صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 18 , از مجموع 18

موضوع: حسین علیه السلام: شهید آگاه و رهبر نجات بخش اسلام

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    567
    تشکر
    563
    مورد تشکر
    589 در 214
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    5. مفاسد اعمال، و مظالم و ستم‎هايي را كه يزيد و دستگاه حكومتي او مرتكب شد نمي‎توان به نتيجه حركت و نهضت مربوط ساخت تا گفته شود: چون كشتن امام، و تهاجم به حيات او براي اسلام غير از خسارت و ضرر نتيجه‎اي نداشت پس امام براي شهادت به كربلا نرفت يا از شهادت خود اطلاع نداشت و براي شهادت قيام نكرد. زيرا شهادت امام يك حساب دارد و مظالم بني‎اميه و كشتن امام حساب ديگر.
    چه مانعي دارد امام مكلف باشد قيام كنند و از بيعت خودداري نمايد. به كربلا برود. و با اينكه امكان داشت با بيعت و تسليم از خود دفع قتل نمايد تسليم نگردد تا شهيد شود و شهادت را پيش‎بيني كرده و مكلف به اجراء اين برنامه شده باشد، و امام در قيام و اقدامي كه نموده اطاعت و فرمانبري خدا را كرده باشد و يزيد، و دستگاهش در عمل خود معصيت خدا را كرده باشند؟
    ما هر چه فكر مي‎كنيم ميان اين دو ناحيه ارتباطي نمي‎بينيم. امام مكلف بوده است با يزيد بيعت نكند و خطراتي را كه براي خود و عزيزانش اينكار دارد بپذيرد و به تسليم و بيعت يا فرار از جهاد اين خطرات را از خود دفع نكند و از شهادت استقبال نمايد و اين يك تكليف معقول و خردپسند است كه حتي در احكام موالي و عبيد عرفي نيز نظاير آن بسيار است.

    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    567
    تشکر
    563
    مورد تشکر
    589 در 214
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    يزيد و عمالش نيز مكلف بوده‎اند از امام اطاعت كنند، و مرتكب قتل آن حضرت و هيچ عمل زشت و گناهي نشوند.
    پس اين اشكال وارد نمي‎شود كه چون وجود امام مصدر خير و بركت و در آينده منشأ اصلاحات مي‎شد چرا بايد كشته شود و براي كشته شدن برود، زيرا اين اشكال به كسانيكه امام را كشتند و دست جامعه را از دامنش كوتاه كردند وارد است آنها نبايد امام را بكشند، و بايد در پيشرفت و بسط يد و نفوذ كلمه امام همكاري كرده باشند امام هم به حكم خدا نبايد با بيعت و تسليم قتل را از خود دفع كند.
    همانطور كه به ياسر پدر عمار يا شيعياني كه بدست معاويه و زياد و حجاج كشته شدند اين ايراد وارد نيست كه چرا به كفر برنگشتيد تا در آينده اسلام از وجود شما استفاده كند، و به عاصم بن ثابت و رفقايش كسي اعتراض نكرده و پيغمبر نفرموده چرا امان را نپذيرفتند تا آزاد شوند و در ركاب پيغمبر خدا جهاد كنند به امام به طريق اولي كسي حق چنين اعتراضي را ندارد زيرا آن حضرت مأمور و متعبد به قيام و كشته شدن بود، و درجه‎اي كه براي او از اين شهادت حاصل گشت با هيچ وسيله ديگر حاصل نمي‎شد.

    امضاء


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    567
    تشکر
    563
    مورد تشکر
    589 در 214
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    6. از نظر ديگر اگر اقدام امام را تعبد محض هم ندانيم و روي آن مطالعه كنيم مي‎گوييم.
    مصلحت تسليم نشدن امام، عليه السلام،و بالنتيجه شهادت بيش از مصلحت زندگي آن حضرت در حال تسليم و بيعت با يزيد بود. و مفسده بيعت و سازش با يزيد، و امضاء حكومت او بيش از مفسده محروم شدن جامعه از بركات وجود امام در حال بيعت است.(4)
    پس شما نمي‎توانيد بگوييد قتل امام هم مصالح وجود امام را از مردم سلب مي‎كند، و هم مفاسد عدم وجود آن حضرت را سبب مي‎شود و چرا امام از مدينه و مكه به قصد كشته شدن و شهادت بيرون رفت؟ زيرا مي‎گوييم در اينجا بايد مفاسد بيعت و تسليم و تصويب حكومت يزيدي را از طرف امام با مصلحت وجود امام در حال تسليم و تمكين و اطاعت از يزيد، و به رسميت شناختن حكومت او كه كمر فناء و اعلام اسلام را به ميان بسته بود در نظر بگيريم و معلوم است در اين زمينه مفاسد بيعت و تسليم يا مصالح بيعت نكردن و شهيد شدن از مصلحت حيات يا يزيد به مراتب بيشتر بود و امام خود بهتر از هر كس اين معني را درك مي‎كرد و تشخيص مي‎داد. اين حيات با ننگ بيعت با يزيد زمينه هر قيام اصلاحي را از جانب اهل بيت از ميان مي‎برد و جامعه را از اينكه اهل بيت حمايت از حق و دفاع از اسلام نمايند مأيوس و نااميد مي‎كرد لذا امام شهادت را اختيار كرد،
    (لا اَرَي المَوتَ اِلاّ سَعادَةً، وَ لاَ الحَيَاةَ مَعَ الظّالِمِينَ اِلاّ بَرَماً)
    را زبان حال و مقال خود قرار داد.
    امضاء


  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    567
    تشکر
    563
    مورد تشکر
    589 در 214
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    خلاصه آنكه اگر براي پيغمبر يا امام وضعي جلو بيايد كه بر حسب وظيفه رسالت يا امامت بايد دست به اقدامي بزنند يا از طرف كفار به آنها پيشنهادي شود كه نبايد آنرا بپذيرند، و در آن تقيه جايز نباشد يا ترك تقيه محبوب و مطلوب، و ارجح و افضل باشد، و آن بزرگواران پيشنهاد را نپذيرند، و به اين جهت جانشان در خطر واقع شود، و استقامت ورزند و تسليم نشوند تا شهيد شوند. پيغمبر يا امام در اين اقدام به عاليترين مراتب سعادت و شهادت نايل، و دشمنان حق به شقاوت ابدي محكوم مي‎گردند.
    خصوصاً اگر تسليم نشدن، و استقامت سبب هدايت و بيداري ديگران و مشخص شدن حق از باطل گردد، و اين پايداري و گذشت موجب احياء دين شود.(5)
    اين شهادت و كشته شدن از زندگي و حيات باقبول پيشنهادهاي ننگين و نامشروع و در حال بيعت با عنصر پست و متجاهر به گناهي مثل يزيد اثرش براي احياء دين و هدف‎هاي اصلاحي و پيشبرد مقاصد انبيا و رسالت اسلام يقيناً بيشتر است.
    شما گمان مي‎كنيد اينكه مي‎گوييم كشته شدن مطلوب امام بوده مقصود اين است كه خود كشته شدن با صرف نظر از اين آثار و فوايد و از جنبه اينكه عملي صادر از شمر و سنان و خولي بوده مطلوب امام بوده است از اين جهت مغلطه مي‎كنيد و مي‎گوييد: پس آنها كه امام را كشتند خواست او را انجام دادند، و اگر او را نمي‎كشتند به آنها التماس مي‎كرد و خواهشمند مي‎شد كه بياييد مرا بكشيد. نه آقاي عزيز واقعاً منطق شما عجيب است! اينكه مي‎گوييم شهادت محبوب امام بوده و اما به آن اشتياق داشته يعني در زمينه دوران امر ميان بيعت با يزيد و تصويت حكومت او و شهادت البته شهادت محبوب است.
    لا اَرَي الْمَوتَ اِلاَّ سَعِادَةً، وَ لا الحَياةَ مَعَ الظَّالِمينَ اِلاّ بَرَماً
    امضاء


  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    567
    تشکر
    563
    مورد تشکر
    589 در 214
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    7. در موضوع نهضت امام كه از موضوعات بي‎نظير است نمي‎توان به مقياس ساير موضوعات، و دعوت‎ها و نهضت‎هاي سياسي با ديني اظهارنظر كرد زيرا با دعوت‎هاي سياسي و قيام براي طلب حكومت و استثمار و استعباد مردم در جوهر و حقيقت فرق دارد، و با قيام‎هاي ديني اگر چه در جوهر و ماهيت مشتركند ولي تفاوت آن با ساير دعوت‎ها و قيام‎هاي ديني نيز زياد است كه همين تفاوت‎ها آنرا نافذتر و شور انگيزتر ساخته است.
    بنابراين نمي‎توان روي اين واقعه بدون در نظر گرفتن اين خصوصيات اظهار رأي نمود و اين قيام را مانند يك قيام عادي تشريح و توصيف كرد. زيرا اگر آنرا يك قيام عادي بشماريم بايد تمام تفصيلات آنرا نيز عادي بدانيم در حاليكه بطور قطع نمي‎توانيم قسمت مهمي از جريان‎هاي اين قيام مقدس را بطور عادي تفسير و تعبير كنيم.
    در كدام قيام سابقه دارد بعد از آنكه سرنوشت قيام كننده معلوم و مسلم شده نونهالان خردسال مانند جناب قاسم بن حسن، عليهما السلام، را بدون هيچ گونه اضطرار و ناچاري ظاهري، و بدون احتمال هيچ گونه اثري در فتح و پيروزي اذن جهاد بدهند و در ميان درياي شمشير و تير و نيزه فرستاده باشند.
    در كدام قيام سابقه دارد اينگونه خردسال به روي مرگ بخندند و مشتاقانه به جهاد و استقبال مرگ شتافته باشند.
    در كدام قيام سابقه دارد هفتاد و سه نفر تشنه كام در برابر يك بيابان دشمن خونخوار اين همه مردي و مردانگي و ثبات قدم، و استقامت، و فداكاري نشان داده باشند.
    در كدام قيام سابقه دارد پيروان و مريدان رهبر آن قيام دانسته باشند كه تمام غرض دشمن كشتن رهبر آنها است و اگر او را بكشند به ديگران كاري ندارند، و دانسته باشند كه دفاع آنها از جان رهبر عزيزشان جز اتلاف نفوس خودشان ثمري ندارد مع ذلك پروانهوار گرد شمع وجودش را بگيرند و بسوزند و جهاد كنند تا آخرين نفر آنها را از دم شمشير و تير و نيزه بگذرانند.13
    در كدام قيام سابقه دارد همسر مهربان شوهر عزيزش را به فداكاري تشويق كند و بگويد:
    فِداكَ اَبِي وَ اُمّي قاتِلْ دُونَ الطَّيِبينَ ذُرّيَةِ مُحَمَّد صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِه وَ سَلَّم.
    از كدام پيروان رهبران ديني اين همه خلوص، و وفا، و فداكاري، و جانبازي آشكار شده است.
    در كدام قيام سابقه دارد رهبر قيام با يقين به شهادت و پيش‎بينيكشته شدن و مخاطرات دشوار زن و بچه و كودكانش را با خود در ميدان بلا برده باشد.
    خلاصه تفاوت اين قيام و جهات امتياز آن بسيار است اين امتيازات هر كدام حكايت از اين دارند كه ا ين قيام يك مأموريت الهي و داراي سر و رمز ملكوتي بوده است كه امام به آن تن داده و آنرا پذيرفته است.
    امضاء


  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    567
    تشکر
    563
    مورد تشکر
    589 در 214
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پس از بيان اين چند نكته كه شايد براي روشن شدن مطالب آينده سودمند باشد به قدري كه وقت و فرصت اجازه مي‎دهد و به اندازه استعداد و فهم كوتاه و درك ناقص خود بعض علل، و هدف‎هاي شهادت امام را در نهايت اختصار مورد بررسي قرار مي‎دهيم.
    اول ـ آنچه از اخبار صحيحه متواتره استفاده مي‎شود اين است كه امام، عليه السلام،متعبد به قيام و شهادت بوده و شهادت آن حضرت محبوب و مطلوب خداوند متعال بوده است، و چنانچه گفتيم تعبد به شهادت امر بي‎سابقه‎اي نيست، و مانعي ندارد امام به شهادت رفتن به عراق، و برنگشتن از بين راه آينده‎اي آن چنان از كشته شدن و اسير اهل و عيال در جلو دارد اين راه را برود، و از بيعت با يزيد به تمام نيزو خودداري كند، و به عبارت ديگر امام مأمور بود عليه يزيد قيام كند، و ابطال حكومت او را اعلان نمايد، و امتناع خود را از اين بيعت شوم علني و آشكار سازد، و امر به شهادت و كشته شدن در حقيقت امر به استقامت و ثبات بود كه بيعت و تسليم را سپر بلا، و وسيله دفع خطر قتل قرار ندهد، و چنانچه مي‎بينيم اين فرمان خود بكشتن دادن نيست اگر چه تعبد به آن هم جايز است بلكه اين فرمان بكار و اقدامي است كه به حسب وضع محيط منتهي به شهادت مي‎شود، و اين تعبد به ملاحظه مصالح و آثاري كه دارد هيچ گونه اشكال عقلي و شرعي ندارد، و تعبد به اسارت اهل و عيال نيز به همين معني و بر اساس همين حكمت‎ها و مصلحت‎هايي است كه در شهادت منظور است حسين، عليه السلام، به چنين امتحان عظيمي ممتحن گرديد و به نيكوتر وجهي از عهده امتحان برآمد، و خدا به چنين تعبد و تكليفي پرستش كرده و فرمان‎پذير شد، و همانطور كه در روز عاشورا اين آيه را تلاوت مي‎كرد به عهدي كه خدا بر او كرده بود و منتظر آن بود وفا كرد.
    مِنَ الْمؤمِنينَ رِجَالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَنْ قَضَي نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَن يَنتَظِرُ وَ مابَدَّلُوا تَبْديلا.
    دوم ـ سيدالشهداء، عليه السلام،در قيام خود منظور و هدفي جز اداء تكليف و اطاعت فرمان خدا نداشت زيرا هر كس بايد در حفظ دين و نواميس الهيه، و دفاع از حريم شرع و احكام كوشا باشد، و هر گاه دين دستخوش تصرف، و تعبير، و تبديل و تعطيل، و از جانب معاندين تهديد شد و شعائر آن از بين رفت واجب است مسلمانان به ياري دين برخيزند، و خطرات را از دين دفع، و منكرات را انكار كنند.
    امضاء


  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    567
    تشکر
    563
    مورد تشکر
    589 در 214
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    پر واضح است كه حكومت مردي شرير، و مشهور به فساد و فسق و فجور، و مي‎گساري، و سگ بازي، و متجاهر به گناه و لهو و لعب و غنا مانند يزيد براي اسلام بزرگترين خطر و ضربه بود كه اگر بدون عكس‎العمل جلو مي‎رفت، و از طرف كسي انكار نمي‎شد مفاسد آن جبران‎ناپذير و سبب محو آثار اسلام مي‎گشت.
    تكيه زدن چنين نابكاري بر مسند خلافت پيغمبر، صلي اله عليه و آله و سلم، افكار را گمراه، و عقايد را منحرف مي‎ساخت، و چه بسا كسان روي اين اصل كه جانشين پيغمبر نمونه و نماينده رفتار و اخلاق پيغمبر است با ديدن اعمال و حركات يزيد كه خود را خليفه پيغمبر مي‎دانست به ساحت قدس پيغمبر و برنامه‎هاي اسلام هم بدبين و بدگمان مي‎شدند و اگر شخصيتي مانند حسين، عليه السلام،بر او انكار نمي‎كرد، و خلافت او را باطل نمي‎شمرد اين اشتباه و گمراهي در دل‎ها قوت مي‎گرفت، و نظام اسلام خصوصاً در حكومت دگرگون وانمود مي‎شد.
    و از سوي ديگر هم وقتي خليفه و زمامدار متجاهر به فسق و فجور، و شهوتراني و مي‎گساري و...شد طبعاً به حكم.
    اِذا كانَ رَبُّ البَيتِ بِالدَّفِ مُولِعاً *** فَشِيمَةُ اَهْلِ البَيتِ كُلُّهِم رَقُصٌ
    چونكه رب البيت دف گيرد بكف *** بيت و ما في البيت رقاصي كنند
    سر تا سر عالم اسلام غرق در فحشاء و فجور و نابكاري مي‎گشت، و خطري كه از اين راه متوجه ملت اسلام مي‎شد جبران‎ناپذير بود، كدام خطر براي هر قوم و هر ملتي از شيوع فحشا و منكرات و هرزگي بدتر است هر ملتي كه گرفتار فساد و فسق و فجور و مي‎گساري و شهوتراني، و ساز و آواز و رقص شد ضعيف و ناتوان و به تدريج در امور آن اختلال ظاهر مي‎شود تا از صفحه تاريخ حذف و منقرض شود.
    امضاء


  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    567
    تشکر
    563
    مورد تشکر
    589 در 214
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اگر به اقيام امام طشت رسوايي يزيد بر زمين نمي‎افتاد كشورهاي اسلامي در فحشاء و منكرات غرق مي‎شد، و از نواميس اسلام و عفت، و پاكدامني و تقوي و پرهيزكاري اثري باقي نمي‎ماند.
    قيام حسين اين اثر را هم داشت كه يزيد را در وجدان مردم كوبيد. و منفور عموم ساخت بطوري كه اسمش با هر ننگ، و پستي، و زشتي مرادف شد، و تقليد، و پيروي از او ننگ و عار گرديد.
    نام و آوازه، و حسن شهرت اسلام كه دنيا را پر كرده، و جهانيان را به آن متوجه ساخته، و از دور و نزديك شيفته اوضاع داخلي و نظام اسلام شده بودند با انحراف خلافت از مسير حقيقي و سلطنت يافتن مردي مثل يزيد جاي خود را به بدنامي، و حكومت ديكتاتوري اراذل و اوباش مي‎داد، و اخبار دربار يزيد و شهوتراني‎هاي خليفه و عمال او اسم اسلام را ننگين مي‎كرد، و كساني كه نمي‎توانستند مطالب و حقايق را آنطور كه هست بشناسند و تشخيص دهند از اسلام متنفر مي‎شدند. لذا استنكار شديد امام توأم با شهادت خود، و اسارت اهل بيت، اسلام را از بني‎اميه، و بني‎اميه را از اسلام جدا ساخت، و اعمال و رفتار و كردار آنها را در خارج و داخل كشور از اعتبار ساقط كرد.
    خطراتي كه از ناحيه بني‎اميه اسلام را تهديد مي‎كرد، و با قيام امام دفع شد بيش از اينها است، و اجمالا براي اسلام كشنده‎تر از خلافت يزيد، و آن اوضاع، و احوالي كه جلو آمده بود خطري نبود، و براي قيام اگر فرضاً هيچ مصلحت و هدفي غير از انكار علني آن وضع در نظر نگيريم باز هم قيام لازم و واجب بود، و اگر چه امام كشته شد اما حيات و زندگيش جاوداني گشت، و به ملت اسلام عاليترين درس آزاديخواهي، و دينداري را تعليم كرد، و تاريخ سياه بني‎اميه را تا روز قيامت در معرض افكار، و آراء مردم قرار داد كه يكي از آثارش انفصال حكومت آنان از حكومت شرعي بود كه حتي به قول يكي از نويسندگان اهل سنت علاوه بر اينكه اهل سنت و شيعه را خلافي در انكار خلافت يزيد نيست قيام و شهادت امام در طرز تفكر اهل سنت نيز اثر كرد، و نقطه تحولي در روش فكري آنان ايجاد شد زيرا خلافت را شده را باصطلاح خود تا شش ماه زمامداري امام حسن مجتبي، عليه السلام، پايان يافته تلقي كردند، و حكومت بني‎اميه‎را سرآغاز ملك و پادشاهي شمردند.(6)
    و از آن تاريخ به بعد اگر چه اطاعت حكومت‎هاي جابره را برخي از مزدوران حكومت‎ها واجب مي‎شمردند اما حكومت را مبدأ و مظهر نظام اسلام و محقق اهداف دين معرفي نمي‎كردند.
    اكنون بگوييد چرا و چه مانعي دارد كه امام براي چنين مقاصدي نهضت كند و چه اشكال دارد كه خدا او را متعبد به چنين قيام و شهادتي براي اين مصالح كرده باشد؟ و چه مانعي دارد اگر امام براي اين مقاصد عاليه قيام را با علم به انتهاء آن به شهادت آغاز كرده باشد؟ و چرا اين قدر دست و پا كنيم و رنج بيهوده بكشيم كه امام را از پايان قيام ناآگاه معرفي كنيم.(7)
    درود بر روان آن عالم بزرگواري كه هدف و نتيجه نهضت امام را با اين الفاظ پر معني شرح مي‎دهد.
    «وَ لَو لا نَهْضَةُ الْحُسَينِ، عليه السَّلام، وَ اَصْحابِهِ يَومَ الطَّفِ لاقامَ لِلاسْلامِ عَمُودٌ وَ لااخْضَّرَ لَهُ عُودٌ، وَ لاَ ماتَهُ اَبُوسُفيان، وَ اَبْناء مُعاوِيَة وَ يَزيد فِي مَهُدِهِ، وَ لَدَفَنُوهُ مِنْ اَوَّلِ عَهْدِهِ فِي لَحْدِه»
    تا اينكه مي‎فرمايد:
    «فَالْمُسْلِمُونَ جَميعاً بَلْ وَ الاِسْلامُ مِن ساعَتِهِ قِيامِهِ اِلي قِيامِ السّاعَةِ رَهينُ شُكْر لِلحُسَينِ عَلَيهِ السَّلامُ، وَ اَصْحابِهِ عَلَي ذلِكَ المَوقِفِ الّذِي اَقَلّ ما يُقالُ فِيهِ»
    «لَقَدْ وَقَفُوا فِي ذلِكَ اليَومِ مَوقِفاً *** اِلي الْحَشْرِ لايَزْدَ ادُ اِلاّ مَعالِياً»14
    يكي از نويسندگان اهل سنت پس از آنكه تفاوت و اختلاف شرايط و اوضاع عصر امام حسن مجتبي، عليه السلام،را با عصر امام حسين، عليه السلام، شرح داده مي‎گويد: ما مي‎توانيم بگوييم امام عازم بود و با يزيد بيعت نكند هر چند كشته شود زيرا ممكن نبود امام با يزيد بيعت كند، و اگر بيعت مي‎كرد، مردم او را امام بحق مي‎شمردند.
    و او براي تغيير دين فرصت مي‎يافت، از اين‎جا است كه گفته شده است:
    اِنَّ الْحُسَينَ فَدي دينَ جَدّهِ بِنَفْسِهِ، وَ اَهْلِهِ، وَ وُلْدِهِ، وَ ما تَزَلْزَلَتْ اَركانَ دَولَةِ بَني امَّيةِ اِلاّ بِقَتْلِ الْحُسَينِ.15
    يعني حسين، عليه السلام،جان خود و اهل و اولاد و خويش را فداي دين جدش كرد، و اركان دولت بني‎اميه متزلزل نشد مگر به كشتن حسين، عليه السلام.
    همين نويسنده در جاي ديگر مي‎گويد:
    دولت بني‎اميه پس از شهادت آن حضرت ديري نپاييد و شصت و چند سال را به پايان نرساند، و كشتن امام درد كشنده‎اي شد كه در اندام حكومت آنان جا گرفت تا سرانجام آنرا به هلاكت رسانيد، و خونخواهي امام فريادي بود كه دل‎ها و گوش‎هاي مردم به توسط آن فتح مي‎شد.16
    آيا با توجه به اين مصالح و اوضاع و احوال و ملاحظه مقام امام كسي مي‎تواند در لزوم و ضرورت اين قيام ترديد كند؟ و آيا حتي باقطع نظر از مقام امامت اشكالي دارد كه امام همين برنامه‎اي را كه اجرا كرد با پيش‎بيني عاقبت كار انجام دهد؟
    تفاوت نمي‎كند كه فوائد و آثار را نتايج قيام بگوييم يا هدف بشماريم بحدث لفظي نداريم ممكن است به اين تعبير ادا كنيم كه اين فوائد و آثار حكمت تعبد و تكليف امام به شهادت است، و ممكن است بگوييم اين فوائد و آثار هدف قيام و قبول شهادت است.
    به هر صورت در اينجا چون بنابر اختصار است از اين توضيح لازم نيست و اگر كسي بخواهد از هدفها و علل و نتايج و آثار قيام امام بيش از اين آگاه شود كتاب هايي كه در اين موضوع ننوشته شده مانند نهضة الحسين و پرتوي از عظمت حسين رجوع نمايد.
    3. امام، عليه السلام، و تأسيس حكومت اسلامي
    تأسيس حكومت حق و عدالت اسلامي از اهداف عاليه دعوت اسلام و از عناصر عمده و مهم اجتماع اسلامي است كه در هر عصر مسلمانان وظيفه دارند آنرا در جبهه برنامه‎هاي اصلاحي و اسلامي خود قرار داده، و در تأسيس آن كوشا باشند. اين منطق كه دين از دنيا و سياست از روحانيت و دولت از ديانت جدا است، و منطقه حكومت نظام شرعي از مرز منطقه حكومت نظام عرفي بيرون است منطق خيانتكاران باسلام و حربه دشمنان قرآن است در اسلام دين از سياست و حكومت و اجتماع جدا نيست، و ماوراء اسلام هيچ قاون و رژيمي اعتبار ندارد. هدف اسلام حكومت خدا، و حكومت احكام خدا در زمين و از ميان بردن استعباد هر حكومت و حزب و قانون و رژيم غير اسلامي است به نظر ما اين آيه روشنگر اساس و پايه حكومت اسلامي است.
    تَعَالَوا اِلي كِلِمَة سَواء بَيْنَنا وَ بَيْنَكُم اَن لا نَعْبُدَ اِلاّ الله وَ لانُشْرِكَ بِهِ شَيئْاً وَ لايَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً اَرْباباً مِنْ دُونِ الله.
    بنابراين يقين است كه قيام امام براي تأسيس حكومت اسلامي با مساعد بودن شرايط، و اوضاع لازم و واجب است و اگر كسي بگويد هدف قيام تأسيس حكومت نبود مقصودش اين نيست كه تأسيس حكومت اسلامي در شأن امام نيست، و اگر كسي هم بگويد قيام امام سياسي نبود غرضش اين نيست كه سياست به معني مداخله در امور و نظارت در اجراء احكام و برقراري حكومت اسلامي كار امام نيست بلكه منظورش نفي سياست باصطلاح زور و جاه‎طلبي و استثمار فردي يا جمعي است.
    چنانچه اين هم صحيح نيست كه چون سياست از ديانت جدا است پس مرد خدا و روحاني نبايد در امور سياسي مداخله كند. زيرا مرد خدا كسي است كه در امور مداخله نمايد و به هر مقدار مي‎تواند در حسن جريان امور اهتمام كند و امر به معروف و نهي از منكر نمايد و با شجاعت وارد ميدان خدمت باسلام و جامعه شود و اين سياست عين ديانت است و از مهمترين تكاليف اسلام است كه هيچ گونه مسامحه‎اي در آن روا نيست.
    اسلام شامل تمام مسائل زندگي اجتماعي و فردي است،و براي همه، دين، عقيده، وطن، حكومت، قانون، روحانيت، سياست، صلح، جنگ و همه چيز است و هر كسي غير از اين گمان كند به حقيقت دين ارشاد نشده و مفاهيم عالي اسلامي را از قرآن و سنت نگرفته و در گمراهي و ضلالت افتاده است.
    حكومت اسلامي اگر تأسيس مي‎شد مردم طعم آزادي را مي‎چشيدند حقوق پامال شده ضعفا و طبقه سوم احيا مي‎گرديد، و نظامات عدالت پرور و قوانين جهاني مترقي اسلام، و اصول صحيح مساوات و برابري و برادري طبق تعاليم قرآن حكومت مي‎يافت، و مردم از اينكه محكوم به حكم عنصر جنايت و فسق و فحشا و ميگساري و سگبازي مانند يزيد باشند نجات مي‎يافتند، و در حكومت قرآن، و فرمان خدا و قوانين خدا وارد مي‎شدند، و حكومت فردي و بشرپرستي، و اختلافات به خداپرستي، و اتحاد، و برادري ديني، و همرنگي، و الغاء امتيازات قبيله‎اي و قومي، و جغرافيايي و...تبديل مي‎گشت، و حكومت جهاني اسلام كه به هيچ كس و هيچ قوم و ملت و هيچ شهر و كشور جز به خدا انتساب ندارد ارتق و فاتق امور مي‎شد و حق و عدالت و فضيلت حاكم و مضمون (اِنِ الحُكْم اِلاّلله) عملي و آشكار مي‎گشت.
    بني‎اميه احكام خدا را بازيچه و مسخره كرده و هر طور مي‎خواستند رفتار مي‎كردند، و تغيير و تبديل مي‎دادند حتي در احكام عبادات اسلام نيز بدون پروا تصرف مي‎نمودند و مانند نماز جمعه را در روز چهارشنبه خواندند، و رسماً عرفه را در روز ترويه و مراسم عيد اضحي را در روز عرفه برگزار كردند
    (وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما اَنْزَلَ اللهُ فَاُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ).
    حكومت اسلامي وقتي تأسيس باشد دست‎هاي ناپاك زيادها، و ابن زيادها، و مغيرة بن شعبه‎ها، و مسلم بن عقبه‎ها، و شمرها، و خولي‎ها از خيانت و جنايت و تصرف در بيت المال مسلمين و تجاوز بنفوس و اعراض قطع و دست‎هاي پاك افرادي مانند ابوذر، و مقداد، و سلمان، و عمار، ميثم، و رشيد، و قيس بن سعد، و حجر بن عدي، و مسلم بن عوسجه، و حبيب بن مظاهر مصدر كار مي‎گردند.
    يقيناً تحقق اهداف اسلام بنحو كامل جز در سايه حكومت اسلامي امكان‎پذير نيست، و فقط حكومت اسلامي مجري تمام عيار احكام خدا و محقق هدف‎هاي قرآن است.
    لذا امام حسين، عليه السلام، كه از هر كس بيشتر به هدف‎هاي اسلام آگاه بود وظيفه داشت مرد مرا بتأسيس چنين حكومتي دعوت فرمايد، و آنها را از مسامحه‎اي كه در اين موضوع دارند و سبب اين همه انحطاط و عقب ماندگي و فقرا اخلاقي و مادي شده بترساند، و از آنها بخواهد با همكاري يكديگر بپاخيزند، و حكومت ستمگر را ساقط كنند، و آمادگي خود را كه از هر كس باتفاق آراء واقعي عمومي مسلمانان، و بنص و تعيين پيغمبر، صلي الله عليه و آله و سلم، شايسته‎تر براي زمامداري و اجراء طرح‎هاي عالي برنامه‎هاي الهي اسلامي بود اعلام كند، و از مسلمانان بخواهد كه وظايف خود را در اين هنگام كه ناپاكي مثل يزيد حكومت يافته انجام دهند و حقوق خود را بگيرند.
    امام اين كار را كرد، و حجت را بر مردم تمام فرمود. با نامه‎ها، و خطبه‎ها و سخنان رسا وظيفه خود را انجام داد ـ
    لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيّنَةِ، وَ يَحْيي مَنْ حَي عَنْ بَيّنُة.
    اما اين موضوع ابلاغ و ارشاد، و اتمام حجت، و اعلان بطلان حكومت يزيد و لزوم قيام براي بركنار كردن آن، و دعوت از عموم براي احياء نظام حكومت اسلامي اگر چه يكي از جزئيات برنامه قيام امام بود ولي تأسيس حكومت اسلامي را نويد نمي‎داد و اميدواري به آنكه مسملانان قيام و جنبش عمومي نمايند و حكومت يزيد را ساقط كنند نبود. علاوه بر علم امام و اخبار پيغمبر اكرم، صلي الله عليه و آله و سلم، اوضاع و احوال هم نشان مي‎داد كه اين مقصود حاصل نخواهد شد، و امام بايد شخصاً وظايفي را كه دارد و، تعهداتي را كه در برابر اسلام و آئين قرآن وجداناً و شرعاً و برحسب مقام امامت دارد به نحو اوفي و اكمل انجام دهد، و خطرات حكومت يزيدي را تا حد امكان دفع كند و افكار را روشن سازد.

    بررسي اجمالي و مختصر در كتب حديث و اخبار شيعه، و دقت در مضامين عبارات زيارات، و احاديثي كه راجع به علوم ائمه، عليهم السلام، رسيده، و اينكه خداوند علم پيغمبر، صلي الله عليه و آله و سلم، را به آنان عطا فرموده است ثابت و آشكار مي‎سازد كه امام از آينده‎اي كه در جلو داشت آگاه بود، و تأسيس حكومت اسلامي، و پيروزي نظامي و ظاهري را پيش‎بيني نمي‎فرمود.
    مع ذلك ما براي اين كه اين موضوع را از مجراي كتب تاريخ مخصوصاً اهل سنت نيز بررسي كرده باشيم بر اساس تواريخ معتبره شيعه و اهل سنت مانند ارشاد و اعلام الوري، و كامل ابن اثير و تاريخ طبري، و يعقوبي، و اخبار الطوال اين بحث را دنبال مي‎كنيم.

    امضاء


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi