5. مفاسد اعمال، و مظالم و ستمهايي را كه يزيد و دستگاه حكومتي او مرتكب شد نميتوان به نتيجه حركت و نهضت مربوط ساخت تا گفته شود: چون كشتن امام، و تهاجم به حيات او براي اسلام غير از خسارت و ضرر نتيجهاي نداشت پس امام براي شهادت به كربلا نرفت يا از شهادت خود اطلاع نداشت و براي شهادت قيام نكرد. زيرا شهادت امام يك حساب دارد و مظالم بنياميه و كشتن امام حساب ديگر.
چه مانعي دارد امام مكلف باشد قيام كنند و از بيعت خودداري نمايد. به كربلا برود. و با اينكه امكان داشت با بيعت و تسليم از خود دفع قتل نمايد تسليم نگردد تا شهيد شود و شهادت را پيشبيني كرده و مكلف به اجراء اين برنامه شده باشد، و امام در قيام و اقدامي كه نموده اطاعت و فرمانبري خدا را كرده باشد و يزيد، و دستگاهش در عمل خود معصيت خدا را كرده باشند؟
ما هر چه فكر ميكنيم ميان اين دو ناحيه ارتباطي نميبينيم. امام مكلف بوده است با يزيد بيعت نكند و خطراتي را كه براي خود و عزيزانش اينكار دارد بپذيرد و به تسليم و بيعت يا فرار از جهاد اين خطرات را از خود دفع نكند و از شهادت استقبال نمايد و اين يك تكليف معقول و خردپسند است كه حتي در احكام موالي و عبيد عرفي نيز نظاير آن بسيار است.