صفحه 1 از 10 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 94

موضوع: آخرین سفیر آسمانی : هفتاد درس در ثبوت و اثبات زنده بودن و امامت حضرت مهدی علیه السلام

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,147
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    gool آخرین سفیر آسمانی : هفتاد درس در ثبوت و اثبات زنده بودن و امامت حضرت مهدی علیه السلام


    امضاء


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,147
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مقدمه

    عقل مهم ترین ابزار شناختی هر انسان عاقلی است؛ چرا که او به خودش شناخته می شود؛ یعنی نیازمند ابزار دیگری برای شناخت نیست. ثانیا شناخت حقانیت حجت های الهی به آن است.
    حديث ابن سکّیت، اهمیت عقل را در این زمینه نشان می دهد.
    ابن سکیت از حضرت رضا علیه السلام پرسید: برای چه خداوند حضرت موسی علیه السلام را با معجزه ید بیضاء و ابطال سحر مبعوث فرمود و حضرت عیسی علیه السلام را با معجزه طب [و شفای امراض ]و حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم را با کلام و خطبه ها [که همان قرآن است]؟
    حضرت رضا علیه السلام فرمود: خداوند در روزگاری حضرت موسی علیه السلام را مبعوث به نبوت فرمود که عمل رایج در میان مردم آن زمانه «سحر»بود، به همین دلیل او از جانب خداوند با معجزه ابطال سحر که در توان مردم آن دوره نبود، آمد و به درستی خداوند متعال حضرت عیسی علیه السلام را در روزگاری مبعوث فرمود که دردهای مزمن و ناعلاج شایع بود و
    ص: 11
    مردم نیاز شدیدی به طب داشتند، به همین جهت حضرت عیسی علیه السلام از جانب خداوند با معجزه ای آمد که نزد ایشان همانند آن نبود و آن زنده کردن مردگان و شفای کور مادر زاد و علاج بیماری پیسی به فرمان خدا بود و حجت را برایشان تمام کرد.
    خداوند حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم را در دورهای مبعوث فرمود که کلام و سخنرانی رایج بود و فکر می کنم شعر را نیز اضافه فرمود - پس آن حضرت از نزد خداوند کتابی آورد که با داشتن مواعظ واحکام؛ سبب ابطال عقیدۂ مشرکان واثبات حجت بر آنان بود. راوی گوید: ابن سگیت با شنیدن این پاسخ ها پیوسته می گفت: به خدا قسم که تا کنون مانند تو ندیده ام! حال بفرمایید امروز حجت بر مردم چیست؟
    حضرت فرمود: عقل است که انسان توسط آن، راست گوی بر خدا را شناخته و تصدیقش کند و دروغگوی بر پروردگار را شناخته و تکذیبش کند.
    ابن سکیت گفت: به خدا قسم که پاسخ صحیح همین است.
    مرحوم طبرسی گوید: حضرت رضا علیه السلام در ضمن کلام به این مطلب اشاره فرمود که عالم در زمان تکلیف، از فرد راستگویی از جانب خداوند متعال خالی نمی ماند تا افراد مکلف در مسائل شبهه ناک در امر شریعت بدو پناه برند، فردی که خداوند دلالت بر صدق او می کند و مكلف باکمک عقل بدو می پیوندد و اگر عقل نبود هرگز صادق از کاذب شناخته نمی شد. پس عقل نخستین حجت خداوند متعال بر خلق است
    .(1)
    ص: 12

    1- الإحتجاج، ج 2 ص 432.
    لذا ضرورت دارد انسان برای کسب شناخت صحیح به احکام عقل مراجعه کند.
    شیعه تنها مکتب در جهان است که بر پایه عقل سلیم و نقل قطعی اعتقاد دارد که خداوند رحمان، هیچگاه از بدو خلقت تا ختم آن - بشررا بدون راهنمای زنده، نگذاشته و نمی گذارد. انسان ها با کمی تعقل در می یابند که نیاز به راهنما دارند. در امور دنیایی این نیاز بسیار بدیهی است. امروزه با تمام پیشرفت های بشری، نه تنها نیاز انسان به راهنما کمتر نشده، که با پیچیدگی های زندگی صنعتی، بیشتر نیز شده است. وجود راهنمایان و مشاوران در تمام ابعاد زندگی اعم از امور خانوادگی با تمام گستره اش از ازدواج، ارتباط با همسر و تربیت فرزند و دهها زیر شاخه آن، که در علوم اجتماعی و روان شناسی بحث می شود گرفته تا امور کسب و کار، خرید و فروش و امور تحصیلی و غیره از ضروریان امروز است. مراجعه روزافزون افراد در همه کشورها، خصوصا کشورهای پیشرفته به این راهنمایان، شاه صدق این مدعاست.
    چگونه می توان باور کرد که بشر برای زندگی دنیایی که محسوس و در دسترس اوست - به راهنما نیازمند باشد، ولی برای زندگی اخروی، پیمودن مسیر آخرت و رسیدن به سعادت ابدی - که غیر محسوس و غیر قابل تجربه است - به راهنمای زنده نیاز نداشته باشد؟ برخی در مسأله، برداشت نابجایی از ختم نبوت دارند. آنان معتقدند که در زمان حضرت خاتم الأنبياء بشر به درجه ای از کمال عقلانی رسیده که دیگر نیاز به آمدن انبیاء الهی ندارد، لذا پایان نبوت را به معنای پایان یافتن نیاز بشر به راهنمایان الهی تلقی کرده و عقل را برای هدایت بشر کافی دانسته اند، در حالی که ختم نبوت، به معنای پایان نیاز بشر به راهنما
    ص: 13
    نیست، بلکه پایان آمدن شریعت جدید یعنیتشریع و قانون گذاری جدید بعد از شریعت اسلام است.
    اساس همین معنا یعنی خاتمیت اسلام باعث می شود نیاز به راهنما در این شریعت بیشتر از شرایع دیگر باشد، زیرا این شریعت داعیه دار هدایت بشر تا دامنه قيامت است. پس باید کامل ترین و جامع ترین برنامه را داشته باشد. پرواضح است که اولا پیامبر اکرم در طول 23 سال نمی توانستند تمام ابعاد دین را تبیین و تشریح کنند، ثانیا مردماني بعد از ایشان با پرسش های جدید و فضاهای جدید، به هادیانی از جنس او نیاز دارند.
    برای روشن شدن مطلب فرض کنید مدیر مدرسه ای برنامه جامعی برای اداره مدرسه داشته باشد، اما آیا بعد ازحیات او می شود مدرسه را فقط با آن برنامه جامع اداره کرد؟ آیا می شود مدیریت مدرسه را به فردی غیر متخصص در امورآموزشی سپرد؟ یا اینکه باید مدیر دیگری در سطح او کار اداره مدرسه را به عهده گیرد تا بتواند برنامه های جامع او را پیاده نماید؟ یک مدرسه با برنامه محدود و زمان دار، نیاز به مدیران پیوسته و روزآمد دارد، چگونه ممکن است مدرسه بزرگ بشری، بعد از پیامبر، بی نیاز از مدیر و راهنما باشد؟
    البته اینجا تفاوتهایی بین راهنمایان الهی با راهنمایان بشری است. امر آخرت نسبت به امر دنیا خطیر تر و مهم تر است، زیرا دنیا گذرا و آخرت ابدی است. راهنمایان الهی، از جایگاه ویژه و صفات ویژه ای نسبت به راهنمایان عادی برخوردارند، که مهم ترین آن، علم و قدرت و عصمت وهبی الهی است.
    فرضا یک راهنمای بشری، فردی را درامرازدواج، به دلیل علم
    ص: 14
    ناقص یا ناتوانی در بیان و یا از روی هوای نفس، به اشتباه راهنمایی کند؛ چه اتفاقی می افتد؟ ممکن است آن فرد در ازدواج شکست بخورد. آثار این اشتباه، محدود به این دنیای فانی است ولی اگر راهنمای الهی در امور مرتبط با آخرت خطا کند، حیات جاودان افراد را به خطر می اندازد. چنین پیامدی نقض غرض خداي عليم قدیر، در هدایت بشر است، زیرا امکانات لازم برای هدایت بشر - که مهم ترین آن وجود راهنمایانی بی نقص باشد . فراهم نشده است. این یعنی سوءظن به خدای سبحان. درحالی که هدف خدای سبحان از خلقت، رستگاری انسان هاست.
    بعد از توحید مهم ترین اعتقاد شیعیان، اعتقاد به وجود حجتی زنده در هر زمان است. به عقیده شیعه، زمین برای لحظه ای از راهنمای زنده، خالی نمی ماند. این راهنمای زنده، گاهی به عنوان پیامبر و گاه امام به هدایت مردم می پردازد. در کتاب شریف کافی، فصل کتاب الحجة روایات فراوانی در این زمینه گرد آمده است. به عنوان نمونه، حسین بن ابی العلاء گوید: «به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا زمین بدون امام باقی می ماند؟ فرمود: نه
    »(1)
    یکی ازمشترکات ادیان ابراهیمی اعتقاد به منجی موعود الهی است. در دین یهودیت به آمدن مسیحی غیر از عیسی بن مریم علی نبینا و آله و عليه السلام، درمسیحیت به بازگشت عیسی بن مریم و دراسلام به خروج مهدی از فرزندان پیامبر خاتم اشاره شده است. اصل عقیده به منجی در تمام این ادیان مشترک است، گرچه درمصداق منجی اختلاف
    ص: 15

    1- الکافی، ج 1، ص 178.
    دارند. در میان اهل قبله نیز، اختلاف در تعیین شخص مهدی مطرح است. اکثریت اهل تستن به مهدی ای اعتقاد دارند که از فرزندان پیامبر صلوات الله علیه و آله است و در آخرالزمان به دنیا می آید ولی شیعه، بنا بر دلایل عقلی و نقلی قطعی، معتقد به وجود قطعی حجت در هر زمان است. امام مهدی علیه السلام آخرین حجت الهی است. ایشان فرزند بلافصل امام یازدهم حضرت امام حسن عسکری و حضرت نرجس خاتون علیهما السلام است. در سال 255 قمری در شهر سامراء دیده به جهان گشوده و از آن زمان تاکنون راهنمای الهی جهانیان است.
    در این کتاب به بخشی از دلایل ثبوتی و اثباتی شیعه درباره حیات و حضور حجت در هر زمان به خصوص امامت و هدایت حضرت مهدی علیه السلام، امام عصر و زمان پرداخته می شود و مجموعا 40 دلیل عقلی و 30 دلیل نقلی بیان شده است.
    ابتدا دلایل عقلی مورد بررسی قرار می گیرد و پس از آن آیات و روایات مبتنی بر ضرورت وجود امام در هر زمان بیان می شود. دلالت این آیات و روایات بر ویژگی های خاص امام از قبیل علم و قدرت و عصمت الهی، ما را در تشخیص مصداق و تطبیق آن یاری می کند.
    در آغاز این نوشتار، خودم و خواننده گرامی را به پناه یگانه هادي
    زمان در می آورم که در فهم و انتقال معارف الهية مهدویه، از شر ابلیس العين و ایادی جتى و انسى او محفوظ باشیم و ان شاء الله در تحت حمایت آن بزرگوار قرار گیریم.
    أَعُوذُ بِاللَّهِ الْقَوِيِّ مِنَ الشَّيْطَانِ الْغَوِيِّ وَ أَعُوذُ بِمُحَمَّدٍ
    ص: 16
    الرَّضِيُّ مِنْ شَرِّمَا قُدِّرَو قُضِيَ وَ أغوذ بَالِهِ الطَّيِّبِينَ مِنْ شَرِّالجنَّة وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ
    . (1)
    هرکس برای خویش پناهی گزیده است ***ما در پناه مهدى آل محمدیم
    ملتمسانه از آن ولی زمان استدعا داریم که ما را در فراگیری و عمل و تبلیغ این معارف تابناک یاری رساند.
    فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی ***که جز ولای توام نیست، هیچ دستاویز
    ازکتاب می توان به شیوه خودآموز بهره برد ولی اگر به صورت درسی مورد بحث و بررسی قرار گیرد، بر بهره و فایده اش افزوده می شود، زیرا تلاش بر آن بوده که در نهایت فشردگی، فقط اصول و رئوس مطالب بیان شود.
    نحوه تدریس این کتاب که در قالب 70 درس فراهم آمده، بدین گونه است که استاد در هر جلسه یک درس را مطرح کند و به مباحثه دانش آموزان بگذارد. از آنجا که این مباحث غالبا عقلی و تذگری است، با مثال ها و بیان تجربیات شخصی افراد بارور می گردد. پس ازجمع بندی مطالب، از دانش پژوهان خواسته می شود که برای تحکیم مبانی مهدویت در خود و دیگران، از موضوع درس هر هفته، بهره گیرند.
    مطالب هر درس تا حد امکان مختصر و مفید بیان شده، تا
    ص: 17

    1- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 6، ص 426، با اندکی تفاوت دربشارة المصطفی، ج 2، ص 27.
    فرصت بیان مثال و تجربیات عملی دانش پژوهان عزیز فراهم گردد. لذا در این کتاب به جزجنبه علمی جنبه تذگری و تبلیغی نیز مد نظر قرار گرفته است.
    ازخوانندگان گرامی تقاضا می شود با ارسال نظرات، پیشنهادها و دیدگاه های خود به نشانی mahdavitruth@gmail.com درتکمیل و بهسازی این نوشتار سهیم باشند.
    ص: 18

    امضاء


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,147
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    بخش اول : دلایل عقلی بر ضرورت وجود حجت درهر زمان
    اشاره
    ص: 19
    ص: 20
    دراین بخش دلایل عقلی بر ضرورت وجود حجت در هر زمان با پنج مقدمه بیان می گردد.
    مخاطب این بخش موحدان هستند. یعنی پیش شرط فهم این دلایل عقلی، اعتقاد راسخ به خدای متعال است. در مکتب اهل البيت عليهم السلام هیچ حقیقتی روشن تر از خدا نیست و حقایق دیگر به او روشن می شوند. زیرا معرفی کننده باید از معرفی شونده روشن تر باشد. چنان که در روایت ملاقات دانشمند مسیحی صدر اسلام با سلمان فارسی آمده است:
    سلمان فارسی در حدیثی طولانی، ورود جاثليق نصرانی و صد نفر از همراهانش را در دوران خلافت ابوبکر در مدینه نقل می کند. جاثلیق از ابوبکر مسائلی پرسید و او نتوانست جواب دهد. پس از این ماجرا او را به امیرالمؤمنین علیه السلام راهنمایی کردند. جاثليق مسائلی از حضرتش پرسید و پاسخ گرفت. از جمله پرسید:
    آیا خدا را به واسطه محمد شناختی یا محمد را به خدا؟
    ص: 21
    امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: من خدا را به محمد صلی الله علیه وآله وسلم نشناختم، بلکه او را به خدای عزوجل شناختم. زیرا او مخلوق و محدث است، لذا نیاز به خالق و محيرث دارد و از حدودی که در طول و عرض او قرار داده، فهمیدم او مصنوعی تحت تدبیر سازنده ای مدبر است. همین فهم نیز گذر از مصنوع به صانع و از مدبر به مدبر - به دلالت و الهام و اراده خدای متعال است، همان گونه که طاعت خود را به فرشتگان الهام نموده و خود را به ایشان بدون کیفیت و شبیه شناسانیده است. لذا معرفت خدا که صنع و فعل خداست، مقدم بر هر معرفتی است و این معرفی کیفیت ومانند ندارد
    .(1)
    منظور ما از عقل در این بخش، عقل صناعي فلسفی - ساخته بشر - نیست. بلکه عقل فطری است که از تعریف بی نیاز است، و ممکنات به واسطه او تعریف می شوند. این عقل، ذاتی بشر نیست، بلکه موهبتی از جانب خدا به انسان است. به عبارت دیگر، عقل به خودش روشن است و دیگر اشیاء به او روشن می شوند. عقل - به تنهایی و به خودی خود در خلا کار نمی کند. بلکه باید داده هایی به آن داد و کم او را جویا شد. در کلام الله آمده است:
    ص: 22

    1- التوحید، ص 286.«عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ ، يَذْكُرُ فِيهِ قُدُومَ الْجَاثَلِيقِ الْمَدِينَةِ مَعَ مائۃ مِنْ النَّصَاری وَ مَا سَأَلَ عَنْهُ أَبَا بِكْرُ فَلَمْ يُحِبُّهُ ، ثُمَّ أَرْشَدَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السَّلَامُ ، فَسَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ فَأَجَابَهُ عَنْهَا وَ كَانَ فِيمَا سَأَلَهُ أَنْ قَالَ لَهُ : أَخْبَرَنِي عَرَفْتُ اللَّهُ بِمُحَمَّدٍ أَمْ عَرَفَةَ مُحَمَّداً بِاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ ؟ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السَّلَامُ : مَا عَرَفْتُ اللَّهُ بِمُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ علیه وَ آلِهِ ؛ وَ لَكِنَّ عَرَفَةَ مُحَمَّداً بِاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ ، حین خَلْقِهِ وَ أُحْدِثَ فِيهِ الْحُدُودَ بَيْنَ طُولِ وَ عَرَضَ ، فَعَرَفْتُ أَنَّهُ مدير مَصْنُوعُ باستِدلَالٍ وَ الْهَامِ مِنْهُ وَ إِرَادَةٍ ، كَمَا أُلْهِمَ الْمَلَائِكَةُ طَاعَتِهِ وَ عَرَّفَهُمْ نَفْسِهِ بلاشِبه ٍوَ لَا كَيْفٍ.»
    «وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ مايعقلها إِلَّا الْعَالِمُونَ
    »(1)
    براساس این آیه شریفه، تعقل نیاز به علم دارد. اگر علم صحیح به عقل بدهیم، احکام صحیح صادر می کند.
    این احکام عقلی - که در اصول فقه از آن به «مستقلات عقلیه»یاد می شود به بیرون از شمار و تعداد آن برای افراد بشر، متفاوت است. به میزانی که علم و عقل به کسی داده شود، احکام درست دریافت می شود.
    لذا تعريف ما از ضرورت عقلی، غیر از تعریف دانشمندان علم منطق است. آنها فقط بدیهیات را ضرورت عقلی محض و قابل قبول می شمارند، زیرا از استدلال بی نیازند. گزاره هایی مانن؛ «کل از جزء بزرگ تر است»یا «اجتماع نقیضین محال»است. این نگرش، به محدودیتی بسیار دلایل عقلی منجر می شود، در حالی که در همین دو مثال نیز باید انسان معنای کل، جزء، کوچک تر، بزرگ تر و ارتباط آنها با هم و نیز معنای اجتماع، نقیض و حال را به واسطه عقل بفهمد و بعد عقل حکم کند. نه اینکه ذهن، ضرورت شکل اول منطقی یا قیاس برهانی تشکیل دهد. مانعی وجود ندارد که عقل با داده های صحیح دیگر که ملاک تشخیص صحتش نیز خودش باشد، احکامش را صادر کند.
    ضرورت های عقلی این نوشتار، ضرورت های عقلی متکلمین نیز نیست و با این مبنا پیش نرفته ایم که این ضرورت ها و لطف ها برخدا واجب باشد و دست خدا را ببندد، بلکه در همه آنها دست خدا باز است.
    ص: 23

    1- عنکبوت / 43.
    «وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةُ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ
    »(1)
    برای تقریب ذهن، سلطان حکیم ورحیمی را در نظر بگیرید که به واسطة شؤون سلطنت، رسولان و سفیرانی دارد و امور مختلفی درسلطنت او جریان و شریان دارد، اما به یکباره همه مناسبات را به هم می ریزد و نظام حکیمانه جدیدی تشکیل می دهد. این اختیار برای بنده خدا ممکن و پذیرفتنی است، چگونه برای خالق بندگان و دارنده حریت بی انتها ممکن نباشد؟
    «وَ أَلَمْ ترأَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ يَشَأْ یُذهِبْکُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ
    »(2) اگر خدای متعال بخواهد نظامات فعلی را می برد و نظامات جدیدی می آفریند. لذا اختیار و حریت مطلقه و لایتناهی خدای متعال در همه مراحل مفروض است.
    دراین بخش از آیات و روایات بهره می گیریم و این رویکرد برای این است که نصوص وحیانی عقل را شکوفا می کنند و سرپوش هایی را که انسان به دلیل گرفتاری به حجاب های دنیا بر عقل خود نهاده، به کناری می زند و نور آن را تابنده تر می کند.
    دراین بهره گیری، عین عبارات برخی از آیات و روایات ترجمه نشده، بلکه برداشت از متن آنها آمده است.
    ص: 24

    1- المائدة / 64.
    2- ابراهیم / 19.

    امضاء


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,147
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    درس1 : سوی حق ای رهنمای راستین

    روزها فکر من این است و همه شب سخنم ***که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟
    از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟ ***به کجا میروم آخر ننمایی وطنم؟
    همه انسانهای صاحب خرد از ابتدای خلقت تاکنون، درطول عمرشان با این پرسش ها و نداهای درونی روبه رو شده اند و می شوند که آغاز و پایان راهشان کجاست؟ به کجا باز می گردند؟ برای چه خلق شده اند؟ و چه توشه ای باید برگیرند؟
    آنچه نزد همگان مسلم است، مرگ است و کسی نیست که مرگ را انکار کند. مرگ آغاز سفری طولانی است و مقصدی ناآشنا در پیش است.
    وجود فرستادگان الهی پاسخی به این نداهای درونی است. آن ها
    ص: 25
    پاسخ دهند؛ ندای فطرت و فراخواننده به سوی خدا و خداپروایی (تقوی) هستند.
    در کلام الله در باره خاتم انبیاء صلی الله علیه وآله وسلم آمده است:
    «وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِاِذْنِهِ
    »(1)
    پیامبر اکرم فرا خواننده مردم به الله به اذن او ست. نکته جالب توجه این است که پیامبر انسان ها را به سوى الله فرا می خواند؛ یعنی کار پیامبردعوتگری به الله است، نه شناساندن الله؛ زیرا مردمان فطرت خدا را می شناسند و پیامبر فقط آنها را به خدا تذکر می دهد و ندای فطری آنها را پاسخ می دهد. اگر مردمان زمان جاهلیت، الله را نمی شناختند، فراخوان به ناشناخته، بیهوده بود
    .(2)
    همچنین برای هر سفری توشهای لازم است و توشۂ سفر آخرت نیز به فرمود: خدای متعال تقوی است: «تَزَوَّدُوا فَاِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى
    »(3)
    امروزنیز باید کسی مردمان را به خدا و پروای الهی دعوت کند، زیرا این نداهای درونی در بشر امروزین نیز وجود دارد. لذا یکی از اسماء امام زمان ارواحنا فداه که در زیارت آل یس آمده، «داعي الله»است.
    «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهُ
    »(4)
    سلام بر آخرین فراخواننده به الله و پاسخگوی ندای درونی بشر.
    ص: 26

    1- الأحزاب / 46.
    2- «وَ لِينِ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وسَخَّرَالشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ »(العنكبوت /61)
    3- البقرة /197.
    4- زیارت آل یس.
    پژوهش و خودآزمایی
    چه زمانی نخستین بار درباره خداکنجکاو شديد؟
    آیاتی را که نشان دهنده شناخت مشرکان و بت پرستان نسبت به «الله»است، بیان کنید.
    ص: 27

    امضاء


  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,147
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    درس 2 : عهد فطرت را هماره یاد آر
    داشتن زبان مشترک میان همه انسانها آرزوی بسیاری از مصلحان است. آیا روزی می رسد که یک انسان شرقی با یک غربی به یک زبان سخن بگویندو همگان آن زبان را بفهمند و به آن احترام بگذارند؟
    همه انسانها خداشناس به دنیا می آیند، ولی این معرفت در دنیا به فراموشی سپرده می شود. خدای متعال در قرآن کریم چنین می فرماید:
    «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ لسِّتِّ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا کنا عَنْ هذا غافِلِينَ
    »(1)
    به یاد آر آنگاه که پروردگار تو از پشت بنی آدم نسلشان را پدید
    ص: 28

    1- الأعراف / 172.
    آورد و به زبان فطرت] آنها را بر خودشان گواه ساخت که: مگر من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی دادیم؛ [این گواهی را به زبان فطرت گرفتیم تا روز رستاخیز نگویید از این (توحید) بی خبر بودیم.
    باید کسی باشد که اولا این معرفت را به یاد انسان ها بیاورد؛ ثانية پیمانی را که براساس این معرفت از او ستاندهاند، مطالبه کند.
    حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه اول نهج البلاغه هدف ازارسال رسل را چنین بیان می کنند:
    «فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ ، لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهِمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ
    ».(1)
    پس خداوند رسولانش را برانگیخت و پیامبرانش را پی در پی به سوی آنان گسیل داشت، تا ادای عهد فطرت الهی را از مردم بخواهند و نعمتهای فراموش شده او را به یادشان آرند.
    پس وجود فرستادگان الهی برای یادآوری میثاق عالم ذر ضروری است و اگر امروز انسان هایی متذکر معرفت خدای سبحان هستند و بر پیمان خود در عالم الست باقی مانده اند، به هدایت و دلالت یکی از این فرستادگان يعني وجود مبارک ولی الله الأعظم حضرت مهدی علیه السلام است.
    حضرت صادق علی به عبدالرحمان بن کثیر فرمودند: اگر ما نبودیم خدا شناخته نمی شد: «لَوْلَانَا مَاعُرِفَ اللَّهُ
    »(2)
    ص: 29

    1- خطبه 1.
    2- بصائر الدرجات، ج 1، ص 61.
    پژوهش و خودآزمایی
    آیا اینکه حضرات معصومین فرموده اند: «اگر ما نبودیم خدا شناخته نمی شد.»با معرفت فطری تضادی دارد؟
    روایات مشابهی درباره نقش ائمه در شناخت خداوند می شناسید؟
    ص: 30
    درس 3 : خالقم از من چه خواهد در جهان؟
    دوست دارم انجام وظیفه کنم و ننگ شکست را نپذیرم. آیا راهی به این خواسته قلبی دارم یا نه؟ چگونه می توان به آن رسید؟
    بعد ازآنکه بشر دانست جهان را خدایی است، این سؤال برای او پیش می آید که او از بنده اش چه می خواهد. باید کسی باشد که خواست خدا از بنده - یا به عبارت دیگر، اوامر و نواهی اش را به او برساند. همین مسؤولیت - یعنی نشان دادن خواست الهی از بندهاش - ضرورت وجود فرستادگان الهی و نیز دلیل صدق مدّعای آنان را می رساند.
    امیرالمؤمنین علیه السلام به فضل بن سکن فرمود:
    اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ
    . (1)
    ص: 31

    1- الكافی، ج 1، ص 85.
    خدا را با استعانت از خودش بشناسید و رسول را به اینکه فرستاده اوست.
    یعنی همان طورکه قبلا بیان شد معرفی خدا به خود خداست ولی راه شناسایی فرستادگان الهی، رسالت و مأموریت آنان است. یعنی آنها از جانب خدا مأمورند تا به سؤال عقلی بشر پاسخ دهند که چه وظیفه ای در قبال خالق خود دارد.
    پرواضح است که وظایف بندگان در زمان ها و مکان های مختلف یکساننیست. هر امتی، بلکه هر فردی، از جانب خدا موظف به انجام اموری است. امروز خدای متعال از ما چه می خواهد؟
    البته بسیاری از اوامر و نواهی میان بندگان مشترک است ولی هربنده ای در موقعیت های مختلف وظائفى خاص برعهده دارد.
    «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حَجُّهُ اللَّهِ وَ دَلِيلُ إِرَادَتِهِ
    ».(1)
    سلام بر آن امام همام که خواست الهی از هر کسی را به او نشان می دهد.
    پژوهش و خودآزمایی
    این مساله که انسان بداند خدایش چه چیزی از او می خواهد، چه اهمیتی دارد؟
    عبارت «حجة الله و دلیل ارادته»چه سبک زیستنی برای انسان تعیین می کند؟
    ص: 32

    1- زيارة آل يس.
    درس 4 : مالک مملوک! دستم را بگیر!
    اختیار جان مرا دارد. جوانی و پیری من به اراده اوست. می دهد و می ستاند. این را بارها تجربه کرده ام، در خودم و دیگران. به رحمت می دهد و به حکمت می گیرد. نه در دادنش متت می نهد ونه در گرفتنش به زحمت می افکند. آری، با تمام وجود به او می گویم: انت المالك و أنا المملوك.
    انسان ها، بانگریستن به خود، می یابند که مملوک اند و مالک هیچ چیز نیستند. مثلا حیات و مماتشان به دست خودشان نیست؛ علم و قدرت و کمالاتشان به خودشان نیست، که اگر مالک بودند، آنها را از دست نمی دادند. پس این کمالات مالک دارند.
    خدای متعال در کتابش به این حقیقت توجه می دهد:
    «وَ لايَمْلِکُونَ لِانْفُسِهِم ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَؤتا وَ
    ص: 33
    لا حَيّاً ه ًوَ لا نُشُوراً
    »(1)
    انسان ها مالک نفع و ضرری نیستند که بدیشان می رسد. نیزمرگ و حیات و برانگیخته شدنشان به خودشان نیست.
    همچنین انسان ها می بینند که مالک جهان اطراف خود نیز نیستند. گردش روز و شب، خورشید و ماه و غیر قابل شمار پدیده های طبیعی به دست آنان نیست. این پدیده های طبیعی نیز مالکی غیر از ما دارند.
    «قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ لا يَملِکُونَ لِاَنْفُسِهِم نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً
    »(2)
    رب درلغت به معنای مالک وصاحب آمده است
    .(3)
    لذا در آیات متعدد به این حقیقت توجه داده شده که مالک آسمانها و زمین فقط خداست.
    ما و جهان اطراف مامالک دارد و همه مملوک او هستیم؛ پس به حکم عقل نباید در ملک او بی اذن او تصرف کنیم.
    «قُلْ ارایتم ما انزل اللَّهُ لکم من رزق فجعلتم منه حراما وحلالا قل الله اذن لکم ام علی الله تفترون
    »(4)
    به همین جهت مالک حقیقی عالم، فرستادگانی از جانب خود به سوی مملوکان و مربوبین گسیل داشته و می دارد تا برای مردم روشن کنند که در چه قسمت از ملک او - هستی و شریعت می توانند دخل و
    ص: 34

    1- الفرقان /3
    2- الرعد/16.
    3- «فالرب: المالك و الخالق والصاحب»معجم مقاییس اللغة، ج 2، ص 381.
    4- یونس / 59.
    تصرف نمایند.
    دقت کنید. این ملک بسیار گسترده است که نه فقط عالم هستی، بلکه عالم شریعت را نیز دربرمی گیرد. هرگونه دخل و تصرف در آن نیز نیاز مند اذن الهی است.
    «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الخِيَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِيناً
    »(1)
    آن بزرگ مردی که امروز نشان دهنده اذن و اجازه خدا در دخل و تصرف بندگان در دین و دنیاست، وجود مقدس صاحب الأمر عليه السلام است.
    پژوهش و خودآزمایی
    می توانید به نشانه هایی از مملوک بودن خود اشاره کنید؟
    آیا انسان هیچگاه مالک می شود؟
    ص: 35

    1- الأحزاب / 36.
    درس 5 : من به رزقت زنده ام، روزی رسان!
    هر طرفی نگاه می کنم خود را غرق نعمتهایش می بینم، حتى وجودم را از او دارم. حال که چنین است، چه اندازه باید در خدمتش بکوشم؟ و چگونه این همه نعمت را سپاس گزارم؟
    ما بندگان ریزه خوار خوان کرم حضرت حقیم. شرط عقل است که: اولا روزی دهنده خود را بشناسیم؛ ثانیا تا زمانی که بر سرسفره او هستیم، او را معصیت نکنیم.
    حجج الهيه علیهم السلام بشررا به رازقیت خدا تذکر می دهند و او را ازنمک نشناسی و نمکدان شکستن باز می دارند.
    یکی از هشدارهای حجج الهیه این است:
    «وَ رُوِيَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیهم السَّلَامُ أَنَّهُ جَاءَ رَجُلُ وَ قَالٍ : أَنَا رَجُلُ عَاصٍ وَ لَا أصْبِرُعن الْمَعْصِيَةِ ، فَعِظْنِي بِمَوْعِظَةِ . قَالَ
    ص: 36
    صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ : افْعَلْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ وَ أدنب مَا شِئْتَ ؛ فَاَوَّلُ ذَلِکَ لَا تَأْكُلْ رِزْقِ اللَّهِ وَ أَذْنَبَ مَا شِئْتَ
    . . .».(1)
    شخصی که آلوده به گناه بود خدمت امام سجاد علیه السلام رسید و گفت: توانایی ترک گناه را ندارم. حضرت فرمود: پنج کار انجام بده، سپس هر چه خواهی گناه کن. یکی اینکه روزی خدا را مخور و هر گناهی خواستی انجام بده... تا آخر حديث.
    آیا نباید یا نیاز نیستدر زمان ماکسی مردم را به رازقیت خدا تذکر دهد و از نمک نشناسی بازدارد؟ امام زمان ارواحنا فداه، خود واسطه رزق در زمان ماست. پس او به نحو اتم و اکمل می تواند کسانی را که روزی می خورند، به روزی دهنده توجه دهد. در دعای عدیله آمده:
    «بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَرَىَ
    »(2)
    پژوهش و خودآزمایی
    در کلمات امام سجاد علیه السلام به پنج مورد برای موعظه اشاره شده است، چهار مورد دیگررا که در درس نیامده، بیان کنید.
    از امام زمان علیه السلام که واسطه روزی ما است تاکنون چیزی خواسته اید؟ اگر جواب مثبت است، تجربه خود را بیان نمایید. اگرتاکنون چیزی نخواسته اید، این مطلب را تجربه کنید.
    ص: 37

    1- جامع الأخبار، ص 130.
    2- زاد المعاد، ص423.






    امضاء


  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,147
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه اول نهج البلاغه هدف ازارسال رسل را چنین بیان می کنند:
    «فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ ، لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهِمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ
    ».(1)
    پس خداوند رسولانش را برانگیخت و پیامبرانش را پی در پی به سوی آنان گسیل داشت، تا ادای عهد فطرت الهی را از مردم بخواهند و نعمتهای فراموش شده او را به یادشان آرند.
    پس وجود فرستادگان الهی برای یادآوری میثاق عالم ذر ضروری است و اگر امروز انسان هایی متذکر معرفت خدای سبحان هستند و بر پیمان خود در عالم الست باقی مانده اند، به هدایت و دلالت یکی از این فرستادگان يعني وجود مبارک ولی الله الأعظم حضرت مهدی علیه السلام است.
    حضرت صادق علی به عبدالرحمان بن کثیر فرمودند: اگر ما نبودیم خدا شناخته نمی شد: «لَوْلَانَا مَاعُرِفَ اللَّهُ
    »(2)
    ص: 29

    1- خطبه 1.
    2- بصائر الدرجات، ج 1، ص 61.


    امضاء


  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,147
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پژوهش و خودآزمایی

    آیا اینکه حضرات معصومین فرموده اند: «اگر ما نبودیم خدا شناخته نمی شد.»با معرفت فطری تضادی دارد؟
    روایات مشابهی درباره نقش ائمه در شناخت خداوند می شناسید؟
    ص: 30
    درس 3 : خالقم از من چه خواهد در جهان؟
    دوست دارم انجام وظیفه کنم و ننگ شکست را نپذیرم. آیا راهی به این خواسته قلبی دارم یا نه؟ چگونه می توان به آن رسید؟
    بعد ازآنکه بشر دانست جهان را خدایی است، این سؤال برای او پیش می آید که او از بنده اش چه می خواهد. باید کسی باشد که خواست خدا از بنده - یا به عبارت دیگر، اوامر و نواهی اش را به او برساند. همین مسؤولیت - یعنی نشان دادن خواست الهی از بندهاش - ضرورت وجود فرستادگان الهی و نیز دلیل صدق مدّعای آنان را می رساند.

    امضاء


  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,147
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    امیرالمؤمنین علیه السلام به فضل بن سکن فرمود:
    اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ
    . (1)
    ص: 31

    1- الكافی، ج 1، ص 85.
    خدا را با استعانت از خودش بشناسید و رسول را به اینکه فرستاده اوست.
    یعنی همان طورکه قبلا بیان شد معرفی خدا به خود خداست ولی راه شناسایی فرستادگان الهی، رسالت و مأموریت آنان است. یعنی آنها از جانب خدا مأمورند تا به سؤال عقلی بشر پاسخ دهند که چه وظیفه ای در قبال خالق خود دارد.
    پرواضح است که وظایف بندگان در زمان ها و مکان های مختلف یکساننیست. هر امتی، بلکه هر فردی، از جانب خدا موظف به انجام اموری است. امروز خدای متعال از ما چه می خواهد؟
    البته بسیاری از اوامر و نواهی میان بندگان مشترک است ولی هربنده ای در موقعیت های مختلف وظائفى خاص برعهده دارد.
    «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حَجُّهُ اللَّهِ وَ دَلِيلُ إِرَادَتِهِ
    ».(1)
    سلام بر آن امام همام که خواست الهی از هر کسی را به او نشان می دهد.
    پژوهش و خودآزمایی
    این مساله که انسان بداند خدایش چه چیزی از او می خواهد، چه اهمیتی دارد؟
    عبارت «حجة الله و دلیل ارادته»چه سبک زیستنی برای انسان تعیین می کند؟
    ص: 32

    1- زيارة آل يس.
    امضاء


  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,147
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    درس 4 : مالک مملوک! دستم را بگیر!
    اختیار جان مرا دارد. جوانی و پیری من به اراده اوست. می دهد و می ستاند. این را بارها تجربه کرده ام، در خودم و دیگران. به رحمت می دهد و به حکمت می گیرد. نه در دادنش متت می نهد ونه در گرفتنش به زحمت می افکند. آری، با تمام وجود به او می گویم: انت المالك و أنا المملوك.
    انسان ها، بانگریستن به خود، می یابند که مملوک اند و مالک هیچ چیز نیستند. مثلا حیات و مماتشان به دست خودشان نیست؛ علم و قدرت و کمالاتشان به خودشان نیست، که اگر مالک بودند، آنها را از دست نمی دادند. پس این کمالات مالک دارند.
    خدای متعال در کتابش به این حقیقت توجه می دهد:
    «وَ لايَمْلِکُونَ لِانْفُسِهِم ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَؤتا وَ
    ص: 33
    لا حَيّاً ه ًوَ لا نُشُوراً
    »(1)
    انسان ها مالک نفع و ضرری نیستند که بدیشان می رسد. نیزمرگ و حیات و برانگیخته شدنشان به خودشان نیست.
    همچنین انسان ها می بینند که مالک جهان اطراف خود نیز نیستند. گردش روز و شب، خورشید و ماه و غیر قابل شمار پدیده های طبیعی به دست آنان نیست. این پدیده های طبیعی نیز مالکی غیر از ما دارند.
    «قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ لا يَملِکُونَ لِاَنْفُسِهِم نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً
    »(2)
    امضاء


  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13836
    نوشته
    1,147
    صلوات
    300
    دلنوشته
    2
    مولای منتظران امامت مبارک باد
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    556 در 180
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    رب درلغت به معنای مالک وصاحب آمده است
    .(3)
    لذا در آیات متعدد به این حقیقت توجه داده شده که مالک آسمانها و زمین فقط خداست.
    ما و جهان اطراف مامالک دارد و همه مملوک او هستیم؛ پس به حکم عقل نباید در ملک او بی اذن او تصرف کنیم.
    «قُلْ ارایتم ما انزل اللَّهُ لکم من رزق فجعلتم منه حراما وحلالا قل الله اذن لکم ام علی الله تفترون
    »(4)
    به همین جهت مالک حقیقی عالم، فرستادگانی از جانب خود به سوی مملوکان و مربوبین گسیل داشته و می دارد تا برای مردم روشن کنند که در چه قسمت از ملک او - هستی و شریعت می توانند دخل و
    ص: 34

    1- الفرقان /3
    2- الرعد/16.
    3- «فالرب: المالك و الخالق والصاحب»معجم مقاییس اللغة، ج 2، ص 381.
    4- یونس / 59.
    تصرف نمایند.
    امضاء


صفحه 1 از 10 12345 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi