صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 35

موضوع: تفسیر سوره مبارکه علق

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بـعـضـى مـعـتـقـدنـد كـه مـنـظـور از انـسـان در آيـه مـورد بـحـث خـصـوص ابوجهل است كه از آغاز دعوت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به مخالفت برخاست ، ولى مـسـلمـا انـسـان در ايـنـجـا مـفـهـوم كـلى دارد، و امـثـال ابـو جهل مصداقهائى از آن مى باشند.
    به هر حال چنين به نظر مى رسد كه هدف آيه اين است كه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) انتظار نداشته باشد مردم به زودى دعوتش را پذيرا شوند، بلكه بايد خود را بـراى انـكـار و مـخالفت مستكبران طغيانگر، آماده سازد، و بداند راهى پر فراز و نشيب در پيش روى او است .
    سـپـس ايـن طـاغـيـان مـسـتكبر را مورد تهديد قرار داده ، مى فرمايد: مسلما بازگشت همه به سوى پروردگار تو است (ان الى ربك الرجعى ).
    و او است كه طغيانگران را به كيفر اعمالشان مى رساند.
    اصـولا همانگونه كه بازگشت همه چيز به سوى او است ، و همه مى ميرند و ميراث آسمان و زمين براى ذات پاك او مى ماند: و لله ميراث السموات و الارض
    (آل عمران - 180) در آغاز نيز همه چيز از ناحيه او بوده ، و جاى اين نيست كه انسان خود را بى نياز بشمرد و مغرور گردد، و طغيان كند.
    سـپـس به قسمتى از كارهاى طغيانگران مغرور، ممانعت آنها از سلوك راه حق و پيمودن طريق هدايت و تقوى ، پرداخته ، مى افزايد: به من خبر ده آيا كسى كه نهى مى كند... (اء راءيت الذى ينهى ).
    بنده اى را به هنگامى كه نماز مى خواند (عبدا اذا صلى ).
    آيا چنين كسى مستحق عذاب و كيفر الهى نيست ؟!

    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    در احـاديـث آمـده اسـت : ابـو جـهـل از اطـرافـيـان خـود سـؤ ال كرد: آيا محمد در ميان شما نيز (براى سجده ) صورت به خاك مى گذارد؟ گفتند: آرى ، گفت : سوگند به آنچه ما به آن سوگند ياد مى كنيم ، اگر او را در چنين حالى ببينم با پـاى خـود گـردن او را له مـى كـنـم ! بـه او گـفـتـنـد: بـبـيـن ، او در آنـجـا مشغول نماز خواندن است !
    ابـوجـهـل حـركـت كـرد تـا گـردن پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را زير پاى خود بفشارد، ولى هنگامى كه نزديك آمد عقب نشينى كرده و با دستش گوئى چيزى را از خود دور مـى كـرد!، به او گفتند: اين چه وضعى است در تو مى بينيم ؟ گفت : ناگهان ميان خودم و او خـنـدقـى از آتـش ديـدم و مـنـظـره وحـشـتـنـاك و هـمـچـنـيـن بال و پرهائى مشاهده كردم !
    در ايـنـجـا پـيـغمبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: قسم به كسى كه جانم در دست او است اگر به من نزديك شده بود فرشتگان خدا بدن او را قطعه قطعه مى كردند و عضو عضو او را مى ربودند!
    اينجا بود كه آيات فوق نازل شد.
    امضاء


  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    طـبـق ايـن روايـات آيـات فـوق در آغـاز بـعـثـت نـازل نـشـده ، بـلكـه وقـتـى نـازل شـد كه دعوت اسلام برملا شده بود، و لذا عدهاى معتقدند تنها پنج آيه نخستين اين سـوره در آغـاز بـعـثـت نـازل شـده و بـقـيـه بـا فـاصـله قابل ملاحظه اى بوده است .
    ولى به هر حال اين شاءن نزول هرگز مانع گستردگى مفهوم آيه نيست .
    در آيـه بـعد براى تاءكيد بيشتر مى افزايد: به من خبر ده اگر اين بنده نمازگزار بر طريق هدايت باشد... (اء راءيت ان كان على الهدى ).
    يا مردم را به تقوى دستور دهد... (او امر بالتقوى ).
    آيا نهى كردن او سزاوار است ؟ و آيا مجازات چنين كسى جز آتش دوزخ مى تواند باشد؟!
    بـه مـن خـبـر ده اگر اين شخص طغيانگر كه رهروان راه حق را از نماز و هدايت و تقوى باز مى دارد، اگر تكذيب حق كند و از آن روى گرداند چه سرنوشت دردناكى خواهد داشت ؟! (اء راءيت ان كذب و تولى ).
    آيـا او نـمـى دانـد كـه خـداونـد هـمـه اعمال او را مى بيند و همه را براى حساب و جزا ثبت و ضبط مى كند؟! (ا لم يعلم بان الله يرى ).
    امضاء


  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    تـعـبـيـر بـه قـضـيـه شـرطيه در آيات فوق اشاره به اين است كه اين طغيانگر مغرور لا اقـل ايـن احـتـمال را بايد بدهد كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر طريق هـدايـت اسـت ، و دعـوتـش دعـوت بـه سـوى تـقـوى اسـت ، هـمـيـن احتمال براى اينكه جلو طغيان او را بگيرد كافى است .
    بـنـابراين مفهوم اين آيات ترديد در هدايت و دعوت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به سوى تقوى نمى باشد، بلكه اشاره به نكته ظريف بالاست .
    امضاء


  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بـعـضـى از مـفـسـران ضـمـير در (كان ) و (اءمر) را به همان شخص نهى كننده مانند ابـوجـهل باز گردانده اند، بنابراين مفهوم آيات چنين مى شود: اگر او هدايت را بپذيرد و بـه جـاى مـنـع از نـمـاز دعـوت بـه تـقـوى كـنـد چـقـدر بـه حال او مفيد است ؟
    ولى تفسير اول مناسب تر به نظر مى رسد.
    امضاء


  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نكته :
    عالم هستى محضر خدا است
    تـوجـه بـه ايـن واقـعـيت كه هر كارى را انسان انجام مى دهد در پيشگاه خدا است ، و اصولا تـمـام عالم هستى محضر خدا است ، و چيزى از اعمال و حتى نيات آدمى از او پنهان نيست ، مى تـوانـد روى بـرنـامه زندگى انسان اثر زياد بگذارد، و او را از خلافكاريها باز دارد، مـشـروط بـر ايـنـكـه ايـمـان بـه ايـن مـطـلب واقـعـا در دل او جاى گيرد و به صورت يك باور قطعى در آيد.
    در حـديـثى مى خوانيم : اعبد الله كانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك : خدا را آنچنان عـبـادت كـن كه گوئى او را مى بينى و اگر تو او را نمى بينى او تو را به خوبى مى بيند.

    امضاء


  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    آيه و ترجمه


    كلا لئن لم ينته لنسفعا بالناصية (15)
    ناصية كذبة خاطئة (16)
    فليدع ناديه (17)
    سندع الزبانية (18)
    كلا لا تطعه و اسجد و اقترب (19)



    ترجمه :

    15 - چـنـان نيست كه او خيال مى كند اگر دست از كار خود بر ندارد ناصيه اش (موى پيش سرش ) را گرفته (و به سوى عذاب مى كشانيم ).
    16 - همان ناصيه دروغگوى خطا كار!
    17 - سپس هر كه را مى خواهد صدا بزند (تا ياريش كند).
    18 - ما هم به زودى ماءموران دوزخ را صدا مى زنيم !
    19 - چنان نيست كه او مى پندارد، هرگز او را اطاعت مكن و سجده نما و تقرب جوى .
    تفسير:
    سجده كن و تقرب جوى !
    بـه دنـبـال بـحثى كه در آيات گذشته پيرامون طغيانگران كافر و مزاحمت آنها نسبت به پـيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) و نمازگزاران آمده بود، در اين آيات آنها را زير رگبار شديدترين تهديدها گرفته مى فرمايد:
    چـنـان نـيـسـت كـه او مـى پـنـدارد (گمان مى كند مى تواند پا بر گردن پيغمبر به هنگام سجده بگذارد و او را از اين برنامه الهى باز دارد) (كلا).
    اگـر دسـت از اين جهل و غرور خود برندارد، موى جلو سر او را گرفته و به سوى عذاب مى كشانيم (لئن لم ينته لنسفعا بالناصية ).
    همان پيش سر دروغگوى خطا كار! (ناصية كاذبة خاطئة ).
    لنـسـفـعـا از مـاده سـفـع (بـر وزن عـفـو) بـه گـفته بعضى از مفسران معانى مختلفى دارد: گـرفـتـن و به شدت كشيدن ، سيلى به صورت زدن ، چهره را سياه كردن (آن سه قطعه سـنـگـى را كـه بـه هـنـگـام گـذاردن ديـگ بـر روى آتـش پـايـه هـاى ديـگ را تـشكيل مى دهد نيز سفع مى نامند چرا كه سياه و دود آلوده است ) و بالاخره علامت گذاردن و خوار كردن .
    و از همه مناسب تر در اينجا همان معنى اول است ، هر چند در آيه مورد بحث معانى ديگر نيز احتمال دارد.
    بـه هـر حـال آيـا مـنـظـور ايـن اسـت كـه ايـن ماجرا در قيامت واقع مى شود كه موى پيش سر امـثال ابوجهل را مى گيرند و به سوى آتش ‍ دوزخ مى كشانند، يا در دنيا تحقق مى يابد، و يا هر دو؟! بعيد نيست هر دو باشد، و شاهدش روايت زير است .

    امضاء


  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نـقـل مى كنند بيدار دلى بعد از گناهى توبه كرده بود، و پيوسته مى گريست ، گفتند: چـرا ايـنـقـدر گـريـه مـى كـنـى ؟ مـگـر نـمـى دانـى خـداونـد مـتـعـال غـفور است ؟ گفت : آرى ، ممكن است او عفو كند، ولى اين خجلت و شرمسارى كه او مرا ديده چگونه از خود دور سازم ؟!

    گيرم كه تو از سر گنه درگذرى
    زان شرم كه ديدى كه چه كردم چكنم ؟!




    امضاء


  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در روايـتـى مـى خـوانـيـم : هـنـگـامـى كـه سـوره الرحـمـن نازل شد پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به يارانش فرمود: چه كسى از شما اين سوره را بر رؤ ساى قريش مى خواند؟ حاضران در پاسخ كمى سكوت كردند، چرا كه از آزار سران قريش بيمناك بودند.
    عبدالله بن مسعود برخاست و گفت : اى رسول خدا! من اين كار را
    مـى كنم ... ابن مسعود كه جثه اى كوچك داشت و از نظر جسمانى ضعيف بود برخاست و نزد سران قريش آمد، آنها را در گرد كعبه جمع ديد، تلاوت سوره الرحمن را آغاز كرد.
    ابـوجـهـل بـرخـاسـت و چـنـان سيلى به صورت او زد كه گوش او پاره شد، و خون جارى گشت !



    امضاء


  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ابـن مـسـعـود گـريـان به خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد، هنگامى كه چشم پـيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر او افتاد، ناراحت شد، سر را به زير انداخت و در غم و اندوه عميقى فرو رفت .
    نـاگـهـان جـبـرئيـل نـازل شـد در حـالى كـه خـنـدان و مـسـرور بـود، فـرمـود: اى جـبـرئيـل چـرا مـى خـنـدى در حـالى كـه ابـن مـسـعـود گـريـان اسـت ؟ عـرض كرد به زودى دليل آن را خواهى دانست .
    اين ماجرا گذشت ، هنگامى كه مسلمانان روز جنگ بدر پيروز شدند ابن مسعود در ميان كشته هـاى مـشركان گردش مى كرد، چشمش به ابوجهل افتاد، در حالى كه آخرين نفسهاى خود را مـى كـشـيد، ابن مسعود روى سينه او قرار گرفت هنگامى كه چشمش ‍ به او افتاد، گفت : اى چـوپـان نـاچـيـز! بـر جايگاه بلندى قرار گرفته اى ! ابن مسعود گفت الاسلام يعلو و لا يعلى عليه : اسلام برترى مى گيرد و چيزى بر اسلام برترى نخواهد گرفت .
    ابوجهل به او گفت به دوستت محمد بگو: احدى در زندگى در نظر من از او مبغوضتر نبود و حتى در حال مرگم !

    امضاء


صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi