صفحه 15 از 15 نخستنخست ... 51112131415
نمایش نتایج: از شماره 141 تا 146 , از مجموع 146

موضوع: تاريخ اسلام از منظر قرآن

  1. Top | #141

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    كفار قريش تمام ثروتهاى مسلمانان مهاجر را كه در مكه بر جاى گذاشته بودند مصادره كرده بودند. جا داشت كه با حمله به اين كاروان و ضبط كالاهاى آن ، از كفار قريش تقاص شود. اين بود كه پيامبر در هشتم رمضان سال دوم هجرى ((عبدالله بن ام مكتوم )) را براى نماز و ((ابولبابه )) را براى اداره شهر جانشين خويش كرد(373) و خود با سيصد و سيزده نفر براى حمله به آن كاروان تجارى از مدينه بيرون آمد. از اين سپاه ، هفتاد و چهار نفر مهاجر و بقيه از انصار بودند و دو اسب و هفتاد شتر داشتند.(374)
    ابوسفيان از حركت مسلمانان باخبر شد و بى درنگ شخصى را ماءمور كرد كه سوار شتر تندرو شود و به مكه برود و از قريش براى حفظ كالاهاى تجارتى كمك بخواهد. پيك او به مكه رسيد و در حالى كه گوش شتر را بريده ، بينى او را شكافته و پيراهن خود را پاره كرده بود، فرياد مى زد: مردم ! كالاهاى تجارتى شما در خطر است و محمد و ياران او مى خواهند آنها را غارت كنند. به فرياد برسيد!(375)
    مردم مكه و صاحبان كالاها براى دفاع از كاروان تجارى خود به جمع آورى فورى نيرو و تجهيزات پرداختند و تمام جنگجويان آنها آماده نبرد شدند. اين گروه كه حدود هزار نفر و همگى مجهز به ابزار جنگى بودند به سوى مدينه روان شدند. البته همه آنها با رغبت حاضر به اين كار نبودند، بلكه بعضى براى خودنمايى يا انگيزه هاى ديگر بدين كار رو كردند:

    وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النّاسِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبيلِ اللّهِ وَ اللّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحيط(376)
    و مانند كسانى مباشيد كه از خانه هايشان با حالت سرمستى و به صرف نمايش به مردم خارج شدند و [مردم را] از راه خدا باز مى داشتند، و خدا به آنچه مى كنند احاطه دارد.

    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #142

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    سپاه اسلام در محلى به نام ((ذفران )) اردو زد(377) و منتظر رسيدن كاروان تجارتى شد ناگهان به پيامبر خبر رسيد كه سپاه بزرگ قريش ‍ از مكه خارج شده ، رهسپار مدينه هستند. مسلمانان آمادگى درگيرى با چنين سپاهى را نداشتند و فقط مى خواستند با كاروان تجارتى درگير شوند، ولى چاره اى جز مقابله نداشتند. پيامبر به دستور الهى وظيفه يافت با مردم مشورت كند و پس از آن تصميم بگيرد:

    وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلين (378)
    و در كار[ها] با آنان مشورت كن ، و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن ، زيرا خداوند توكل كنندگان را دوست مى دارد.
    پيامبر از اصحاب خود پرسيد كه آيا به مصاف سپاه مكه بروند يا به مدينه بازگردند؟ ابوبكر و عمر اظهار نظر كردند و عمر مصلحت را در اين ديد كه به مدينه برگردند و سخنانى نااميدكننده گفت . مقداد گفت : اى پيامبر، دلهاى ما با شماست و آنچه خداوند به تو دستور داده در پيش گير. پيامبر از اين سخن مقداد خوشحال شد.(379) در اين باره آيات زير نازل شد:

    كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ لَكارِهُونَ * يُجادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَيَّنَ كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُون (380)
    همان گونه كه پروردگارت تو را از خانه ات به حق بيرون آورد و حال آنكه دسته اى از مؤمنان سخت كراهت داشتند. با تو درباره حق - بعد از آنكه روشن گرديد - مجادله مى كنند. گويى كه آنان را به سوى مرگ مى رانند و ايشان [بدان ] مى نگرند.
    پيامبر بار ديگر از مردم نظرخواهى كرد و سعد بن معاذ كه از انصار بود بپاخاست و گفت : گويا منظور شما با ماست ! پيامبر فرمود: بلى . او گفت : اى رسول خدا ما به تو ايمان آورده ايم و آيين تو حق است . ما با تو پيمان بستيم و هر تصميمى بگيرى از تو پيروى مى كنيم . سوگند به خدايى كه تو را مبعوث كرده است ، اگر وارد دريا شوى ما نيز چنين مى كنيم . ما را به دستور خدا به هر جا كه صلاح مى دانى بفرست . سخنان سعد پيامبر را بسيار خوشحال كرد و در حق او دعا نمود و فرمان حركت را صادر كرد(381) و مسلمانان را نيز مژده پيروزى داد.
    با اين حال مسلمانان مايل بودند كه با كاروان تجارى كه نيرو و اسلحه كمترى دارند درگير شوند، ولى خداوند اراده كرده بود كه با سپاه اعزامى از مكه روبه رو شوند. زيرا پيروزى بر آنها كه توان بيشترى داشتند و تقريبا سه برابر مسلمانان بودند قدرت و شوكت مسلمانان را به همگان نشان مى داد و قبايل عرب قدرت دفاعى مسلمانان را بزرگ مى داشتند. در اين باره در ادامه آيات قبلى چنين مى خوانيم :

    وَ إِذْ يَعِدُكُمُ اللّهُ إِحْدَى الطّائِفَتَيْنِ أَنَّها لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ يُريدُ اللّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرين (382)
    امضاء


  4. Top | #143

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    و [به ياد آوريد] هنگامى را كه خدا يكى از دو دسته [كاروان تجارتى قريش ‍ يا سپاه ابوسفيان ] را به شما وعده داد كه از آن شما باشد، و شما دوست داشتيد كه دسته بى سلاح براى شما باشد، و[لى ] خدا مى خواست حق [=اسلام ] را با كلمات خود ثابت و كافران را ريشه كن كند.
    پيامبر خدا (ص) از راههاى گوناگون خبر كسب مى كرد و حركت سپاه دشمن را زير نظر داشت . اين يكى از شيوه هاى پيامبر بود كه در جنگها به اطلاعات و اخبار اهميت بسيار مى داد و مسلمانان را از فاش كردن اسرار خودى بر حذر مى داشت و اين دستور خدا بود كه مسلمانان هر خبرى را كه مى شنوند فاش نكنند و فقط به فرماندهان خود اطلاع دهند. قرآن كريم در اين باره به مسلمانان هشدار مى دهد:

    وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُم (383)
    و چون خبرى [حاكى ] از ايمنى يا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند؛ و اگر آن را به پيامبر و اولياى امر خود ارجاع كنند، قطعا از ميان آنان كسانى اند كه [مى توانند درست و نادرست ] آن را دريابند.

    امضاء


  5. Top | #144

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پيامبر از آن پس در جستجوى اخبار سپاه قريش بود كه از مكه حركت كرده بودند و ديگر توجهى به كاروان تجارى نداشت . بدين ترتيب ابوسفيان از موقعيت پيش آمده استفاده كرد و كاروان تجارى را از منطقه نفوذ مسلمانان عبور داد و به سران سپاه مكه پيغام داد كه كاروان از خطر گذشت و شما از همان راه كه آمديد برگرديد. سران سپاه اين نظر را نپسنديدند و مخصوصا ابوجهل مى گفت : به خدا سوگند، بر نمى گرديم تا به منطقه بدر وارد شويم . او مى خواست قدرت قريش را به مسلمانان نشان دهد.(384)
    دو سپاه در منطقه اى به نام بدر روبه روى هم قرار گرفتند و مسلمانان در قسمت پايين و سپاه قريش در قسمت بالا قرار داشتند. بارى پيامبر در بالاى تپه سايبان يا قرارگاه فرماندهى ساختند تا به ميدان نبرد مسلط باشد.(385) قرآن كريم موقعيت دو سپاه و كاروان تجارتى را چنين ترسيم مى كند:

    إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيا وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوى وَ الرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ لَوْ تَواعَدْتُمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِي الْميعادِ وَ لكِنْ لِيَقْضِيَ اللّهُ أَمْراً كانَ مَفْعُولا...(386)
    آنگاه كه شما بر دامنه نزديكتر [كوه ] بوديد و آنان را در دامنه دورتر [كوه ]، و سواران [دشمن ] پايين تر از شما [موضع گرفته ] بودند، و اگر با يكديگر وعده گذارده بوديد، قطعا در وعده گاه [خود] اختلاف مى كرديد، ولى [چنين نشد] تا خداوند كارى را كه انجام شدنى بود، به انجام رساند.

    امضاء


  6. Top | #145

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    دشمن در يك زمين سفت و در كنار آب قرار داشت ، ولى مسلمانان در يك زمين شنزار و دور از آب بودند و موقعيت براى مسلمانان دشوار بود و كاروان تجارتى ابوسفيان در پايين دو سپاه قرار داشت و در دسترس ‍ مسلمانان نبود.
    شرايط براى مسلمانان آنچنان دشوار بود كه خداوند مى فرمايد: اگر شما با يكديگر وعده گذاشته بوديد، در وعده گاه با هم اختلاف مى كرديد؛ يعنى اگر اين وضع را مى دانستيد و وعده جنگ مى گذاشتيد، بعضى از شما حاضر نمى شد كه در اين موقعيت نامناسب با دشمن بجنگد و ميان خود دچار اختلاف مى شديد؛ ولى اين كار از پيش تعيين شده بود و خدا مى خواست آنچه مقرر كرده به انجام برساند. خدا مقرر كرده بود كه سپاه اسلام در موقعيت دشوار باشد و با اين حال بر دشمن پيروز گردد تا بر همگان معلوم شود كه خداوند مسلمانان را يارى مى كند:

    وَ إِذْ يُريكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ في أَعْيُنِكُمْ قَليلاً وَ يُقَلِّلُكُمْ في أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللّهُ أَمْراً كانَ مَفْعُولا(387)
    و آنگاه كه چون با هم برخورد كرديد، آنان را در ديدگان شما اندك جلوه داد و شما را [نيز] در ديدگان آنان كم نمودار ساخت تا خداوند كارى را كه انجام شدنى بود، تحقق بخشد.

    امضاء


  7. Top | #146

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,409 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    اينكه دشمن در چشم مسلمانان اندك مى نمود باعث تقويت روحى آنان مى شد و اينكه مسلمانان در چشم دشمن اندك مى نمود سبب مى شد كه آنها به مسلمانان اهميتى ندهند و از تمام توان خود استفاده نكنند.
    البته در آغاز نبرد دشمن مسلمانان را اندك ديد، ولى پس از شروع نبرد خداوند سپاه مسلمانان را در چشم دشمن انبوه جلوه گر ساخت و آنها گمان كردند كه مسلمانان دو برابر ايشان هستند:

    قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ في فِئَتَيْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ في سَبيلِ اللّهِ وَ أُخْرى كافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَ اللّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاء...(388)
    قطعا در برخورد، ميان دو گروه ، براى شما نشانه اى [و درس عبرتى ] بود. گروهى در راه خدا مى جنگيدند، و ديگر [گروه ] كافر بودند كه آنان [= مؤمنان ] را به چشم دو برابر خود مى ديدند؛ و خدا هر كه را بخواهد به يارى خود تاءييد مى كند.
    يكى ديگر از امدادهاى غيبى خداوند بر مسلمانان اين بود كه خداوند در شب جنگ آرامشى خاص به مسلمانان عطا كرد و بارانى باريد و تشنگى مسلمانان رفع شد و با آن خود را شست و شو دادند و وسوسه هاى شيطان از آنها زدوده شد. چون بعضى در كمك خدا ترديد داشتند، ولى آثار آن را به روشنى ديدند:(389)

    إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلى قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدام (390)
    [به ياد آوريد] هنگامى را كه [خدا] خواب سبك آرامش بخشى كه از جانب او بود بر شما مسلط ساخت ، و از آسمان بارانى بر شما فرو ريزانيد تا شما را با آن پاك گرداند، و وسوسه شيطان را از شما بزدايد و دلهايتان را محكم سازد و گامهايتان را بدان استوار دارد.
    صبح روز بعد دو سپاه آماده جنگ شدند و سپاه قريش از تعداد سپاه اسلام اطلاعى نداشت . آنها شخصى به نام عمير بن وهب را كه در تخمين زدن مهارت داشت ماءمور كردند كه تعداد سپاهيان را تخمين بزند. وى سپاه اسلام را در حدود سيصد نفر گزارش كرد، ولى گفت : احتمال دارد كه در پشت تپه ها سربازان ديگرى هم كمين كرده باشند. نيز از روحيه بسيار بالاى آنها خبر داد.(391) اين گزارش وحشت فراوانى در دلهاى سران قريش ‍ انداخت و بعضى از آنها خواستند از جنگ دورى كنند و به مكه برگردند؛ ولى گروهى كه طرفدار جنگ با مسلمانان بودند، با سخنان تحريك آميز خود ديگران را به نبرد وادار كردند. اسود مخزومى به تنهايى به سپاه مسلمانان حمله كرد و به دست حمزه كشته شد(392) و كشته شدن او جنگ را قطعى كرد.
    پس از اين رويداد كه در روز جمعه هفدهم رمضان سال دوم هجرت اتفاق افتاد(393) سه تن از جنگجويان قريش به نامهاى عتبه ، شيبه و وليد از سپاه خود جدا شدند و به سوى ميدان آمدند و از مسلمانان مبارز طلبيدند. پيامبر اسلام سه نفر از انصار را كه از جوانان مدينه بودند به مصاف آنها فرستاد، ولى آنها قبول نكردند و ايشان را هم شاءن خود ندانستند. اين بار پيامبر على بن ابى طالب (ع)، حمزه و عبيده را كه هر سه از قريش بودند براى اين كار نامزد كرد. على توانست وليد (دايى معاويه ) را بكشد و حمزه شيبه را، و عبيده نيز عتبه را به دوزخ بفرستد.(394)
    پس از اين ، حمله عمومى از سوى دو سپاه آغاز شد و پيامبر دست به درگاه خدا برداشت و دعا كرد و از خدا پيروزى مسلمانان را درخواست نمود و عرضه داشت : خدايا، اگر امروز اين گروه هلاك شوند ديگر در روى زمين كسى تو را پرستش نخواهد كرد. پيامبر مشتى ريگ برداشت و به سوى دشمن انداخت و جنگ شروع شد.(395)
    در اين جنگ مسلمانان از روحيه بسيار بالايى برخوردار بودند و اين به سبب امدادهاى غيبى بود و همان گونه كه پيامبر وعده داده بود خداوند مسلمانان را يارى كرد و هزار فرشته براى كمك به آنها فرستاد و فرشتگان با افزودن بر سياهى لشكر و تقويت روحى آنان سپاه اسلام را يارى كردند:

    إِذْ تَسْتَغيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفينَ* وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْرى وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزيزٌ حَكيم (396)
    [به ياد آوريد] زمانى را كه پروردگار خود را به فرياد مى طلبيديد، پس دعاى شما را اجابت كرد كه : ((من شما را با هزار فرشته پياپى ، يارى خواهم كرد.)) و اين [وعده ] را خداوند جز نويدى [براى شما] قرار نداد، و تا آنكه دلهاى شما بدان اطمينان يابد؛ و پيروزى جز از نزد خدا نيست ، كه خدا شكست ناپذير [و] حكيم است .



    امضاء


صفحه 15 از 15 نخستنخست ... 51112131415

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi