهش دوزخ است و اما كسى كه از مقام و منزلت پروردگارش ترسیده و نفس را از هوا و هوس بازداشته است؛ پس بىتردید جایگاهش بهشت است.
در این آیات، حال و روز مردم در قیامت بیان شده است که در آن روز مردم دو دسته می شوند:
عده ای کسانی اند که در برابر پرودگارشان استكبار ورزیدند و از مرز عبادت او خارج شدند؛ در نتیجه مقابل او خاشع و خاضع نشدند و برطبق اراده او كه همان سعادت جاودانه ایشان است عمل نكردند و بر عكس با پیروى از هواى نفس به دنبال زینت زندگی این دنیا رفتند و آن را بر زندگی آخرت ترجیح دادند که در نهایت نتیجه کارشان سقوط در جهنم و غذاب در آن شد.
در مقابل کسانی قرار دادند که عکس اینها عمل کردند و نتیجه ای دیگر عایدشان شد. این دسته دوم کسانی اند که همواره در برابر پروردگارشان خاضع و خاشع بودند و تلاش می کردند تا هیچگاه از حیطه عبادت او خارج نشوند. این عده با نهی نفس خود از هواپرستی سعی می کردند که تا همیشه طبق خواست خداوند متعال که ضامن سعادت دنیا و آخرت است عمل کنند که در نهایت بهشت منزلگاه آنان شد.
و اگر در مورد بهشتیان فرمود: «نفس را از هوى نهى مىكنند» و نفرمود: «پیروى نفس را ترك مىكنند» براى این بود كه بفهماند انسان به طور معمول ضعیف است و چه بسا نادانى او را وادار به معصیت كند؛ بدون اینكه نسبت به خداوند متعال، عناد و استكباری داشته باشد؛ پس او نمىتواند پیروى هواى نفس را به كلى ترك كند. همینكه او در مقام نهى خود باشد چون خدا واسع المغفرة است(5) جای امیدواری است که در بهشت موعود مأوی گزیند.(6)
داد و نداد خدا برای امتحان است
فَأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبىِّ أَكْرَمَنِ(15) وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبىِّ أَهَانَنِ(16) كلاََّ ... (17- فجر)
هنگامى كه پروردگار متعال انسان را براى آزمایش، اكرام می كند و نعمت می بخشد، او مغرور شده و مىگوید: خداوند مرا گرامى داشته است و هنگامى كه براى امتحان روزى را بر او تنگ بگیرد مایوس شده و مىگوید: پروردگارم مرا خوار كرده است. هرگز چنین نیست كه شما خیال مىكنید.
در این آیات، مساله امتحان كه معیار ثواب و عقاب الهى است و مهمترین مساله زندگى انسان محسوب مىشود را مورد بحث قرار داده است. نخست می فرماید: انسان اینگونه است که چون مورد اکرام الهی قرار گیرد و بر نعمت های او افروده شود فورا این اقبال مادی را به حساب تقرب خود نزد خداوند گذاشته و از امتحان بودن این وضعیت موجود، غفلت می کند و نیز هنگامی که برای امتحان، قدری شرایط مادی اش سخت می شود بلافاصله این وضعیت پیش آمده را دلیل بر سقوط ارزش خود، نزد خدا دانسته و باز هم به امتحان بودن آن توجه نمی کند.
در پایان این بخش با کلمه «کَلَّا» هر دو پندار را نفی می کند تا انسان را متوجه خطای در برداشتش کند و به او بفهماند که هر دو حالت برای امتحان اوست.(7)
چند نکته
1. دارایی و نداری، نشانه قرب و بعد معنوی نسبت به خداوند متعال نیست. تنها ملاک در این زمینه، تقواست که فرمود: «یا أَیُّهَا النَّاسُ ... إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ؛ اى مردم! بىتردید گرامىترین شما نزد خدا، پرهیزكارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است.»(8)
2. دریافت نعمت و یا از دست دادن آن هر دو برای امتحان است که غفلت از می تواند انسان را به ورطه خطرناک غرور و یا کفر بکشاند.
3. همگان در حال ابتلا و امتحان هستند؛ مثلا آنکه سلامت است مبتلا به سلامت است و آنکه بیمار است مبتلا به بیماری است؛ هر دو در جلسه امتحان قرار دارند.
اینگونه کارها، سخت و آسان می شوند
فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَ اتَّقَى(5) وَ صَدَّقَ بِالحُْسْنَى(6) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى(7) وَ أَمَّا مَن بخَِلَ وَ اسْتَغْنَى(8) وَ كَذَّبَ بِالحُْسْنَی(9) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى(10- لیل)
اما كسى كه [ثروتش را در راه خدا] انفاق كرد و پرهیزكارى پیشه ساخت و وعده نیكوتر را [كه وعده خدا نسبت به پاداش انفاق و پرهیزكارى است] باور كرد؛ پس به زودى او را براى راه آسانى [كه انجام همه اعمال نیك به توفیق خداست] آماده مىكنیم و اما كسى كه [از انفاق ثروت] بخل ورزید و خود را بىنیاز نشان داد و وعده نیكوتر را تكذیب كرد؛ پس او را براى راه سخت و دشوارى [كه سلب هرگونه توفیق از اوست] آماده مىكنیم.
در این آیات سختی و آسانی و یا اعطای توفیق و سلب توفیق نسبت به انجام کارهای خیر تحلیل شده است. ابتدا در مورد صاحبان توفیق سخن می گوید و بعد، علت بی توفیقی عده دیگر را بیان می کند.
آنان که توفیق دارند و کار خیر برایشان آسان است
مراد از «اعطاء»، انفاق مال در راه رضاى خداست و منظور از «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى» تصدیق وعده حُسنی است که آن، وعده ثوابى است كه خداوند متعال در مقابل انفاق به انگیزه رضاى او داده است. بی شک چنین انفاقی، تصدیق عملی مبدأ و معاد و رسالت است.
كلمه«تیسیر» به معناى تهیه كردن و آماده نمودن است و كلمه «یسرى» به معناى خصلتى است كه در آن آسانى باشد و هیچ دشوارى در آن نباشد و منظور از آن این است كه توفیق اعمال صالحه را به او می دهد و انجام اینگونه اعمال را برایش آسان می کند؛ به طورى كه هیچ گونه دشوارى در آن نباشد و یا منظور این است كه او را آماده حیاتى سعید كند؛ حیاتى نزد پروردگارش، حیاتى بهشتى، و برای نیل یه این هدف توفیق اعمال صالحى را به او می دهد.
آنان که توفیق ندارند و کار خیر برایشان دشوار است
كلمه«بخل» در مقابل كلمه «اعطاء» به معناى ندادن است و كلمه «استغناء» به معناى طلب ثروت از راه ندادن به دیگران و جمع كردن آن است و مراد از «تكذیب به حسنى»، انکار وعده حسنى و ثواب خدا است كه انبیاء علیهم السلام آن را به بشر رساندهاند و معلوم است كه كفر به آن وعده، كفر به مبدأ و معاد و رسالت است.
و مراد از «تیسیر للعسرى»، ندادن توفیق اعمال صالح است به این شکل كه اعمال صالح را در نظرش سخت و دشوار جلوه می دهد و تحملش را براى ایمان به خدا زیاد نمی کند و یا او را برای عذاب شدن آماده می كند.(9)
نتیجه اینکه هر کس ایمان را چاشنی عمل خیر کند و بر آن مداومت داشته باشد؛ رفته رفته انجام عبادات و کار خیر، بر او آسان می شود و اگر عکس این عمل کرد؛ یعنی نه ایمان داشت و نه اهل کار خیر بود؛ رفته رفته عبادات و اعمال صالح در نظرش از کندن کوه هم سخت تر خواهد شد و هیچ رغبتی به آن در خود نمی بیند.
خدا از نفس نفس اسب چه کسی به بزرگی یاد کرده است؟
وَ الْعَادِیَاتِ ضَبْحًا(1- عادیات)
سوگند به اسبان تیزرو كه نفس نفس مىزنند.
كلمه«عادیات» از مصدر «عدو» است كه به معناى دویدن با سرعت است و كلمه «ضبح» به معناى صوتى است كه از نفس نفس زدن اسبان در حین دویدن شنیده مىشود که معنای آیه این می شود: سوگند مىخورم به اسبان تیزتك، كه نفس نفس مىزنند.
در حدیثى آمده است كه این سوره بعد از جنگ «ذات السلاسل» نازل شد و ماجرا چنین بود:
در سال هشتم هجرت به پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله خبر دادند كه دوازده هزار سوار در سرزمین «یابس» جمع شده و با یكدیگر عهد كردهاند كه تا پیامبر صلی الله علیه و آله و على علیه السلام را به قتل نرسانند و جماعت مسلمین را متلاشى نكنند از پاى ننشینند. پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله جمع كثیرى از یاران خود را به فرماندهی بعضى از صحابه به سراغ آنها فرستاد؛ ولى بعد از گفتگوهایى بدون نتیجه بازگشتند. سرانجام پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله، على علیه السلام را با گروه كثیرى از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت. آنها به سرعت به سوى منطقه دشمن حركت كردند و در صبحگاهی، دشمن را در حلقه محاصره گرفتار ساختند. نخست اسلام را بر آنها عرضه داشتند؛ چون نپذیرفتند هنوز هوا تاریك بود كه به آنها حمله كردند و آنان را درهم شكستند؛ عدهاى را كشتند و زنان و فرزندانشان را اسیر كردند و اموال فراوانى به غنیمت گرفتند.
سوره«و العادیات» نازل شد در حالى كه هنوز سربازان اسلام به مدینه باز نگشته بودند. پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله آن روز براى نماز صبح آمد و این سوره را در نماز تلاوت فرمود. بعد از پایان نماز، اصحاب عرض كردند: این سوره را ما تا به حال نشنیده بودیم؟!
فرمود: آرى، على (ع) بر دشمنان پیروز شد و جبرئیل دیشب با آوردن این سوره به من بشارت داد. چند روز بعد على علیه السلام با غنائم و اسیران به مدینه وارد شد.(10)
بر اساس این روایت خداوند متعال، به اسب علی علیه السلام و سپاه او که در حمله و کارزار با دشمن، نفس نفس می زنند قسم یاد کرده است. شگفتا از این قسم! و این نمی شود مگر به واسطه علوّ مقامی که علی علیه السلام نزد خداوند متعال دارد.
شکرخدا که این مجموعه با «ذِکرُ عَلِیٍ» به پایان رسید.(11)
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
شرح دعای روز سی ام توسط آیت الله مجتهدی
دعای روز سى ام ماه مبارک رمضان
*اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيَامِي فِيهِ بِالشُّكْرِ وَ الْقَبُولِ عَلَى مَا تَرْضَاهُ وَ يَرْضَاهُ الرَّسُولُ مُحْكَمَةً فُرُوعُهُ بِالْأُصُولِ بِحَقِّ سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين
اى خدا، در اين روز، روزه مرا با جزاى خير و مقبول حضرتت قرار ده كه پسند حضرتت و پسند رسولت گردد و فروع آن را بواسطه اصول آن محكم گردان به حق سيد ما حضرت محمد (ص) و آل اطهارش و ستايش خداى را كه پروردگار عالميان است
*اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيَامِي فِيهِ بِالشُّكْرِ وَ الْقَبُولِ عَلَى مَا تَرْضَاهُ وَ يَرْضَاهُ الرَّسُولُ
خدايا در برابر اين روزهاي كه ميگيريم جزاي خير قرار بده ؛ آن طوري كه مورد پسند خودت و پيامبرت باشد ؛ يعني از آن پاداش هايي به ما بده كه قابل اعتنا و مهم باشد
مُحْكَمَةً فُرُوعُهُ بِالْأُصُولِ
و فروع آن را به واسطه آن اصول محكم گردان.
مسائل دين بنا به تقسيمي دو دسته هستند
*الف- اصول دين:
اصول دین پنج بخش است كه از اين پنج مورد ، توحيد و نبوت و معاد جزو اصول دين هستند و عدل و معاد از اصول مذهب اند
ب- فروع دين:
فروع دین عبارتند از نماز، روزه، حج، زکوه، خمس، جهاد، امربه معروف و نهی از منکر، تولی و تبری كه جمعا ده مورد است.
و اینكه در اين دعا ميگوييم: اصول آن فرع، محكم باشد به معني آن است كه هنگامي كه من به فروعي مثل نماز و روزه مشغول هستم در همان حال در اصول دينم هم اهل يقين باشم و باور داشته باشم كه خدا دارم .
يكي از علماء ميگفتند : به حضرت عباس قسم، كه ما خدا داريم ؛ اگر اين عبادت كه از فروع ميباشد به اصول وصل بود، ثمر مي دهد
*مثال :
ميوه اگر بر شاخه اي نشسته است كه به ريشه راه دارد و به آن ارتباط پيدا كرده ؛ اين ميوه باقي مي ماند و شيرين ميگردد، اما اگر شاخه شكست و به ريشه و اصول آن درخت مرتبط نبود، آن ميوه بعد از مدتي خشك مي شود و از بين مي رود؛ حال اگر نماز و روزه ما هم بر اساس باور و يقين باشد و بدانیم كه خدايي هست ؛ اين عمل براي ما خواهد ماند، اما اگر عبادت ما از روي شك باشد و پشتوانه آن نیز يقين بر خاسته از اصول دين نباشد، آن عمل از بين خواهد رفت.
*اهل بازار درس بخوانند
در سابق اهل بازار مقيد بودند از عالمي درس بگيرند و بعد در دكان را باز مي كردند ؛ كتاب شرح باب حادي عشر در اصول و كتابي هم مربوط به مسائل احكام درس ميگرفتند و با علم به حلال و حرام، كاسبي ميكردند
تاكيد امير المومنين به علم آموزي اهل بازار
بازاري بايد مسائل دينش را ياد بگيرد و آشنا به حلال و حرام كاسبي باشد، لذا مولي علي ( عليه السلام) مي فرمودند : « الفقه ثم المتجر » اول مسائل شرعي خود را بياموزيد و بعد تجارت كنيد . اگر مسائل شرعي را ندانيد و تجارت كنيد وارد ربا و گناه وارد مي شويد.
لذا از خدا ميخواهيم كه روزه اي بگيرم كه اين فرع دینی به اصول متصل باشد.
بِحَقِّ سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين
خدايا به حق سيد ما حضرت محمد(ص) و خاندان پاك و طاهرش، اين دعا را در حق ما مستجاب كن و همه حمدها و ستايش ها براي توست.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
دیدی رمضان رفته و پر باز نکردم
تا خیمه گهِ سبز تو پرواز نکردم
ماه تو گذشت عاشقی آغاز نکردم
من پُست غلامیِ تو احراز نکردم
ساقی بده جامی که تو را درک نکردم
شاید که دگر میکده را درک نکردم
من لایق مهمانی ات ای یار نبودم
من قابل الطاف تو ای یار نبودم
بودم به حضور تو و انگار نبودم
در محضر تو بودم و انگار نبودم
من بار دگر خسته و تنها شدم ای وای
شرمنده ی تو یوسف زهرا شدم ای وای
شب های مناجات و دعا رفت ز دستم
فیض سحر ذکر خدا رفت ز دستم
یک ماه نه یک عمر صفا رفت ز دستم
همسفرگیِ با شهدا رفت ز دستم
جامانده ترین رهروِ این جاده منم من
از پا و نفس بین ره افتاده منم من
افسوس که رفته ز کفم حاصلم ای دوست
آلوده نمودم به چه سرعت دلم ای دوست
بیمار گناهم چه کنم غافلم ای دوست
بنما تو به درک عرفه شاملم ای دوست
راضی شو ز من گرچه گنهکار و حقیرم
بنگر به «أجِرنا» پیِ احسان مجیرمم
من جز تو کسی را گل زهرا نستایم
شکرانه به جا آورم از این که گدایم
با عشق تو می سوزم و می سازم و آیم
تا آنکه زنی در حرمت قفل به پایم
بگذار سحرها به قنوت تو بمانم
مثل تو سحر ناله ی العفو بخوانم
شب های زیارت ز دل خسته دلان رفت
هم ناله شدن با نفس سینه زنان رفت
گریه ز غم قافله ی اهل جنان رفتت
ا اینکه براتی ز تو گیریم زمان رفت
هرکس که از او قلب تو دلدار رضا شد
داریم یقین روزیِ او کرب و بلا شد
دست کرمت گر ز کسی دست نگیرد
بیچاره شود زار و گنهکار بمیرد
خوش بخت هر آنکه دلت او را بپذیرد
از لوث گنه پاک شده عید بگیرد
بر ما که فقیران ره تزکیه هستیم
عیدی بده ما مستحق فطریه هستیم
ای آن که تو صاحب به زمین و به زمانی
هستی به کنار همه و باز نهانی
فرزند رضا ضامن عشاق جهانی
ای کاش نمازی به صف فطر بخوانی
تا آنکه به دست دل تو دل بسپاریم
سر بر قدمت یوسف زهرا بگذاریم
شاعر:احسان محسنی فر
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)