افزون بر آنچه محدّث قمى رحمه اللَّه عليه بيان نموده ، سه نكته ديگر نيز در اين باره ، قابل توجّه است : نكته اوّل ، دادن هديه و صدقه مستحب به هاشمى توسّط غير هاشمى ، اشكالى ندارد . نكته دوم ، چگونه مى توان باور كرد كه زينب عليها السلام در ملأ عام در ميان هزاران كوفى ، سر خود را به محمل بزند و خون جارى شود و اين موضوع ، حدود هزار سال ، مسكوت بماند و پس از اين مدّت طولانى ، در برخى از منابع بسيار ضعيف ، آن هم از يك نفر ، گزارش شود ؟! شايان ذكر است كه همه كتاب هاى ضعيفى كه اين مطلب را از مسلم جَصّاص نقل كرده اند ، به موضوع «زدن سر به چوب محمل» اشاره ندارند . براى نمونه ، اين مطلب در كتاب نور العين و نسخه چاپى مقتل الحسين عليه السلام منسوب به ابى مخنف، نيامده و تنها در المنتخب، طريحى و يك نسخه خطّى از مقتل ياد شده ، گزارش شده است . نكته سوم ، زينب عليها السلام قطعاً كارى بر خلاف توصيه مؤكّد امام حسين عليه السلام انجام نمى دهد ؛ زيرا بر اساس آنچه منابع معتبر ، گزارش كرده اند ، امام عليه السلام به ايشان سفارش فرمود : «يا اُخيّة! إنّى اُقسم عليك فأبرّى قسمى . لا تشقى علىّ جَيباً و لا تخمشى علىّ وجهاً ؛ خواهرم ! تو را سوگند مى دهم و بدان ، عمل كن . بر [ مرگ ]من ، گريبان چاك مده و صورتْ مخراش» (ر . ك : دانش نامه امام حسين عليه السلام : بخش هشتم / فصل يكم / حال زينب در شب عاشورا) .
ص: 118