صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 37

موضوع: ویژه نامه شهادت مظلومانه امام جعفرصادق علیه السلام { خورشید شهید}

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    بنال ای دل که در نای زمان فریاد را کشتند
    بهین آموزگار مکتب ارشاد را کشتند

    اساتید جهان باید به سوک علم بنشینند
    که در دانشگه هستی بزرگ استاد را کشتند

    به جرم پاسداری از حریم عترت وقرآن
    رئیس مذهب والگوی عدل وداد را کشتند

    بجای اشک وخوندل ببار ای آسمان زین غم
    که نور دیدگان سید امجاد را کشتند

    دریغ ودرد کز بیداد منصور ستمگر
    به جرم یاری دین مظهر امدادا را کشتند

    به جنّت مادرش زهرا پریشان کرده گیسو را
    که بهر حفظ قرآن شافع میعاد را کشتند

    من ژولیده میگویم زنسل ساقی کوثر
    امام جانشین وپنجمین اولاد را کشتند



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    ای صادق آل پیامبر!
    با بیانی بلیغ و كلامی فصیح، زبان رسای اسلام بودی.
    با سخنانی حكیمانه، منطقی استوار و علمی سرشار،
    برگزیده روزگار بودی و... بنده شایسته پروردگار!
    تجسّم صبر و اخلاص بودی، چشمه جود و سخاوت بودی،

    و كوه حلم و بردباری، و نام‏آور فراست و شجاعت، و جلوه هیبت و جلالت.
    چهره فروزان اهل بیت بودی، و وارث علوم رسالت. از سلاله پیامبران بودی، عطر
    و بوی پیامبر را می‏دادی و مهابت و شكوه او را داشتی!

    ای خورشید مدینه دانش! كدام معلّمی را می‏توان نام برد كه به اندازه تو،
    تربیت یافته مكتب عترت داشته باشد؟

    كدام حوزه است كه شاگردی تو،

    برسر درِ آن نقش نبسته است؟

    كدام فقیه است كه
    خوشه‏ چین خرمن حدیث تو نیست؟

    ای امام صادق! تو، ناصرحقایق،
    دچار منصوردوانقی بودی،
    آن باطلی‏كه لباس حق‏پوشیده

    و جامه خدمت و خلافت به بركرده بود،
    تا رعیت را در هیئت شبانی بفریبد و گرگ ایمان و جان آنان شود.

    شهادت تو، نشانی از مظلومیت خطّ اهل‏بیت بود.


    جواد محدثی


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    لحظاتي چند در مکتب صادق آل طاها به ادب زانو بزنيم و بياموزيم




    امام صادق عليه السلام فرمودند:


    ان من اعظم الناس حسره يوم القيامه،
    من وصف عدلا ثم خالفه الى غيره.


    پشيمان ترين شخص در روز قيامت، كسى است كه براى مردم
    از عدالت سخن بگويد، اما خودش به ديگران عدالت روا ندارد


    (وسائل الشيعه،ج15،ص295)





    امام صادق عليه السلام فرمودند:


    ما عذب الله امه الا عنداستهانتهم بحقوق فقرإ اخوانهم


    خداوند امتى را عذاب نخواهد كرد، مگر در وقتى كه نسبت
    به حقوق برادران نيازمند خود سستى نمايند


    (مستدرک ،ج 12، ص413)



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    باز تکه ‏های ابر سیاه در دل آسمان،
    می‏خواهند حکایت تلخی را بسرایند،
    نوری بر دستان مدینه تشییع می‏شود.

    اینک امام علم و دیانت و سراینده سرود زیبای خدا پرستی،
    به سوی معبود می‏شتابد.

    اکنون فرزند دیگری از خاندان آل عبا
    و عالم دین خدا زهر تلخ دسیسه‏ های پلیدان را می‏نوشد،

    او امام همه خوبی‏ها و خانه همه دانش‏ها،
    امام جعفر صادق علیه‏ السلام است.

    اندیشه تشیع در پله ششم،
    تاریخ را به ماتم می‏خواند،
    ماتمِ چشمه جوشان کلام شیعه
    ماتم خزانه‏ دار علم علی
    ، فاتح قله ‏های بلند دانش خداوندی،
    وارث بزرگ پدر،
    هنوز آخرین حرف‏های امام،
    در گوش‏های زمان پژواک می‏کند:

    «اِنَّ شَفاعَتَنا لا یَنالُ مُسْتَخِفّا بالصَّلوةِ»؛
    همانا شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد، نخواهد رسید.

    بقیع همیشه گریان،
    امروز خورشید را در خود جای می‏دهد.
    درود بر تو ای ششمین پیام خدا بر زمین!

    امروز اشک‏های تمام عاشقان خاندان علی
    از ابرهای غمگین آسمان بقیع می‏بارد
    و هر باربه یاد آن لحظه
    که زهر خصم را نوشیدی،
    جگرهامان به خون می‏نشیند
    و با چشمانی نمناک فریاد می‏زنیم:

    اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللّه‏
    یا وَجیها عِنْدَ اللّه‏، اشفع لنا عند اللّه‏





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,104
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,334
    مورد تشکر
    3,514 در 1,544
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بغض‏های ریشه ‏دار در بقیع روح انسان خیمه زده است.
    دقایق غم را اشک‏های ما قطره قطره دنبال می‏کند.

    چه فصل متروکی است پاییز اندوه؛
    اما تا روزگار دنیا هست، گریزی از مرور سطور این فصل نیست.

    امروز، کتاب دانش، مرثیه‏ هایی در دل دارد که هر کدام جگرسوز
    است و پر خراش. خاک بقیع، بوی آسمانی دانش را می‏پراکند.

    نام بقیع که می‏ آید، یادی کبود در آغوش غزل‏های ما می‏ماند.
    نام بقیع که می‏ آید، چشمه ‏های بی‏ اختیار اشک، از صفحات تاریخ جاری می‏شود.


    امروز، گاه سفر به مکتب احادیث «صدق» با چشمان اشکبار فراق است.

    امروز، اشک‏های قلم، نماینده قطعه ‏های غمزدگی است.
    در وادی پر از اشتیاق دانایی، ضجه و شیون منتشر است.


    موج موج شانه ‏ها می‏ آیند، روبه روی دریا تباری که نامش
    «صادق» است تا ترجیع ‏بندهای تلاطم را بسرایند.

    امروز دوبیتی ‏های «وا اماما»، زمزمه بقیع ستان دل است.

    محمدکاظم بدرالدین



    امضاء

  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,104
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,334
    مورد تشکر
    3,514 در 1,544
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    یادمان خوبی ها


    تو نماز را بر پای داشته ای، زکات را به جای آورده ای،
    فراخوانده ای به معروف و باز داشته ای از منکر.


    به راستی و درستی، سیره ات سیره انبیا بوده است.
    اشاره هایت، بشارت به رهایی است؛ از خاکدان تیره جهل
    که بسیار قربانی گرفته است.


    فرموده ای: «دو کس اند که کمرم را شکسته اند:
    دانای هنجارشکن (عالم متهتِّک) و نادان راه گشا (جاهل متنسِّک).


    شب مردان خدا را، عَلم الهدایِ علم تو، روز جهان افزور کرده است.
    جویباردانش «ابوحنیفه» از سایه سار تعلیم تو می گذرد.

    مِس وجود «جابربن حیان» از کیمیای استادی تو زر شده است.
    تنور «توحید مفضل» با شعله شکوه تو می سوزد.

    یک تنه بار غریب ارزش ها را در روزگار عسرت به دوش کشیده ای
    تا فتیله نیم سوز «اخلاقی زیستن» نمیرد.


    در آستان دنیا، «حبل اللّه » را به دوش کشیده ای که یاد خدا
    در قلب های تشنه آرامش، کاستی نپذیرد.

    دست دین را در دست خرد گذاشته ای تا چون
    دو بال پریدن، افق های پرواز آدمی را بگشایند.


    شمع هدایت خویش را به ضیافت اصحاب عقل برده ای تا قفل های
    بسته بر ذهن ها و ضمیرها را بشکنی، تا فرا بخوانی به اندیشیدن، تا
    بگویی که پیامبران آمده اند دفینه های عقل را از زیر آوار تعصب ها و
    تحجرها بیرون بشکند؛

    تا بگویی که انسان ها، معادن اند؛ درست مثل معادن طلا و نقره.
    گواهی می دهم به حقیقت، که حقیقت در نگاه نازنین توست.


    تو کشتی بان کشتی خرد، در توفان های هراس انگیز جهل و ستم بوده ای.
    الگوی انسان زیستن را از مرام تو می توان آموخت و نام تو یادمان همه خوبی هاست.




    امضاء

  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,104
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,334
    مورد تشکر
    3,514 در 1,544
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    بوی غربت و یتیمی

    اندوهی جانکاه بر تار و پود مدینه چنگ می زند و حُزنی غم انگیز، افلاک را می آشوبد.
    آسمان سیاه پوش می شود و فوج فوج، فرشته های عزدار، در نقطه ای
    به نام بقیع، فرود می آیند!

    و بقیع، با دیده گریان، انتظار ورود عزیزی را به سوگ می نشیند!
    در کوچه کوچه یثرب، بوی غربت و یتیمی می وزد!

    از درها، دیوارها، پنجره ها، ملال و ماتم می بارد! سینه ها، داغ بزرگی
    را به دفترش می کشند و جان ها، در آتش مصیبتی عظیم می گدازند!
    چشم ها به خون می نشینند و دست ها، بی تابی شان را به سرها می کوبند!

    شاید بلایی بزرگ نازل شده؟ شاید خورشید نقاب بر چهره افکنده؟
    شاید ماه برای همیشه در محاق افتاده؟
    یا عرش ترک برداشته، که این گونه آشوب در ذرّات عالم به پا شده است.


    بقیع! ای گنجینه دردها و اندوه ها، ای نهان خانه اسرار آسمانی!
    لب باز کن! از ناگفتنی ها بگو! از دردهای نهانت بگو! ا

    مشب میزبان کدام عزیزی؟
    امشب، کدام بهشت گمشده در تو پدیدار خواهد شد؟
    کدام آفتاب، در خاکت طلوع خواهد کرد؟


    لب باز کن، مهبط فرشتگان! زیارتگاه قدسیان!
    آرام جان افلاکیان!با من سخن بگو!

    آن چه را که تو می دانی و ما نمی دانیم!
    از اندوه های بی شماری که جگرت را به آتش می کشد!


    از زخم های فراوانی که بر پیکرت نشسته است!
    بقیع! ای سرزمین اندوه های آسمانی!
    امشب، سر به دامان کدام عزیز خواهی گذاشت!

    در ذهن لحظه هایت، حضور افلاکی کدام مهربان جاری است!
    امشب، گویا میهمان عزیزی داری!


    چشم به راهی امشب پایان می گیرد! انتظارت به سر می آید!
    امشب او حتما خواهد آمد! صدای گریه را نمی شنوی؟

    صدا از خانه ششمین خورشید زمین است!
    صدا از خانه فرزند فاطمه است!
    می آید ... ، با جگری سوخته از زهر کینه!


    ساغر جان امام غریب و بزرگ، لبریز از آتش زهر روزگار شده است!
    می آید! معدن رسالت، دریای سخاوت، کوه حلم، اقیانوس معرفت...

    می آید!...دنیا همیشه برای درک وسعت آسمانیان حقیر است
    اندک است.بقیع! آماده باش! بزم پذیرایی بیارای!

    دیده را فرش راهش کن!آغوش بگشا!
    و جسم بی جانِ جان عالم را، در برگیر!
    آرام تر! که این پیکر مطهر، زخم فراوان دیده است!

    زخم کینه توزی دنیا! زخمِ نامردمی ها!
    زخم اسلام نمایان بی دین!زخم نابرابری ها! شقاوت ها!


    صدای گریه می آید!... صدای ضجه فرشتگان!
    بقیع، امشب دوباره، در خاک تو خورشیدی خواهد دمید
    و ستاره ای به آسمان خواهد شتافت!

    خدیجه پنجی


    امضاء

  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,104
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,334
    مورد تشکر
    3,514 در 1,544
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ضمیر پاک صداقت


    ... باز هم، بغضی پریشان می کند اندیشه ام را؛
    باز هم، غربت سرای چامه های جانگدازم!


    باز هم، آیینه چشمان من ابریِ ابری ست!
    باز هم، در غربت تاریخ می پویم؛

    شکوهِ مصرعی از اشک هایم را!بخوان سمتِ غمت
    حالا که در لذّت اشکی، به عشقِ جاودان خویش می بالم!


    بخوان سمتِ غمت، مولا!بخوان! با یاد تو؛ زیباترین پاسخ
    به احساسم، فقط اندوه است!تو را من دوست می دارم؛

    به قدر آسمان هایی که چتر نور خود را بر مزارت؛
    باز می سازند روز و شب!


    مولاجان!مولاجان، امام مهربان!
    گیتی فروز علم الهی! ای منبع صداقت انوار مُتّقین!


    مولاجان، یا اباعبداللّه ، یا جعفر بن محمد علیهماالسلام !



    ای «ضمیر پاک صداقت» از وجود تو گشسته پیدا!
    ای نهایت ایمان و عشق و علم و عالمِ تقوا!
    ای افتخار کوثر و یاسین و فجر و طاها!


    دین از توانِ علم تو محکم، مذهب. به نام پاک تو زیبا!
    مولاجان، یا صادق آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم !

    چگونه مویه نکنم؟! در سوگ مولایی که عظمت نامش، آسمان
    را به تواضع وامی دارد! چگونه به این اشک های ناقابل بسنده کنم،
    که وسعت مصیبتت، فراتر از ادراک خاکیِ ما ناسوتیان است!


    مولاجان به روزهایی می اندیشم؛ که مردمان در حق تو کوتاهی
    کردند! تا جایی که نااهلانِ حکومت «عباسی»
    حریم حرمتت را شکستند!

    مولاجان! شرمنده! کسانی که آن روز، قدر تو را نفهمیدند
    و شرمنده؛ امروز، کسانی که از حسادت، توان دیدنِ
    این همه شکوهِ تربتت را ندارند!


    مولاجان! قسم به بقیع! قسم به فجر! قسم به اولین سپیده عدالت
    که معجزه مهدوی علیه السلام ، به وقوع خواهد پیوست

    و آستان کبریایی تو برای همیشه؛
    در آغوش آرزومندان خواهد بود!

    سید علی اصغر موسوی





    امضاء

  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,104
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,334
    مورد تشکر
    3,514 در 1,544
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض





    طعم غلیظ تنهایی و صبر

    دیوار منظّم دقایق ویران شده است. هوای شهر به شدّت می تپد.
    با این زمستان جهنده در استخوان های مدینه چه باید کرد؟

    آسمانِ نازک، سر بر کرانه های بارانی خویش گذاشته است.
    گونه دست بر یال های گرفته زمان بکشیم؟


    بغض های محکم آماده انفجارند. بایست!
    ای شب محزون! ای دم گرفته خیس!
    جنازه عشق در تابوت است.

    ستون های تاول زده ایمان می لرزد جایی می خواهم که دست
    در حلقه اندوه خویش بزنم. بوی هجران و درد می آید.
    کبوتری مکدّر بر شانه های گداخته بقیع سر گذاشته است.

    بر خاک داغ، پیکر باران شنیدنی دست!
    خداحافظ ای هوای ویران!
    خداحافظ ای مزار پیامبر!

    دیگر بر منابر تنهایت کتابی نخواهم گشود.
    دیگر بر مدار کوچه های فقیرت کوله بر دوش نخواهم چرخید.


    دیگر حلقه ای بر مدار کوچه های فقیرت کوله بر دوش نخواهم
    چرخید. دیگر حلقه ای بر درگاه مدرسه هایت نخواهم کوفت.

    خداحافظ ای طعم غلیظ تنهایی و صبر!
    شب گستاخ، دامن قهر خویش را برچیده است.

    صبح با بغضی در گلو از راه می رسد. آسمان رجز می خواند.
    آفتاب بر پیکر ساقه ها، دیوانه وار می پیچد و خلقت، سر
    در گریبان سوگوار خوش فرو برده است.

    خورشید، یک بار دیگر غروب خواهد کرد.
    غروبی طاقت ستیز خورشید، یک بار دیگر از پلّکان اندوه زمین
    بالا خواهد رفت و در آن سوی ستاره ها بر اهالی آسمان فرود خواهد آمد.

    خورشید در حوالی بی چون خویش خواهد درخشید.
    شب گستاخ، دامن قهر خویش را برچیده است.

    آغاز باران های جهان نزدیک می شود.
    شیون سپیده دم، در گوش تا گوش خاک می غلتد.
    باد نعره می کشد و دشت بر مزار خزانی خویش، مادرانه می میرد.


    خورشید، یک بار دیگر غروب کرده است ـ غروبی طاقت ستیز ـ با
    این زمستان جهنده در استخوان های مدینه چه باید کرد؟!

    حسین هدایتی



    امضاء

  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,104
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,334
    مورد تشکر
    3,514 در 1,544
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض






    باید امشب بدون پر باشم
    مثل پروانه شعله ور باشم


    چون بریده بریده می گویم
    شاید اینبار دردسر باشم

    پیر مردی بدون آلایش
    دلبر و دلربا و دلداده


    با سر و صورت و به زور طناب
    روی خاک مدینه افتاده

    سرخی روی گونه اش از چیست؟
    تازیانه به صورتش خورده؟


    یاد آن کوچه .... مادرش زهرا....
    روح او را دوباره آزرده

    بی نفس ، غرق آه، پژمرده
    پا برهنه ، خمیده ، بی لشکر


    مثل زینب کنار دروازه
    مثل فردی اسیر و بی یاور

    روضه را واژه واژه می خوانم
    روی پایم دگر نمی مانم


    چون رسیده به جای باریکش
    لال می شوم نمیخوانم

    روضه امشب کنار دروازه است
    پیش یک طفل و یک سر پر نور


    لحظه ای که به نزد سر آمد
    شد بساط غم ملائک جور

    با همان لکنت زبان خودش
    پدرش را فقط صدا میزد


    گفت بابا بگو که شمر لعین
    از چه با نیزه اش تورا می زد


    شاعر : جعفر ابوالفتحی








    امضاء

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

قرآن از منظر امام صادق علیه السلام, مجموعه سخنرانی های صوتی پیرامون امام جعفر صادق (ع), چهل حديث گهربار منتخب از امام جعفر صادق علیه السلام, نظريه امام جعفرصادق( ع)راجع به مولكولهاي آب وتجزيه آنها, نظريه امام جعفرصادق(ع) در باره قدرت هسته اي, نظريه امام جعفرصادق(ع) درباره علل بعضي ازبيماريها, نظريه امام صادق عليه السلام پیرامون ماهیت نور, نظريه حضرت امام جعفرصادق(ع) در باره ساختمان بدن انسان, نظريه حضرت امام جعفرصادق(ع) درباره سرعت نوروليزر, نظرامام جعفرصادق علیه السلام پیرامون زلزله, گریه حضرت امام صادق(ع) بر غیبت امام مهدی(عج), پيامک هاي تسليت شهادت جانسوزامام صادق (ع), آلبوم تصاوير ويژه شهادت امام صادق علیه السلام, امام صادق علیه السلام از منظر دانشوران اهل تسنن, اصحاب و یاران امام جعفر صادق ( ع ), با امام صادق(ع) در سايه قرآن ( اهل بيت ترجمان قرآن), برخی از آثار علمی حضرت امام صادق (علیه السلام), داستان هایی ازامام صادق علیه السلام, سفارش امام صادق (ع) درباره محيط زيست, شکوفایی بحث‏های کلامی در عصر امام صادق علیه السلام, طنين غم درسوگ ششمين پيشواي شيعيان

نمایش برچسب‌ها

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi