صفحه 7 از 8 نخستنخست ... 345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 73

موضوع: دوازده مادر: نگاهی به زندگی مادران اهل‌بیت علیهم السلام

  1. Top | #61

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    اسلام عمر بن خطاب يعنى اسلامى كه مى توان براى حكومت، خانه دختر پيامبر را آتش زد و حق را از ياد برد و با على(عليه السلام) كه حجّت خداست دشمنى كرد، امّا اسلام فاطمه(عليها السلام) يعنى وقتى سياهى ها همه جا را فرا گرفت بايد (همچون فاطمه(عليها السلام)) به ميدان آمد و سخن گفت و براى هميشه مسير حق را آشكار ساخت.
    وقتى شيطان به ميدان آمده بود و خطّ نفاق قدرت نمايى مى كرد، راه حقّ نياز به روشنگرى داشت، كسى بايد مى آمد و در آن فضاى مه آلود، حقّ را بار ديگر آشكار مى كرد و به همه مى فهماند حكومتى كه روى كار آمده است، حكومتِ شيطان است...
    (1)


    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #62

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    * * *
    سپاه مسلمانان به سوى مدينه باز مى گردد، سپاهيان، عشق ديدار خليفه خود را دارند تا به او گزارش اين جنگ را بدهند و غنائم را به او تحويل بدهند، ولى تو به فكر ديدن امام زمان خود هستى و مى دانى كه خليفه چقدر در حقّ امام تو ظلم كرده است.
    تو يك اسير هستى ولى اين اسارت راهى است براى رسيدن به امام حسين(عليه السلام). تو روزشمارى مى كنى، تا مدينه راه زيادى مانده است، ولى شوق ديدار يار، راه را كوتاه مى كند، حضرت فاطمه(عليها السلام) به تو وعده داده كه
    ص: 58

    1- . فقال أبو بكر: أنا عائذٌ بالله من سخطه وسخطك يا فاطمة، ثمّ انتحب أبو بكر يبكي حتّى كادت نفسه أن تزهق...: الإمامة والسياسية ج 1 ص 20، الغدير ج 7 ص 229، قاموس الرجال ج 12 ص 328، أعيان الشيعة ج 1 ص 318.
    معجزه اى روى خواهد داد و هيچ مردى نخواهد توانست به تو نزديك شود، آرى، فرشتگانى كه به چشم نمى آيند از تو مراقبت مى كنند، قرار است تو ناموس حسين(عليه السلام) بشوى و مادر نُه امام! خدا فرشتگان را براى مراقبت از تو فرستاده است...

    ویرایش توسط اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* : 27-02-2024 در ساعت 16:34
    امضاء


  4. Top | #63

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    * * *
    تو همراه خواهرت كه نامش «شاه زنان» است به مدينه مى رسيد، عدّه اى به تماشاى شما مى آيند، تو روى خود را مى پوشانى و در گوشه اى مى نشينى. خبر مى دهند كه خليفه مى خواهد شما را ببيند، تو روى خود را باز نمى كنى، عمر بن خطاب از تو مى خواهد تا روى خود را باز كنى، تو قبول نمى كنى و چنين مى گويى: «سياه باد هرمز!» منظور تو اين است: «نفرين بر هرمز! واى بر او!» به راستى چرا تو پدربزرگ خود را نفرين كردى؟ پيامبر به خسرو پادشاه ايران (كه پسر هرمز بود) نامهنوشت، اگر هرمز پسر خود (خسرو) را به خوبى تربيت كرده بود، خسرو مسلمان مى شد و دعوت پيامبر را مى پذيرفت و اكنون همه خانواده او سعادتمند بودند و كار به آنجا نمى رسيد كه شخصى همانند عمر با نگاه يك اسير به ناموس او نگاه كند!
    عمر، زبان فارسى را نمى داند، خيال مى كند كه تو به او دشنام داده اى. پس عصبانى مى شود و تصميم مى گيرد تو را به قتل برساند. خبر به على(عليه السلام)مى رسد، او سراسيمه به آنجا مى آيد، تو امام خود را مى بينى، چقدر خوشحال مى شوى، مى خواهى از جا برخيزى، امّا فعلاً صبر مى كنى، على(عليه السلام) به عمر مى گويد: «اى عمر! تو كه فارسى نمى دانى پس چرا به خاطر
    ص: 59
    سخنى كه معناى آن را نمى دانى مى خواهى تصميم غلط بگيرى؟». وقتى براى عمر سخن تو را به عربى ترجمه مى كنند، او معناى سخن تو را مى فهمد و آرام مى شود!
    تو با اين كار خود، آبروى عمر را بردى، سخنى را گفتى و نشان دادى كه عمر چقدر از سياست و درايت به دور است، تاريخ براى هميشه درباره او قضاوت خواهد كرد، به راستى او چگونه خود را خليفه پيامبر مى خواند در حالى كه به خاطر شنيدن سخنى كه معناى آن را نمى داند تصميم به قتل مى گيرد؟
    عمر سرافكنده شده است، آبروى او رفته است، پس دستور مى دهد تا تو و ديگر دختران را به عنوان كنيز بفروشند، اينجاست كه على(عليه السلام) رو به او مى كند و مى گويد: «اى عمر! پيامبر فرمود: هر وقت بزرگانى از قومى به نزد شما آمدند، آنان را احترام كنيد»، اى شهربانو! تو و خواهرت بزرگ زاده ايد و اين دستور پيامبر است كه با بزرگان با بزرگوارى رفتار كنيد.
    عمر مى گويد: پس با اين دختران چه كنيم؟ على(عليه السلام) پاسخ مى دهد: اجازه بده تا خودشان مردى انتخاب كنند و با او ازدواج كنند. عمر مى گويد: «اين دختران اسير مسلمانان هستند و جزء غنيمت ها به حساب مى آيند، همه از پولِ فروش آنان سهم مى برند، چگونه من مى توانم حقِ مسلمانان را ناديده بگيرم؟
    سكوت همه جا را فرامى گيرد، همه به فكر فرو مى روند، به راستى چه بايد كرد؟ راه حلّ چيست تا اين دختران با كرامت و بزرگوارى ازدواج كنند و هرگز
    ص: 60
    كنيز كسى نباشند.
    اينجاست كه على(عليه السلام) با صداى بلند مى گويد: «اى مردم! شاهد باشيد كه من سهم خود از اين دو دختر را در راه خدا بخشيدم»، بعد از آن همه بنى هاشم هم سهم خود را مى بخشند، به دنبال آن، ديگران هم، سهم خود را مى بخشند، اكنون اين دختران، همگى آزاد شده اند، عمر چاره اى نمى بيند، او هم مى گويد: «من هم سهم خود را بخشيدم».تو در ميان جمع نشسته اى و روى خود را پوشانده اى، صداى على(عليه السلام) به گوش تو مى رسد كه چنين مى گويد: «اين دختران هر كس را كه مى خواهند انتخاب كنند تا با او ازدواج كنند»، تاكنون چنين رسمى در مدينه نبوده است، اكنون تو از جا برمى خيزى، جوانان را مى بينى، آن شب تو در خواب، حسين(عليه السلام) را ديده اى، چهره اش را به خوبى مى شناسى، تو به سوى او مى روى، همه مى فهمند كه تو مى خواهى با او ازدواج كنى.
    لبخند بر چهره على(عليه السلام) نقش مى بندد، او اكنون اسم تو را سؤال مى كند، زيرا مى خواهند خطبه عقد را بخوانند، تو نام خود را بازگو مى كنى، على(عليه السلام) از شنيدن نام تو، بسيار خوشحال مى شود، سپس رو به حسين(عليه السلام) مى كند و چنين مى گويد: «قدر همسر خود را بدان زيرا او براى تو فرزندى خواهد آورد كه بهترين مرد روى زمين خواهد بود، اى حسين! همسر تو، مادر نُه امامى است كه بعد از تو خواهند آمد».
    (1)
    اكنون خواهرت كه نامش «شاه زنان» است با شخصى به نام «محمّدبن ابى بكر» ازدواج مى كند، اين شخص آن قدر شيفته على(عليه السلام) بود كه
    ص: 61

    1- . لما أقدمت بنت يزدجرد على عمر أشرف لها عذارى المدينة وأشرق المسجد بضوئها لما دخلته ، فلما نظر إليها عمر غطت وجهها وقالت : أف بيروج بادا هرمز! فقال عمر : أتشتمني هذه وهم بها ، فقال له أمير المؤمنين عليه السلام : ليس ذلك لك ، خيرها رجلا من المسلمين وأحسبها بفيئه ، فخيرها فجاءت حتى وضعت يدها على رأس الحسين(ع)...ثم قال للحسين : يا أبا عبد الله لتلدن لك منها خير أهل الأرض ، فولدت علي بن الحسين(ع)...: الكافي ج 1 ص 467، بصائر الدرجات ص 355، بحار الأنوار ج 46 ص 9.
    سرانجام جانش را در راه دفاع از مرامِ على(عليه السلام) فدا مى كند، او شيعه اى واقعى است كه خدا او را براى مقام «ايمان واقعى» برگزيده است و قلبش را از سياهى ها پاك كرده است.
    امضاء


  5. Top | #64

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    * * *
    شهربانو! اكنون كه تو همسر حسين(عليه السلام) شده اى سجده شكر به جا مى آورى، به خانه او مى روى، همه خوبى ها را مى بينى كه در شوهر تو جلوه گر شده است، زندگى شما آغاز مى شود، تو جز بزرگوارى و عزّت در اين خانه نمى بينى، مدّتى مى گذرد، روزها و شب هاى زيادى سپرى مى شود، اكنون عثمان خليفه است (عمر بن خطاب از دنيا رفته است و عثمان به عنوان خليفه سوم، حكومت مى كند). چندين سال از حكومت عثمان هم مى گذرد، سال 35 هجرى فرا مى رسد، تو در مدينه هستى زيرا حضرت على(عليه السلام)در اين شهر است، حسين(عليه السلام)هم در اين شهر زندگى مى كند، ديگر وقت آن است كه وعده خدا محقق شود و تو مادر شوى، انتظار به سر مى آيد، فرزند تو به دنيا مى آيد، او امام سجّاد(عليه السلام)است، نسل امامت از دامن توست، به راستى كه تو«شهربانو» هستى، چه كسى به بزرگوارى و عظمت تو مى رسد؟ تو مايه افتخار ايرانيان هستى، زيرا از امام سجّاد(عليه السلام) تا امام دوازدهم، همه از نسل تو هستند، تو شاهكار آفرينش هستى.

    ویرایش توسط اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* : 12-03-2024 در ساعت 19:44
    امضاء


  6. Top | #65

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    مصلحت خدا بر اين است كه تو بعد از تولد فرزندت زياد در اين دنيا نباشى، چند روز از تولد فرزندت كه مى گذرد، تو از دنيا مى روى، امام حسين(عليه السلام) داغدار اين مصيبت مى شود و اشك از چشمانش جارى
    ص: 62
    مى شود، اكنون فرزند تو يتيم مى شود، امام حسين(عليه السلام) تو را در مدينه به خاك مى سپارد، سپس دايه اى مهربان براى بزرگ كردن پسر تو انتخاب مى كند، آن دايه فرزند تو را همانند فرزند خود دوست دارد و او را در آغوش محبتش بزرگ مى كند...
    (1)
    ص: 63

    1- . وكانت صاحبة الحسين عليه السلام نفست بعلي بن الحسين عليهما السلام فكفل عليا عليه السلام بعض أمهات ولد أبيه فنشأ وهو لا يعرف أما غيرها ثم علم إنها مولاته...: عيون اخبار الرضا(ع)ج 2 ص 136.
    پنجمين مادر: فاطمه(عليها السلام) - مادر امام باقر(عليه السلام)
    تو فاطمه اى! دختر امام حسن(عليه السلام)! وقتى به دنيا آمدى، امام حسن(عليه السلام)تو را به نام مادرش ناميد زيرا او خيلى مادرش را دوست داشت. تو بزرگ و بزرگ تر شدى، هر بار كه تو را مى ديد به ياد مادرش مى افتاد.
    تو دخترى از نسل فاطمه(عليها السلام) هستى و راه و رسم او را مى پيمايى و تلاش مى كنى تا مكتب او را زنده نگاه دارى.
    (1)
    در اين روزگار معاويه بر جهان اسلام حكومت مى كند، او ظلم فراوان در حق پدر تو نمود، وقتى پدر تو (امام حسن(عليه السلام)) در كوفه بود، معاويه سپاهى را به سوى كوفه گسيل داشت و كارى كرد تا اطرافيان امام حسن(عليه السلام) پيمان بشكنند و دست از يارى او بردارند. سرانجام مردم فريب نيرنگ هاى معاويه
    ص: 64

    1- . وكانت أمه أم عبد الله بنت الحسن بن علي بن أبي طالب عليهم السلام وعلى ذريتهم الهادية: الكافى ج 1 ص 469.
    را خوردند.

    امضاء


  7. Top | #66

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    آن وقت بود كه پدر تو (امام حسن(عليه السلام)) صلاح بر آن ديد تا پيمان نامه صلح با معاويه را امضا كند، زيرا اگر چنين كارى را نمى كرد، معاويه همه نيروهاى حق را مى كشت، اين صلح باعث شد تا حق و حقيقت باقى بماند و معاويه به هدف اصلى خود نرسد. صلح پدر تو، حماسه اى بزرگ بود كه توانست باعث حفظ اسلام واقعى شود.
    معاويه به دنبال اين بود كه هر طور شده است پدر تو را به شهادت برساند، چندين بار آن حضرت را مسموم كرد، ولى خدا او را شفا داد، سرانجام در سال 50 هجرى معاويه مقدمات شهادت آن حضرت را فراهم كرد و تو به داغ پدر مبتلا شدى. آرى، امام حسن(عليه السلام) به غير از مادر تو، همسر ديگرى داشت كه نامش «جعده» بود، جعده فريب معاويه را خورد و امام حسن(عليه السلام) را مسموم كرد و همين باعث شهادت آن حضرت شد.
    اكنون تو يتيم هستى، عموى تو (امام حسين(عليه السلام)) به تو علاقه زيادى دارد، او سرپرستى تو را به عهده مى گيرد، مدّتى مى گذرد، ديگر تو به سن و سال ازدواج رسيده اى، پس تصميم مى گيرد تا مقدمات ازدواج تو با پسرش (امام سجّاد(عليه السلام)) را فراهم كند، پس نظر تو را جويا مى شود وتو با افتخار رضايت خود را اعلام مى دارى، آرى، اين افتخارى بزرگ است كه تو مادر هشت امام بشوى، هشت امامى كه بعد از امام سجّاد مى آيند همه از نسل تو هستند.

    ویرایش توسط اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* : 17-03-2024 در ساعت 19:24
    امضاء


  8. Top | #67

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مراسم ازدواج برپا مى شود، چه مراسم باشكوهى! شيعيان بسيار خوشحال
    ص: 65
    مى شوند، اين اتّفاقى زيباست: «براى اولين بار است كه يكى از فرزندان امام حسين(عليه السلام)با يكى از فرزندان امام حسن(عليه السلام) ازدواج مى كند»، چقدر جالب مى شود: فرزند شما از طرف مادر به امام حسن(عليه السلام) و از طرف پدر به امام حسين(عليه السلام) مى رسد، براى همين است كه مى توان به امام باقر و هفت امامى كه بعد از او مى آيند چنين گفت: سلام بر تو اى فرزند امام حسن!
    مراسم ازدواج برگزار مى شود، تو به خانه امام سجّاد(عليه السلام) مى روى و در آنجا زندگى مى كنى، روزها و شب ها سپرى مى شود، چند سال مى گذرد، سال 57 هجرى مى شود و خدا به شما فرزندى مى دهد (فرزند شما همان امام باقر(عليه السلام)است). اين فرزند مايه اميد شيعيان است و همان كسى است كه سرچشمه هاى علم و دانش را به سوى شيفتگان علم باز مى كند.


    ویرایش توسط اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* : 24-03-2024 در ساعت 20:02
    امضاء


  9. Top | #68

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    امام سجّاد(عليه السلام) تو را «صدّيقه» مى خواند و اين نشان از مقام والاى تو دارد، «صدّيقه» لقب حضرت فاطمه(عليها السلام)، مريم(عليها السلام)و ديگر زنان بهشتى است، آرى، تو راه و رسم آنان را مى پيمايى و مرام و آيين آنان را زنده نگاه مى دارى.
    (1)
    از كرامت هاى تو اين ماجراست: يك روز، در خانه كنار ديوارى نشسته اى، ناگهان ديوار به لرزش در مى آيد، ديوار خانه مى خواهد فرو ريزد، تو با دست به ديوار اشاره مى كنى و چنين مى گويى: «خدا به تو اجازه ريزش نداده است!»، پس ديوار فرو نمى ريزد تا تو كنار مى روى، سپس صداى مهيبى به گوش مى رسد و ديوار فرو مى ريزد.
    (2)

    ویرایش توسط اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* : 31-03-2024 در ساعت 18:13
    امضاء


  10. Top | #69

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    * * *
    سال 61 هجرى فرا مى رسد، معاويه مرده است و اكنون پسرش يزيد به
    ص: 66

    1- . ويروى أنه تزوج أبو محمد علي بن الحسين(ع) بأم عبد الله بنت الحسن بن علي ، وهي أم أبي جعفر ، وكان يسميها الصديقة: دلائل الامامة ص 217.
    2- . عن أبي جعفر عليه السلام قال كانت أمي قاعدة عند جدار فتصدع الجدار وسمعنا هدة شديدة ، فقالت بيدها : لا وحق المصطفى ما أذن الله لك في السقوط ، فبقي معلقا في الجو حتى جازته فتصدق أبي عنها بمائة دينار: الكافى ج 1 ص 469.
    خلافت رسيده است، او تصميم به نابودى اسلام گرفته است، اينجاست كه امام حسين(عليه السلام) از بيعت با يزيد خوددارى مى كند و از مدينه به مكّه و سپس به سوى كوفه رهسپار مى شود.
    اكنون فرزند تو (امام باقر(عليه السلام)) چهار سال دارد، تو همراه با امام حسين و امام سجّاد(عليهما السلام) به سفر كربلا مى روى، حادثه كربلا روى مى دهد، «قاسم بن الحسن» و «عبد الله بن الحسن»دو برادر تو هستند كه جان خويش را فداى امام حسين(عليه السلام)مى كنند و تو داغدار آنان مى شوى، همه عموهاى تو شهيد مى شوند، تو در اين مصيبت هاى بزرگ، صبر پيشه مى كنى، در سفر اسارت به شام نيز، هميار زينب(عليها السلام) (كه عمه توست) هستى...
    يزيد مى خواست تا نسل فاطمه و على(عليهما السلام) را از بين ببرد، امّا خدا چنين اراده كرده بود كه همسر تو و پسرِ تو سالم باقى بماند (نسل امامت از دامن تو سبز شده است و هرگز از بين نمى رود)، آرى، تو مادر هشت امام هستى....
    * * *
    امضاء


  11. Top | #70

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    «سلام بر قلم هاى شكسته شده!»

    «سلام بر ورق هاى سوخته شده!»

    شايد كسى از من سؤال كند: چرا در اينجا چنين سلام دادم و از قلم هاى شكسته شده و ورق هاى سوخته شده سخن گفتم، در جواب او بايد بگويم: اين دو سلام من جوابى به اعتراض دوستم است، دوستى كه به من گفت: چرا درباره مادر امام باقر(عليه السلام) كم نوشته اى؟ وقتى من اين دو سلام را بازگو
    ص: 67
    كردم، او قانع شد و ديگر به من اعتراض نكرد.
    آرى، زمانى كه دشمنان اهل بيت(عليهم السلام)قدرت را در دست داشتند، ظلم و ستم زيادى كردند، آنها هر كار مى توانستند كردند تا نام اهل بيت(عليهم السلام) از يادها برود، معاويه كه بر تخت قدرت تكيه زده بود دستور داد اگر كسى نام فرزندش را «على» بگذارد خانه اش را بر سر او خراب كنند، نقل فضائل على(عليه السلام)بزرگ ترين جرم سياسى بود، حكومت ها مى دانستند كه اگر مردم با اهل بيت(عليهم السلام)آشنا شوند شيفته آنان خواهند شد و حكومت از دست آنها خواهد رفت. آنان شيفته قدرت و حكومت بودند، پس چقدر قلم ها را شكستند، چقدر كتاب هاى شيعه را در آتش سوزاندند و چقدر نويسندگان را به شهادت رساندند... براى همين است كه درباره بعضى از مادران اهل بيت(عليهم السلام)گزارش هاى تاريخى كمى به ما رسيده است و اين نشانه اى از مظلوميت آنان است..
    ص: 68

    امضاء


صفحه 7 از 8 نخستنخست ... 345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi