صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 35 , از مجموع 35

موضوع: تفسیر سوره مبارکه علق

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    هـنـگـامـى كـه ايـن سـخـن به گوش پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيد فرمود: فرعون زمان من ، از فرعون موسى بدتر بود، چرا كه او در واپسين لحظات عمر گفت : من ايمان آوردم ، ولى اين طغيانش بيشتر شد!
    سپس ابوجهل رو به ابن مسعود كرد و گفت : سر مرا با اين شمشير قطع
    كـن كه تيزتر است ، هنگامى كه ابن مسعود سرش را جدا كرد نمى توانست آن را بردارد و به خدمت رسول خدا آورد (موى پيش ‍ سر او را گرفت و روى زمين كشيد و خدمت پيامبر آورد، و مضمون آيه در اين دنيا نيز تحقق يافت ).
    (نـاصـية ) موى پيش سر است ، و گرفتن ناصيه در جائى گفته مى شود كه بخواهند كـسى را با ذلت و خوارى به سوى كارى برند، زيرا هنگامى كه موى پيش سر كسى را مى گيرند قدرت هر گونه حركت از او سلب مى شود، و چاره اى جز تسليم ندارد.
    البته كلمه (ناصيه ) هم در مورد افراد، و هم اشياء نفيس ، به كار مى رود، همانگونه كه ما در فارسى تعبير به پيشانى جمعيت يا پيشانى ساختمان مى كنيم .
    تـعـبـيـر به (ناصية كاذبة خاطئة ) اشاره به شخصى است كه صاحب اين ناصيه است كه هم دروغگو بود و هم خطا كار، همچون ابوجهل .

    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در روايـتـى از ابـن عـبـاس آمـده اسـت كـه روزى ابـوجـهـل نـزد رسـول خـدا (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) آمـد در حالى كه حضرت نزديك مقام ابراهيم مشغول نماز بود، صدا زد مگر من تو را از اين كار نهى نكردم ؟ حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر او بانگ زد و او را از خود راند.
    ابـوجـهل گفت : اى محمد! بر من بانگ مى زنى ، و مرا ميرانى ؟ تو نمى دانى قوم و عشيره من در اين سرزمين از همه بيشتر است .
    در ايـنـجـا آيـه بـعـد نازل شد اين جاهل مغرور تمام قوم و عشيره خود را صدا زند و از آنها يارى بطلبد (فليدع ناديه ).
    ما هم ماءموران دوزخ را صدا مى زنيم (سندع الزبانية ).
    تـا مـعـلوم شـود كـه ايـن غـافـل بـيـخـبـر كـارى از او سـاخـتـه نـيـسـت ، و در چنگال ماءموران عذاب همچون پر كاهى در وسط يك طوفان سهمگين است !
    (نـادى ) از مـاده (نـدا) (صـدا زدن ) بـه مـعـنـى مجلس عمومى است ، و گاه به مركز تـفـريـح نـيز نادى گفته مى شود، چون در آنجا افراد يكديگر را صدا مى زنند و ندا مى كنند.
    امضاء


  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بـعـضـى گـفـتـه انـد: از نـدا بـه مـعـنـى بـخـشش گرفته شده ، چون در آنجا از يكديگر پذيرائى مى كنند.
    (دارالنـدوة ) كـه بـه مـجـلس مـشـورتـى مـعـروف قريش گفته مى شد نيز از همين معنى گرفته شده .
    ولى در ايـنـجـا مـنـظـور از نادى جماعتى است كه در آن مجلس جمع مى شوند، يا به تعبير ديـگـر قوم و عشيره و دوستانى است كه امثال ابوجهل در كارهاى خود بر نيروى آنها تكيه مى كردند.
    (زبانية ) جمع زبنيه (به كسر زا) در اصل به معنى ماءمورين انتظامى ، از ماده (زبن ) (بـر وزن مـتـن ) بـه مـعـنى دفع كردن و صدمه زدن و دور ساختن است ، و در اينجا به معنى فرشتگان عذاب و ماءموران دوزخ است .
    در آخـريـن آيـه ايـن سـوره كـه آيـه سـجـده است مى فرمايد: چنان نيست كه او مى پندارد و اصرار بر ترك سجده تو دارد (كلا).
    (هـرگـز او را اطـاعت مكن و به درگاه پروردگارت سجده كن و به او تقرب جوى ) (لا تطعه و اسجد و اقترب ).
    ابـوجـهـل هـا كـوچكتر از آنند كه بتوانند مانع سجده تو شوند، و يا در راه پيشرفت آئينت سنگ بيندازند و مانع ايجاد كنند، تو با توكل بر پروردگار و نيايش و عبادت و سجده ، در اين مسير گام بردار و هر روز به خداى خود نزديك و نزديك تر شو.
    امضاء


  5. Top | #34

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ضـمـنـا از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه (سجده ) باعث قرب انسان در درگاه خـدا اسـت ، و لذا در حـديـثـى از رسـول خـدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى خوانيم كه فـرمـود: اقـرب مـا يـكـون العـبـد مـن الله اذا كان ساجدا نزديكترين حالت بنده به خداوند زمانى است كه در سجده باشد.
    البـتـه مى دانيم طبق روايات اهل بيت عصمت (عليهمالسلام ) چهار سجده واجب در قرآن داريم (الم سـجده ) و (فصلت ) و (النجم ) و در اينجا (سوره علق ) و بقيه سجده هاى قرآن مستحب است .



    امضاء


  6. Top | #35

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نكته :
    طغيان و احساس بى نيازى

    غـالب مـفـاسـد دنـيـا از قـشـرهـاى مـرفـه و مـسـتـكـبـر سرچشمه مى گيرد، و هميشه در صف اول مـبـارزه در مـقـابـل انـبـياء آنها بودند، همانها كه گاه قرآن از آنان به (ملا) تعبير كـرده (اعـراف 60) و گـاه به (مترفين ) (سبا 34) و گاه به (مستكبرين ) (مؤ منون 67) كه اولى اشاره به جمعيت اشرافى است كه ظاهرشان چشمها را پر مى كند و درونشان تـهـى و خالى است ، و دومى اشاره به كسانى است كه در ناز و نعمت به سر مى برند و مست و مغرورند و از درد و رنج ديگران بى خبر و سومى به آنها كه بر مركب كبر و غرور سوار و از خدا و خلق دورند.
    و سرچشمه همه اينها احساس بى نيازى و غنا است ، و اين از ويژگيهاى
    افـراد كـم ظـرفـيـت اسـت كـه وقتى به نعمت و مال و مقامى مى رسند، چنان مست مى شوند و احـسـاس بى نيازى مى كنند كه خدا را هم به دست فراموشى مى سپارند. در حالى كه مى دانـيـم از نـسـيـمـى دفـتـر ايـام بـر هـم مـى خـورد و تـمـام امـوال انـسـان در كـمـتـر از يـك سـاعـت مـمـكـن اسـت نـابـود شـود، يـا سيل و زلزله و صاعقه اى همه را بر باد دهد، و سلامت او نيز با گلوگير شدن يك جرعه آب چنان به خطر بيفتد كه مرگ را با چشم خود ببيند.
    ايـن چـه غـفـلتـى اسـت كـه دامن گروهى را مى گيرد و خود را بى نياز مى پندارند، و بر مركب سركش غرور سوار شده صحنه اجتماع را جولانگاه خود قرار مى دهند. پناه بر خدا از اين جهل و نادانى ! و از اين بى خبرى و خيره سرى !
    بـراى از مـيـان رفـتـن چنين حالتى كافى است كه انسان كمى به ضعف بى حساب خود، و قـدرت عـظيم پروردگار، بينديشد، و كمى تاريخ گذشتگان را ورق بزند و سرگذشت اقوامى را كه از او قويتر و نيرومندتر بودند ببيند، تا از مركب غرور پياده شود.
    خداوندا! ما را از كبر و غرور كه عامل اصلى دورى از تو است حفظ كن .
    پروردگارا! لحظه اى در دنيا و آخرت ما را به خودمان وامگذار.
    بارالها! به ما چنان قدرتى مرحمت كن كه بينى اين مستكبران مغرور كه سد راه تواند بر خاك بماليم و نقشه هايشان نقش بر آب كنيم .
    آمين يا رب العالمين
    امضاء


صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi