صفحه 5 از 15 نخستنخست 123456789 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 146

موضوع: تاريخ اسلام از منظر قرآن

  1. Top | #41

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    شايد اين جمله اشاره به آشنايى و ازدواج پيامبر خدا با خديجه باشد. خديجه بانويى ثروتمند بود و پيش از ازدواج با پيامبر، آن حضرت را امين اموال تجارى خود كرده بود و پس از ازدواج هم تمام ثروت خود را در اختيار آن حضرت گذاشت و پيامبر پس از بعثت از اين ثروت در راه تبليغ اسلام استفاده مى كرد. پيامبر پس از خديجه همواره از وى به نيكى ياد مى كرد و مى فرمود: او در حالى مرا تصديق كرد كه مردم تكذيب مى كردند و او در حالى كه مردم مرا محروم مى كردند با مال خود با من مواسات مى كرد.(83)

    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #42

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پيامبر درس نياموخته

    پيامبر خدا در دوران كودكى و جوانى هرگز نزد استادى درس نخواند و خواندن و نوشتن نياموخت و اين شايد يكى از عنايتهاى خاص خداوند بود كه وقتى آيات بلند قرآنى را بر مردم بخواند، كسى نپندارد كه او اين مطالب را از پيش خود ساخته يا از كتابها آموخته است . گفته اند در آن زمان در تمام قريش تنها هفده نفر بودند كه خواندن و نوشتن مى دانستند.(84)
    در چندين آيه پيامبر خدا ((اُمى )) خوانده شده و او كسى است كه درس نخوانده و از كتاب و قلم بيگانه است . ((امى )) برگرفته از ((ام )) به معناى مادر است ؛ يعنى بر اصل ولادت خود از مادر باقى مانده و چيزى نياموخته است . به اعتقاد برخى از ((امت )) است ؛ يعنى مردم عادى كه خواندن و نوشتن نمى دانند:

    فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذي يُؤْمِنُ بِاللّه (85)
    پس به خدا و فرستاده او - كه پيامبر درس نخوانده است كه به خدا ايمان دارد - بگرويد.

    هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُم ...(86)
    اوست آن كس كه در ميان بى سوادان فرستاده اى از خودشان برانگيخت .

    امضاء


  4. Top | #43

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    بعضى گفته اند اُمى نه به معناى درس نياموخته بلكه به معناى اهل مكه است . چون يكى از نامهاى مكه ((ام القرى )) است و در نسبت به آن امّى گفته مى شود؛ ولى اين سخن نادرست است . زيرا اولا بر طبق قاعده ادبى در نسبت به يك اسم عَلَم مركب كه از دو كلمه تشكيل شده كلمه دوم در نظر گرفته مى شود. بنابراين در نسبت به ام القرى بايد قروى گفته شود. دوم : در قرآن به كسانى از يهود كه سواد نداشتند امّى گفته شده است ، در حالى كه آنان اهل مكه نبودند:

    وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلاّ أَمانِي (87)
    و [بعضى ] از آنان بى سوادانى هستند كه كتاب [خدا] را جز خيالات خامى نمى دانند، و فقط گمان مى برند.

    امضاء


  5. Top | #44

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اگر آن حضرت خواندن و نوشتن مى دانستند پيروان باطل درباره حقيقت او و آياتى كه مى خواند ترديدهايى مطرح مى كردند قرآن در اين باره مى فرمايد:

    وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُون (88)
    و تو هيچ كتابى را پيش از اين نمى خواندى و با دست [راست ] خود [كتابى ] نمى نوشتى ، و گرنه باطل انديشان قطعا به شك مى افتادند.
    از نظر تاريخى هرگز رخ نداد كه پيامبر در طول عمر خود چيزى بنويسد. او براى نوشتن قرآن يا نامه ها و پيامهاى خود نويسندگانى ويژه داشت حتى در مواردى نقل شده كه كاتب آن حضرت چيزى را نوشته و كلمه اى مورد اختلاف واقع شده و حضرت فرموده دست مرا روى آن كلمه بگذاريد؛ مانند پيمان نامه ميان او و بنى ثقيف درباره ربا كه بايد بنى ثقيف از آن پرهيز مى كردند. چون در اين باره اختلاف شد حضرت فرمود: دست مرا روى آن كلمه (ربا) بگذاريد. وقتى گذاشتند آيه مربوط به حرمت ربا را تلاوت نمود و آن را پاك كرد.(89)

    امضاء


  6. Top | #45

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    همچنين در صلح حديبيه كه على بن ابى طالب (ع) صلح نامه ميان پيامبر و مشركان را نوشت مشركان به نوشتن عبارت ((رسول الله )) در كنار محمد اعتراض كردند و گفتند: بايد اين عبارت پاك شود، ما محمد را پيامبر نمى شناسيم . على (ع) گفت : من نمى توانم اين كلمه را پاك كنم . پيامبر فرمود: انگشت مرا روى آن كلمه بگذار تا من خودم پاك كنم .(90)
    از طرفى مى دانيم كه در روزهاى آخر عمر پيامبر (ص) وقتى آن حضرت در بستر بيمارى بود و گروهى از اصحاب هم نزد او بودند، فرمود: كاغذ و قلمى بياوريد تا چيزى بنويسم كه پس از من هرگز گمراه نشويد. يكى از حاضران از اين كار جلوگيرى كرد و با جسارت تمام گفت : او هذيان مى گويد!(91)
    بعضى اين رويداد را دليل بر آن دانسته اند كه پيامبر خود مى توانست بنويسد؛ در صورتى كه اين امر هرگز نمى تواند دليل آن باشد چون هدف پيامبر نوشته شدن وصيت نامه بود و بر طبق معمول آن را يكى از كاتبان مى نوشت و اينكه نوشتن را به خود نسبت مى دهد بدان سبب است كه بزرگان معمولا كار كارگزاران را به خود نسبت مى دهند.

    امضاء


  7. Top | #46

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ديدار با بحيراى راهب

    پيامبر خدا (ص) در سن نُه تا سيزده سالگى در يكى از سفرهاى تجارتى تابستانى قريش در حدود سال 583 ميلادى همراه عمويش ابوطالب با كاروانى به شام مسافرت كرد. وقتى كاروان به نزديكى شهر بُصرا رسيد، راهبى كه آنجا در صومعه اش زندگى مى كرد، متوجه شد كه ابرى پيوسته بر سر يكى از كاروانيان سايه افكنده يا شاخه درخت سايه خود را بر او مى گستراند.
    راهب مسيحى كه نامش ((بحيرا)) بود، از همه كاروانيان دعوت كرد مهمان او باشند، آنها پذيرفتند، اما محمد (ص) را كه كودكى كوچك تر از همه بود جا گذاشتند. بحيرا در ميان مهمانانش آنچه را مى جست ، نيافت ؛ يعنى كسى كه چهره اش در كتابها به عنوان آخرين پيامبر ترسيم شده بود. از آنها پرسيد كه آيا آنها همگى آمده اند؟ وقتى فهميد يكى از آنها نيامده بر آمدن او تاءكيد كرد. وقتى آن بزرگوار آمد مدتى به چهره وى نگاه كرد و او را به لات و عزى سوگند داد كه به سؤ الاتش به درستى پاسخ دهد. حضرت فرمود كه هرگز دروغ نگفته و از لات و عزى نفرت دارد. سپس راهب سؤ الاتى كرده و پاسخ شنيد و از مهر نبوت پرسيد و آن را ديد. دستى بر آن كشيد. آن گفتگو و مهر نبوت او را مطمئن كرد كه اين كودك همان پيامبر موعود است .
    راهب ابوطالب را خواست و از او پرسيد: با اين كودك چه نسبتى دارى ؟ ابوطالب گفت : او پسر من است . راهب گفت : نبايد پدر او زنده باشد. ابوطالب گفت : او پسر برادر من است . راهب گفت : پدر او چه شده ؟ ابوطالب گفت : وقتى مادرش به او حامله بود پدرش از دنيا رفت . راهب گفت : درست است . آنگاه به ابوطالب هشدار داد كه پسر برادرش را از شرّ يهود حفظ كند كه او به رسالتى بس بزرگ خواهد رسيد.(92)
    يكبار ديگر هم پيامبر خدا با راهبى در بصرا ملاقات كرده و اين بار در جوانى و همراه با كاروان تجارتى خديجه و در كنار ميسره غلام خديجه بود. پيامبر در كنار درختى در نزديكى دير راهب نشسته بود كه راهب از ميسره پرسيد: اين شخص كيست ؟ او گفت : مردى از قريش است . راهب گفت : زير اين درخت جز پيامبر نمى نشيند.(93) در ملاقات دوم نام راهب در بيشتر منابع ذكر نشده (94) و معلوم نيست كه همان راهب قبلى يا راهب ديگرى بوده است .
    اين ملاقاتها بهانه اى شد كه بعضى از معاندان و مخالفان اسلام پس از بعثت پيامبر و نزول آيات قرآنى ، پيامبر را متهم كنند كه او مطالب خود را از راهبان دير بصرا فراگرفته و البته غير از اين راهب كسان ديگرى را هم به عنوان معلمان موهوم پيامبر معرفى مى كردند تا از ارزش و عظمت آيات قرآنى بكاهند و اين تهمت بعدها هم از سوى مسيحيان تكرار شد و در طول تاريخ ، همواره آن را مطرح كردند و كتابى به نام مكاشفه بحيرا جعل كردند و آن را به راهب عصر پيامبر نسبت دادند و اين موضوع را در آن گنجاندند.(95)
    رويداد ملاقات پيامبر با راهب در قرآن ذكر نشده ولى تهمتهاى دشمنان اسلام و موضوع تعيين معلم براى پيامبر (ص) در قرآن كريم ياد شده است :

    وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبين (96)
    و نيك مى دانيم كه آنان مى گويند: ((جز اين نيست كه بشرى به او مى آموزد.)) [نه چنين نيست ، زيرا] زبان كسى كه [اين ] نسبت را به او مى دهند غير عربى است و اين [قرآن ] به زبان عربى روشن است .

    وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاّ إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُون (97)
    و كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند: ((اين [كتاب ] جز دروغى كه آن را بر بافته [چيزى ] نيست ، و گروهى ديگر او را بر آن يارى كرده اند.))

    امضاء


  8. Top | #47

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    دين پيامبر خدا (ص) پيش از بعثت

    شك نيست كه پيامبر گرامى اسلام (ص) پيش از آنكه در چهل سالگى به پيامبرى برسد، خداشناس و اهل عبادت بود. آنچه مورد پرسش است اينكه آن حضرت در آن دوران چه دينى داشت و به محتواى كدام دين عمل مى كرد؟
    قرآن كريم در اين باره پاسخ مى دهد:

    وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإ يمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدي إِلى صِر اطٍ مُسْتَقيم (98)
    و همين گونه ، روحى از امر خودمان به سوى تو وحى كرديم . تو نمى دانستى كتاب چيست و نه ايمان [كدام است ؟] ولى آن را نورى گردانيديم كه هر كه از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن راه مى نماييم ، و به راستى كه تو به خوبى به راه راست هدايت مى كنى .
    منظور از كتاب در اين آيه قرآن و منظور از ايمان اسلام است و بر طبق اين آيه نمى توان گفت كه او پيش از نبوت به دين خود عمل مى كرد!

    امضاء


  9. Top | #48

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در اين باره چند فرضيه وجود دارد:
    اول : آن حضرت به پيروى از هيچ دينى تكليف نداشت و فقط به يافته هاى عقلى خود عمل مى كرد.
    اين فرضيه پذيرفته نيست . چون از نظر روايات تاريخى مسلم است كه او قبل از بعثت عبادت مى كرد و طواف خانه خدا مى نمود و به يك سلسله اصول و آداب پايبند بود و اين به خوبى نشان مى دهد كه از شريعتى پيروى مى كرده است .
    دوم : آن حضرت از يكى از پيامبران الهى مانند نوح ، ابراهيم ، موسى يا عيسى (عليهم السلام ) پيروى مى كرد.
    پيروى از نوح و موسى (عليهما السلام ) بسيار بعيد مى نمايد. چون دين اين دو پيامبر با آمدن ابراهيم و عيسى (عليهماالسلام ) نسخ شده بود. پس بايد آن حضرت از دين عيسى پيروى مى كرد. چون در آن زمان دين حق همان دين عيسى بود؛ اما بايد گفت كه در زمان پيامبر اسلام (ص) دين عيسى تحريف شده بود و به قول شيخ طوسى در آن زمان شريعت عيسى قطع شده و نقل آن مندرس گرديده بود و تا عيسى اتصال نداشت .(99) از آن گذشته پيامبر در محيطى زندگى مى كرد كه هيچ گونه اطلاعى از دين عيسى نداشتند و بيشتر مردم بت پرست بودند و اندكى هم كه خداشناس بودند خود را از حنفا(پيروان ابراهيم ) مى دانستند و هرگز نقل نشده كه پيامبر در دوران قبل از بعثت با مسيحيان تماس بگيرد و چون درس نخوانده بود از كتابهاى آنان نيز استفاده نكرده بود.
    بعضى گفته اند: پيروى پيامبر از يكى از پيامبران گذشته سبب مى شود كه آن پيامبر از پيامبر اسلام افضل باشد و اين برخلاف مسلمات است و پيامبر اسلام حتى پيش از بعثت از تمام پيامبران افضل بوده است



    امضاء


  10. Top | #49

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سيد مرتضى در پاسخ به اين اشكال گفته است : به فرض پيروى اسلام از پيامبر سابق ، لازم نمى آيد كه وى غير برترر باشد. چون ممتنع نيست كه خداوند آنچه از شرايع پيشين بر آن حجت قائم شده بر او واجب كند و اين به صورت اقتدا و اتباع نباشد.(100) پيروى از دين يك پيامبر در واقع پيروى از دين خداست و اين گوياى افضل بودن يا نبودن نيست . پيامبر اسلام (ص) حتى پس از بعثت نيز به پيروى از ابراهيم ماءمور مى شود و اين دليل بر افضل بودن ابراهيم نيست .
    سوم : آن حضرت به شريعت سابق متعبد نبود، بلكه به شرع خود عمل مى كرد و پيش از شريعت هم به او وحى مى شد و فرشته اى از جانب خداوند احكام شرع را به او ياد مى داد، ولى او ماءمور تبليغ نبود و در چهل سالگى كه به رسالت نايل گرديد به تبليغ ماءمور شد.
    برخى از متكلمان و دانشمندان مانند شيخ طوسى ، ميرزاى قمى و علامه مجلسى اين فرضيه را پسنديده اند.
    شيخ طوسى مى گويد: پيامبر به شرع خود متعبد بود و پيش از بعثت مطالبى كه مخصوص خود آن حضرت بود به او وحى مى شد و او به وحى عمل مى كرد.(101) ميرزاى قمى حديث معروفى را دليل اين قول فرض كرده كه پيامبر (ص) فرمود: ((كنت نبيا و آدم بين الماء و الطين : من در آن هنگام كه آدم ميان آب و گل بود، پيامبر بودم .))(102)
    مرحوم مجلسى نيز بر اين قول اصرار دارد و آن را به آثار معتبر و اخبار مستفيض مستند مى داند.(103) اين در حالى است كه از مجموع روايات علامه مجلسى در اين باب جز سه روايت ، دلالت چندانى بر مدعاى او ندارد. آن سه روايت عبارتند از:
    1. امام باقر (ع) فرمود: ((نبى )) كسى است كه در خواب [فرشته را] مى بيند، مانند رؤ ياى ابراهيم (ع) و نيز آنچه پيامبر خدا (ص) پيش از وحى در زمينه نبوت مى ديد، تا اينكه جبرئيل از جانب خداوند نزد او آمد.(104)
    2. روايت مشهور پيامبر (ص) كه كنت نبيا و آدم بين الماء و الطين . در برخى از روايات چنين آمده است : كنت نبيا و آدم بين الروح و الجسد:(105) من پيامبر بودم در حالى كه آدم ميان آب و گل و يا ميان روح و جسم بود.
    3. روايت اميرمؤمنان (ع) درباره پيامبر (ص) كه فرمود:
    َ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ (ص) مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَه (106)
    به تحقيق از وقتى كه پيامبر از شير گرفته شد، خداوند بزرگ ترين فرشته خود را ماءمور تربيت او كرد تا شب و روز او را به راههاى بزرگوارى و زيبايى هاى اخلاقى عالم راهنمايى كند.
    به اعتقاد ما روايت نخست بر مدعاى مرحوم مجلسى دلالت روشنى ندارد. چون در آن روايت تنها از رؤ ياى پيامبر پيش از رسالت سخن گفته شده و آن ممكن است درباره اصول اعتقادات يا آماده سازى پيامبر براى رسالت باشد و اين منافات با آن ندارد كه پيامبر در آن زمان در احكام شرع از پيامبران پيشين پيروى مى كرده است ؛ بخصوص اينكه تاريخ نماز و روزه و زكات و برخى از احكام ، در كتابهاى تاريخى مشخص شده و معلوم است كه مربوط به دوران پس از بعثت است .


    امضاء


  11. Top | #50

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    روايت دوم ، حديث مرسلى است كه از طريق شيعه سندى براى آن ديده نشد و از اين گذشته اين حديث درباره عالم ارواح پيش از خلقت آدم است كه گاهى از آن به عالم ذر تعبير آورده مى شود و در روايات معتبر نقل شده كه روح محمد (ص) نخستين چيزى است كه آفريده شد. نيز خداوند به عيسى (ع) وحى كرد كه به محمد ايمان بياور و امت خود را فرمان بده كه به او ايمان بياورند.(107) اين مطالب تنها دليل بر شرافت و فضيلت و برترى شاءن و مرتبه پيامبر اسلام (ص) نسبت به پيامبران ديگر است و اينكه همه پيامبران مژده دهنده وجود مقدس آن حضرت بودند و اين روايت دليل آن نمى شود كه پيامبر اسلام (ص) پيش از بعثت هم پيامبر بوده و به شرع خود عمل مى كرده است .
    روايت سوم درباره تاءييد پيوسته پيامبر از سوى خداست و اينكه او هميشه موفق به انجام كارهاى نيك و داشتن مكارم و محاسن اخلاق بوده است و دليل داشتن شريعت حتى پيش از بعثت نيست ؛ به طورى كه قرآن به آن تصريح مى كند. پيامبر خدا پيش از بعثت انتظار نزول قرآن را نداشت :


    وَ ما كُنْتَ تَرْجُوا أَنْ يُلْقى إِلَيْكَ الْكِتابُ إِلاّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ ظَهيراً لِلْكافِرين (108)
    و تو اميدوار نبودى كه بر تو كتاب القا شود، بلكه اين رحمتى از پروردگار تو بود. پس تو هرگز پشتيبان كافران مباش .

    امضاء


صفحه 5 از 15 نخستنخست 123456789 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi