صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 67

موضوع: شصت توشه عرفانی از دعای ابوحمزه ثمالی

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    خداوند متعال می فرماید «ولا تحسبنّ الذین کفروا معجزین فی الارض
    »(1) بی تردید گمان مبر که کافران خدا را در روی زمین به ناتوانی می کشانند. نظام اتم و احسن جمال بی اعتنا به این وآن راه خود را ادامه می دهد و اسب سیاه وسفید شب و روز بی توجه به اینکه بر روی این کره خاکی چه می گذرد، جهان و جهانیان را به سرمنزل مقصود به پیش می راند.
    حضرت علی7 به فرزندش امام حسن7 می فرماید:
    فرزندم! آن که بر مرکب شب وروز نشسته است می برندش
    گرچه به ظاهر ایستاده است؛ پس در طلب، لختی بیاسای و روزی پاکیزه طلب نمای
    (2).
    ص: 22

    1- . نور /57.
    2- .[2] نهج البلاغه، نامه امیرالمؤمنین(ع) به امام حسن مجتبی(ع).
    آنچه وظیفه ماست روزی پاکیزه و حلال به دست آوردن است، خداوند روزی را می رساند اما گاهی ما بندگان با کارهای ناشایست خود آن را به حرام می آلاییم و می خوریم و خداوند طبیعت عالم را به زیبایی می آراید اما ما با استفاده­ی نادرست خود به تخریب آن می پردازیم؛ و درنهایت دود آن به چشم خودمان می رود امّا کردار نادرست ما به خداوند آسیبی نمی رساند.

    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    فیض کاشانی گوید:
    به اندک التفاتی زنده دارد آفرینش را
    اگر نازی کند روزی فروریزند قالب ها
    (1)
    و خواجه عبدالله گوید:
    الهی!
    دانی که من نه به خود بدین روزم،
    و نه به کفایت خود شمع هدایت می افروزم،
    از من چه می آید؟
    و از کردِ من چه گشاید؟
    طاعت من، به توفیق تو!
    خدمت من، به هدایت تو!
    توبه من، به رعایت تو!
    شکر من، به انعام تو!
    ذکر من، به الهام تو!
    همه تویی!
    من کیم؟!
    اگر فضل تو نباشد، من بر چه ام؟
    !(2)
    ص: 23

    1- . دیوان فیض کاشانی
    2- .[2] کشف الاسرار 10/309 تفسیر سورة قیامت.

    امضاء

  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    توشه ی پنجم: شناخت خدا به خدا
    بک عرفتک، وانت دللتنی علیک و دعوتنی الیک، و لولا انت، لم ادر ما انت.
    تو را به تو شناختم،
    و تو خود بر خود راهنماییم کردی
    و به سوی خود فرایم خواندی،
    و اگر تو نبودی نمی دانستم تو چیستی؟
    در این فراز از دعا چند نکته قابل توجه است
    1- شناخت خدا به خدا
    2- راهنمایی خدا انسان ها را بر شناخت خود
    3- دعوت خدا از آفریدگان برای شناخت خویش
    4- اگر خدا نبود، گفتگویی از خدا هم نبود.
    شناخت خدا به وسیله خدا همان «برهان صدیقین» است که در حکمت متعالیه از آن یادشده است، شناخت خدا از سوی خدا، نه ا ز سوی موجودات و آفریدگان؛ چون خدایی هست ما او را می شناسیم و توان شناختنش را داریم.
    به وسیله خود او ما به صفات جمال و جلالش پی می بریم و آثار فعل
    او را در جهان مشاهده می کنیم.
    برخی از راه نظم به اثبات خدا پرداخته اند. که چون جهان منظم است پس ناظمی وجود دارد.
    برخی از راه حدوث عالم به اعتقاد خود خدا را ثابت کرده اند، که عالمی وجود نداشته و به وجود آمده و حادث شده است، پس آفریدگاری باید باشد.
    ص: 24

    امضاء

  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    و برخی از طریق ممکن الوجود بودن موجودات، واجب الوجود را اثبات کرده اند.
    و برخی دیگر از راه کشف و شهود و گواهی دل، خدا را ثابت دانسته و هرگونه پای استدلال را در این رابطه چوبین اعلام کرده اند.
    در برهان صدیقین، معرفت حق تنها از طریق خود حق امکان پذیر است و نه تنها حق بلکه خلق را هم به وسیله حق باید شناخت و به خلق نیز از این زاویه باید نگریست. عارفان بالله از این زاویه به جهان نگریسته اند و می گویند خداوند متعال نیاز به اثبات ندارد، خداوند خود ثابت است و ما وجود دیگر اشیاء را باید به وسیله خدا به اثبات برسانیم، چون خدایی هست ما هستیم و می توانیم بیندیشیم و به استدلال بپردازیم.
    سرسلسله عارفان، امام حسین7 در دعای عرفه می فرماید:
    بار خدایا! گشت وگذار من در آثار، دوری دیدارت را برایم رقم می زند؛ چگونه بر تو استدلال شود به چیزی که خود در هستی نیازمند توست، آیا در دیگری ظهوری هست که در تو نیست تا آن باعث آشکاریت گردد؟ از من کی نهانی تا به دلیلی که به تو راه نماید نیاز افتد؟ و کی دوری تا آثارت مرا به تو برساند؟! کور باد آن چشم که تو را ناظر برخود نمی بیند
    ...(1).
    نه از من تو دوری که برخوانمت
    همه جا عیانی همیشه عیان
    نه از من نهانی که دریابمت
    عیانی، عیانی، عیانی، عیان
    (2)

    امضاء

  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    از سوی دیگر امام حسین7 در ادامه همین دعای عرفه می فرماید:
    بار خدایا! به اختلاف آثار و دگرگونی احوال دانستم که
    ص: 25

    1- .[1] الهی ترددی فی الاثار یوجب بعدالمزار، کیف یستدلّ علیک بما هوا فی وجوده مفتقرالیک. ایکون لغیرک من الظهور مالیس لک...
    2- . شعر از نگارنده.
    خواست تو از من این است که خود را در هر چیز به من بشناسانی تا در هیچ چیز نسبت به تو نادان نباشم
    .(1)
    همه موجودات چون فیض الهی و نور رحمانی و تجلّی ذات و صفات او هستند، دل انسان ها را به آن منبع فیض فرا می خوانند.
    در آن خلوت که هستی بی نشان بود
    وجودی بود از قید دویی دور
    دل آرا شاهدی در حجله غیب
    برون زد خیمه زاقلیم تقدّس
    به هر آیینه ای بنمود رویی
    به کنج نیستی، عالم نهان بود
    زگفتگوی مائی و تو مهجور
    منزه دامنش از تهمت و عیب
    تجلّی کرد در آفاق و انفس
    به هر جا پر شد از وی گفتگویی
    و چون آغاز حقیقت عشق از سوی خداوند است جذبه او همه چیز را به سوی او می کشاند. لطف حق بود که به ما اندیشه و خرد داد و عنایت او بود که پیامبران و کتاب های آسمانی را فرستاد و در عالم اختیار ما را به سوی خود فرا خواند.
    تاکه از جانب معشوق نباشد کششی
    کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
    خواجه عبدالله گوید:
    الهی!
    تو را نداند کس،
    تو را تو دانی و بس!
    ای سزاوار ثنای خویش،
    و ای شکرگزار عطای خویش،
    ص: 26

    1- .[1] الهی علمت باختلاف الاثار و تنقّلات الاطوار انّّ مرادک منّی ان تتعرّف الی فی کل شیئ حتی لااجهلک فی شیئ. /دعای عرفه.
    رهی به ذات خود، از خدمت تو عاجز،
    و به عقل خود، از شناخت منت تو عاجز،
    و به کلِ خود، از شادی به تو عاجز،
    و به توان خود، از سزای عقل تو عاجز
    (1)
    و در جای دیگر گوید:
    بیچاره، کسی که او را به صنایع شناسد،
    مسکین، کسی که او را برای نعمت دوست دارد؛
    بیهوده کار، کسی که او را به جهد خود جوید؛
    کسی که او را به خاطر نعمت دوست دارد، روز محنت برگردد!
    کسی که او را به صنایع شناسد، به بیم و طمع پرستد!
    کسی که وی را به خویشتن جوید، نایافته یافته پندارد!
    اما عارف، او را به نور او شناسد،
    از شعاع وجود، گذر نتواند؛
    در آتش مهر می سوزد، و از ناز باز نمی پردازد
    .(2)
    توشه ی ششم: بخشش از خداست و کندی و سستی از ما
    «الحمدلله الذی ادعوه فیجیبنی و ان کنت بطیئاً حین یدعونی والحمدلله الذی اسئله
    ص: 27

    1- . کشف الاسرار 1/30 تفسیر سورة فاتحه.
    2- . همان 3/639، تفسیر سورة اعراف. (با اندکی اصلاح برای به روز شدن واژگان)
    فیعطینی و ان کنت بخیلاً حین یستقرضنی»
    سپاس خدا را که می خوانمش و او پاسخم را می گوید، هرچند هنگامی که می خواندم کندی می کنم.
    و سپاس خدا را که از او درخواست می کنم و او عطایم می­کند، هرچند هنگامی که از
    من قرض می خواهد بخل می ورزم.
    خداوند متعال خود اجازه دعا و درخواست به ما داده و خود اجابت را تضمین فرموده است – البته اگر به صلاح ما باشد – «ای دعا از تو، اجابت هم ز تو». اما این ما هستیم که کندی می کنیم و بخل می ورزیم.
    خداوند از اموالی که متعلق به خود اوست از ما قرض می خواهد و ما نسبت به اموالی که مال ما نیست بخالت می ورزیم و اموال خدا را در راه خدا به مصرف نمی رسانیم!
    نفس انسان همان گونه که امّارة بالسوء هست و به بدی فرمان می دهد به تنگ چشمی و بخالت نیز فرمان می دهد و این اقتضای جسمانیت و زمینی بودن انسان است، چنانچه حضرت یوسف فرمود: و ما ابرّء نفسی انّ النفس لاَمارة بالسوء الاّ ما رحم ربّی
    (1). من خودم را از عیب تبرئه نمی کنم، چراکه نفس همواره به بدی فرمان می دهد. مگر اینکه پروردگارم بر من رحمت آورد.
    علاوه بر امارة بالسوء بودن نفس و بخالت و تنگ­چشمی، در قرآن
    ص: 28

    1- .[1] یوسف /53.
    کریم با صفت هایی همانند «هَلوع – حریص
    »(1) «قتور – بخیل»(2). و «ظلوم و جهول – ستمگر و نادان»(3). از انسان یاد شده است.
    و همه این ها مقدمه کمال آدمی است که با کنده شدن از این جهان خاکی و رهایی از صفت های ناپسند به جایگاه های بلند ملکوتی دست
    یابد و این ها در سایه­ی تشبّه و همانندی با صفات باری تعالی به دست می آید.
    پیر هرات در کتاب صد میدان در ذیل میدان تبتّل – از دیگران بریدن – در ذیل آیة شریفه «و تبتل الیه تبتیلا
    (4)» نویسد:
    از میدان اخلاص میدان تبتّل زاید. تبتّل بازگشتن است از سه چیز به سه چیز: از دوزخ به بهشت، از دنیا به آخرت و از خود به حق.
    از دوزخ به بهشت رسیدن سه چیز است: از حرام به حلال پیوستن، از کینه و عداوت به نصیحت بازگشتن و از دلیری به ترسناکی رسیدن.
    از دنیا به آخرت آمدن سه چیز است: از حرص به قناعت آمدن، از علایق به فراغت آمدن و از اشتغال به انابت آمدن.
    از خود به حق گشتن سه چیز است: از دعوی به نیاز آمدن، از لجاج به تسلیم آمدن و از اختیار به تفویض آمدن
    (5)
    ص: 29

    1- .[1] ان الانسان خلق هلوعا. معارج /20.
    2- .[2] و کان الانسان قتورا. اسراء /102.
    3- . انه کان ظلومأ جهولا. احزاب /72.
    4- . المزمّل/8.
    5- .[5] کتاب صد میدان، میدان بیست و ششم.
    توشه ی هفتم: ارتباط با خدا بدون هیچ واسطه و دربان
    «الحمدلله الذی انادیه کلّما شئت لحاجتی و اخلوا به حیث شئت لسرّّی بغیر شفیع فیقضی لی حاجتی.»
    سپاس خدا را که هر زمان بخواهم برای نیازهایم می توانم او را صدا کنم و برای اسرارم با او خلوت کنم بدون آنکه به واسطه ای نیاز باشد که حاجتم را بر آورد.
    رشته­ی ارتباط با خدا فقط یک التفات و توجه است، بی هیچ واسطه و بی هیچ دربان و دژبان و رئیس دفتر و مزاحمی! نه زمان مناسب می خواهد و نه مکان ویژه و به خصوصی! سیاه پوستی یا سفیدپوست، پیری یا جوان، زنی یا مرد و حتی مسلمانی یا غیرمسلمان. بنده خدا هستی و آفریده او و او از رگ گردن به تو نزدیک تر است و به راحتی می توانی با او نجوا کنی و اسرار سینه ات را که به هیچ کس نمی گویی و نخواهی گفت به او بگویی. و اگر گوش جان بسپاری صدای او را خواهی شنید.
    یار نزدیک تر از
    من به من است
    وین عجت تر که من
    از وی دورم
    دل نبستن به دیگران
    و باز در ادامه­ی دعا می فرماید:
    سپاس خدا را که دیگری جز او را نمی خوانم و اگر جز او را بخوانم درخواستم را اجابت نخواهد کرد. و سپاس خدا را که امیدی به غیر
    ص: 30
    او ندارم و اگر به جز او امیدی داشته باشم امیدم را ناامید خواهد کرد. «الحمدلله الذی لاادعو غیره ولودعوت غیره لم یستجب لی دعایی و الحمدلله الذی لاارجو غیره و لورجوت غیره لاخلف رجایی».
    دل بستن به دیگران و امید داشتن از آنان توکل را ضعیف و باور به خدا را سست می کند و معمولاً حاجت انسان برآورده نمی گردد. تکیه کلامی است شناخته شده که می گوید: «آنچه ما خواستیم نه آن شد و آنچه خدا خواست همان شد»
    امیرمؤمنان7 نیز می فرماید: «عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم و حل العقود و نقض الهتم – خداوند را به وسیله فسخ شدن تصمیم ها گشوده شدن گره ها و نقض اراده ها شناختم
    »(1) دیگران که هستند و چه دارند که بتوانند برای انسان کاری انجام دهند. البته نقش انسان در رقم زدن سرنوشت خود و استفاده از امکانات دیگران را نباید از نظر دور داشت گاهی دیگران واسطه خیر و وسیله خواست الهی قرار می گیرند که آن حسابش جداست و در حقیقت آن هم کارسازی خداست، که به دل آن ها انداخته و آنان واسطه فیض خداوندی شده اند.
    توسل وتمسک به ارواح طیبه انبیاء و اولیاء و صالحان نیز درحقیقت توسل و استمداد از خداوند است که انسان با عنایت و شفاعت آنان مورد عنایت خداوندی قرار گیرد. که این توسلات در طول درخواست از خداوند است نه در عرض آن؛ که در جای خود باید بدان پرداخت.
    ص: 31

    1- .[1] نهج البلاغه کلمات قصار شماره 250. این کلمه قصار در خصال مرحوم صدوق ص 6 و در کتاب توحید صدوق ص 209 نقل شده است. امام محمد باقر(ع) می فرماید: علی(ع) در جواب مردی که از او پرسید ای امیرمومنان با چه چیزی پرودگارت را شناختی؟ این سخنان را فرمود.
    توشه ی هشتم: توکل به خداوند زمینه ساز سرافرازی
    «والحمدلله الذی و کلنی الیه فاکرمنی و لم یکلنی الی الناس فیهینونی. والحمدلله الذی تحبّب الیّ و هو غتّی عنّی والحمدلله الذی یحلم عنیّ حتی کانیّ لاذنب لی فربّی احمد شیئ عندی و احق بحمدی»
    سپاس خدا را که کارم را خود بر عهده گرفت و از این رهگذر گرامیم داشت
    و کارم را به مردم وانگذاشت
    که خوارم سازند.
    سپاس خدا را که مهرش را در دلم انداخت باآنکه نیازی به من نداشت.
    سپاس خدا را که چنان با من مدارا می کند که گویی هرگز گناهی نکرده ام؛
    پس به راستی پروردگارم از همه چیز نزد من ستوده تر و به ستایش من شایسته تر است.
    خداوند متعال مدیریت کار انسان ها را خود بر عهده گرفته است و دوست دارد که بندگانش نیز مدیریت او را به رسمیت بشناسند و کارهایشان را بدو واگذار کنند. به موسی کلیم الله فرمود: ای موسی! نمک غذایت را نیز از من بخواه!
    خداوند عزت و سربلندی انسان ها را می خواهد و دوست ندارد ذلت درخواست از یکدیگر را نیز تحمل کنند. امیرمؤمنان7 فرمود: «و لا تَکُن
    ص: 32
    عَبدَ غَیرِکَ و قد جَعَلَکَ اللهُ حُرَّاً. خداوند تو را آزاد آفریده است بندة دیگران مباش
    »(1).
    توکل بر خدا و واگذاردن امور به او «تفویض» عالی ترین صفت پسندیده انسان هاست که سالکان در مراتب والای سیر و سلوک بدان دست می یابند.
    خواجه عبدالله در کتاب صدمیدان گوید:
    قوله تعالی «وعلی الله فتوکلوا ان کنتم مؤمنین» توکّل، قنطره یقین، عماد ایمان و محل اخلاص است و توکل بر سه وجه است:
    یکی به تجربه، دیگری به ضرورت، سیم به حقیقت.
    به تجربه آن است که [انسان ها] می کوشند و [خدا] می سازد، و آن حال مکتسبان است.
    ضرورت آن است که بداند به دست کسی چیزی نیست و حیلت کردن سود نیست. و این حال منتظران است.
    حقیقت آن است که عطا و منع به حکمت است، و مهرورزی بی غفلت است و این حال راضیان است
    (2).
    و هم او در کتاب کشف الاسرار در تفسیر همین آیه شریفه و علی الله
    فتوکلوا... نویسد:
    عارف بزرگوار، ابوعلی دقاق گوید: توکّل را سه رتبت است.
    اول: توکل مطلق. دوم: تسلیم. سوّم: تفویض.
    توکل بدایت است، تسلیم وساطت و تفویض نهایت.
    توکل، صفت همه پیامبران است. تسلیم، صفت خاص
    ص: 33

    1- .[1] نهج البلاغه: نامه٣١؛ غرر الحکم: ١٠٣٧١؛ نهج السعادة: ١/١٩٨؛ میزان الحکمة، محمد الریشهری، ج١، ص٥٨٢.
    2- . صد میدان، میدان بیست و یکم.
    ابراهیم است و تفویض صفت خاص الخاص مصطفی. است.
    صاحب توکل گوش بر وعده حق دارد، صاحب تسلیم با علم حق آرام می گیرد و صاحب تفویض به حکم خداوندی رضا می دهد.
    آن که با توکل است طالب عطا، آن که با تسلیم است، منتظر
    لقاء، و آن که با تفویض است آسوده رضاست
    (1).
    توشه ی نهم: باز بودن راه برای پیشرفت
    «اللهم انّی اجد سبل المطالب الیک مشرعة و مناهل الرجاء الیک مترعه والاستغاثة بفضلک لمن امّلک مباحه و ابواب الدعاء الیک للصارخین مفتوحه.»
    بار خدایا: من درهای درخواست را به رویت گشوده می بینم.
    آبشخورهای امید را نزدت سرشار می یابم،
    و کمک جستن از فضلت را برای امیدوارانت پسندیده می دانم
    و درهای دعا را به سویت برای فریادرس خواهان گشوده می بینم.
    ص: 34

    1- . کشف الاسرار، در تفسیر آیه 23 سوره مائده. شرح منازل السایرین / 328.
    نه تنها انسان، بلکه همه­ی آفریدگان، تعالی و تکامل و پیشرفت را خواهان اند، چه با زبان فطرت و چه با زبان دعا، و بی تردید این راه برای همه آفریدگان باز است، به ویژه برای انسان که با تلاش و کوشش و دعا و درخواست می تواند یک یک پلّه های تکامل را بپیماید و به جایگاه های والا و بالا دسترسی یابد.
    دعا آموزی خداوند از ناب ترین معارفی است که در آموزه های دینی ما مورد عنایت واقع شده است خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
    واذاسئلک عبادی عنّی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعانِ فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی لعلهم یَرشدون
    (1). و چون بندگانم درباره من از تو بپرسند، همانا من نزدیکم؛ خواندن خواننده را، آنگاه که مرا بخواند پاسخ می دهم، پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، باشد که ره یابند.
    این آیه با زیباترین نظماهنگ زمینه دعا و عنایت خدای سبحان بدان را بازگفته است به گونه ای که هفت بار بر «یاء متکلّم وحده – تنها من» تأکید شده است، و اینکه فرموده «بندگانم» و نفرموده «بندگان» خود دلیلی دیگر بر اهتمام یادشده است.
    در این آیه همه واسطه ها حذف شده و فرموده: «همانا من نزدیکم» و با وصف «قریب – نزدیک» که صفت مشبّهه است و مفهوم استواری و دوام را دارد، بر دوام و جاودانگی این ارتباط تصریح شده است.
    ص: 35

    1- .[1] بقره / 186.
    یار
    نزدیک تر از من به من است
    وین عجب ترکه من از وی دورم
    چه
    کنم، با که توان گفت که او
    در کنار من و من مهجورم؟
    !(1)
    مولوی نیز گوید:
    چون
    دعامان امرکردی ای عجاب!
    هم تو بودی اوّل آرندة دعا
    تا زنم من لاف کان شاه جهان
    درد بودم سر به سر من خود پسند
    دوزخی بودم پر از شور و شری
    این
    دعای خویش را کن مستجاب
    هم تو باش آخر اجابت را رجا
    بهر بنده عفو کرد از مجرمان
    کرد شاهم داوری هر دردمند
    کرد دست فضل اویم کوثری
    (2).







    امضاء

  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    از سوی دیگر امام حسین7 در ادامه همین دعای عرفه می فرماید:
    بار خدایا! به اختلاف آثار و دگرگونی احوال دانستم که
    ص: 25

    1- .[1] الهی ترددی فی الاثار یوجب بعدالمزار، کیف یستدلّ علیک بما هوا فی وجوده مفتقرالیک. ایکون لغیرک من الظهور مالیس لک...
    2- . شعر از نگارنده.
    خواست تو از من این است که خود را در هر چیز به من بشناسانی تا در هیچ چیز نسبت به تو نادان نباشم
    .(1)
    همه موجودات چون فیض الهی و نور رحمانی و تجلّی ذات و صفات او هستند، دل انسان ها را به آن منبع فیض فرا می خوانند.
    در آن خلوت که هستی بی نشان بود
    وجودی بود از قید دویی دور
    دل آرا شاهدی در حجله غیب
    برون زد خیمه زاقلیم تقدّس
    به هر آیینه ای بنمود رویی
    به کنج نیستی، عالم نهان بود
    زگفتگوی مائی و تو مهجور
    منزه دامنش از تهمت و عیب
    تجلّی کرد در آفاق و انفس
    به هر جا پر شد از وی گفتگویی

    امضاء

  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    و چون آغاز حقیقت عشق از سوی خداوند است جذبه او همه چیز را به سوی او می کشاند. لطف حق بود که به ما اندیشه و خرد داد و عنایت او بود که پیامبران و کتاب های آسمانی را فرستاد و در عالم اختیار ما را به سوی خود فرا خواند.
    تاکه از جانب معشوق نباشد کششی
    کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
    خواجه عبدالله گوید:
    الهی!
    تو را نداند کس،
    تو را تو دانی و بس!
    ای سزاوار ثنای خویش،
    و ای شکرگزار عطای خویش،
    ص: 26

    1- .[1] الهی علمت باختلاف الاثار و تنقّلات الاطوار انّّ مرادک منّی ان تتعرّف الی فی کل شیئ حتی لااجهلک فی شیئ. /دعای عرفه.
    رهی به ذات خود، از خدمت تو عاجز،
    و به عقل خود، از شناخت منت تو عاجز،
    و به کلِ خود، از شادی به تو عاجز،
    و به توان خود، از سزای عقل تو عاجز
    (1)
    و در جای دیگر گوید:

    امضاء

  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بیچاره، کسی که او را به صنایع شناسد،
    مسکین، کسی که او را برای نعمت دوست دارد؛
    بیهوده کار، کسی که او را به جهد خود جوید؛
    کسی که او را به خاطر نعمت دوست دارد، روز محنت برگردد!
    کسی که او را به صنایع شناسد، به بیم و طمع پرستد!
    کسی که وی را به خویشتن جوید، نایافته یافته پندارد!
    اما عارف، او را به نور او شناسد،
    از شعاع وجود، گذر نتواند؛
    در آتش مهر می سوزد، و از ناز باز نمی پردازد
    .(2)




    امضاء

  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    توشه ی دهم: راز رهایی از چنگ بخیلان و خودخواهان


    «واعلم انک للراجی بموضع اجابه و للملهوفین بمرصداغاثه و انّ فی الّهف الی جودک والرضا بقضائک عوضأ من منع الباخلین و مندوحة عمّافنی ایدی المستأثرین.»
    و می دانم که تو برای امیدواران در جایگاه
    اجابت و برای دادرس خواهان بر گذرگاه
    فریاد رسی هستی؛ و بسنده کردن به بخشش تو و خشنودی به خواست تو، بهترین
    ص: 36
    ________________________________________
    1- .[1] گلستان سعدی.
    2- . مثنوی، دفتر پنجم.
    جایگزین از دریغ داشتن بخیلان و راه رهایی است ازآنچه در دست خودخواهان است.
    نفس اماره انسان را همواره به بدی فرا می خواند و رهزنان آیین و ایمان و بخیلان و خودخواهان و مستبدان همواره بر کمینگاه نشسته اند تا آیین و ایمان و انسانیت انسان ها را بربایند و پس از استفاده ابزاری از آن ها و تهی کردن آنان از شخصیت و انسانیت، آن ها را به یک سو بیفکنند و در این میان تنها پناه بردن به خدا و پایداری بر ارزش های وجودی خود است که انسان را از چنگال اهریمنان رهایی می بخشد. امید امیدواران، خدا و پناه بی پناهان، خداوند است و سیمرغ بلندپرواز، خود را به طمع آب و دانه گرفتار دنیاطلبان نمی سازد.
    شیخ محمود شبستری گوید:
    اگر
    خواهی که گردی مرغ پرواز
    برو اندر پی خواجه به اسرا
    گذاری کن زکافِ کنج کونین
    جهان
    جیفه پیش کرکس انداز
    تفرج کن همه آیات کبری
    نشین در قافِ قرب قاب قوسین(1)

    امضاء

  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    توشه ی یازدهم: کردار ناپسند، حجاب بین انسان و خدا
    «و انّ الراحل الیک قریب المسافه
    و انّک لا تحتجب عن خلقک الاّ ان
    ص: 37
    ________________________________________
    1- . گلشن راز.
    تحجبهم الاعمال دونک»
    و اینکه کوچ کننده به کویت بر نزدیک ترین راه است.
    و اینکه تو از آفریدگانت خویش را نهان نمی سازی مگر آنکه کردارشان آنان را از تو بپوشاند.
    بی تردید خدا از همه چیز و همه کس به انسان نزدیک تر است «و نحن اقرب الیه من حبل الورید(1).-
    و ما به او از رگ گردن نزدیک تریم» اما این کردار به ظاهر پسندیده و دل بستگی و وابستگی به دنیاست که انسان را از خداوند دور می سازد و میان بنده و پروردگار حجابی ضخیم یا نازک – بسته به غلظت ناپاکی و ناخالصی عمل - ایجاد می کند.
    میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
    تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز(2)
    حجاب بودن کردار ناپسند و گناه آلود بین بنده و خدا به ظاهر آشکار است، اما گاه کردار به ظاهر پسندیده و عبادت هایی که بنده انجام داده است باعث عجب و غرور و استکبار انسان می گردد و خود حجابی ستبر و ضخیم را به وجود می آورد، همان گونه که در مورد ابلیس این اتفاق افتاد و او را از یک فرشته مقرب به یک شیطان رانده شده دگرگون کرد. عُجب برای مؤمنان و سالکان بزرگ ترین حجاب است. از امام باقر7 روایت است که فرمود:
    ص: 38
    ________________________________________
    1- . ق/16.
    2- . دیوان حافظ/ 360، انتشارات صفی علیشاه. تهران.
    دو مرد به مسجد درآمدند، یکی عابد و دیگری فاسق، و در حالی از مسجد بیرون رفتند که عابد فاسق شده بود و فاسق درست کردار! و این بدان جهت بود که عابد پیوسته در اندیشه¬ی عبادتش بود و بدان می نازید و می بالید، اما فاسق از کرده اش پشیمان بود و از کردار ناپسندش آمرزش می طلبید(1).


    امضاء

صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi