نهم: فلسفه ی روانی و فوائد روحی نماز
فوائد روانی نماز بسیار است، ما به ذکر سه مورد اکتفا می کنیم:
الف. یکی از فوائد مهم روحی نماز، تلقین به نفس است که امروزه اهمیّت آن در روانشناسی (پسیکولوژی) به ثبوت رسیده، که به واسطه ی تأثیر تلقین به نفس، مریض بهبودی می یابد.(1) فرد سالم مریض می شود، شخص بد اخلاق خوش اخلاق می شود، خوش اخلاق، بد اخلاق می شود، بد عمل خوش عمل می گردد، درستکار بزهکار می گردد، بی دین دیندار می شود و دیندار بی دین می شود.
تلقین به نفس، مثل اینکه مکرّر به خود گوید: تو آدم خوبی هستی، تو راستگو هستی، تو خیانت نمی کنی، تو با خوبان همنشین می شوی، تو باید درستکار و راستگفتار باشی.
وقتی مکرّر با خودش از این مقوله حدیث نفس کند و به نفس تلقین نماید، قطعاً همین صفات حسنه و اخلاق ممدوحه در وجود او ریشه می دواند و در اعمال، رفتار و اخلاق او تاثیر می گذارد.
ص:53
1- (1) . برای توضیح و شرح این مطلب به جلد اوّل فلسفه احکام مراجعه نمایید.
شخص نماز گزار به طور مداوم در هر شبانه روز چندین مرتبه در نماز، خود را از جمله ی صالحان، و با آنها هم ردیف می کند و خود را فروتن و خاکسار می سازد، از این رو بطور طبیعی در او اثر می گذارد و در ردیف بندگان صالح در می آید و این نتیجه ی بزرگ گرفته می شود.
ب. یکی دیگر از فوائد روانی نماز لذت بردن نماز گزار است، که در نماز با محبوب خود مواجه و به قرب وصال نائل می گردد، و چنان غرق لذّت روحی می گردد، که دیگر لذائذ مادّی و نشاط جسمی برای او رنگ و بویی ندارند.
و بالاترین لذت های اهل بهشت، لذّت روحی و رضایت و خشنودی خدا از آنها است و همچنین خشنودی بنده از خدا: «رضی اللَّه عنهم ورضوا عنه».(1)
و این لذّت عظیم، واسطه ی انس و توّجه به خدا و رضا و تسلیم آنها، در دنیا نیز حاصل می شود و مصداق تامّ آن برای نماز گزاران حاصل می گردد.
به همین خاطر اهل رضوان، علاقه ی وافری به نماز داشتند و از آن لذّت فوق العاده می بردند، و نماز را روشنائی چشم خود می دانستند(2) و چندان بر لذت های جسمی تاکید نمی کردند.
چنانچه در حالات حضرت علی (علیه السلام) آمده است که چقدر به نماز و نوافل علاقه داشت به طوری که شهرت پیدا کرد: علی (علیه السلام) هر شب هزار رکعت نماز می خواند (مراد از هزار رکعت، اشتغال مداوم تا صبح است) و از بس غرق لذّت می شد، خستگی پیدا نمی کرد.
ص:54
1- (1) . مائده / 119
2- (2) . قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: جعل قرۀ عینی فی الصلاۀ (کافی، ج 5، ص 321، ح 7).
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از کثرت نماز و نافله پاهایش ورم می کرد و احساس درد نمی کرد، همچنین حضرت زهرا (علیها السلام) از کثرت نماز پاهایش متورّم شده، چنان غرق لذّت نماز بود که احساس درد نمی کرد.
این که برای پیامبر اکرم و حضرت علی و حضرت زهرا (علیه السلام) ظواهر دنیا لذتی نداشت و نسبت به اموری که دیگران خود را برای بدست آوردنش بزحمت می اندازند، آنها بی رغبت بودند به این خاطر بود که آنها لذّت بالاتری را درک کرده بودند؛ چنانچه جانبازان صحنه ی کربلا چنان غرق خدا بودند و در لذّت روحی مستغرق شده بودند که هیچ احساس درد و ناراحتی از تیر و نیزه و شمشیر نداشتند.(1)
ج. یکی دیگر از فوائد روانی نماز، تجسّم نماز و لذائذ آن، در عالم برزخ است؛ زیرا گفتار و کردار ما، به وسیله ی کرام الکاتبین همه ثبت و ضبط می گردد و این حقیقت گرچه قبول آن در زمان سابق، به ایمان قوی احتیاج داشت و می بایست تعبّداً قبول می کردند، ولی امروزه نمونه ی کامل آنرا با امکانات صوتی - تصویری، مانند ضبط صوت و دوربین های فیلمبرداری که پدید آمده مشاهده می کنیم و قبول آن برای ما آسان شده است.
اعمال و کردار ما از ما جدا نمی شود و در عالم برزخ و عوالم دیگر تجسّم پیدا می کند و انیس و رفیق ما می شود و چنانچه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: هیچ کس در قبر تنها نیست، زیرا عمل او مونس اوست.(2)
ص:55
1- (1) . لم یمسّهم الم الحدید
2- (2) . منازل الاخرۀ، ص 42.
بهترین اعمال که در عالم قبر و برزخ انیس انسان می گردد، نمازهای اوست. شخص نمازگزار در عالم برزخ عمل او به صورت نیکو به او ملحق می شود و از او لذت می برد، و آن لذت به مراتب بالاتر از لذتی است که شخص نمازگزار در دنیا از نماز می برد.
هر کس هر عمل و چیزی را که در دنیا با آن خیلی مأنوس بوده و او به آن عمل معروف بوده، در عالم برزخ همان شیء با او محشور می شود. و در همین راستا در اخبار حکایت شده:
«من أحّب شیئاً حشره اللَّه معه».
«هر کس هر چه را دوست دارد، در آن عالم با او حشر و نشر پیدا می کند.»
شخص نماز گزار که به نماز علاقه داشته، در آن عالم از منظره ی نماز لذّت می برد و حشر او با نماز است.
اعمال بد هم در دنیا موجب عذاب روانی می گردد وتا موقعی که بدی، طبیعت ثانوی او نشده به مکافات وجدانی مبتلا می گردد(1) و به همین ترتیب روح او نیز در عالم برزخ معذّب است.
ص:56
1- (1) . حکایت دزدی «ژان ژاک روسو»، و مکافات وجدانی او، و نیز درباره ی «فرانسیس بیکن» و خبث طینت او، و نیز داستان آن کسی که چقدر به او محبّت کرد، پس از اقتدار، او را هجو و در مقام قتل او برآمد.و حکایت آن افسر امریکائی که با بمب اتمی که در هیروشیما انداخت و 150 هزار نفر را کشت، در اثر تازیانه ی وجدان، با اینکه مدال گرفت و تشویق و ترفیع شد، ولی در آخر دیوانه شد و از بین رفت. (ر. ک: تحوّلات اجتماعی).
چنانچه اشخاصی که خوب انجام وظیفه کرده اند، روح آنها شاد می گردد و از عمل خود لذّت می برند.
روح اشخاصی که در «احضار روح» حاضر شده، خبر داده اند از اینکه ما در این عالم، با همان اعمالی که در دنیا داشتیم، سر و کار داریم.
روح گالیله را احضار کردند، در هیئت و نجوم، بحث هائی کرد نظیر مشاهداتی که به وسیله ی تلسکوپ نشان داد.(1)
روح «رئیس انجمن روحی ژنو» را پس از مرگ احضار کردند و سؤالاتی نمودند و جواب هائی داد، و راجع به عالم برزخ گفت: آنچه شخص در این عالم با آن سر و کار دارد، در این عالم برای خودش ساخته و خلق می کند.(2)
ص:57
1- (1) . ر. ک: عالم ارواح، طنطاوی، ص 61
2- (2) . نماز و روزه، ص 128.
دهم: لطائف و اشارات نماز
از جمله لطائف نماز اشاراتی است که به روز قیامت دارد و ما اکتفا می کنیم به آنچه مرحوم نراقی در «معراج السعادۀ» بیان فرموده:
برخی از بزرگان در بیان اسرار نماز گفته اند: نماز نمونه ای است از کیفیّت حضور در عرصه ی قیامت؛ که اگر انسان متوجه آن حالات باشد، نماز او حال و هوای جدید پیدا می کند:
- اذان اشاره به صور دوّم، و زنده شدن مردگان است؛
- و اقامه به جای منادی پروردگار است که بندگان را به حضور می طلبد؛
- و ایستادن رو به قبله، اشاره به ایستادن در حضور حضرت حق می باشد برای باز پرسی از اعمال و رفتار او؛
- و چون بنده در این حالت ابتدا شروع به تکبیر و تحمید و تمجید و ثنا و ستایش حضرت مالک الملوک می کند، تکبیرات و قرائت اشاره به آن است؛
- و در حال رکوع در مقام تعظیم برمی آید و در آن وقت گویی خطاب الهی می رسد: ای بنده تو فلان عمل را انجام داده ای! و فلان معصیت را مرتکب شده ای! چرا چنین و چنان کرده ای؟! و تعظیم تو امروز چه فایده؟!
- پس راه ذلّت و عجز و لابه و خاکساری پیش می گیرد و خود را به خاک می افکند و به سجده می رود؛
ص:58
- و گویی خطاب می رسد که سر بردار و جواب سؤال گوی و از عهده ی اعمال خود برآی!
- آنگاه سر بر می آورد و زبان به توبه و استغفار می گشاید و اظهار پشیمانی می کند؛(1)
- باز گویا خطاب می رسد: از توبه ی این روز چه سود؟! پس آن بیچاره دوباره خود را به زمین افکنده و به سجده می رود و باز عجز و زاری و خاکساری می کند.
- گویی خطاب می رسد: که با عصیان در دنیا، اظهار عجز امروز چه اثری دارد؟ سر بر دار و جواب صحیح بیاور!
- آن بنده سر بر می دارد و دست به دامن اسلام می زند و عرض می کند: خداوندا! به یگانگی تو شهادت می دهم و به رسالت پیامبر تو گواهی می دهم؛ و در این هنگام صلواتی می فرستد که شاید به وسیله ی آن نجات یابد.
- باز گویا خطاب می رسد: که ای بنده ی گنهکار تبه روزگار! همین را از تو خواسته بودیم؟!
- پس در آن وقت آن بیچاره حیران مانده، به راست و چپ خود نظر افکند و دیده به عرصات محشر گشاید و رو به شفیع عرصه ی محشر و ائمّه ی طاهرین و بندگان صالح خدا و ملائکه ی مقرّبین آورد و گوید:
ص:59
1- (1) . اشاره به آن است که مستحب است نمازگزار بین دو سجده بگوید: «استغفر اللَّه ربی و اتوب الیه».
«السلام علیک أیّها النبی و رحمۀ اللَّه و برکاته - السلام علینا و علی عباد اللَّه الصالحین - السلام علیکم و رحمۀ اللَّه و برکاته».
- آنگاه سه مرتبه دست ها را بلند می کند و اشاره می کند که دست من را بگیرید.
تمام افعال و اذکار و واجبات و مستحبات نماز، حاوی اسرار، رموز ولطائف است که ذکر همه ی آنها موجب طولانی شدن کلام می گردد.(1)
من از مفصل این نکته مجملی گفتم تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل
در کتاب «اسرار الصلاۀ»(2) روایتی نقل شده که ترجمه ی آن همین بیانات صاحب «معراج السعادۀ» می باشد.
یادآوری:
نماز مایه ی روشنی قلب و افزایش یقین است، و هیچ موقع مؤمن هر چه قدر هم کامل گردد از نماز بی نیاز نمی شود و مقام عبد به واسطه ی نماز بالاتر می رود.
از این رو امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) سر سلسله ی اهل یقین تا ساعت آخر عمر، به نماز علاقه داشت و در نماز جان داد؛ و امام حسین (علیه السلام) در حال سجده
ص:60
1- (1) . در مباحث آینده این کتاب برخی اسرار افعال نماز می آید، و در جلد اول کتاب برخی مطالب اسرار طهارت گذشت
2- (2) . أسرار الصلاۀ، ص 279.
(شاید سجده ی نماز عصر بوده) در روز عاشورا، در وقت فضیلت نماز عصر (2 ساعت و 48 دقیقه به غروب روز عاشورا مانده) در حال خشوع و خضوع و توجّه به مبدأ، سر به راه خدا داد.
چقدر عجیب است عقیده ی برخی صوفیّه که گویند: پس از وصول به یقین، از نماز بی نیاز می باشیم و آیه «واعبد ربّک حتّی یأتیک الیقین» را دستمایه ی خود قرار داده اند.(1)
و حال آن که مراد از یقین در آیه ی شریفه، مرگ است.
ص:61
1- (1) . حجر/ 99. «و پروردگارت را عبادت کن تا یقین [ مرگ] تو فرا رسد!»