صفحه 4 از 9 نخستنخست 12345678 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 87

موضوع: فرهنگ نامه مرثيه سرايى و عزادارى سيدالشهداء عليه السلام

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    مدير محتوایی سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    272
    نوشته
    1,478
    صلوات
    200
    دلنوشته
    1
    یا صاحب الزمان ادکنا
    تشکر
    12,347
    مورد تشکر
    3,366 در 936
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    كتاب «لؤلؤ و مرجان» آورده توجه فرماييد :
    1 . اضافات داستان آمدن طبيب براى معالجه امام على عليه السلام در بسترشهادت نقل كنند از حبيب بن عمرو كه رفت خدمت امير المؤمنين عليه السلام بعد از رسيدن ضربت به فرق مباركش ، و اشراف و رؤساء قبايل و شرطة الخميس در محضر انورش بودند . مى گويد : وما مِنهُم أحَدٌ إلّا ودَمعُ عَينَيهِ يَتَرَقرَقُ عَلى سَوادِها حُزناً عَلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام . يكايك آنها بر اندوه بر اميرالمؤمنين چشمانشان آكنده از اشك شد . و به فرزندان آن جناب نظر كردم كه سرها را به زير انداخته وما تَنَفَّسَ مِنهُم مُتَنَفِّسٌ إلّا وظَنَنتُ أنَّ شَطايا قَلبِهِ تَخرُجُ مِن أنفاسِهِ . كسى از آنها نبود مگر اين كه گمان بردم كه پاره هاى قلبش با نفس هايش بيرون مى آيد . مى گويد : اطبا را جمع كردند و اثير بن عمر ريه گوسفند را باد كرد و داخل آن جراحت كرد و بيرون آورد . ديد به مغز سر آلوده است . حاضرين پرسيدند : فَخَرِسَ وتَلَجلَجَ لِسانُهُ ؛ به لكنت افتاد و زبانش بند آمد . مردم فهميدند و مأيوس شدند ، پس سرها به زير انداخته آهسته مى گريستند از ترس آنكه زنان بشنوند ، جز اصبغ بن نباته كه طاقت نياورد و نتوانست خوددارى كند «دُونَ أنْ شَرِقَ بِعَبرَتِهِ» بلند گريست . پس حضرت چشم باز كرد . و بعد از كلماتى حبيب مى گويد :
    .
    ص: 45
    گفتم : يا أبَا الحَسَنِ ، لا يَهولَنَّكَ ماتَرى ، وإنَّ جُرحَكَ غَيرُ ضائِرٍ ، فَإِنَّ البَرَدَ لا يُزيلُ الجَبَلَ الأَصَمَّ ، ونَفحَةَ الهَجيرِ لا يُجَفِّفُ البَحرَ الخِضَمَّ ، وَالصِّلَّ يَقوى إذَا ارتَعَشَ ، وَاللَّيثَ يَضرى إذا خُدِشَ . اى ابوالحسن ، آنچه مى بينى ، تو را به هراس نيندازد ، جراحتت آسيبى به تو نمى زند .تگرگ صخره را از جا نمى كند وباد گرم نيمروزى ، اقيانوس را نمى خشكاند . بچه افعى آن گاه نيرومند مى شود كه مرتعش شود و شير آن گاه خطرناك مى شود كه زخمى شود . بعد حضرت جوابى داد و ام كلثوم شنيد و گريست . حضرت او را خواست، داخل شد خدمت پدر بزرگوارش . و ظاهر اين نقل چنين است كه در حضور همه آن جماعت آمد و عرض كرد : أنتَ شَمسُ الطّالِبِيّينَ ، وقَمَرُ الهاشِمِيّينَ ، دَسّاسُ كُثُبِهَا المُتَرَصِّدُ ، وأرقَمُ أجِمَّتِها المُتَفَقِّدُ ، عِزُّنا إذا شاهَتِ الوُجوهُ ذُلاًّ، جَمعُنا إذَا المَوكِبُ الكَثيرُ قَلّا ... .
    ویرایش توسط مدير محتوايي : 05-08-2023 در ساعت 15:21
    امضاء
    پرکشیدن مجال می خواهد
    آسمانی زلال می خواهد

    اشتیاق پرنده کافی نیست
    چون که پرواز بال می خواهد



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    مدير محتوایی سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    272
    نوشته
    1,478
    صلوات
    200
    دلنوشته
    1
    یا صاحب الزمان ادکنا
    تشکر
    12,347
    مورد تشکر
    3,366 در 936
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    تو خورشيد خاندان طالب ، و ماه بنى هاشمى ، اژدهايى هستى كه در كمين نشسته و مار سهمگينى كه مخفى وآماده حمله است، تو عزت مايى وقتى چهره ها از خوارى سر افكنده مى شوند، تو مايه وحدت و كثرت مايى هنگام كمى ها .تاآخر اين خبر مسجع مقفى كه از شنيدنش نفس محظوظ مى شود و
    .
    ص: 46
    2 . آب آوردن ابا الفضل براى سيد الشهدا در كودكى!
    لكن صد حيف كه اصل ندارد . و در اصل شريف ثقه جليل عاصم بن حميد خبر عمرو و آمدن جراح را دارد ، ابداً از اين كلمات در آن چيزى يافت نمى شود .
    (1) و همچنين ابو الفرج در مقاتل الطالبيين (2) معالجه اثير بن عمر را ذكر كرده بدون اين شرح و حواشى .(3)
    2 . آب آوردن ابا الفضل براى سيد الشهدا در كودكى!نمونه ديگرى از دروغ در مرثيه سرايى ، داستانى است كه محدث نورى آن را در كتاب خود به عنوان نمونه ديگر از دروغ پردازى آورده و شهيد مطهرى هم مى گويد من آن را مكرر شنيده ام و آن داستان ساختگى اين است : روزى اميرالمؤمنين عليه السلام در بالاى منبر خطبه مى خواند ، حضرت سيد الشهداء عليه السلام تشنه شد ، آب خواست ، حضرت به قنبر امر فرمود : آب بياور ، عباس در آن وقت طفل بود ، چون شنيد تشنگى برادر را دويد نزد مادر و آب براى برادر گرفت در جامى و آن را بر سر گذاشت و آب از اطراف مى ريخت ، به همين قسم وارد مسجد [شد] ، چشم پدر بر او افتاد گريست و فرمود : امروز چنين و روز عاشورا چنان ، و قدرى از مصائب او ذكر نمود الخ .
    (4)
    .

    1- .ر . ك : الاُصول الستة عشر (اصل عاصم بن حميد) : ص 178 ح 140 .
    2- .ر . ك : مقاتل الطالبيين : ص 51 .
    3- .لؤلؤ و مرجان : ص 260 - 262 .
    4- .لؤلؤ و مرجان : ص 299 .
    ص: 47
    امضاء
    پرکشیدن مجال می خواهد
    آسمانی زلال می خواهد

    اشتیاق پرنده کافی نیست
    چون که پرواز بال می خواهد


  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    مدير محتوایی سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    272
    نوشته
    1,478
    صلوات
    200
    دلنوشته
    1
    یا صاحب الزمان ادکنا
    تشکر
    12,347
    مورد تشکر
    3,366 در 936
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    3 . پيمان گرفتن زينب عليها السلام از حبيب بن مظاهر

    محدث نورى پس از اشاره به اين داستان دروغ ، در تبيين مجعول بودن آن مى گويد : «اين قصه البته در كوفه بود و اگر در مدينه بود بايد اول خلافت آن حضرت باشد ؛ زيرا كه قبل از آن مسجد و منبرى براى آن حضرت نبود . عمر شريف حضرت ابى عبد اللَّه عليه السلام در آن زمان زياده از سى سال بود ، اظهار تشنگى كردن در آن مجلس عام و تكلم كردن در اثناء خطبه مكروه است يا حرام ، با مقام امامت بلكه با اول درجه عدالت بلكه با رسوم متعارفه انسانيت مناسبتى ندارد» .
    (1) محدث نورى در ادامه براى توضيح بيشتر دروغ بودن اين داستان مى افزايد كه : از آنجا كه دروغگو حافظه ندارد ، جاعل اين داستان از يك سو حضرت اباالفضل را كودكى خردسال معرفى مى كند و از سويى مى گويد : در جنگ صفين كه دو سه سال پس از اين واقعه بوده ، وى هشتاد نفر را به هوا پرتاب مى كرد به گونه اى كه وقتى نفر هشتادم را به هوا پرتاب كرد هنوز اولى برنگشته بود و هر كدام بر مى گشت با شمشير او را دو حصه مى نمود(2) !
    3 . پيمان گرفتن زينب عليها السلام از حبيب بن مظاهرنمونه اى ديگر از گزارش هاى دروغ اين كه مى گويند : جناب زينب عليها السلام در شب عاشورا به جهت همّ و غم و خوف از اعداء در ميان خيمه ها سير مى كرد براى استخبار حال اقربا و انصار ،
    .

    1- .همان .
    2- .ر . ك : لؤلؤ و مرجان : ص 299 - 300 .
    ص: 48
    ویرایش توسط مدير محتوايي : 06-08-2023 در ساعت 21:22
    امضاء
    پرکشیدن مجال می خواهد
    آسمانی زلال می خواهد

    اشتیاق پرنده کافی نیست
    چون که پرواز بال می خواهد


  5. Top | #34

    عنوان کاربر
    مدير محتوایی سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    272
    نوشته
    1,478
    صلوات
    200
    دلنوشته
    1
    یا صاحب الزمان ادکنا
    تشکر
    12,347
    مورد تشکر
    3,366 در 936
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    4 . احوال پرسى امام حسين عليه السلام از زين العابدين عليه السلام در روز عاشورا
    5 . داستان اسب امام حسين عليه السلام
    ديد حبيب بن مظاهر اصحاب را در خيمه خود جمع كرده و از آنها عهد مى گيرد كه فردا نگذارند احدى از بنى هاشم قبل از ايشان به ميدان بروند به شرحى طولانى ، آن مخدره مسروراً آمد پشت خيمه ابوالفضل ، ديد آن جناب نيز بنى هاشم را جمع كرده و به همان قسم از ايشان عهد مى گيرد كه نگذارند احدى از انصار پيش از ايشان به ميدان رود . مخدره مسرور خدمت حضرت رسيد و تبسم كرد ، حضرت از تبسم او تعجب كرد و سبب پرسيد ، آنچه ديد عرض كرد ... تا آخر خبر كه واضعش را در اين فن مهارتى بود تمام .
    (1)
    4 . احوال پرسى امام حسين عليه السلام از زين العابدين عليه السلام در روز عاشورانقل كنند با سوز و گداز كه در روز عاشورا بعد ازشهادتاهل بيت و اصحاب ، حضرت به بالين امام زين العابدين عليه السلام آمد ، پس از پدر حال معامله آن جناب را با اعدا پرسيد ، خبر داد كه به جنگ كشيد ، پس جمعى از اصحاب را اسم برد و از حال آنها پرسيد ، در جواب فرمود : قتل قتل تا رسيد به بنى هاشم و از حال جناب على اكبر و ابوالفضل سؤال كرد ، به همان قسم جواب داد و فرمود : بدان در ميان خيمه ها غير از من و تو مردى نمانده . خلاصه اين قصه است و حواشى بسيار دارد و صريح است در آنكه آن جناب از اول مقاتله تا وقت مبارزت پدر بزرگوارش ابداً از
    .

    1- .همان : ص 264. نيز، ر.ك : معالى السبطين : ج 1 ص 209 .
    ص: 49



    امضاء
    پرکشیدن مجال می خواهد
    آسمانی زلال می خواهد

    اشتیاق پرنده کافی نیست
    چون که پرواز بال می خواهد


  6. Top | #35

    عنوان کاربر
    مدير محتوایی سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    272
    نوشته
    1,478
    صلوات
    200
    دلنوشته
    1
    یا صاحب الزمان ادکنا
    تشکر
    12,347
    مورد تشکر
    3,366 در 936
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    6 . داستان عروسى حضرت قاسم

    حال اقرباء و انصار و ميدان جنگ خبرى نداشت .
    (1)
    5 . داستان اسب امام حسين عليه السلام خبر عجيب كه متضمن است طلب كردن حضرت هنگام عزم رفتن به ميدان ، اسب سوارى را ، و كسى نبود آن را حاضر كند ، پس مخدره زينب رفت و آورد و آن حضرت را سوار كرد بر حسب تعدد منابر ، مكالمات بسيار بين برادر و خواهر ذكر مى شود و مضامين آن در ضمن اشعار عربى و فارسى نيز در آمده و مجالس را با آن رونق دهند و به شور در آرند و الحق جاى گريستن است اما نه بر اين مصيبت بى اصل ، بلكه در گفتن چنين دروغ واضح و افترا بر امام عليه السلام در بالاى منابر و نهى نكردن آنان كه متمكنند از نهى كردن به جهت بى اطلاعى يا ملاحظه عدم نقص در بعضى شئونات .
    (2)
    6 . داستان عروسى حضرت قاسم به گفته محدث نورى اولين كسى كه اين داستان را نوشت ملا حسين كاشفى در كتاب روضة الشهداء است
    (3) و همان طور كه استاد مطهرى فرموده اصل داستان صد در صد دروغ است (4) ، چگونه مى توان به امام
    .

    1- .همان : ص 264 - 265. نيز، ر.ك : الدمعة الساكبة : ج 4 ص 351 .
    2- .همان : ص 267 .
    3- .همان : ص 288. نيز، ر.ك : روضة الشهداء : ص 321-329 .
    4- .حماسه حسينى : ج 1 ص 28 .
    ص: 50

    ویرایش توسط مدير محتوايي : 07-08-2023 در ساعت 15:34
    امضاء
    پرکشیدن مجال می خواهد
    آسمانی زلال می خواهد

    اشتیاق پرنده کافی نیست
    چون که پرواز بال می خواهد


  7. Top | #36

    عنوان کاربر
    مدير محتوایی سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    272
    نوشته
    1,478
    صلوات
    200
    دلنوشته
    1
    یا صاحب الزمان ادکنا
    تشکر
    12,347
    مورد تشکر
    3,366 در 936
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    7 . نسبت دادن شعر ابو الحسن تهامى به امام حسين عليه السلام
    8 . آمدن زينب عليها السلام به بالين برادر در قتلگاه
    نسبت داد كه در هنگام نبرد با دشمن و در حالى كه مجال نماز خواندن هم به امام و يارانش داده نمى شود امام بگويد آرزو دارم عروسى دخترم را ببينم و در همين جا دخترم را براى پسر برادرم عقد مى كنم و مراسم عروسى برپا مى كنم ؟!
    7 . نسبت دادن شعر ابو الحسن تهامى به امام حسين عليه السلام ابو الحسن تهامى (م 416) قصيده اى در رثاء فرزندش سروده كه ضمن آن آورده :يا كَوكباً ما كانَ أقصَرَ عُمرَهُ وَكَذا تَكونُ كَواكِبُ الأَسحارِ
    (1)اى ستاره اى كه چه عمر كوتاهى داشت آرى! چنين اند ستارگان سحرى محدث نورى مى گويد كه اين شعر را در بالاى منبر با صراحت به امام حسين عليه السلام نسبت مى دهند كه در بالاى سر حضرت على اكبر خواند و خود در بعضى از كتابهاى بافته جديد ديدم كه در قصهشهادتعلى اكبر به آن حضرت نسبت داده با چند بيت ديگر از آن قصيده .(2)
    8 . آمدن زينب عليها السلام به بالين برادر در قتلگاه برخى از مرثيه سرايان به حضرت زينب چنين نسبت داده اند كه در آخرين لحظات امام به بالين حضرت آمد و چنين كرد : ورَأَتهُ يَجودُ بِنَفسِهِ ، ورَمَت بِنَفسِها عَلَيهِ وهِيَ تَقولُ : أنتَ أخي ، أنتَ رَجانا ، أنتَ كَهفُنا ، أنتَ حِمانا ، الخ . و ايشان را ديد كه در حال جان دادن بود ، خود را به روى او انداخت و چنين مى گفت : تو برادر منى ، تو اميد و پناه گاه ما و امان مايى . محدث نورى اين داستان را هم يكى از دروغ هاى مرثيه سرايان شمرده است .
    (3)
    .

    1- .الدر النضيد : ص 189 .
    2- .لؤلؤ و مرجان : ص 298 - 299 .
    3- .همان : ص 268. نيز، ر.ك : تظلم الزهراء : ص 131 و معالى السبطين : ج 2 ص 22 .
    ص: 51
    9 . اسيرى در اين خانواده نبود
    10 . چگونگى حضور امام صادق در مجلس عزادارى

    امضاء
    پرکشیدن مجال می خواهد
    آسمانی زلال می خواهد

    اشتیاق پرنده کافی نیست
    چون که پرواز بال می خواهد


  8. Top | #37

    عنوان کاربر
    مدير محتوایی سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    272
    نوشته
    1,478
    صلوات
    200
    دلنوشته
    1
    یا صاحب الزمان ادکنا
    تشکر
    12,347
    مورد تشکر
    3,366 در 936
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اشاره
    9 . اسيرى در اين خانواده نبودخبرى است لطيف و متكى بر مقدماتى كه احتمال دروغ را از ذهن سامعين محو كند و سند را به ابوحمزه ثمالى بيچاره منتهى كنند كه روزى آمد در خانه حضرت امام زين العابدين عليه السلام و در را كوبيد ، كنيزكى آمد ، چون فهميد ابو حمزه است خداى را حمد كرد كه او را رساند كه حضرت را تسلى دهد ، چون امروز دو مرتبه بيهوش شدند ، پس داخل شد و تسلى داد به اينكهشهادتدر اين خانواده عادت و موروثى است ، جد و عم و پدر و عم پدر همه شهيد شدند . در جواب او را تصديق نمودند و فرمودند : و لكن اسيرى در اين خانواده نبود ، آنگاه شمه اى از حالت اسيرى عمه ها و خواهران بيان كردند !
    (1)
    10 . چگونگى حضور امام صادق عليه السلام در مجلس عزادارى داستان مجعول ديگرى را محدث نورى خلاصه آن را از مرثيه سرايان
    .

    1- .همان .
    ص: 52

    ویرایش توسط مدير محتوايي : 08-08-2023 در ساعت 20:52
    امضاء
    پرکشیدن مجال می خواهد
    آسمانی زلال می خواهد

    اشتیاق پرنده کافی نیست
    چون که پرواز بال می خواهد


  9. Top | #38

    عنوان کاربر
    مدير محتوایی سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    272
    نوشته
    1,478
    صلوات
    200
    دلنوشته
    1
    یا صاحب الزمان ادکنا
    تشکر
    12,347
    مورد تشکر
    3,366 در 936
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    دروغ در مرثيه سرايى در عصر حاضر
    اشاره
    نقل مى كند كه به گفته ايشان سند آن را به هشام بن حكم مظلوم مى رسانند كه گفت : روزى بعضى از شيعيان او را دعوت به مجلس عزاى جد بزرگوارش كرد ، عذر خواست كه بايد در آن محضر حاضر باشم . گفت : رخصت بگير . گفت : نشود كه اسم اين مطلب را در حضورش برد كه طاقت ندارد . گفت : بى اذن بيا ، گفت : روز بعد كه مشرف شدم جويا مى شوم ، نتوانم راست گفت . بالاخره او را برد ، بعد از آن مشرف شد . حضرت جويا شد ، بعد از تكرار عرض كرد ، فرمود : «گمان دارى من در آنجا نبودم (يا در چنين مجالس حاضر نمى شوم)» عرض كرد : جنابت را در آنجا نديدم . فرمود : «وقتى كه از حجره بيرون آمدى در محل كفش ها چيزى نديدى ؟» عرض كرد : جامه در آنجا افتاده بود . فرمود : «من بودم كه عبا بر سر كشيدم و روى زمين افتادم» .
    (1)
    دروغ در مرثيه سرايى در عصر حاضرنمى دانم تلاش هاى محدث نورى در راه مبارزه با دروغ گويى در مرثيه سرايى تا چه اندازه مؤثر بوده ولى در دوران زندگى ما نيز اگر وضع مرثيه سرايى اسف بارتر از آن چه ايشان توصيف كرده نباشد ، بهتر از آن نيست .
    .

    1- .همان : ص 269 ، محدث نورى در ادامه اين نقل مى افزايد : «چون درست حفظ نكردم شايد تحريفى در آن كرده باشم ، خبر مفصل است و بسيار گريه آور ، كاش پايه داشت و احتمال صدق در آن مى رفت» .
    ص: 53

    امضاء
    پرکشیدن مجال می خواهد
    آسمانی زلال می خواهد

    اشتیاق پرنده کافی نیست
    چون که پرواز بال می خواهد


  10. Top | #39

    عنوان کاربر
    مدير محتوایی سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    272
    نوشته
    1,478
    صلوات
    200
    دلنوشته
    1
    یا صاحب الزمان ادکنا
    تشکر
    12,347
    مورد تشکر
    3,366 در 936
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    1 . دعاى ليلا براى على اكبر

    «حماسه حسينى» استاد شهيد مطهرى ، تلاشى است نو براى مبارزه با دروغ پردازى در مرثيه سرايى در دوران معاصر ، استاد ، درباره رواج اين آفت در دوران معاصر مى گويد : اگر بخواهيم روضه هاى دروغى را كه مى خوانند جمع آورى كنيم شايد چند جلد كتاب پانصد صفحه اى بشود!
    (1) اينك چند نمونه از مرثيه سرايى هاى دروغين كه علامه مطهرى خود در مجلس عزا بوده و شنيده :
    1 . دعاى ليلا براى على اكبرداستان مجعول منسوب به امام حسين عليه السلام كه هنگامى كه على اكبر به ميدان رفت امام به همسرش ليلا فرمود : «برو در خلوت دعا كن براى فرزندت ...» از زمان محدث نورى
    (2) ميان مرثيه سرايان رايج بوده ، استاد مطهرى نيز از اين داستان به عنوان نمونه ديگر از تحريف وقايع عاشورا ياد مى كند و مى فرمايد : نمونه ديگر از تحريف در وقايع عاشورا كه يكى از معروفترين قضايا شده است و حتّى يك تاريخ هم به آن گواهى نمى دهد قصّه ليلا مادر حضرت على اكبر است . البتّه ايشان مادرى به نام ليلا داشته اند ، ولى حتّى يك مورخ نگفته كه ليلا در كربلا بوده است . امّا ببينيد كه
    .

    1- .حماسه حسينى : ج 1 ص 18 .
    2- .لؤلؤ و مرجان : 153 .
    ص: 54


    ویرایش توسط مدير محتوايي : 10-08-2023 در ساعت 18:34
    امضاء
    پرکشیدن مجال می خواهد
    آسمانی زلال می خواهد

    اشتیاق پرنده کافی نیست
    چون که پرواز بال می خواهد


  11. Top | #40

    عنوان کاربر
    مدير محتوایی سایت
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    272
    نوشته
    1,478
    صلوات
    200
    دلنوشته
    1
    یا صاحب الزمان ادکنا
    تشکر
    12,347
    مورد تشکر
    3,366 در 936
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    2. نذر كردن ليلا براى سلامتى على اكبر

    چقدر ما روضه ليلا و على اكبر داريم ، روضه آمدن ليلا به بالين على اكبر . حتّى من در قم ، در مجلسى كه به نام آيت اللَّه بروجردى تشكيل شده بود كه البته خود ايشان در مجلس نبودند ، همين روضه را شنيدم كه على اكبر به ميدان رفت ، حضرت به ليلا فرمود كه : «از جدّم شنيدم كه دعاى مادر در حقّ فرزند مستجاب است ، برو در فلان خيمه خلوت موهايت را پريشان كن ، در حقّ فرزندت دعا كن شايد خداوند اين فرزند را سالم به ما برگرداند!» اولاً ليلايى در كربلا نبوده كه چنين كند . ثانياً اصلاً اين منطق ، منطق حسين نيست . منطق حسين در روز عاشورا ، منطق جانبازى است . تمام مورّخين نوشته اند كه هر كس اجازه مى خواست ، حضرت به هر نحوى كه مى شد عذرى برايش ذكر كند ، ذكر مى كرد ، به جز براى على اكبر ، فاستأذن في القتال اباه فأذن له . يعنى تا اجازه خواست ، گفت برو . حال چه شعرها كه سروده نشد! از جمله اين شعر كه مى گويد :خيز اى بابا از اين صحرا رويم نك بسوى خيمه ليلا رويم
    (1)
    2. نذر كردن ليلا براى سلامتى على اكبرنمونه ديگرى در همين مورد را كه خيلى عجيب است من در همين تهران ، در منزل يكى از علماى بزرگ اين شهر ، در چند سال پيش ، از
    .

    1- .حماسه حسينى : ج 1 ص 25 - 26. نيز، ر.ك : اسرار الشهادات : ج 3 ص 514 .
    ص: 55
    يكى از اهل منبر كه روضه ليلا را مى خواند شنيدم و من در آنجا چيزى شنيدم كه به عمرم نشنيده بودم . گفت : بعد از اينكه حضرت ليلا رفت در آن خيمه و موهايش را پريشان كرد ، نذر كرد كه اگر خدا على اكبر را سالم به او برگرداند و در كربلا كشته نشود از كربلا تا مدينه را ريحان بكارد . يعنى نذر كرد كه سيصد فرسخ راه را ريحان بكارد! اين را گفت و يك مرتبه زد زير آواز :نَذرٌ عَلَيَّ لَئِن عادوا وإن رَجَعوالَأَزرَعَنَّ طَريقَ التَّفتِ رَيحاناً من نذر كردم كه اگر اينها برگردند راه تفت را ريحان بكارم . اين شعر عربى بيشتر براى من اسباب شد كه اين شعر از كجا پيدا شده ؟ بعد به دنبال آن رفتم و گشتم ، ديدم اين تفتى كه در اين شعر آمده كربلا نيست ، بلكه اين تفت سرزمين مربوط به داستان ليلى و مجنون معروف است كه ليلى در آن سرزمين سكونت مى كرده و اين شعر مال مجنون عامرى است براى ليلى ، و اين آدم اين شعر را براى ليلا مادر على اكبر و كربلا مى خوانده . تصوّر كنيد كه اگر يك مسيحى يا يك يهودى يا يك آدم لامذهب آنجا باشد و اين قضايا را بشنود ، آيا نخواهد گفت كه تاريخ اينها چه مزخرفاتى دارد ؟ آنها كه نمى فهمند كه اين داستان را اين شخص از خودش جعل كرده است ، بلكه مى گويند - العياذُ باللَّه - زنهاى اينها چقدر بى شعور بوده اند كه نذر مى كردند از كربلا تا مدينه را ريحان بكارند .
    (1)
    .

    1- .حماسه حسينى : ج 1 ص 26 - 27 .
    ص: 56

    امضاء
    پرکشیدن مجال می خواهد
    آسمانی زلال می خواهد

    اشتیاق پرنده کافی نیست
    چون که پرواز بال می خواهد


صفحه 4 از 9 نخستنخست 12345678 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi