اول ذی الحجه آمد، آسمان مسرور شد
شادمان جمله ملائک و زمین پرنور شد
شاد پیغمبر به عالم، فاطمه در عرش شد
چون شه و شیر خدا دامادیش منظور شد
❤ |
اول ذی الحجه آمد، آسمان مسرور شد
شادمان جمله ملائک و زمین پرنور شد
شاد پیغمبر به عالم، فاطمه در عرش شد
چون شه و شیر خدا دامادیش منظور شد
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
از آب میگویم
که مهر تو را با خود دارد
و از علی علیه السلام
صاف و زلال و روشن
چونان خورشید
که ایزد مهرورزی است!
سکوت میکنم تمام عمر
به احترام آن نور مقدس
که شما دو عزیز را به هم پیوند داد
سپر علی علیه السلام را دوباره میخرم
و پیراهن عروسی ات را بازپس میگیرم
به ده قطره اشک
که از ته دل جاری شده باشد
هر دو را به آب خواهم سپرد تا همگان بدانند
که تو و علی علیه السلام
عشق را برای همه میخواستید نه خودتان!
عاشق میشوم،فقط با یک شاخه نبات
ویک جلد کلام اللّه به همین سادگی!
مثل توکه بر سر سفره خالی علی علیه السلام نشستی
اما میخواهم بگویم که عشق ساده نیست!
باید تاوانش را پس داد
تاوان پس خواهم داد
هر چه باشد، باکی ندارم!
برای رسیدن به آن انحنای روشن دل،
راه تو را میپویم، ای ماه مهربانم!
یا فاطمه علیه االسلام بنت نبی صلی الله علیه وآله !
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
زیور ببندید آسمان ها و زمین را
آذین کنید از یاس ها عرش برین را
از پولک براق و زیبای ستاره
برگوش حوران بهشتی گوشواره
با بهترین رخت و لباس میهمانی
امشب بیایید حوریان آسمانی
آری ملائک صف به صف مشغول شادی
غم رفته امشب کاملاً در انفرادی
شهر مدینه نور باران شد سراسر
با چل چراغ ماه و"رقص نور" اختر
پُر گشته دنیا بی نهایت از فرشته
بر روی بال تک تک آن ها نوشته
بنوشته با خط خودش حی تبارک
پیوند یاس و حضرت یاسین مبارک
عاقد خدا و شاهدش پیغمبر او
داماد حیدر گل عروسش کوثر او
در صورت زهرا چه شرم دلنشینی ست
در چهره ی مولا چه شوق بی قرینی ست
لبخند شرم و شوق زهرا را نظر کن
این رخت دامادی مولا را نظر کن
این ساقی کوثر امیر المومنین است
که ساق دوشش حضرت روح الامین است
لمس وجود فاطمه معراج حیدر
گرمای دست مرتضی جنات کوثر
او زیر چشمی شوهر خود را نظر کرد
با یک نظر قلب علی زیر و زبر کرد
این عشق اوج عشق معنای حضور است
نور علی نور است امشب غرق نور است
مجید خضرایی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
پیوند یاسی از سلاله پاک محمدی و لاله ای از نسل همان باغ و همان گل...؛
زمین و زمان، به شادباش این پیوند مقدس آمده اند.
مروارید چشم هاست که بر سر و روی تازه عروس می ریزد
و فرشتگان، سبد سبد گل از باغ های بهشت، پیش پایشان می افشانند.
اگر زمین در غربت همیشگی اش چیزی برای شادباش این
دو فرشته آسمانی ندارد، ملائک از فردوس، هدیه آسمانی خدیجه علیهاالسلام را
می آورند و دعای خیر مادر را در طبقی از نور، نثار چشم های نگران فاطمه می کنند.
عروسی که پدرش خیرالبشر و شوهرش اسداللّه باشد، عروسی
که فاطمه باشد، بانوی اول و آخر جهان نیست؟!
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
به نام خدایی که ظرفیت پیوند دو دریای آسمانی را به خاک عطا کرد:
چیست این حس شگفت که بر سینه زمان چنگ می زند؟
چیست این رونق بهاری که در لحظه های خلقت طنین می افکند؟
آیا کسی هست که زمزمه سبزترین پیوند آفرینش در
ملکوت را بشنود و نداند که امشب چه شبی است؟!
هیچ عابری نیست که امشب در کوچه حضور قدم بگذارد و
با کوله باری از نور و تبسم، بن بست های حرکت را درننوردد.
وقتی بدانی شرقی ترین لحظه زمین فرا رسیده، تعجب نخواهی کرد
اگر امشب را شب انعکاس آسمان، شب تفسیر خدا در زمین بخوانند.
شب رویش لبخند بر شادمانه ترین گلدسته تجلی فرا رسیده است.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
عرق شرم و حیا بر پیشانی علی علیه السلام نقش بسته است.
این، بارِ اولی نیست که در محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله زانو میزند؛
امّا این بار حاجتی دارد که شرم حضور و حیای معصومانه اش زبان سخن گفتنش را میبندد.
پشت چشمهای روشنش آرزویی نشسته است.
پیامبر صلی الله علیه وآله راز چشمهای علی علیه السلام را میخواند.
پیامبر صلی الله علیه وآله میداند این چشمها دریچه ای رو به بهشت دارند.
«لَعَلَّکَ جِئْتَ لِخُطبِ فاطِمَةَ؛
شاید به خواستگاری فاطمه آمده ای؟»
آری.....
ای علی پیش از تو نیز مردان دیگری به خواستگاری فاطمه علیهاالسلام آمده اند؛
امّا هیچ کدام از آنها شایستگی همسری فاطمه علیهاالسلام را نداشته اند.
رسول خدا صلی الله علیه وآله نزد فاطمه علیهاالسلام میرود.
فاطمه علیهاالسلام ، علی علیه السلام را خوب میشناسد.
کمالات و فضایل علی علیه السلام ، سابقه اش در اسلام،
و نزدیکی برادرانه اش با پیامبر صلی الله علیه وآله بر کسی پوشیده نیست.
فاطمه علیهاالسلام سر به زیر میاندازد.
رسول خدا صلی الله علیه وآله منتظر پاسخ زهرا علیهاالسلام است؛
اما پاسخ او جز سکوت نیست؛ سکوتی از سر رضایت.
پیامبر فریاد برمیآورد: «اللّه اکبر! سُکُوْتَها اِقْرارُها»
جبرئیل بر پیامبر خدا صلی الله علیه وآله نازل میشود.
او مأمور شده است فاطمه را به عقد علی علیه السلام درآورد.
فاطمه علیهاالسلام بهترین انتخاب خداست برای علی
و علی شایسته ترین مردی است که مِدال همسری زهرا علیهاالسلام را بر گردن میآویزد.
«لَوْ لَم یُخْلَقْ عَلِیُّ ما کانَ لِفاطِمَةَ کُفوٌ؛
اگر علی علیه السلام خلق نشده بود برای فاطمه همسری نبود.»
علی علیه السلام و فاطمه علیه االسلام با کوله باری از کمال و فضل و افتخار،
دل به پیوندی میدهند که حاصل آن عصاره های ناب ایمان و انسانیّت میشود.
پایه های خانه ای را بنا میکنند که مسیر آمد و رفت ملکوتیان میشود.
علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام رو به راهی دارند که به آسمان ختم میشود.
خانه کوچک علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام کهکشانی میشود
که یازده خورشید تابناک از مدار نورانی آن سر برمیآورند
و عالمی را در نور عظمت خود غرق میکنند.
پیوند علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام
عرش را مَسرور میکند و پایه های دین خدا را استوار.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
رسیده اند صمیمانه مهر و ماه به هم
دو چشم عاشقشان زل زده است- آه- به هم
چه شاکرند به درگاه عشق از اینکه
رسیده اند به پیوندِ دل بخواه، به هم
به عشق می اندیشند با دو دیده تر
به راه راست، به دوریِّ از گناه، به هم
به اینکه عهد ببندند و سخت، دل بدهند
برای بودن تا انتهای راه، به هم
چه مؤمنانه خدا را به شکر می خوانند
دو تا کبوتر معصوم با نگاه به هم
شب است اما روشن تر از سپیده صبح
بدل شده است چه زیبا شب و پگاه به هم
گشوده شد در فردوس و رهسپار شدند
دو قلب پاک بهشتی به حجله گاه، به هم
سودابه مهیجی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
پیوند یاسی از سلاله پاک محمدی و لاله ای از نسل همان باغ و همان گل...؛
زمین و زمان، به شادباش این پیوند مقدس آمده اند.
مروارید چشم هاست که بر سر و روی تازه عروس می ریزد
و فرشتگان، سبد سبد گل از باغ های بهشت، پیش پایشان می افشانند.
اگر زمین در غربت همیشگی اش چیزی برای شادباش این
دو فرشته آسمانی ندارد، ملائک از فردوس، هدیه آسمانی خدیجه علیهاالسلام را
می آورند و دعای خیر مادر را در طبقی از نور، نثار چشم های نگران فاطمه می کنند.
عروسی که پدرش خیرالبشر و شوهرش اسداللّه باشد، عروسی
که فاطمه باشد، بانوی اول و آخر جهان نیست؟!
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
شور بی پایان
ستاره های چشمک زن، ریسمان بسته اند آسمان کوچه هایی را که قرار
است از امشب، مهربانی هایتان را در آنها قدم بزنید.
کوچه هایی که هم قدم می شوند از امشب جاده های زندگی را با شما.
دیوارهای مدینه کل می کشند پیوند خجسته ابر و باران را، دریا و موج را
رود و آبشار را و عشق و پرواز را که از امشب، پرندگی
در نگاه های مهربانانه شما به اوج خواهد رسید.
صدای دست ابرها را که بر دف ماه می کوبند، نسیم در ردپایتان می ریزد
تا خاک، لبخند بزند آرامش قدم های همراه و صمیمیتان را که زندگی را بر
چشم های ناپیدای جاده های بی پایانش هم قدم شدید؛
آرام تر از صدای بال پرندگانی که بر ابرها راه می روند، شیرین تر از
رودهایی که به دریا می ریزند.
امشب، خانه ای محقر، آغوش گشوده رؤیای شیرین زندگی با ماه و خورشید
را بی صبرانه دهان گشوده هلهله شادی فرشتگان را که پایکوبی
نخلستان ها را به تماشا نشسته اند.
خانه ای که آمدنتان را اسپند دود می کند تا دفع کند هر چه چشم شور را
از این همه شور بی پایان برای آغاز؛ آغازی که پراز
بوی لبخند پیامبر صلی الله علیه و آله است.
خانه، مشتاق ایستاده تا سلام کند لبخند شکرریز پیامبر صلی الله علیه و آله
را که پیشاپیش شما قدم برمی دارد تا در بگشاید آغاز همسفریتان
را تا هم شانه هم عشق را به سرانجام برسانید.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
دو گوهر هستی
بهشت از رایحه ای دلنوار، سرمست می شود.
جشنی برپاست از انبوه فرشتگان و کائنات.
بر منبری از نور و روشنایی، جبرئیل خطبه می خواند برای
علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و زندگی آغاز می شود.
طوبی، دل انگیزترین نغمه اش را شاباش می فرستد.
صدایی می شکوفاند جان ها را و شاید خداست که برای این عروس
و داماد پیام تبریک و تهنیت می فرستد.
زمین:خانه وحی، مهبط فرشتگان است.
مدینه، شادیِ این دقایق مقدس را پشت در خانه، به وجد آمده است.
از میان تمام مردان عرب، تنها مدال همسری فاطمه، گردن آویز علی می شود.
راز عشقی بزرگ.
مَرَجَ الْبَحْرَیْنَ یَلْتَقیان.
دو دریا به هم می پیوندند در قداستی بی نظیر.
دو دریای علم و حلم، علی و فاطمه، تا جهان به خنکای
وجودشان به ساحل آرامش برسد.
و آب که چه زیبا مهر فاطمه را به دل دارد و خاک که راز
بزرگی علی را به دوش می کشد.
و عشق که از تلاقی این دو متولد می شود؛ آب و خاک،
دین از این پس، آسوده خواهد بود در سایه سار محبت
و مهربانی این عروس و داماد.
«وَ لَهُ الجَوارِ المُنْشَئاتُ فِی البَحْرِ کَالاَعْلام؛
و از آن دو دریا، دو گوهر هستی پدید می آید؛ حسن و حسین، سید جوانان اهل بهشت».
و حقیقت ادامه می یابد در گرو پیوند علی و فاطمه؛
زیر یک سقف، پای سفره ای ساده، از پیوند دو نور، تا یازده ستاره روشن
و تاریخ عشق، از همین جا آغاز می شود.
خدیجه پنجی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)