صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 22 , از مجموع 22

موضوع: تسبیح موجودات

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    حقيقت تسبيح

    آنچه از تحقيق و تتبع در مجموع آيات و روايات راجع به تسبيح ، بيانات مفسران و اهل تحقيق ، كلمات اهل عرفان و كشفيات اهل مكاشفه برمى آيد آن است كه تسبيح موجودات ، كلام و بيانى ارادى و اظهارى حقيقى است كه اين موجودات به آن ، حق تعالى را يادآور مى شوند.
    آراى مفسران ، عرفا و اهل تحقيق در حقيقت تسبيح موجودات
    آنچه از تتبع در كلمات و بيانات مفسران و اهل تحقيق و عرفان استفاده مى گردد دو بيان در حقيقت تسبيح موجودات است :

    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    بيان اول در حقيقت تسبيح

    بيان اول نمايانگر آن است كه تسبيح ، آنجا كه به آدمى و ملايك نسبت داده شده است ، در حقيقت معناى خود استعمال شده است ، زيرا كه تسبيح يعنى منزه دانستن حق تعالى از نقايص و اين معنى ، امرى ارادى و از روى شعور و آگاهى است كه در آدمى و ملايك محقق و مشهود است .
    اما آنجا كه در مورد جمادات و حيوانات بكار رفته و به آنها نسبت داده شده است در معنى حقيقى خود بكار نرفته بلكه بطور مجاز استعمال شده است ، زيرا در جمادات و حيوانات تعقل و شعور نمى باشد تا آنكه ذكر حق تعالى گويند و با ذكر خود به ثواب و نفعى و اصل گردند.
    مراد از تسبيح جمادات و حيوانات همان دلالت ذاتى و طبيعى و به عبارت ديگر دلالت علت و معلولى آنها بر وجود و تنزه حق تعالى است ، زيرا همگى آنان آيات و نشانه هاى حضرت حقند و جملگى آنان چون معلول و مخلوقند، سراسر نقصند و بر وجود خالق خود و بى نيازى او گواهند. اين دلالت ذاتى ، خود بمنزله تسبيح آنان است و چه بسا دلالت آن بر منزه بودن حق تعالى قوى تر از تسبيح لفظى هم باشد چون دلالت ذاتى اقوى از دلالت لفظى است .
    بنابر اين تسبيح آنان زبان حالشان است نه زبان قال . ذات و چهره اين موجودات ، سراسر بگونه اى است كه گويا تسبيح حق نموده و زبان به تنزيه او گشوده اند هر چند كه اين معنى را همه كس ادراك نمى كند.
    اين معنى از تسبيح موجودات در ظاهر بى شعور، از كلمات بسيارى از مفسران بدست مى آيد. اينك چند نمونه از اين دست كلمات را نقل مى نماييم :
    كلام علامه طبرسى در مجمع البيان
    علامه طبرسى (ره ) در تفسير گران سنگ خود در ذيل آيه شريفه ((و ان من شيى ء الا يسبح بحمده )) مى گويد:
    ((معنى التسبيح ها هنا الدلالة على توحيد الله و عدله و انه لا شريك له فى الالهية . و جرى ذلك مجرى التسبيح باللفظ و ربما يكون التسبيح من طريق الدلالة اقوى لانه يؤدى الى العلم .
    (و ان من شيى ء الا يسبح بحمده ) اى ليس شيى ء من الموجودات الا و يسبح بحمدالله تعالى من جهة خلقته . اذ كل موجود سوى القديم حادث يدعو الى تعظيمه ، لحاجته الى صانع غير مصنوع فهو يدعو الى تثبيت قديم غنى بنفسه عن كل شيى ء سواه ، و لا يجوز عليه ما يجوز على المحدثات ...
    (و لكن لا تفقهون تسبيحهم ) اى لاتعلمون تسبيح هذه الاشياء حيث لم تنظروا فيها فتعلموا كيف دلالتها على توحيده )).(39)
    معنى تسبيح در اينجا همان دلالت بر وحدانيت و عدالت خداوند است و اينكه او در الهيت شريكى ندارد. همين دلالت ، جايگزين تسبيح لفظى گرديده و چه بسا تسبيح به اين معنى از طريق دلالت قوى تر از تسبيح لفظى باشد، چون اين موجب علم و يقين مى گردد.
    (و هيچ چيزى نيست مگر بحمد خدا تسبيح مى كند) يعنى هيچ موجودى نيست مگر اينكه از ناحيه خلقتش به حمد خداوند تسبيح مى گويد، چون هر موجودى بجز قديم ، حادث است كه خود به تعظيم او ندا مى كند، چون حادث به صانع و سازنده ى كه ساخته نشده باشد محتاج است ... پس ‍ حادث ، خود به اثبات قديمى كه بى نيازى از غيرتش باشد ندا مى دهد و آنچه كه بر محدثان جايز است بر قديم جايز نيست .
    (و ليكن شما تسبيح آنانرا نمى فهميد) يعنى شما تسبيح اين اشيا را نمى دانيد چون در آن تدبر ننموده ايد تا دلالتشان را بر توحيد بفهميد.
    نظر شيخ طوسى (ره ) در تفسير شريف تبيان نيز، همان است كه در كلام علامه طبرسى آمده است .
    كلام فخر رازى در تسبيح موجودات
    فخر رازى در تفسير آيه فوق مى گويد:
    (((تسبح له السموات السبع و الارض و من فيهن )
    و فيه مسألتان : المسألة الاولى : اعلم ان الحى المكلف يسبح الله بوجهين : الاول بالقول كقوله باللسان : سبحان الله . والثانى بدلالة احواله على توحيد الله تعالى و تقديسه و عزته . فاما الذى لايكون مكلفا مثل البهائم و من لايكون حيا مثل الجمادات ، فهى انما تسبح الله بالطريق الثانى ، لان التسبيح بالطريق الاول لايحصل الامع الفهم و العلم و الادراك و النطق و كل ذلك فى الجماد محال فلم يبق حصول التسبيح فى حقه الا بالطريق الثانى ...))(40).
    در اين آيه دو مسأله است مسأله اول : بدانكه انسان زنده صاحب تكليف ، خداوند را به دو گونه تسبيح مى كند: اول تسبيح به گفتار، همانند آنكه با زبان بگويد: سبحان الله . دوم به دلالت احوال بر توحيد و تقديس و عزت خداى تعالى . اما آنكه مكلف نيست ، همانند چهارپايان و آنكه حياتى ندارد مثل جمادات ، تسبيحش به روش دوم است ، چون تسبيح به روش اول حاصل نمى گردد مگر با فهم و دانش و شعور و نطق و تمامى اينها در مورد جمادات مى باشد، پس باقى نمى ماند در جمادات مگر تسبيح به روش ‍ دوم .
    كلام زمخشرى در تسبيح موجودات
    علامه زمخشرى در تفسير كشاف ، ذيل آيه فوق مى گويد:
    ((و المراد انها تسبح له بلسان الحال ، حيث تدل على الصانع و على قدرته و حكمته ، فكأنها تنطق بذلك و كانها تنزه الله عزوجل مما لايجوز عليه من الشركاء و غيرها. فان قلت : فما تصنع بقوله ((ولكن لاتفقهون تسبيحهم )) و هذا التسبيح مفقوه معلوم ؟ قلت : الخطاب للمشركين و هم و ان كانوا اذا سئلوا عن خالق السموات و الارض قالوا: الله ، الا انهم لما جعلوا معه آلة مع اقرارهم ، فكأنهم لم ينظروا و لم يقروا، لان نتيجة النظر الصحيح و الاقرار الثابت خلاف ما كانوا عليه ، فاذا لم يفقهوا التسبيح و لم ستوضحوا الدلالة على الخالق . فان قلت : من فيهن ، يسبحون على الحقيقة و هم الملائكة و الثقلان و قد عطفوا على السموات و الارض فما وجهه ؟
    قلت : التسبيح المجازى حاصل فى الجميع فوجب الحمل عليه و الا كانت الكلمة الواحده فى حالة واحدة محمولة على الحقيقة و المجاز)).(41)
    مراد از تسبيح موجودات آن است كه آنان با زبان حال تسبيح مى گويند آنجا كه دلالت بر وجود صانع خويش و قدرت و حكمت او مى نمايند. پس آنان گويا تسبيح مى گويند و گويا كه تنزيه خداوند عزوجل را از شريكان و غير آن كه بر او روا نمى باشد مى نمايند.
    اگر بگويى : معنى ((ولكن لاتفقهون تسبيحهم )) (ليكن شما تسبيح آنان را نمى فهميد) چيست ؟ زيرا اين نحو از تسبيح مورد فهم و علم همگان مى باشد.
    مى گويم كه خطاب در اين آيه با مشركان است ، آنان اگر چه وقتى از خالق آسمانها و زمين پرسيده شوند، در جواب نام خداوند را به زبان مى آورند ليكن چون با خدا در عمل شريك نيز قرار داده اند، گويا كه تدبر ننموده و اقرارى نكرده اند، زيرا نتيجه انديشه صحيح و اقرار ثابت خلاف آن چيزى است كه آنان بدان عمل نموده اند، بنابراين آنان تسبيح را نفهميده و دلالت بر وجود خالق را به وضوح ندانسته اند.
    اگر بگويى جمله ى ((من فيهن )) كه مراد ملائكه و جن و انس است ، حمل بر حقيقت مى گردد در حاليكه همان جمله عطف بر آسمان و زمين شده است و تسبيح آسمان و زمين مجاز شمرده مى شود.
    لازمه اين معنى آنستكه تسبيح در يك بخش مجاز و در بخش ديگر آيه حقيقت باشد و جمع بين استعمال مجازى و حقيقى در يك جمله روا نمى باشد.
    گوئيم كه : در تمامى موارد، حمل بر تسبيح مجازى مى گردد، زيرا اين معنى در همگان حاصل مى باشد و حمل بر غير معنى مجازى موجب استعمال يك كلمه در يك حالت بر دو معنى حقيقت و مجاز مى گردد كه جايز نمى باشد.




    امضاء

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi